۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:عالمان اهلسنت' به 'رده:عالمان اهل سنت') |
جز (جایگزینی متن - 'بنیانگذار' به 'بنیانگذار') |
||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
امـا ''طارق البشری'' بعد سلفی اندیشۀ سید قطب را چـنین تـوجیه مـیکند: بـعد سـلفی در چهـارچوب منطق دعوت، رویکرد ارتجاعی(واپسگرایانه) به معنای سیاسی و اقتصادی رایج کنونی نیست بلکه هدف سلفیها رجوع (بازگشت) است نه ارتجاع. یعنی، روجوع اصول تمدنی و عقیدتی و اراداتی و رایـج و احیای مقاومت. مقاومت در برابر تهاجم و جنگی پیشآمده است. گفته میشود که سید قطب در کتاب معالم فی الطریق به اوج ارتجاع رسیده است، زیرا حاکم به جاهلیت تمام جوامع ما داده اسـت، امـا فهم این کتاب در چهارچوب منطق دعوت نشان میدهد که وی نه در واپسگرایی که در مقاومت و مبارزه ورزیده است، زیرا وی همه تلاش خود را در جهت روشن ساختن چگونگی آمادهسازی گروهی پیـشاهنگ بـرای بازگشت به اسلام به کار گرفت و در کتاب '''«لا اله الا اللّه»''' مفهوم دلبریدن و کندهشدن از جامعه کنونی یا همه ارزشها و نهادها و نمادهایش را بیان میکند. اگرچه جاهلیت وصـف نـظامی پیش از اسلام است، اما ایشان، زمانی که جامعه کنونی را با وصف جاهلیت لکهدار میکند، در تصورش چنین بود که دعوت و نظام اسلامی مورد نظرش را از گذشته به آینده و از پشت سر بـه پیـش رو منتقل میکند. نوع مـوضع در قـبال کل حرکت دعوت اسلامی یا جزئیات آن هرچه میخواهد باشد، ولی بر ما لازم است منطق داخلی و سیاق این دعوت و چگونگی پیریزی ذهنیت فراخواننده به خویش و چونگی جهش دادن آن به وسیلههای انگیزههای خود را کـه ایـن دعوت در پی آن بوده درک کنیم. این منطق را بر اساس فلسفۀ منادی اسلام که سلفی و بازگشتی(رجوعی و نه ارتجاعی) و مقام مبارز و دارای نگاهی به آینده است، میتوان درک کرد. | امـا ''طارق البشری'' بعد سلفی اندیشۀ سید قطب را چـنین تـوجیه مـیکند: بـعد سـلفی در چهـارچوب منطق دعوت، رویکرد ارتجاعی(واپسگرایانه) به معنای سیاسی و اقتصادی رایج کنونی نیست بلکه هدف سلفیها رجوع (بازگشت) است نه ارتجاع. یعنی، روجوع اصول تمدنی و عقیدتی و اراداتی و رایـج و احیای مقاومت. مقاومت در برابر تهاجم و جنگی پیشآمده است. گفته میشود که سید قطب در کتاب معالم فی الطریق به اوج ارتجاع رسیده است، زیرا حاکم به جاهلیت تمام جوامع ما داده اسـت، امـا فهم این کتاب در چهارچوب منطق دعوت نشان میدهد که وی نه در واپسگرایی که در مقاومت و مبارزه ورزیده است، زیرا وی همه تلاش خود را در جهت روشن ساختن چگونگی آمادهسازی گروهی پیـشاهنگ بـرای بازگشت به اسلام به کار گرفت و در کتاب '''«لا اله الا اللّه»''' مفهوم دلبریدن و کندهشدن از جامعه کنونی یا همه ارزشها و نهادها و نمادهایش را بیان میکند. اگرچه جاهلیت وصـف نـظامی پیش از اسلام