confirmed، مدیران
۳۷٬۴۹۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
حمزه در [[جنگ بدر]] بزرگترین قهرمان قریش یعنی شیبه را از پای درآورد، گروهی را مجروح کرد و عدهای را کشت. | حمزه در [[جنگ بدر]] بزرگترین قهرمان قریش یعنی شیبه را از پای درآورد، گروهی را مجروح کرد و عدهای را کشت. | ||
=خانواده حمزه= | == خانواده حمزه == | ||
مادر حمزة بن عبدالمطلب بن هاشم که سلمی نام داشت، دختر عمروبن زید بن لبید بود. از میان برادران او میتوان عبدالله، عباس، [[ابوطالب]]، [[ابولهب]] و ... نام برد. خواهران او نیز عبارت بودند از عاتکه، امیمه، صفیّه و برّه. | مادر حمزة بن عبدالمطلب بن هاشم که سلمی نام داشت، دختر عمروبن زید بن لبید بود. از میان برادران او میتوان عبدالله، عباس، [[ابوطالب]]، [[ابولهب]] و ... نام برد. خواهران او نیز عبارت بودند از عاتکه، امیمه، صفیّه و برّه. | ||
== برادر رضاعی پیامبر == | === برادر رضاعی پیامبر === | ||
"ثوبیه" کنیز ابولهب که حمزه را شیر داده بود با شیری که به پسرش "مسروح" میداد چند روزی [[رسول خدا]] را شیر داد. <ref>امتاع الاسماع، ص6</ref> | "ثوبیه" کنیز ابولهب که حمزه را شیر داده بود با شیری که به پسرش "مسروح" میداد چند روزی [[رسول خدا]] را شیر داد. <ref>امتاع الاسماع، ص6</ref> | ||
از طرف دیگر حمزه در میان قبیله بنی سعد شیرخواره بود. روزی مادر رضاعی حمزه که پیش از آن حمزه را شیر داده بود، رسول خدا را که نزد دایهاش [[حلیمه]] بود، شیر داد. لذا حمزه از دو جهت برادر رضاعی رسول خدا شد: هم از جهت ثویبه و هم از "شیرده سعدیه". <ref> اسدالغابة، ج1، ص15</ref> | از طرف دیگر حمزه در میان قبیله بنی سعد شیرخواره بود. روزی مادر رضاعی حمزه که پیش از آن حمزه را شیر داده بود، رسول خدا را که نزد دایهاش [[حلیمه]] بود، شیر داد. لذا حمزه از دو جهت برادر رضاعی رسول خدا شد: هم از جهت ثویبه و هم از "شیرده سعدیه". <ref> اسدالغابة، ج1، ص15</ref> | ||
== زمان تولد == | === زمان تولد === | ||
حمزه حداکثر دو سال از پیامبر(صلی الله علیه) بزرگتر بوده است. عدهای این اختلاف سنی را چهار سال هم دانستهاند <ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۷۰</ref> که باتوجه به تردید بعضی از محققان در مورد شیر دادن ثویبه به پیامبر<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی، ج۲، ص۷۱ـ۷۸</ref> ممکن است بیشتر هم باشد. در مجموع وی احتمالاً دو تا چهار سال پیش از عام الفیل (سال تولد پیامبر اکرم) متولد شده است. | حمزه حداکثر دو سال از پیامبر(صلی الله علیه) بزرگتر بوده است. عدهای این اختلاف سنی را چهار سال هم دانستهاند <ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۷۰</ref> که باتوجه به تردید بعضی از محققان در مورد شیر دادن ثویبه به پیامبر<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی، ج۲، ص۷۱ـ۷۸</ref> ممکن است بیشتر هم باشد. در مجموع وی احتمالاً دو تا چهار سال پیش از عام الفیل (سال تولد پیامبر اکرم) متولد شده است. | ||
=حمزه و کفالت فرزند= | == حمزه و کفالت فرزند == | ||
در سالی که [[قریش]] به سختی و خشکسالی شدیدی گرفتار شدند، ابوطالب مردی عیالوار بود. از این رو رسول خدا به عمویش عباس که از ثروتمندان [[بنی هاشم]] بود، فرمود:" بیا نزد برادرت ابوطالب برویم و برای یاری او من یکی از فرزندان او را بگیرم و تو هم یکی دیگر را و آن دو را تحت کفالت خود درآوریم". | در سالی که [[قریش]] به سختی و خشکسالی شدیدی گرفتار شدند، ابوطالب مردی عیالوار بود. از این رو رسول خدا به عمویش عباس که از ثروتمندان [[بنی هاشم]] بود، فرمود:" بیا نزد برادرت ابوطالب برویم و برای یاری او من یکی از فرزندان او را بگیرم و تو هم یکی دیگر را و آن دو را تحت کفالت خود درآوریم". | ||
