۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
| مذهب = | | مذهب = | ||
| آثار = | | آثار = | ||
| فعالیتها = اشراف مکه | | فعالیتها = {{فهرست جعبه افقی |اشراف مکه |عضویت در دارالندوه |از مخالفین سرسخت [[اسلام]] }} | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی''' مشهور به <big>ابوجهل</big> از اشراف [[قریش]] و از [[مشرکان]] معروف [[مکه]] بود و مثل سایر اشراف قریش به تجارت اشتغال داشت. وی در جوانی در میان اشراف مکه جایگاهی ویژه یافت و هنگامی که 30 سال بیشتر نداشت به دلیل کاردانی به عضویت [[دار الندوه]] پذیرفته شد در حالی که به رسم آن روزگار اعضای دارالندوة (به جز | '''ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی''' مشهور به <big>ابوجهل</big> از اشراف [[قریش]] و از [[مشرکان]] معروف [[مکه]] بود و مثل سایر اشراف قریش به تجارت اشتغال داشت. وی در جوانی در میان اشراف مکه جایگاهی ویژه یافت و هنگامی که 30 سال بیشتر نداشت به دلیل کاردانی به عضویت [[دار الندوه|دارالندوه]] پذیرفته شد در حالی که به رسم آن روزگار اعضای دارالندوة (به جز بنی قصی) میبایست افزون بر 40 سال داشته باشند. | ||
با طلوع [[اسلام]] ابوجهل به اقدامات بسیاری برای جلوگیری از انتشار اسلام دست زد. تلاش در قطع رابطه قریش با [[بنیهاشم|بنیهاشم]]، ممانعت از حمایت [[ابولهب]] از پیامبر و نیز طراحی نقشه ناموفق قتل پیامبر(صلی الله علیه) با مشارکت طوایف مختلف را میتوان مهمترین اقدامات وی بر ضد پیامبر اسلام دانست. | |||
[[مسلمانان]] نیز از کینهتوزیها و بدخواهیهای او در امان نبودند. پیامبر نیز او را [[ابوجهل]] نامید و به مسلمانان دستور داد که وی را به این نام خطاب کنند. پس از [[هجرت]] پیامبر به [[مدینه]] کینهتوزیهای ابوجهل ادامه داشت تا سرانجام به همراه عدهای از سران شرک در [[جنگ بدر]] به هلاکت رسید. | |||
[[مسلمانان]] نیز از کینهتوزیها و بدخواهیهای او در امان نبودند. پیامبر نیز او را [[ابوجهل]] نامید و به مسلمانان دستور داد که وی را به این نام خطاب کنند. | |||
پس از [[هجرت]] پیامبر به [[مدینه]] کینهتوزیهای ابوجهل ادامه داشت تا سرانجام به همراه عدهای از سران شرک در [[جنگ بدر]] به هلاکت رسید. | |||
== زندگینامه ابوجهل == | == زندگینامه ابوجهل == | ||
ابوجهل: ابوالحکم، عمروبن هشامبن مغیره <ref>المحبّر، ص ۱۳۹</ref> از بزرگان [[مکّه]]، واز دشمنان سرسخت پیامبر<ref>المغازی، ج2، ص491</ref> وی از قبیله بنی مخزوم و به ابوجهل مشهور بود و در انتساب به مادرش، ابنالحنظلیه<ref>سیره ابن هشام، ج2، ص623</ref> نامیده شده است. اطلاعات ما اززمان ولادت و زندگی او پیش از ظهور اسلام، چندان نیست. بعضی او را همسن [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه)]]<ref>دایرةالمعارف الاسلامیه، ج1، ص322. «ابوجهل»</ref> و برخی، هنگام ورود به دارالندوه (سال 584 م)، سی ساله دانستهاند<ref>دایرةالمعارفبزرگاسلامی، ج5، ص305. «ابوجهل»</ref> که بدین ترتیب سن وی، از حضرت بیشتر خواهد بود. پدرش هشام، از مردان سرشناس و مهماننواز مکّه به شمار میرفت تا آنجا که قریش، مرگ او را برای خود تاریخ قرار داد<ref> المحبّر، ص139</ref>. | |||
زیرکی، دانایی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف سنّت عرب جاهلی که عضویّت در دارالندوه، برای غیر بنیقصی را مشروط به چهلسالگی کرده بود<ref>اخبار مکّه، ج2، ص253</ref>، در نوجوانی که هنوز موی بر صورتش نروییده بود<ref>عیونالاخبار، ج1، ص230</ref>،یا نزدیک سی سالگی<ref> الاشتقاق، ص155</ref>، عضو آن شورا شود و در تصمیمگیریهای سران، طرف مشورت قرار گیرد<ref>یعقوبی، ج2، ص37؛ الاشتقاق، ص155</ref>. | |||
