۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ایه الله' به ' آیةالله') |
جز (جایگزینی متن - ' ایه ' به ' آیه ') |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
محمد بن عبدالوهاب در کتاب دیوان النهضه در انکار مشروعیت طلب شفاعت از صالحین مینویسد: | محمد بن عبدالوهاب در کتاب دیوان النهضه در انکار مشروعیت طلب شفاعت از صالحین مینویسد: | ||
طلب شفاعت از صالحین خلاف قرآن است چون قرآن فرموده است:قل لله الشفاعه جمیعا و من ذالذی یشفع الا باذنه و از طرفی فرموده که شفاعت از کسانی قبول میشود که خداوند از آنها راضی باشد که آنها هم اهل توحید هستند: ولایشفعون الا لمن ارتضی وبر اساس | طلب شفاعت از صالحین خلاف قرآن است چون قرآن فرموده است:قل لله الشفاعه جمیعا و من ذالذی یشفع الا باذنه و از طرفی فرموده که شفاعت از کسانی قبول میشود که خداوند از آنها راضی باشد که آنها هم اهل توحید هستند: ولایشفعون الا لمن ارتضی وبر اساس آیه شریفه ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه خداوند فقط از کسانی راضی است که اهل توحید باشند. از اینرو باید طلب شفاعت از پیامبر به این صورت نمود که: اللهم لاتحرمنی شفاعته اللهم شفعه فی | ||
ایشان ادامه میدهد: اگر کسی گفت که به پیامبر حق شفاعت داده شده و من از او می خواهم که مرا شفاعت کند پاسخ این است که خداوند فرموده: فلا تدعوا مع الله احدا بعلاوه آنکه خداوند به ملائکه و دیگران هم حق شفاعت داده است ایا میتوان گفت که حال که خداوند به آنان حق شفاعت داده پس من از آنان طلب شفاعت کنم. <ref>دیوان النهضه محمدبن عبدالوهاب ص8-9</ref> | ایشان ادامه میدهد: اگر کسی گفت که به پیامبر حق شفاعت داده شده و من از او می خواهم که مرا شفاعت کند پاسخ این است که خداوند فرموده: فلا تدعوا مع الله احدا بعلاوه آنکه خداوند به ملائکه و دیگران هم حق شفاعت داده است ایا میتوان گفت که حال که خداوند به آنان حق شفاعت داده پس من از آنان طلب شفاعت کنم. <ref>دیوان النهضه محمدبن عبدالوهاب ص8-9</ref> | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
نکته مهم دیگری که در بیان شهید مطهری امده است تبیین اصل«اختصاص شفاعت بخداوند و بازگشت همه شفاعتها به حضرت حقتعالی» میباشد. | نکته مهم دیگری که در بیان شهید مطهری امده است تبیین اصل«اختصاص شفاعت بخداوند و بازگشت همه شفاعتها به حضرت حقتعالی» میباشد. | ||
ایشان نسبت به | ایشان نسبت به آیه شریفه قل للّه الشّفاعة جمیعا زمر/ 44«1». «بگو شفاعت، تمامی مخصوص خداست». میفرماید: | ||
این آیه در کمال صراحت، شفاعت و وساطت را تأیید میکند و در کمال صراحت همه شفاعتها را از خدا و متعلق به خدا میداند؛ زیرا خداست که شفیع را، شفیع قرار میدهد. | این آیه در کمال صراحت، شفاعت و وساطت را تأیید میکند و در کمال صراحت همه شفاعتها را از خدا و متعلق به خدا میداند؛ زیرا خداست که شفیع را، شفیع قرار میدهد. | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
=== علامه طباطبائی:=== | === علامه طباطبائی:=== | ||
مراد از مساجد در | مراد از مساجد در آیه شریفه مواضع(سبعه) سجود است و صدر آیه بمنزله علت فقره بعدی است. از طرفی کلمه دعاء در فلاتدعوا بمعنای عبادت است بدلیل آیه شریفه: «و قال ربکم ادعونی أستجب لکم إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»: المؤمن 60. که در ان از دعا بعنوان عبادت یاد شده است. | ||
بنابراین معنای | بنابراین معنای آیه عبارتست از اینکه: احدی غیر الله را عبادت نکنید ،(با خداوند احدی را پرستش نکنید) برای اینکه مواضع سجده تنها مختص به او است. <ref>المیزان ج 20ص 52</ref> | ||
=== آیةالله مکارم شیرازی === | === آیةالله مکارم شیرازی === | ||
در اینکه منظور از" مساجد"، در اینجا چیست؟ تفسیرهای گوناگونی ذکر شده (که احتمال نخست ان موافق با ظاهر | در اینکه منظور از" مساجد"، در اینجا چیست؟ تفسیرهای گوناگونی ذکر شده (که احتمال نخست ان موافق با ظاهر آیه میباشد و ان این است که): | ||
...منظور مکانهایی است که در آنجا برای خدا سجده میشود که مصداق اکمل آن، مسجد الحرام، و مصداق دیگرش سایر مساجد، و مصداق گستردهترش، تمام مکانهایی است که انسان در آنجا نماز میخواند، و برای خدا سجده میکند، و به حکم حدیث معروف پیغمبر ص که فرمود: جعلت لی الارض مسجدا و طهورا | ...منظور مکانهایی است که در آنجا برای خدا سجده میشود که مصداق اکمل آن، مسجد الحرام، و مصداق دیگرش سایر مساجد، و مصداق گستردهترش، تمام مکانهایی است که انسان در آنجا نماز میخواند، و برای خدا سجده میکند، و به حکم حدیث معروف پیغمبر ص که فرمود: جعلت لی الارض مسجدا و طهورا | ||
" تمام روی زمین، سجدهگاه و وسیله طهور (تیمم کردن) برای من قرار داده شده" «1» همه جا را شامل میشود. | " تمام روی زمین، سجدهگاه و وسیله طهور (تیمم کردن) برای من قرار داده شده" «1» همه جا را شامل میشود. | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
</ref> | </ref> | ||
ایشان در ادامه به تمسک وهابیت به | ایشان در ادامه به تمسک وهابیت به آیه مذکور در نفی توسل و شفاعت اشاره نموده و مینویسد: | ||
آنها (وهابیت) میگویند: مطابق این آیه قرآن دستور میدهد نام هیچکس را همراه نام خدا نبرید، و جز او را نخوانید، و شفاعت نطلبید! ولی انصاف این است که این آیه هیچ ارتباطی به مطلب آنها ندارد، بلکه هدف از آن نفی شرک، یعنی چیزی را همردیف خدا در عبادت، یا طلبیدن حاجت، قرار دادن است. | آنها (وهابیت) میگویند: مطابق این آیه قرآن دستور میدهد نام هیچکس را همراه نام خدا نبرید، و جز او را نخوانید، و شفاعت نطلبید! ولی انصاف این است که این آیه هیچ ارتباطی به مطلب آنها ندارد، بلکه هدف از آن نفی شرک، یعنی چیزی را همردیف خدا در عبادت، یا طلبیدن حاجت، قرار دادن است. | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
=== فخر رازی === | === فخر رازی === | ||
ایشان میگوید بر اساس نظریه اکثریت مفسران مراد از مساجد در | ایشان میگوید بر اساس نظریه اکثریت مفسران مراد از مساجد در آیه مذکور مواضع و مکانهائی است که برای عبادت الهی بنا گردیده است. و از آنجا که مسیحیان و یهودیان در کنیسه و کلیساهای شان مشرکانه خداوند را عبادت مینمودند از مسلمانان خواسته شده که در مساجدشان موحدانه او را بپرستند. <ref>مفاتیح الغیب ج 30ص 667</ref> | ||
=== سید قطب === | === سید قطب === | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
=== وهبه زحیلی === | === وهبه زحیلی === | ||
ایشان نیز در معنای | ایشان نیز در معنای آیه مذکور مینویسد: آیه مذکور عطف به آیه نخست سوره جن (: قل أوحی إلی...)بوده و معنای آیه این است که پیامبر فرمود: بمن وحی شده است که مساجد مختص خداوند است بنابراین غیر خداوند را نباید در ان عبادت نمود و نباید کسی را شریک خداوند قرار داد. <ref>تفسیر الوسیط ج 3ص 2757</ref> | ||
نتیجه آنکه | نتیجه آنکه آیه مذکور و نظائر ان بیانگر نفی شرک در عبادت و ربوبیت بوده و ارتباطی با اعتقاد قائلین به شفاعت اولیای الیه ندارد بدلیل آنکه مخاطب این آیات مشرکینی هستند که قائل به ربوبیت بتها بوده و معتقد بودند که با پرستش آنها در عرض عبادت خداوند میتواننند از طریق راضی کردن آنها به خواستههای شان نائل گردند. | ||
بدیهی است چنین اعتقادی قطعا باطل بوده و معتقدانش را در ردیف مشرکین قرار خواهد داد. از طرفی معتقدان به شفاعت و توسل، اولیای الهی را انسانهای مقرب درگاه الهی دانسته و معتقدند که آنان مجرای فیض الهی هستند بگونهای که آنان بدون اذن الهی قادر به هیچ کاری نخواهند بود. بنابراین معتقدان به شفاعت یا توسل به اولیای الهی هیچگاه آنان را در عرض خداوند ندانسته بلکه آنان را اسباب و مجاری فیض الهی دانسته که خداوند خود آنان را در مسیر هدایت انسانها قرار داده است. | بدیهی است چنین اعتقادی قطعا باطل بوده و معتقدانش را در ردیف مشرکین قرار خواهد داد. از طرفی معتقدان به شفاعت و توسل، اولیای الهی را انسانهای مقرب درگاه الهی دانسته و معتقدند که آنان مجرای فیض الهی هستند بگونهای که آنان بدون اذن الهی قادر به هیچ کاری نخواهند بود. بنابراین معتقدان به شفاعت یا توسل به اولیای الهی هیچگاه آنان را در عرض خداوند ندانسته بلکه آنان را اسباب و مجاری فیض الهی دانسته که خداوند خود آنان را در مسیر هدایت انسانها قرار داده است. |