۸۸٬۰۰۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' آیه الله' به ' آیةالله') |
جز (جایگزینی متن - 'نهج البلاغه' به 'نهجالبلاغه') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
همانگونه که بیان شد، اصل پذیرش حکمیت از سوی امام علی علیه السلام تحت اجبار گروه وسیعی از سپاهیانش بود، اما کار به اینجا نیز خاتمه نیافت. امام در ابتدا خواست [[ابن عباس]]<ref> یعقوبی، احمد بن أبییعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۹، بیروت، دارصادر، چاپ اول، بیتا.</ref> و یا [[مالک اشتر]]<ref>ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج ۵، ص ۱۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.</ref> را به حکمیت برگزیند که هر دو مورد مخالفت آنها را به همراه داشت و آنان خواهان این بودند که خود حَکَم را انتخاب کنند و شخص مورد نظر آنها ابوموسی اشعری بود. امام خطاب به آنان چنین گفت: «شما در آغاز این کار از من سرپیچی کردید؛ پس اکنون دیگر گوش فرا دهید. رأی من آن نیست که ابوموسی را برگزینم». آنان گفتند: ما تنها به ابوموسی اشعری راضی میشویم. امام علیه السلام گفت: «وای بر شما! او انسان قابل اعتمادی نیست؛ مردم را از من دور میکرد و کارها علیه من انجام داده است»<ref> مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج ۲، ص ۳۹۱، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.</ref>. | همانگونه که بیان شد، اصل پذیرش حکمیت از سوی امام علی علیه السلام تحت اجبار گروه وسیعی از سپاهیانش بود، اما کار به اینجا نیز خاتمه نیافت. امام در ابتدا خواست [[ابن عباس]]<ref> یعقوبی، احمد بن أبییعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۹، بیروت، دارصادر، چاپ اول، بیتا.</ref> و یا [[مالک اشتر]]<ref>ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج ۵، ص ۱۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.</ref> را به حکمیت برگزیند که هر دو مورد مخالفت آنها را به همراه داشت و آنان خواهان این بودند که خود حَکَم را انتخاب کنند و شخص مورد نظر آنها ابوموسی اشعری بود. امام خطاب به آنان چنین گفت: «شما در آغاز این کار از من سرپیچی کردید؛ پس اکنون دیگر گوش فرا دهید. رأی من آن نیست که ابوموسی را برگزینم». آنان گفتند: ما تنها به ابوموسی اشعری راضی میشویم. امام علیه السلام گفت: «وای بر شما! او انسان قابل اعتمادی نیست؛ مردم را از من دور میکرد و کارها علیه من انجام داده است»<ref> مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج ۲، ص ۳۹۱، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.</ref>. | ||
اما در نهایت با اصرار آنها ابوموسی به حکمیت انتخاب شد، در حالیکه از مخالفان امام بود و همین انتخاب پیروزی طرف مقابل را هموارتر کرد. امام در بیان این حادثه چنین فرمودند: «من دیروز فرمانده و امیر شما بودم، ولی امروز فرمانم میدهند، دیروز باز دارنده بودم که امروز مرا باز میدارند»<ref> شریف الرضی، محمد بن حسین، | اما در نهایت با اصرار آنها ابوموسی به حکمیت انتخاب شد، در حالیکه از مخالفان امام بود و همین انتخاب پیروزی طرف مقابل را هموارتر کرد. امام در بیان این حادثه چنین فرمودند: «من دیروز فرمانده و امیر شما بودم، ولی امروز فرمانم میدهند، دیروز باز دارنده بودم که امروز مرا باز میدارند»<ref> شریف الرضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغه، محقق، صبحی صالح، خطبه، ۲۰۸، ص ۳۲۴، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.</ref>. | ||