زیرکی، دانایی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف سنّت عرب جاهلی که عضویّت در دارالندوه، برای غیر | |||
ابوجهل از | ابوجهل از بازرگانان ثروتمند و اشراف مکّه بود<ref>جامعالبیان، مج11، ج20، ص119</ref> که چون دیگر همردیفان خویش، برای دستیابی به ریاست [[کعبه]] و در پی آن، ریاست مکّه، با بنیهاشم نزاع داشت و [[نبوّت]] را نیز بر همین اساس تحلیل میکرد. او میگفت: ما و فرزندان [[عبدمناف]] در شَرَف و بزرگی به تنازع برخاستیم؛ اطعام کردند، اطعام کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند از ما پیامبری است که بر او [[وحی]] میشود! این را دیگر نفهمیدیم. به خدا سوگند! هرگز بدو [[ایمان]] نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد<ref> السیر و المغازی، ص210</ref>. | ||
ابوجهل | ابوجهل از دشمنان سرسخت پیامبر و [[مسلمانان]]بود. تلاش و رفتار خشمگینانه و کینه توزانه وی با آنان، در شکنجه تازه مسلمانانی چون [[عمار یاسر|یاسر]] و [[سمیه]] <ref>التعریف، ص172</ref> که به قتل این زن و شوهر انجامید، [[تهمت]]<ref>یعقوبی، ج2، ص28</ref> و افترا به آنان<ref>التعریف، ص172</ref>، جلوگیری از استماع قرآن<ref>قرطبی، ج15، ص236</ref>، و برقراری رابطه دیگران با پیامبر<ref> اسبابالنزول، ص381؛ مجمعالبیان، ج10، ص584</ref>، کوشش برای انعقاد [[پیمان صحیفه]] مبنی بر یاری نرساندن به پیامبر(صلی الله علیه)و کوشش بر عدم نقض آن<ref> السیر و المغازی، ص161 و 166</ref>، طرّاحی قتل پیامبر<ref>سیره ابن هشام، ج2، ص480؛ مجمعالبیان، ج4، ص826</ref>، به راه انداختن [[جنگ بدر]]<ref>الطبقات، ج2، ص9؛ یعقوبی، ج2، ص45</ref> و… آشکار است. | ||
ابوجهل وقتی شنید که عیّاش ابن ابیربیعه (برادر مادریاش) به [[اسلام]] گرویده، هر شیوهای را برای بازگرداندن او به کارگرفت<ref>سیره ابن هشام، ج2، ص474</ref> و هنگامی که اندک ملایمت ولیدبنمغیره را به پیامبر دریافت، وی را با حیله بر آن داشت که کلام خداوند را [[سحر]] بخواند<ref>مجمعالبیان، ج10، ص584</ref>. (إن هـذا إلاّ سِحرٌ یُؤثَر إن هـذا إلاّ قَولُ البَشرِ)<ref> آیه 24 و 25 مدثر/ 74 </ref> بیانگر این واقعه است<ref> اسباب النزول، ص381 و 382</ref>. | |||
او برای تضعیف پیامبر و اسلام از هر راهی استفاده میکرد. وقتی آیاتِ {{متن قرآن |«وما أدرکَ ما سَقَرُ لاتُبقی وَ لاتَذَرُ لوّاحةٌ لِلبَشرِ عَلَیها تِسعَةَ عَشَرَ |سوره = مدثر |آیه =74، 27 ـ 30» }} را شنید، به قرشیان گفت: آیا هر ده تن از شما، از غلبه بر یک نفر از گماشتههای آتش ناتوانند؛ در حالی که شمار شما بیشتر است؟ رفیق شما [پیامبر]خبر میدهد که [[جهنم]] نوزده گماشته دارد<ref> جامعالبیان، مج14، ج29، ص199؛ مجمعالبیان، ج10، ص586</ref>. | |||
اصرار بیش از حد و جاهلانه او بر مخالفت با پیامبر و اسلام، حتّی موجب خشم دیگر سران مکّه شد<ref>السیر و المغازی، ص166</ref> و از سوی پیامبر به (ابوجهل) ملقّب گردید<ref> الاشتقاق، ص147؛ انساب الاشراف ج1، ص141</ref>. وی، در سال دوم هجری، در جنگ بدر که خود فرماندهی سپاه شرک را به عهده داشت، کشته و به همراه دیگر کشتگان، در چاه قلیب بدر مدفون شد<ref>جامعالبیان، مج5، ج7، ص240</ref>. او پسر و دختری داشت؛ امّا نسلش هرگز ادامه نیافت<ref>جمهرة انساب العرب، ص145</ref> و ابتر ماند. عکرمه (فرزند او) پس از فتح مکّه مسلمان شد، و پیامبر برای اینکه مسلمانی آزرده نشود، مسلمانان را از سبّ ابوجهل منع فرمود<ref> العقدالفرید، ج۲، ص386</ref>. | |||