است، اما ایشان، زمانی که جامعه کنونی را با وصف جاهلیت لکهدار میکند، در تصورش چنین بود که دعوت و نظام اسلامی مورد نظرش را از گذشته به آینده و از پشت سر بـه پیـش رو منتقل میکند. نوع مـوضع در قـبال کل حرکت دعوت اسلامی یا جزئیات آن هرچه میخواهد باشد، ولی بر ما لازم است منطق داخلی و سیاق این دعوت و چگونگی پیریزی ذهنیت فراخواننده به خویش و چونگی جهش دادن آن به وسیلههای انگیزههای خود را کـه ایـن دعوت در پی آن بوده درک کنیم. این منطق را بر اساس فلسفۀ منادی اسلام که سلفی و بازگشتی(رجوعی و نه ارتجاعی) و مقام مبارز و دارای نگاهی به آینده است، میتوان درک کرد. | ||
اندیشههای سید قطب، از تأثیر شـیوخ [[اخوانالمسلمین|اخـوانالمسلمین]] هـم برخوردار نشد. در ضمن مباحثاتی که در نیمه دوم دهۀ ۶۰ م، در درون زندگیها درمیگرفت، رهبر جماعت [[اخوانالمسلمین]]، [[حسن الهضیبی]] به هـمراه دیگر رهبران این جماعت رسالهای را با عنوان '''«دعاة لا قضاة»'''، تـدوین و بین اعضا رواج داد، در این رساله بر این نکته پافشاری شده است که نباید میان مشروعیت والای جامعه که هـمان شـریعت الهی است و بین حکومت و تدبیراندیشی که مسئلهای سیاسی و نامقدس و جز یزدانسالاری است، اشـتباه کـرد. زیـرا دومی مربوطه به عالم کون و فساد است. اعتقاد حسن الهضیبی و پیروانش این بود که ایـن تفسیر تازه به اندیشه سیاسی شیخ [[حسن البنا]] | اندیشههای سید قطب، از تأثیر شـیوخ [[اخوانالمسلمین|اخـوانالمسلمین]] هـم برخوردار نشد. در ضمن مباحثاتی که در نیمه دوم دهۀ ۶۰ م، در درون زندگیها درمیگرفت، رهبر جماعت [[اخوانالمسلمین]]، [[حسن الهضیبی]] به هـمراه دیگر رهبران این جماعت رسالهای را با عنوان '''«دعاة لا قضاة»'''، تـدوین و بین اعضا رواج داد، در این رساله بر این نکته پافشاری شده است که نباید میان مشروعیت والای جامعه که هـمان شـریعت الهی است و بین حکومت و تدبیراندیشی که مسئلهای سیاسی و نامقدس و جز یزدانسالاری است، اشـتباه کـرد. زیـرا دومی مربوطه به عالم کون و فساد است. اعتقاد حسن الهضیبی و پیروانش این بود که ایـن تفسیر تازه به اندیشه سیاسی شیخ [[حسن البنا]] بنیانگذار [[اخوانالمسلمین]] در اسماعلیه (۱۹۲۸م) بـاز میگردند؛ زیرا [[اخوانالمسلمین]] اسـاسا جماعت دعوت و ارشاد بودند نه جماعت سیاسی و حزبی که عقاید حزبی خویش را ابزار رسیدن به قدرت قرار دهند. [[حسن الهضیبی]] و یارانش اعلام کردند که برای اجرای کامل شریعت از طریق تربیت و هدایت و نـصیحت متولیان امور و مشارکت در زندگی اجتماعی و سیاسی موجود با هدف ایجاد و تحولات برتر و بالاتر تلاش خواهند کرد و خود را قاضی نمیدانند که یکی را به کفر و یکی را به ایمان محکوم کنند، وگرنه به گـروهکهای عـقیدتی، مانند جماعتهای کمونیستی یا فرقههای اسلامی قدیمی تبدیل خواهد شد. | ||
== نتیجهگیری == | == نتیجهگیری == | ||