confirmed، مدیران
۳۷٬۱۸۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''حر بن یزید ریاحی''' از فرماندهان نظامی [[کوفه]] که پیش از [[واقعه عاشورا]] مأموریت یافت با سپاه هزار نفری مانع حرکت [[امام حسین(علیه السلام)]] به سوی کوفه و همچنین مانع بازگشت ایشان شود. | '''حر بن یزید ریاحی''' از فرماندهان نظامی [[کوفه]] که پیش از [[واقعه عاشورا]] مأموریت یافت با سپاه هزار نفری مانع حرکت [[امام حسین علیه السلام|امام حسین(علیه السلام)]] به سوی کوفه و همچنین مانع بازگشت ایشان شود. | ||
در [[روز عاشورا]] حر پس از آن که مشاهده کرد کوفیان بر کشتن امام حسین (علیه السلام) اصرار دارند به امام پیوست و در دفاع از ایشان جنگید و به [[شهادت]] رسید. حر به سبب پشیمانی از اقدام خود و پیوستن به | در [[روز عاشورا]] حر پس از آن که مشاهده کرد کوفیان بر کشتن امام حسین (علیه السلام) اصرار دارند به امام پیوست و در دفاع از ایشان جنگید و به [[شهادت]] رسید. حر به سبب پشیمانی از اقدام خود و پیوستن به امام حسین(علیه السلام) نزد [[شیعیان]] حرمتی خاص دارد. شیعیان حر را نماد امید به قبولی توبه و رستگاری بعد از آن میدانند. | ||
=نسب حرّ= | =نسب حرّ= | ||
حرّ بن یزید بن ناجیه بن قَعْنَب بن عَتّاب بن حارث بن عمرو بن هَمّام بن بنو ریاح بن یربوع بن حَنْظَلَه، از تیرههای قبیله تمیم منتسب است<ref> ابنکلبی، ج ۱، ص ۲۱۳، ۲۱۶؛ دواداری، ج ۴، ص ۸۷، ۸۹ نام وی را جَریربن یزید، یافعی، ج ۱، ص ۱۰۸ حارثبن یزید و ابنعماد، ج ۱، ص ۶۷</ref> و از اینرو وی را ریاحی، یربوعی، حَنظَلی و تمیمی خواندهاند. <ref>بلاذری، ج ۲، ص ۴۷۲، ۴۷۶، ۴۸۹؛ دینوری، ص ۲۴۹؛ طبری، ج ۵، ص ۴۲۲ </ref> | حرّ بن یزید بن ناجیه بن قَعْنَب بن عَتّاب بن حارث بن عمرو بن هَمّام بن بنو ریاح بن یربوع بن حَنْظَلَه، از تیرههای قبیله تمیم منتسب است<ref> ابنکلبی، ج ۱، ص ۲۱۳، ۲۱۶؛ دواداری، ج ۴، ص ۸۷، ۸۹ نام وی را جَریربن یزید، یافعی، ج ۱، ص ۱۰۸ حارثبن یزید و ابنعماد، ج ۱، ص ۶۷</ref> و از اینرو وی را ریاحی، یربوعی، حَنظَلی و تمیمی خواندهاند. <ref>بلاذری، ج ۲، ص ۴۷۲، ۴۷۶، ۴۸۹؛ دینوری، ص ۲۴۹؛ طبری، ج ۵، ص ۴۲۲ </ref> | ||
خاندان حرّ در [[زمان جاهلیت]] و در دوره [[اسلام]] از بزرگان بودند. <ref>به سماوی، ص ۲۰۳</ref> درباره سن حرّ سخنی به میان نیامده و کسی از نام مادر او یاد نکرده است. نام پدرش همراه نامش شهرت دارد; (یزید بن ناجیه). چون از قبیله بنی ریاح بود او را ریاحی می گفتند. | خاندان حرّ در [[جاهلیت|زمان جاهلیت]] و در دوره [[اسلام]] از بزرگان بودند. <ref>به سماوی، ص ۲۰۳</ref> درباره سن حرّ سخنی به میان نیامده و کسی از نام مادر او یاد نکرده است. نام پدرش همراه نامش شهرت دارد; (یزید بن ناجیه). چون از قبیله بنی ریاح بود او را ریاحی می گفتند. | ||
=نسل حر= | =نسل حر= | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
=زندگی پیش از واقعه عاشورا= | =زندگی پیش از واقعه عاشورا= | ||
حرّ در سال ۶۰هجری یکی از مشهورترین جنگاوران کوفه بود.<ref>طبری، ج ۵، ص ۳۹۲، ۴۲۷؛ ابنکثیر، ج ۸، ص ۱۹۵</ref> در برخی منابع به اشتباه از وی با عنوان صاحب شرطه|شُرطه عبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه یاد شده است. <ref> ابن جوزی، ج ۵، ص ۳۳۵؛ ابنوردی، ج ۱، ص .۲۳۱</ref> با این حال انتصاب وی به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی [[عبیداللّه بن زیاد]] (که از قبایل تمیم و [[همْدان]] بودند) برای مواجهه با امام حسین(علیه السلام) <ref>طبری، ج۵، ص۴۲۲</ref> و نیز انضباط نظامی و پایبندیاش به اجرای دقیق فرمانهای حکومتی<ref>بلاذری، ج۲، ص۴۷۳؛ دینوری، ص۲۵۲؛ طبری، ج۵، ص۴۰۲ـ۴۰۳</ref> حضور او را به عنوان صاحب منصبی نظامی (نه لزوماً صاحب [[شرطه]]) در دستگاه حکومتی ابن زیاد تأیید میکند. | حرّ در سال ۶۰هجری یکی از مشهورترین جنگاوران کوفه بود.<ref>طبری، ج ۵، ص ۳۹۲، ۴۲۷؛ ابنکثیر، ج ۸، ص ۱۹۵</ref> در برخی منابع به اشتباه از وی با عنوان صاحب شرطه|شُرطه عبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه یاد شده است. <ref> ابن جوزی، ج ۵، ص ۳۳۵؛ ابنوردی، ج ۱، ص .۲۳۱</ref> با این حال انتصاب وی به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی [[عبیدالله بن زیاد|عبیداللّه بن زیاد]] (که از قبایل تمیم و [[همْدان]] بودند) برای مواجهه با امام حسین(علیه السلام) <ref>طبری، ج۵، ص۴۲۲</ref> و نیز انضباط نظامی و پایبندیاش به اجرای دقیق فرمانهای حکومتی<ref>بلاذری، ج۲، ص۴۷۳؛ دینوری، ص۲۵۲؛ طبری، ج۵، ص۴۰۲ـ۴۰۳</ref> حضور او را به عنوان صاحب منصبی نظامی (نه لزوماً صاحب [[شرطه]]) در دستگاه حکومتی ابن زیاد تأیید میکند. | ||