انتخاب ابوموسی ناشی از چند عامل بود که یکی از آنها وجهه اجتماعی او نزد اهل کوفه بود؛ زیرا او مدت زیادی فرمانروای این شهر بود. عامل دیگر، اصرار اهل [[یمن]] بود که حکم باید یَمَنی باشد<ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، ج ۳، ص ۵۴۷، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.</ref>. | انتخاب ابوموسی ناشی از چند عامل بود که یکی از آنها وجهه اجتماعی او نزد اهل کوفه بود؛ زیرا او مدت زیادی فرمانروای این شهر بود. عامل دیگر، اصرار اهل [[یمن]] بود که حکم باید یَمَنی باشد<ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، ج ۳، ص ۵۴۷، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.</ref>. | ||
ابوموسی برای مذاکره با عمرو بن عاص رهسپار شد و در این مسیر با افرادی مانند ابن عباس<ref> مؤلف مجهول، أخبار الدوله العباسیه و فیه أخبار العباس و ولده، تحقیق، دوری، عبدالعزیز، مطلبی، عبدالجبار، ص ۳۶ – ۳۷، بیروت، دارالطلیعه، ۱۳۹۱ش.</ref> و [[شریح بن هانی]]<ref> الإمامه و السیاسه، ج ۱، ص ۱۵۳٫.</ref>گفتوگوهایی داشت و آنها توصیههایی به او کردند. | ابوموسی برای مذاکره با عمرو بن عاص رهسپار شد و در این مسیر با افرادی مانند ابن عباس<ref> مؤلف مجهول، أخبار الدوله العباسیه و فیه أخبار العباس و ولده، تحقیق، دوری، عبدالعزیز، مطلبی، عبدالجبار، ص ۳۶ – ۳۷، بیروت، دارالطلیعه، ۱۳۹۱ش.</ref> و [[شریح بن هانی]]<ref> الإمامه و السیاسه، ج ۱، ص ۱۵۳٫.</ref>گفتوگوهایی داشت و آنها توصیههایی به او کردند. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
== ثمرات حکمیت == | == ثمرات حکمیت == | ||
حکمیت به پایان رسید؛ شامیان بر بیعت خود با معاویه باقی ماندند. در مقابل امام علی علیه السلام حکم حکمیت را خلاف قرآن دانست و در نتیجه آنرا نپذیرفت و فرمود: «همانا رأی بزرگانتان بر این قرار گرفت که دو نفر را برای داوری انتخاب کنند، ما هم از آنها پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند، امّا افسوس که آنها عقل خویش را از دست دادند، حق را ترک کردند در حالیکه آنرا به خوبی میدیدند، چون ستمگری با هواپرستی آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پیش از داوری ظالمانهشان با آنها شرط کردیم که به عدالت داوری کنند و بر اساس حق حکم نمایند، امّا به آن پایبند نماندند»<ref> | حکمیت به پایان رسید؛ شامیان بر بیعت خود با معاویه باقی ماندند. در مقابل امام علی علیه السلام حکم حکمیت را خلاف قرآن دانست و در نتیجه آنرا نپذیرفت و فرمود: «همانا رأی بزرگانتان بر این قرار گرفت که دو نفر را برای داوری انتخاب کنند، ما هم از آنها پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند، امّا افسوس که آنها عقل خویش را از دست دادند، حق را ترک کردند در حالیکه آنرا به خوبی میدیدند، چون ستمگری با هواپرستی آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پیش از داوری ظالمانهشان با آنها شرط کردیم که به عدالت داوری کنند و بر اساس حق حکم نمایند، امّا به آن پایبند نماندند»<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۷، ص ۱۸۵٫.</ref>. | ||
در نتیجه؛ معاویه از شکست در [[صفین]] رها شد؛ با فریبهای دیگر و [[شهادت]] امام علی علیه السلام حکومتی قدرتمند تشکیل داد که تمام سرزمینهای اسلامی را در بر میگرفت و از سایه مرگ در صفین به تخت حکومت بر [[جهان اسلام]] رسید. در مقابل؛ سپاه کوفه از پیروزی در صفین به فتنه بزرگ خوارج رسید؛ فتنهای که جنگی دیگر برای امام علی علیه السلام رقم زد و در نهایت سپاه بزرگ کوفه را به اضمحلال کشاند. قضیه حکمیت برای جاهلان کوفی، نه تنها عبرت نشد، بلکه سرآغاز فتنههای بعدی گشت. | در نتیجه؛ معاویه از شکست در [[صفین]] رها شد؛ با فریبهای دیگر و [[شهادت]] امام علی علیه السلام حکومتی قدرتمند تشکیل داد که تمام سرزمینهای اسلامی را در بر میگرفت و از سایه مرگ در صفین به تخت حکومت بر [[جهان اسلام]] رسید. در مقابل؛ سپاه کوفه از پیروزی در صفین به فتنه بزرگ خوارج رسید؛ فتنهای که جنگی دیگر برای امام علی علیه السلام رقم زد و در نهایت سپاه بزرگ کوفه را به اضمحلال کشاند. قضیه حکمیت برای جاهلان کوفی، نه تنها عبرت نشد، بلکه سرآغاز فتنههای بعدی گشت. |