== نسبت ابوجهل با پیامبر == | |||
قریش یکی از مشهورترین و مهمترین قبایل عرب در [[حجاز]] بود. [[مسعودی]]، مورخ مشهور اسلامی، طایفههای قبیله بزرگ قریش را مقارن ظهور اسلام 25 طایفه به شرح زیر دانسته است: | قریش یکی از مشهورترین و مهمترین قبایل عرب در [[حجاز]] بود. [[مسعودی]]، مورخ مشهور اسلامی، طایفههای قبیله بزرگ قریش را مقارن ظهور اسلام 25 طایفه به شرح زیر دانسته است: | ||
خط ۵۰: | خط ۴۵: | ||
!متن عنوان!!متن عنوان | !متن عنوان!!متن عنوان | ||
|- | |- | ||
| | |بنیهاشم||بنی مطلب | ||
|- | |- | ||
|بنی حارث|| | |بنی حارث||بنیامیه | ||
|- | |- | ||
|بنی نوفل||بنی حارث بن فهر | |بنی نوفل||بنی حارث بن فهر | ||
خط ۷۶: | خط ۷۱: | ||
|بنی بنانه|| | |بنی بنانه|| | ||
|- | |- | ||
|} <ref>مسعودی، مروج الذهب، ج 1، ص277، بطون قریش</ref> | |}<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج 1، ص277، بطون قریش</ref> | ||
ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی مشهور به «ابوجهل» از اشراف قریش و از مشرکان معروف مکه بود که به تجارت اشتغال داشت. وی گرچه از قریش است، اما عموی پیامبر اکرم ( | ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی مشهور به «ابوجهل» از اشراف قریش و از مشرکان معروف مکه بود که به تجارت اشتغال داشت. وی گرچه از قریش است، اما عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه) نیست؛ زیرا پدر گرامی [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه)]] عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم است. بنابراین پیامیر اسلام (صلی الله علیه) از تیره بنیهاشم و ابوجهل از تیره بنی مخزوم است<ref> ابن سعد، الطبقاتالکبری، ترجمه، ج 7، ص 413</ref> که دو تیره و دو ریشه متفاوت هستد و ابوجهل نمیتواند عموی پیامیر اسلام (صلی الله علیه) باشد. | ||
== ملقبشدن به ابوجهل == | == ملقبشدن به ابوجهل == | ||
زیرکی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد تا برخلاف سنت عرب جاهلی که عضویت در دار الندوه را برای غیر بنیقصی به ۴۰ سالگی مشروط کرده بود<ref> اخبار مکه، ج۲، ص۲۵۳</ref>، در نوجوانی<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳</ref> یا حدود ۳۰ سالگی<ref>الاشتقاق، ص۱۵۵</ref> عضو آن شورا شود<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳؛ الاشتقاق، ص۱۵۵</ref>. شاید به همین سبب قریش وی را ابوالحکم میخواند. بعدها [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه)]] از او با کنیه ابوجهل یاد کرد<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱</ref>. | |||
زیرکی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد تا برخلاف سنت عرب جاهلی که عضویت در دار الندوه را برای غیر بنیقصی به ۴۰ سالگی مشروط کرده | |||
== تحریک مشرکان به دشمنی با اسلام == | == تحریک مشرکان به دشمنی با اسلام == | ||
ابوجهل، مشرکان را بر ضد پیامبر ( | ابوجهل، مشرکان را بر ضد پیامبر (صلی الله علیه) تحریک کرده، میگفت: محمد در [[یثرب|یثرب]] فرود آمده؛ پیش قراولان خویش را فرستاده و میخواهد اموالتان را بگیرد؛ بپرهیزید از این که دنبالهرو او باشید یا به او نزدیک شوید. به خدا سوگند! با او ساحرانی است که هرگز ندیدهام و هیچ یک از [[اصحاب]] وی را مشاهده نکردهام، جز این که با شیاطین همراه بود<ref>ابن کثیر، ج3، ص211</ref>! | ||