این احتمال به ویژه از آن رو تقویت میشود که وی ظاهراً با سیاست میانهای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضعگیری سیاسیاش در اوضاع پر تنش کوفه در سال ۶۰ سخنی به میان نیامده، فقط [[بلعمی]]، در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که [[تشیع]] خود را مخفی میکردند. <ref>ج ۴، ص۷۰۴</ref> | این احتمال به ویژه از آن رو تقویت میشود که وی ظاهراً با سیاست میانهای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضعگیری سیاسیاش در اوضاع پر تنش کوفه در سال ۶۰ سخنی به میان نیامده، فقط [[بلعمی]]، در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که [[تشیع]] خود را مخفی میکردند. <ref>ج ۴، ص۷۰۴</ref> | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
=ندایی که حر شنید= | =ندایی که حر شنید= | ||
از حر روایت کردهاند که هنگامی که از [[قصر ابن زیاد]] در کوفه خارج شدم تا به سمت [[حسین بن علی(علیه السلام)]] حرکت کنم، سه بار ندایی را پشت سرم شنیدم که میگفت: «ای حرّ! تو را به [[بهشت]] بشارت باد». او میگوید که به پشت سر نگریستم و کسی را ندیدم؛ با خود گفتم: «به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین بن علی(علیه السلام) هستم.» | از حر روایت کردهاند که هنگامی که از [[قصر ابن زیاد]] در کوفه خارج شدم تا به سمت [[حسین بن علی|حسین بن علی(علیه السلام)]] حرکت کنم، سه بار ندایی را پشت سرم شنیدم که میگفت: «ای حرّ! تو را به [[بهشت]] بشارت باد». او میگوید که به پشت سر نگریستم و کسی را ندیدم؛ با خود گفتم: «به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین بن علی(علیه السلام) هستم.» | ||
او این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت حسین بن علی(علیه السلام) رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام(علیه السلام) به او فرمودند: | او این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت حسین بن علی(علیه السلام) رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام(علیه السلام) به او فرمودند: | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
حرّ اگرچه اقدامی سخت گیرانه کرد، اما رفتارش با امام محترمانه بود؛ حتی یک بار با اشاره به حرمت خاص [[فاطمه (س)]] در روز دهم محرّم لشکرش را رها کرد و به امام حسین(علیه السلام) پیوست. <ref>بلاذری، ج۲، ص۴۷۵ـ۴۷۶، ۴۷۹؛ طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۲، ۴۲۷ـ۴۲۸؛ مفید، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۲ـ۱۳، قس ص۱۴، که جمله امام درباره حرّ را پس از کارزار وی میداند</ref> | حرّ اگرچه اقدامی سخت گیرانه کرد، اما رفتارش با امام محترمانه بود؛ حتی یک بار با اشاره به حرمت خاص [[فاطمه (س)]] در روز دهم محرّم لشکرش را رها کرد و به امام حسین(علیه السلام) پیوست. <ref>بلاذری، ج۲، ص۴۷۵ـ۴۷۶، ۴۷۹؛ طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۲، ۴۲۷ـ۴۲۸؛ مفید، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۲ـ۱۳، قس ص۱۴، که جمله امام درباره حرّ را پس از کارزار وی میداند</ref> | ||
در روز عاشورا [[عمربن سعد]] لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود. او حربن یزید ریاحی را فرمانده بنی تمیم و بنی همدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمربن سعد آماده جنگ با سپاه امام حسین(علیه السلام) گردید. | در روز عاشورا [[عمر بن سعد بن ابی وقاص|عمربن سعد]] لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود. او حربن یزید ریاحی را فرمانده بنی تمیم و بنی همدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمربن سعد آماده جنگ با سپاه امام حسین(علیه السلام) گردید. | ||