عباس پذیرفت. خبر به حمزه رسید. او نیز همراه آنان نزد ابوطالب رفت. ابوطالب گفت:"[[عقیل]] را برای من بگذارید فرزندان دیگرم را خودتان انتخاب کنید". رسول خدا علی را انتخاب کرد که همراه خویش ببرد و عباس طالب را و حمزه جعفر را برگزید. <ref> سیرة النبی، ج 1، ص208</ref> | عباس پذیرفت. خبر به حمزه رسید. او نیز همراه آنان نزد ابوطالب رفت. ابوطالب گفت:"[[عقیل]] را برای من بگذارید فرزندان دیگرم را خودتان انتخاب کنید". رسول خدا علی را انتخاب کرد که همراه خویش ببرد و عباس طالب را و حمزه جعفر را برگزید. <ref> سیرة النبی، ج 1، ص208</ref> | ||
=اسلام آوردن حمزه= | == اسلام آوردن حمزه == | ||
پس از [[مبعوث]] شدن محمد(صلی الله علیه) به پیامبری حمزه نیز به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر شهادت داد و به دین برادرزادهاش ایمان آورد. پس از اسلام آوردن حمزه بود که پیشنهادهای قریش یکی پس از دیگری به رسول خدا شروع شد؛ زیرا آنان دیدند که شجاعترین فرد به پیامبر ایمان آورده است و دیگر امیدی به پشتیبانی حمزه از خویش نداشتند اما پیامبر هیچ یک از پیشنهادهای آنها را نپذیرفت. | پس از [[مبعوث]] شدن محمد(صلی الله علیه) به پیامبری حمزه نیز به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر شهادت داد و به دین برادرزادهاش ایمان آورد. پس از اسلام آوردن حمزه بود که پیشنهادهای قریش یکی پس از دیگری به رسول خدا شروع شد؛ زیرا آنان دیدند که شجاعترین فرد به پیامبر ایمان آورده است و دیگر امیدی به پشتیبانی حمزه از خویش نداشتند اما پیامبر هیچ یک از پیشنهادهای آنها را نپذیرفت. | ||
خط ۵۰: | خط ۴۵: | ||
روزی ابوجهل، رسول خدا را در [[صفا]] دید و به او ناسزا گفت. پیامبر بدون اعتنا به او راهی منزل شد. کنیز عبدالله بن جدعان که این جریان را مشاهده کرده بود، همان روز ناسزاگویی ابوجهل را به حمزه اطلاع داد. سخنان او تأثیر عجیبی بر حمزه گذاشت. از این رو بدون تأمل در عواقب کارش تصمیم گرفت انتقام برادرزادهاش را بگیرد. به همین دلیلاز همان راه که آمده بود برگشت و ابوجهل را دید که در میان اجتماع قریش نشسته است. او بدون اینکه با کسی حرف بزند به طرف ابوجهل رفت و با کمان شکاری خود محکم بر سر او کوبید. سر ابوجهل شکست. سپس حمزه گفت:"به پیامبر ناسزا میگویی؟! من به او ایمان آوردهام و به راهی که او رفته است، میروم. اگر قدرت داری با من ستیزه کن". ابوجهل رو به اجتماع قریش کرد و گفت:" من در حق محمد بد رفتاری کردم. حمزه حق دارد ناراحت شود". <ref>فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 114</ref> | روزی ابوجهل، رسول خدا را در [[صفا]] دید و به او ناسزا گفت. پیامبر بدون اعتنا به او راهی منزل شد. کنیز عبدالله بن جدعان که این جریان را مشاهده کرده بود، همان روز ناسزاگویی ابوجهل را به حمزه اطلاع داد. سخنان او تأثیر عجیبی بر حمزه گذاشت. از این رو بدون تأمل در عواقب کارش تصمیم گرفت انتقام برادرزادهاش را بگیرد. به همین دلیلاز همان راه که آمده بود برگشت و ابوجهل را دید که در میان اجتماع قریش نشسته است. او بدون اینکه با کسی حرف بزند به طرف ابوجهل رفت و با کمان شکاری خود محکم بر سر او کوبید. سر ابوجهل شکست. سپس حمزه گفت:"به پیامبر ناسزا میگویی؟! من به او ایمان آوردهام و به راهی که او رفته است، میروم. اگر قدرت داری با من ستیزه کن". ابوجهل رو به اجتماع قریش کرد و گفت:" من در حق محمد بد رفتاری کردم. حمزه حق دارد ناراحت شود". <ref>فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 114</ref> | ||