او با این سخنان آتش جنگ بدر را شعلهور ساخت و بخشی از مخارج آن را بر عهده گرفت. [[خداوند]] در این زمینه میفرماید: | او با این سخنان آتش جنگ بدر را شعلهور ساخت و بخشی از مخارج آن را بر عهده گرفت. [[خداوند]] در این زمینه میفرماید: {{متن قرآن |إنّ الَّذینَ کَفروا یُنفِقونَ أمولهُم لیَصدّوا عَن سَبیلِ اللّهِ فَسَیُنفِقونَها ثمَّ تکونُ عَلَیهِمحسرَةً ثمَّ یُغلَبون وَالّذین کفَروا إلی جَهنَّم یُحشَرون |سوره = انفال |آیه = 8، 36 }} کافران، اموالشان را برای بازداشتن از راه خدا خرج میکنند. بزودی خرجش خواهند کرد؛ آنگاه مایه حسرت آنان میشود و سرانجام، مغلوب میگردند و کافران را در جهنم گرد میآورند ». واحدی، از کلبی نقل میکند که آیه، درباره دوازده تن از اطعام کنندگان روز بدر نازل شد که یکی از آنان ابوجهل بود<ref>اسباب النزول، ص195</ref>؛ همو که ده شتر خویش را در آن واقعه نحر کرد<ref>یعقوبی، ج2، ص45</ref>. | ||
ابوجهل در همین جنگ کشته و درباره او و دیگر کشتگان بدر نازل شد: | ابوجهل در همین جنگ کشته و درباره او و دیگر کشتگان بدر نازل شد: {{متن قرآن |وَلَو تَری إذ یَتوَفَّی الّذینَ کَفروا المَلئکةُ یَضرِبونَ وجوهَهم و أدبرَهم و ذوقوا عَذابَ الحَریقِ |آیه = 50 |سوره = انفال }} اگر بدانی آنگاه که فرشتگان جان کافران را میگیرند و بر چهرهها و پشتهایشان میکوبند و میگویند: عذاب آتش را بچشید<ref>جامعالبیان، مج6، ج10، ص30؛ مجمعالبیان، ج4، ص846</ref>. | ||
== مرگ == | == مرگ == | ||
این نبرد به شکست مکیان انجامید<ref>المغازی، ج۱، ص۵۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۷</ref>. در آن ابوجهل که فرماندهی سپاه مشرکان را بر عهده داشت، به دست دو جوان کم سال انصاری به نام معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء یا عوف و معوذ بن عفراء از پای درآمد. هنگامی که هنوز رمقی در تن داشت [[عبدالله بن مسعود]] سر او را از تن جدا کرد<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۷، ۲۸۱</ref>. | |||
وی را با دیگر کشتگان در چاه بدر دفن کردند<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۹۲-۲۹۳</ref>. مفسران آیه ۵۰ [[سوره انفال]] را در شأن ابوجهل و دیگر کشتگان بدر دانستهاند: {{متن قرآن |وَلَو تَرَی إِذ یتَوَفَّی الَّذِینَ کفَرُوا المَلائِکةُ یضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَأَدبَارَهُم وَذُوقُوا عَذَابَ الحَرِیقِ |سوره = انفال |آیه = 50 }} «اگر ببینی آنگاه که فرشتگان جان کافران را میستانند، بر چهره و پشت آنان میزنند و گویند: عذاب سوزان را بچشید<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۶</ref>!» | |||
وی را با دیگر کشتگان در | |||
پیامبر که منتظر شنیدن خبر هلاک ابوجهل بود و او را سردسته پیشوایان کفر و [[فرعون]] امت | پیامبر که منتظر شنیدن خبر هلاک ابوجهل بود و او را سردسته پیشوایان کفر و [[فرعون]] امت میدانست<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱</ref>، با شنیدن این خبر خدا را بر تحقق وعدهاش سپاس گفت<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱</ref>. ابوجهل هنگام کشته شدن ۷۰ سال داشت<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰</ref>. مفسران از او ذیل آیه ۵۵ سوره فرقان، آیه ۱۵ سوره لیل نیز سخن گفته و وی را از مصداقهای کافران<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۸؛ الدر المنثور، ج۵، ص۷۴</ref> و اهل شقاوت<ref>الکشاف، ج۴، ص۷۶۴</ref> دانستهاند. | ||
== پانویس == | == پانویس == |