حربن یزید چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(علیه السلام) جدی دید نزد عمربن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو میخواهی با این مرد (امام حسین(علیه السلام) بجنگی؟ » گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسانترین آن افتادن سرها و بریدن دستها باشد»، حر گفت: «مگر پیشنهادات او خوشآیندتان | حربن یزید چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(علیه السلام) جدی دید نزد عمربن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو میخواهی با این مرد (امام حسین(علیه السلام) بجنگی؟ » گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسانترین آن افتادن سرها و بریدن دستها باشد»، حر گفت: «مگر پیشنهادات او خوشآیندتان نبود؟» [[عمر بن سعد بن ابی وقاص|ابن سعد]] گفت: «اگر کار به دست من بود میپذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیداللَّه) نپذیرفت.» | ||
پس حر عمربن سعد را ترک کرد و در گوشهای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(علیه السلام) نزدیک شد، [[مهاجر بن اوس]] -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «آیا میخواهی حمله کنی؟ » حر در حالی که میلرزید پاسخی نداد مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من میپرسیدند: شجاعترین مردم کوفه کیست از تو نمیگذشتم (و تو را نام میبردم) پس این چه حالی است که در تو میبینم؟ » | پس حر عمربن سعد را ترک کرد و در گوشهای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(علیه السلام) نزدیک شد، [[مهاجر بن اوس]] -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «آیا میخواهی حمله کنی؟ » حر در حالی که میلرزید پاسخی نداد مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من میپرسیدند: شجاعترین مردم کوفه کیست از تو نمیگذشتم (و تو را نام میبردم) پس این چه حالی است که در تو میبینم؟ » | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
او شجاعانه میجنگید و با این که اسبش زخمی شده بود و از گوشها و پیشانی آن خون جاری شده بود، همواره رجز میخواند و سواره با دشمنان پیکار میکرد. تا این که چهل و چند نفر از دشمنان را به هلاکت رساند. | او شجاعانه میجنگید و با این که اسبش زخمی شده بود و از گوشها و پیشانی آن خون جاری شده بود، همواره رجز میخواند و سواره با دشمنان پیکار میکرد. تا این که چهل و چند نفر از دشمنان را به هلاکت رساند. | ||
لشکر پیاده نظام ابن سعد به یکباره بر او حمله ور شده و او را به شهادت رساندند. گفته شده که دو نفر در شهادت او شراکت داشتند یکی ایوب بن مسرح و دیگر مردی از سواران اهل کوفه، اما برخی دیگر از منابع نقل کردهاند که حربن یزید ریاحی و [[زهیر بن قین]]، پس از شهادت [[حبیب بن مظاهر]] در پیش از [[ | لشکر پیاده نظام ابن سعد به یکباره بر او حمله ور شده و او را به شهادت رساندند. گفته شده که دو نفر در شهادت او شراکت داشتند یکی ایوب بن مسرح و دیگر مردی از سواران اهل کوفه، اما برخی دیگر از منابع نقل کردهاند که حربن یزید ریاحی و [[زهیر بن قین]]، پس از شهادت [[حبیب بن مظاهر]] در پیش از ظهر [[عاشورا]] با هم به میدان رفتند و بر دشمنان حمله بردند. آن دو در جنگ یکدیگر را حمایت میکردند و هرگاه یکی از آنان در محاصره قرار میگرفت دیگری به کمکش میشتافت آنان پیوسته میجنگیدند تا این که حر به شهادت رسید، زهیر نیز به اردوگاه برگشت. | ||
اصحاب امام(علیه السلام) جنازه او را آوردند، امام(علیه السلام) بر بالین او نشست و خون از چهرۀ حر پاک کرد و این جملات را فرمود: «تو حر و آزادهای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده ای.» | اصحاب امام(علیه السلام) جنازه او را آوردند، امام(علیه السلام) بر بالین او نشست و خون از چهرۀ حر پاک کرد و این جملات را فرمود: «تو حر و آزادهای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده ای.» |