۸۷٬۷۱۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
آثار شرح شده: ابن عربى از اندیشمندانى است که بسیاری از نوشتههایش، به ویژه با توجه به خصلت عرفانى اندیشه و احساسش که بیشتر زاییدة تجربههای شخصى و به تعبیر خود وی نتیجه «کشف و وجود» و «ذوق» بوده است، ناگزیر در بسیاری موارد در قالب زبانى رمزآمیز، نمادین (سمبولیک) و آکنده از استعاره و مجاز پدید آمده است. بنابراین برخى موارد برای خواننده ناآشنا با مصطلحات عرفانى و به ویژه ناآشنا با کل نظام اندیشه عرفانى ابن عربى، نافهمیدنى است یا دست کم دشوار فهم است. بدینسان در همان زمان زندگى ابن عربى و نیز بعدها، کسانى به شرح برخى از نوشتههای او پرداخته بودهاند، به گونهای که گاه چندین شرح بر یک اثر ابن عربى، و از دیدگاههای شارحان متعدد، نوشته شده است. ما در اینجا به مهمترین این شرحها اشاره مىکنیم: | آثار شرح شده: ابن عربى از اندیشمندانى است که بسیاری از نوشتههایش، به ویژه با توجه به خصلت عرفانى اندیشه و احساسش که بیشتر زاییدة تجربههای شخصى و به تعبیر خود وی نتیجه «کشف و وجود» و «ذوق» بوده است، ناگزیر در بسیاری موارد در قالب زبانى رمزآمیز، نمادین (سمبولیک) و آکنده از استعاره و مجاز پدید آمده است. بنابراین برخى موارد برای خواننده ناآشنا با مصطلحات عرفانى و به ویژه ناآشنا با کل نظام اندیشه عرفانى ابن عربى، نافهمیدنى است یا دست کم دشوار فهم است. بدینسان در همان زمان زندگى ابن عربى و نیز بعدها، کسانى به شرح برخى از نوشتههای او پرداخته بودهاند، به گونهای که گاه چندین شرح بر یک اثر ابن عربى، و از دیدگاههای شارحان متعدد، نوشته شده است. ما در اینجا به مهمترین این شرحها اشاره مىکنیم: | ||
الفتوحات المکیة. بخشهای دشوار فهم این کتاب از سوی عبدالکریم جیلى با عنوان شرح مشکلات الفتوحات شرح شده است. گزیدههایى از متن کتاب را عبدالوهاب شعرانى (د 973ق/1565م) با عنوان لواقح الانوار القدسیة فى بیان قواعد الصوفیة گردآورده است که در حاشیه لطائف المنن و الاخلاق در قاهره (1311 ق) چاپ شده است، نیز گزیدة دیگری از همو با عنوان الکبریت الاحمر فى بیان علوم الکشف الاکبر که در حاشیه گزیدههای دیگری از فتوحات به وسیله او با عنوان الیواقیت و الجواهر، در دو جلد در قاهره (1305 ق) چاپ شده است. وی در یواقیت مىکوشد که با استناد به متن فتوحات از نظریات ابن عربى دفاع کند. شعرانى همچنین گزیدة دیگری از فتوحات با عنوان النفحات القدسیة فى بیان قواعد الصوفیة گردآورده بوده است <ref> | الفتوحات المکیة. بخشهای دشوار فهم این کتاب از سوی عبدالکریم جیلى با عنوان شرح مشکلات الفتوحات شرح شده است. گزیدههایى از متن کتاب را عبدالوهاب شعرانى (د 973ق/1565م) با عنوان لواقح الانوار القدسیة فى بیان قواعد الصوفیة گردآورده است که در حاشیه لطائف المنن و الاخلاق در قاهره (1311 ق) چاپ شده است، نیز گزیدة دیگری از همو با عنوان الکبریت الاحمر فى بیان علوم الکشف الاکبر که در حاشیه گزیدههای دیگری از فتوحات به وسیله او با عنوان الیواقیت و الجواهر، در دو جلد در قاهره (1305 ق) چاپ شده است. وی در یواقیت مىکوشد که با استناد به متن فتوحات از نظریات ابن عربى دفاع کند. شعرانى همچنین گزیدة دیگری از فتوحات با عنوان النفحات القدسیة فى بیان قواعد الصوفیة گردآورده بوده است . <ref>I/792 GAL,S,</ref> | ||
فصوص الحکم. بر این نوشته بسیار مهم ابن عربى، چندین شرح نوشته شده است. بروکلمان از 35 شرح نام مىبرد. در حالى که عثمان یحیى به 120 شرح اشاره مىکند (ص 241-256). ما به مهمترین و مشهورترین این شرحها اشاره مىکنیم: خود ابن عربى مسائل و مطالب مهم فصوص را با عنوان نقش النصوص (یا عنوان دیگری: مفتاح الفصوص ) خلاصه کرده است | فصوص الحکم. بر این نوشته بسیار مهم ابن عربى، چندین شرح نوشته شده است. بروکلمان از 35 شرح نام مىبرد. در حالى که عثمان یحیى به 120 شرح اشاره مىکند (ص 241-256). ما به مهمترین و مشهورترین این شرحها اشاره مىکنیم: خود ابن عربى مسائل و مطالب مهم فصوص را با عنوان نقش النصوص (یا عنوان دیگری: مفتاح الفصوص ) خلاصه کرده است | ||
خط ۱۸۸: | خط ۱۸۸: | ||
* شرح فصوص الحکم به فارسى، از تاجالدین حسین بن حسن خوارزمى که جلد اول آن به کوشش نجیب مایل هروی در تهران (1364 ش) منتشر شده است. | * شرح فصوص الحکم به فارسى، از تاجالدین حسین بن حسن خوارزمى که جلد اول آن به کوشش نجیب مایل هروی در تهران (1364 ش) منتشر شده است. | ||
شرح رساله فى الاحدیة یا رساله من عرف نفسه فقد عرف ربّه، از احمد بن خالدی با عنوان: مرآة العرفان و لبه فى شرح رساله من عرف نفسه... | |||
شرح کتاب الامر المحکم المربوط فیما یلزم اهل طریق الله من الشروط، از احمد بن عبدالقاسم دوعنى (د 1052ق/1642م). | |||
چند شرح بر عنقاء مغرب: البرق اللامع المغرب فى شرح عنقاء مُعرب از ابوالقاسم سعدی (د 982ق/1574م) | |||
* الاغرب من العجالة الاعجب، از على بن محمد بن احمد حجازی | * الاغرب من العجالة الاعجب، از على بن محمد بن احمد حجازی | ||
* کشف القناع المعجب عن وجه عنقاء مغرب، از محمد محمود دامونى (د 1199ق/1785م) | * کشف القناع المعجب عن وجه عنقاء مغرب، از محمد محمود دامونى (د 1199ق/1785م) | ||
خط ۲۰۰: | خط ۲۰۰: | ||
آثار ترجمه شده: از میان انبوه نوشتههای ابن عربى، تاکنون تنها اندکى به زبانهای اروپایى ترجمه شده است. علت آن نیز بى شک، دشواری درک معانى و مضامین آنها بوده است، نه دشواری زبان ابن عربى که آن خود نیز یک دشواری است. در میان چند ترجمه از آثار ابن عربى، باید از اینها نام برد: | آثار ترجمه شده: از میان انبوه نوشتههای ابن عربى، تاکنون تنها اندکى به زبانهای اروپایى ترجمه شده است. علت آن نیز بى شک، دشواری درک معانى و مضامین آنها بوده است، نه دشواری زبان ابن عربى که آن خود نیز یک دشواری است. در میان چند ترجمه از آثار ابن عربى، باید از اینها نام برد: | ||
ترجمه انگلیسى دیوان ترجمان الاشواق که خاورشناس انگلیسى رینولد. نیکلسون، همراه با متن عربى آن در 1911م در لندن منتشر ساخت1 | |||
# رساله فى الاحدیة، ترجمه عبدالهادی که در 1933م در پاریس چاپ شده است2 | # رساله فى الاحدیة، ترجمه عبدالهادی که در 1933م در پاریس چاپ شده است2 | ||
# کتاب الالف و هو کتاب الاحدیة، ترجمه ویر، در «مجلة انجمن سلطنتى آسیایى3» | # کتاب الالف و هو کتاب الاحدیة، ترجمه ویر، در «مجلة انجمن سلطنتى آسیایى3» | ||
خط ۲۴۰: | خط ۲۴۰: | ||
بنا بر آنچه بیان شد، پرداختن به جهان بینى عرفانى ابن عربى کاری بس دشوار و پیمودن راهى بس پیچاپیچ است که غالباً امکان کج روی یا بدفهمى و حتى راه گم کردن را در بر دارد و به همین سبب است که شرحهای گوناگونى بر برخى از آثار او نوشته شده است، اما از سوی دیگر، ابن عربى آن عارف اندیشمندی نیست که سخن دلش را ناگفته نهد، هر چند اینجا و آنجا، پراکنده و گذرا، گاه محتاطانه و اندکى بیمناکانه، همچنین گاه بىباکانه و بىپروا. بنابراین در اینجا مىکوشیم که تصویری پدیدهشناسانه1 و طرحگونه از جهانبینى عرفانى ابن عربى، برپایه اندیشههای ویژه او زیر 3 عنوان عرضه کنیم: هستى شناسى و خداشناسى عرفانى، جهانشناسى2 و نظریه عرفانى پیدایش جهان3، انسان شناسى عرفانى. | بنا بر آنچه بیان شد، پرداختن به جهان بینى عرفانى ابن عربى کاری بس دشوار و پیمودن راهى بس پیچاپیچ است که غالباً امکان کج روی یا بدفهمى و حتى راه گم کردن را در بر دارد و به همین سبب است که شرحهای گوناگونى بر برخى از آثار او نوشته شده است، اما از سوی دیگر، ابن عربى آن عارف اندیشمندی نیست که سخن دلش را ناگفته نهد، هر چند اینجا و آنجا، پراکنده و گذرا، گاه محتاطانه و اندکى بیمناکانه، همچنین گاه بىباکانه و بىپروا. بنابراین در اینجا مىکوشیم که تصویری پدیدهشناسانه1 و طرحگونه از جهانبینى عرفانى ابن عربى، برپایه اندیشههای ویژه او زیر 3 عنوان عرضه کنیم: هستى شناسى و خداشناسى عرفانى، جهانشناسى2 و نظریه عرفانى پیدایش جهان3، انسان شناسى عرفانى. | ||
هستى شناسى و خداشناسى عرفانى: مبحث هستىشناسى و خداشناسى عرفانى ابن عربى را مىتوان یکى از مهمترین دست آوردهای پژوهشهای نظری - عقلى و کشفى - شهودی وی به شمار آورد که دامنه تأثیر آن در دورانهای پس از وی بسیار گسترده شده است، بدان سان که همه اندیشمندان فلسفى - عرفانى دورانهای بعدی کم و بیش و به گونهای از سرچشمة اندیشههای وی در این زمینه نوشیدهاند. ابن عربى مبحث هستىشناسى خود را از این موضوع آغاز مىکند که هستى و نیستى (وجود و عدم) دو امر زائد بر «موجود و معدوم» نیستند، بلکه خودِ «موجود و معدوم»اند، اما و هم چنین مىپندارد که «هستى و نیستى» دو صفت راجع به «موجود و معدوم»اند و آن دو را مانند خانهای مىپندارد که موجود و معدوم داخل آن مىشوند. از اینجاست که گفته مىشود: این چیز، پس از آنکه نبوده است، داخل در هستى شده است، در حالى که مراد از این گفته نزد محققان، این است که این چیز در عین خود، یعنى در پدیداری عینى مشخص خود، هست شده است. بنابراین وجود و عدم عبارتند از «اثبات عین چیز یا نفى آن». آنگاه چون عین چیز ثابت یا منتفى شود، اتصاف به وجود و عدم هر دو با هم بر آن رواست، آن هم به نسبت و اضافه، چنانکه مثلاً زید موجود در عین خود، در بازار موجود است و در خانه معدوم. پس اگر وجود و عدم از اوصافى مىبودند که به موجود باز مىگشتند، مانند سیاهى و سپیدی، وصف شىء به هر دو آنها با هم، ناممکن مىبود، بلکه اگر معدوم مىبود، موجود نمىبود، چنانکه اگر سیاه مىبود، سپید نمىبود و حال آنکه وصف آن به وجود و عدم با هم در یک زمان درست آمده است. این همان وجود و عدم اضافى است، با ثبوت عین. پس اگر درست است که وجود به تنهایى و بدون اضافه، صفتى قائم به موصوفى محسوس یا قائم به موصوفى معقول نیست، ثابت مىشود که مطلقاً از گونه اضافات و نسبتهاست، مانند خاور و باختر، راست و چپ، پیش و پس. | |||
از سوی دیگر، اگر گفته شود که چگونه درست مىآید که چیزی در عینِ خود معدوم، در جهانى یا به نسبتى، به وجود متصف شود و همان چیز در عینِ خود موجود و به نسبتى معدوم؟ مىگوییم: آری هر چیزی در وجود دارای 4 مرتبه است (جز خداوند که در وجودِ مضاف 3 مرتبه دارد): مرتبة نخست، هستىِ چیز در عینِ آن است که با توجه به علم خدا بر هر چیزِ محدث مرتبة دوم است؛ مرتبة دوم، وجود آن چیز در آگاهى (علم) است که با توجه به علم خدا به ما، مرتبة نخستین است؛ مرتبة سوم، هستى آن چیز در الفاظ و واژههاست؛ مرتبة چهارم، وجود آن چیز در نوشته است <ref> انشاءالدوائر، 6 - 8</ref>. | از سوی دیگر، اگر گفته شود که چگونه درست مىآید که چیزی در عینِ خود معدوم، در جهانى یا به نسبتى، به وجود متصف شود و همان چیز در عینِ خود موجود و به نسبتى معدوم؟ مىگوییم: آری هر چیزی در وجود دارای 4 مرتبه است (جز خداوند که در وجودِ مضاف 3 مرتبه دارد): مرتبة نخست، هستىِ چیز در عینِ آن است که با توجه به علم خدا بر هر چیزِ محدث مرتبة دوم است؛ مرتبة دوم، وجود آن چیز در آگاهى (علم) است که با توجه به علم خدا به ما، مرتبة نخستین است؛ مرتبة سوم، هستى آن چیز در الفاظ و واژههاست؛ مرتبة چهارم، وجود آن چیز در نوشته است <ref> انشاءالدوائر، 6 - 8</ref>. |