=حضرت حمزه از سروران بهشت= | == حضرت حمزه از سروران بهشت == | ||
[[شیخ صدوق]] همچنین از [[انس بن مالک]] نقل میکند که: رسول خدا(صلی الله علیه) فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتیم. رسول الله، حمزه سیدالشهدا، [[جعفر ذوالجناحین]]، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]]، [[حسین]] و [[مهدی]](عجل الله فرجه الشریف). <ref> «نحن بنو عبدالمطلب سادة أهل الجنة، رسول اللّه و حمزة سیدالشهداء...». امالی صدوق، مجلس هفتاد و دوم</ref> | [[شیخ صدوق]] همچنین از [[انس بن مالک]] نقل میکند که: رسول خدا(صلی الله علیه) فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتیم. رسول الله، حمزه سیدالشهدا، [[جعفر ذوالجناحین]]، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]]، [[حسین]] و [[مهدی]](عجل الله فرجه الشریف). <ref> «نحن بنو عبدالمطلب سادة أهل الجنة، رسول اللّه و حمزة سیدالشهداء...». امالی صدوق، مجلس هفتاد و دوم</ref> | ||
=لقب سیدالشهدا= | == لقب سیدالشهدا == | ||
در تاریخ اسلام دو شخصیت بزرگ با لقب سیدالشهداء شناخته میشوند: حمزةبنعبدالمطلب و[[حسین بنعلی]]. روشن است که این لقب به معنای برتری و فضیلت یک [[شهید]] بر سایر شهیدان است. چنانکه در برخی [[روایات]] درکنار سیدالشهداء، افضلالشهداء نیز درباره حسینبنعلی(علیه السلام) آمده است. <ref>شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص122</ref> | در تاریخ اسلام دو شخصیت بزرگ با لقب سیدالشهداء شناخته میشوند: حمزةبنعبدالمطلب و[[حسین بنعلی]]. روشن است که این لقب به معنای برتری و فضیلت یک [[شهید]] بر سایر شهیدان است. چنانکه در برخی [[روایات]] درکنار سیدالشهداء، افضلالشهداء نیز درباره حسینبنعلی(علیه السلام) آمده است. <ref>شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص122</ref> | ||
خط ۷۳: | خط ۶۶: | ||
طبق روایت مشهور دیگری که بیشتر منابع آن را نقل کردهاند، رسولخدا(صلی الله علیه) که به نقل از جبرئیل، از شهادت فرزندش خبر میداد، درضمن دعایی، درخواست مقام سیدالشهدایی برای حسین کرد و از خدا خواست که حسین را از سادات و سرور شهیدان قرار دهد. تعبیر سادات الشهداء در این روایت بیانگر همین معنا (سیدالشهداء) است. <ref>ابناعثم، کتاب الفتوح، ج4، ص325؛ ابننما، مثیر الاحزان، ص19؛ همو، ذوب النضار، ص21</ref> | طبق روایت مشهور دیگری که بیشتر منابع آن را نقل کردهاند، رسولخدا(صلی الله علیه) که به نقل از جبرئیل، از شهادت فرزندش خبر میداد، درضمن دعایی، درخواست مقام سیدالشهدایی برای حسین کرد و از خدا خواست که حسین را از سادات و سرور شهیدان قرار دهد. تعبیر سادات الشهداء در این روایت بیانگر همین معنا (سیدالشهداء) است. <ref>ابناعثم، کتاب الفتوح، ج4، ص325؛ ابننما، مثیر الاحزان، ص19؛ همو، ذوب النضار، ص21</ref> | ||
بنابراین لقب سیدالشهداء برای نخستین بار از سوی رسولخدا(صلی الله علیه) به سبط بزرگوارشان عطا شد و پس از آن سایر امامان بر تکرار آن تأکید کردند. در روایتی، امام علیبنالحسین (صلی الله علیه) در بیان فضیلت و قداست سرزمین [[کربلا]] بر سایر زمینها به این نکته اشاره میکند که فضیلت کربلا به این است که پیکر پاک سیدالشهداء(علیه السلام)را در آغوش گرفته است: قال علیبنالحسین(علیه السلام): اِتَخَذَاللهُ اَرضَ کَربلا حَرَماً آمِناً مُبارَکا .....الَّتی تَضَمَّنَتْ سیدَالشُّهداء و سیدَ شبابِ أهلِ الجَنَّة:<ref>حر عاملی، وسائلالشیعة، ج10، ص403</ref> «خداوند زمین کربلا را حرم امن و پر برکت قرار داده ...که سیدالشهداء(علیه السلام) و سرور جوانان اهل بهشت را در خود جای داده است.» افزون براین، بر اساس روایات متعدد، [[امام صادق(علیه السلام)]]، امام حسین(علیه السلام) را سیدالشهداء خوانده است. <ref> ابن قولویه قمی، کاملالزیارات، باب 28، ص 184 و باب37، ص 216ـ 220</ref> | بنابراین لقب سیدالشهداء برای نخستین بار از سوی رسولخدا(صلی الله علیه) به سبط بزرگوارشان عطا شد و پس از آن سایر امامان بر تکرار آن تأکید کردند. در روایتی، امام علیبنالحسین(صلی الله علیه) در بیان فضیلت و قداست سرزمین [[کربلا]] بر سایر زمینها به این نکته اشاره میکند که فضیلت کربلا به این است که پیکر پاک سیدالشهداء(علیه السلام)را در آغوش گرفته است: قال علیبنالحسین(علیه السلام): اِتَخَذَاللهُ اَرضَ کَربلا حَرَماً آمِناً مُبارَکا .....الَّتی تَضَمَّنَتْ سیدَالشُّهداء و سیدَ شبابِ أهلِ الجَنَّة:<ref>حر عاملی، وسائلالشیعة، ج10، ص403</ref> «خداوند زمین کربلا را حرم امن و پر برکت قرار داده ...که سیدالشهداء(علیه السلام) و سرور جوانان اهل بهشت را در خود جای داده است.» افزون براین، بر اساس روایات متعدد، [[امام صادق(علیه السلام)]]، امام حسین(علیه السلام) را سیدالشهداء خوانده است. <ref> ابن قولویه قمی، کاملالزیارات، باب 28، ص 184 و باب37، ص 216ـ 220</ref> | ||
حتی پیش از آن نیز [[میثم تمار]] در سخنانی که با جَبَلة مَکیَّه داشت، این تعبیر را درباره آن حضرت به کار برده است <ref> شیخ صدوق، الامالی، مجلس بیست و هفتم، ص 190</ref> که نشان میدهد علاوه بر این که افراد نزدیک به [[اهلبیت]] از شهادت امام خبر داشتهاند، با لقب سیدالشهداء برای آن حضرت نیز آشنا بودهاند | حتی پیش از آن نیز [[میثم تمار]] در سخنانی که با جَبَلة مَکیَّه داشت، این تعبیر را درباره آن حضرت به کار برده است <ref> شیخ صدوق، الامالی، مجلس بیست و هفتم، ص 190</ref> که نشان میدهد علاوه بر این که افراد نزدیک به [[اهلبیت]] از شهادت امام خبر داشتهاند، با لقب سیدالشهداء برای آن حضرت نیز آشنا بودهاند | ||
پس ازآن در روایات فراوانی که ازامام صادق (علیه السلام) نقل شده بر این لقب شریف تاکید زیادی شده است ودر حقیقت این لقب برای امام حسین (علیه السلام) از این دوره رواج فراوان یافته است. | پس ازآن در روایات فراوانی که ازامام صادق(علیه السلام) نقل شده بر این لقب شریف تاکید زیادی شده است ودر حقیقت این لقب برای امام حسین (علیه السلام) از این دوره رواج فراوان یافته است. | ||
طبق روایتی امام صادق (علیه السلام) به امسعید اَحمَسِیَّه که مرکبی کرایه کرده بود تا در [[مدینه]] بر سر قبور شهدا برود، فرمود: چرا به زیارت سیدالشهداء نمیروی؟. پرسید: سرور شهیدان (سیدالشهداء) کیست؟ فرمود: حسینبنعلی است ... . <ref> ابن قولویه قمی، کاملالزیارات، ص 217؛ شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص122</ref> | طبق روایتی امام صادق(علیه السلام) به امسعید اَحمَسِیَّه که مرکبی کرایه کرده بود تا در [[مدینه]] بر سر قبور شهدا برود، فرمود: چرا به زیارت سیدالشهداء نمیروی؟. پرسید: سرور شهیدان (سیدالشهداء) کیست؟ فرمود: حسینبنعلی است ... . <ref> ابن قولویه قمی، کاملالزیارات، ص 217؛ شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص122</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |