confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
حجاج بن یوسف در سال ۹۵ق. در حالی که تعادل روحیاش را از دست داده بود به سبب بیماری خوره یا سل و بیخوابی در شهر واسط مُرد و در همان جا دفن شد. | حجاج بن یوسف در سال ۹۵ق. در حالی که تعادل روحیاش را از دست داده بود به سبب بیماری خوره یا سل و بیخوابی در شهر واسط مُرد و در همان جا دفن شد. | ||
=قبیله و تبار حجاج بن یوسف= | == قبیله و تبار حجاج بن یوسف == | ||
حجاج بن یوسف بن حکم <ref>المنتظم، ج6، ص336</ref> از قبیله ثقیف طائف،<ref>انساب الاشراف، ج13، ص352</ref> و مکنّی به ابومحمد <ref>البدء و التاریخ، ج6، ص28؛ الکامل، ج4، ص585؛ البدایه و النهایه، ج9، ص117</ref> است. مادرش فارعه دختر هَمام بن عروة بن مسعود ثقفی است <ref>انساب الاشراف، ج13، ص353، 407</ref> که پیش از ازدواج با یوسف همسر حارث بن کلده ثقفی <ref>مروج الذهب، ج3، ص125؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118</ref> حکیم عرب و به قولی همسر مغیرة بن شعبه ثقفی بوده است. <ref>الاغانی، ج6، ص418؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118</ref> | حجاج بن یوسف بن حکم <ref>المنتظم، ج6، ص336</ref> از قبیله ثقیف طائف،<ref>انساب الاشراف، ج13، ص352</ref> و مکنّی به ابومحمد <ref>البدء و التاریخ، ج6، ص28؛ الکامل، ج4، ص585؛ البدایه و النهایه، ج9، ص117</ref> است. مادرش فارعه دختر هَمام بن عروة بن مسعود ثقفی است <ref>انساب الاشراف، ج13، ص353، 407</ref> که پیش از ازدواج با یوسف همسر حارث بن کلده ثقفی <ref>مروج الذهب، ج3، ص125؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118</ref> حکیم عرب و به قولی همسر مغیرة بن شعبه ثقفی بوده است. <ref>الاغانی، ج6، ص418؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118</ref> | ||
یوسف پدر حجاج بر پایه برخی گزارشها نزد [[عبدالملک بن مروانِ]] (۶۵–۸۵ق) [[اموی]] از مقام و منزلتی برخوردار و حکمرانی مناطقی را از سوی او عهدهدار بود. <ref>البدایه و النهایه، ج9، ص119</ref> | یوسف پدر حجاج بر پایه برخی گزارشها نزد [[عبدالملک بن مروانِ]] (۶۵–۸۵ق) [[اموی]] از مقام و منزلتی برخوردار و حکمرانی مناطقی را از سوی او عهدهدار بود. <ref>البدایه و النهایه، ج9، ص119</ref> | ||
=حجاج بن یوسف که بود= | == حجاج بن یوسف که بود == | ||
یکی از شخصیتهای مهم در دوره حکومت بنیامیه که جایگاه مهمی در استقرار و تحکیم بنای این حکومت داشته حجاج بن یوسف بن حکم بن ابی عقیل بن مسعود بن عامر بن معتب بن مالک بن کعب بن عمرو بن سعد بن عوف بن ثقیف قسی بن منبه بن بکر بن هوازن بن منصور بن عکرمه بن خصفه بن قیس بن عیلان بن مضر از قبیله ثقفی <ref>مسعودی، أبوالحسن علی بن حسین (م 345)؛ التنبیه و الإشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1365 ش، ص 292 و البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (م 279)؛ کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الأولی، 1417/1996، ج 13، ص 352</ref> بود که در سال چهلودو هجری در [[طائف]] دیده به جهان گشود. <ref>طبری، محمد بن جریر (م 310)؛ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، 1375 ش، ج 7، ص 2727.</ref> در برخی منابع آمده است که وی در شبی که [[عمر بن خطاب]] مرد به دنیا آمد. <ref> بلعمی، تاریخنامه طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، 1373 ش، ج 4، ص 663</ref> وی کسی بود که عبدالملک در مورد او به پسرش گفت: حجاج بود که ما را بر منبر خلافت قرارداد <ref>الدینوری، أبو محمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبه؛ الإمامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ج 2، ص 58</ref> و برخی معتقدند که حجاج بلایی بود که [[خداوند]] به دعای عمر بن خطاب بر سر مردم [[عراق]] فرو فرستاده است. <ref>مقدسی، مطهر بن طاهر؛ آفرینش و تاریخ (البدء و التاریخ)، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، ج 2، ص 915 و 916</ref> | یکی از شخصیتهای مهم در دوره حکومت بنیامیه که جایگاه مهمی در استقرار و تحکیم بنای این حکومت داشته حجاج بن یوسف بن حکم بن ابی عقیل بن مسعود بن عامر بن معتب بن مالک بن کعب بن عمرو بن سعد بن عوف بن ثقیف قسی بن منبه بن بکر بن هوازن بن منصور بن عکرمه بن خصفه بن قیس بن عیلان بن مضر از قبیله ثقفی <ref>مسعودی، أبوالحسن علی بن حسین (م 345)؛ التنبیه و الإشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1365 ش، ص 292 و البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (م 279)؛ کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الأولی، 1417/1996، ج 13، ص 352</ref> بود که در سال چهلودو هجری در [[طائف]] دیده به جهان گشود. <ref>طبری، محمد بن جریر (م 310)؛ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، 1375 ش، ج 7، ص 2727.</ref> در برخی منابع آمده است که وی در شبی که [[عمر بن خطاب]] مرد به دنیا آمد. <ref> بلعمی، تاریخنامه طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، 1373 ش، ج 4، ص 663</ref> وی کسی بود که عبدالملک در مورد او به پسرش گفت: حجاج بود که ما را بر منبر خلافت قرارداد <ref>الدینوری، أبو محمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبه؛ الإمامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ج 2، ص 58</ref> و برخی معتقدند که حجاج بلایی بود که [[خداوند]] به دعای عمر بن خطاب بر سر مردم [[عراق]] فرو فرستاده است. <ref>مقدسی، مطهر بن طاهر؛ آفرینش و تاریخ (البدء و التاریخ)، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، ج 2، ص 915 و 916</ref> | ||
خط ۴۰: | خط ۳۸: | ||
به همین جهت پیوسته در کار خونریزی بیاختیار بود و میگفت که بهترین لذتهای او خونریزی است و انجام اعمالی که دیگران از ارتکاب آن دریغ دارند. <ref>مسعودی، أبوالحسن علی بن الحسین (م 346)؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1374 ش، ج 2، ص 129</ref> البته به نظر میرسد این نقل افسانه باشد، چراکه غیرممکن به نظر میرسد و شاید به سبب ظلم و آدمکشی حجاج به این صورت نقل گردیده است. ازجمله خصلتهای حجاج پرخوری بود که در برخی محافل نقلقول میگردیده است. <ref> مسعودی، پیشین، ص 507</ref> | به همین جهت پیوسته در کار خونریزی بیاختیار بود و میگفت که بهترین لذتهای او خونریزی است و انجام اعمالی که دیگران از ارتکاب آن دریغ دارند. <ref>مسعودی، أبوالحسن علی بن الحسین (م 346)؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1374 ش، ج 2، ص 129</ref> البته به نظر میرسد این نقل افسانه باشد، چراکه غیرممکن به نظر میرسد و شاید به سبب ظلم و آدمکشی حجاج به این صورت نقل گردیده است. ازجمله خصلتهای حجاج پرخوری بود که در برخی محافل نقلقول میگردیده است. <ref> مسعودی، پیشین، ص 507</ref> | ||
=حجاج بن یوسف ثقفی در دیدگاه اهل سنت و شیعه | == حجاج بن یوسف ثقفی در دیدگاه اهل سنت و شیعه == | ||
=== ظلم و ستم حجاج ثقفی === | |||
بنابر گفته مورخان، حجاج جبار و ستمگر، <ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۳</ref> [[کافر]] <ref>ابنعبدربّه، العقدالفرید، ج۵، ص۴۲ـ۴۳</ref> فاسق <ref>ابنسعد، الطبقات الکبری (بیروت)، ج۴، ص۱۸۴</ref> دروغگو و خبیث <ref>محمدبن عبدوس جهشیاری، کتابالوزراء و الکتّاب، ج۱، ص۲۶</ref> <ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۳</ref> بود. حجاج در پاسخ به نامه عبدالملک، خود را آدمی لجوج و حسود و کینهتوز وصف کرده است. <ref>اسماعیلبن قاسم قالی، کتابالأمالی، ج۲، ص۱۱۱</ref> <ref>ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۲، ص۱۶۷</ref> | بنابر گفته مورخان، حجاج جبار و ستمگر، <ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۳</ref> [[کافر]] <ref>ابنعبدربّه، العقدالفرید، ج۵، ص۴۲ـ۴۳</ref> فاسق <ref>ابنسعد، الطبقات الکبری (بیروت)، ج۴، ص۱۸۴</ref> دروغگو و خبیث <ref>محمدبن عبدوس جهشیاری، کتابالوزراء و الکتّاب، ج۱، ص۲۶</ref> <ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۳</ref> بود. حجاج در پاسخ به نامه عبدالملک، خود را آدمی لجوج و حسود و کینهتوز وصف کرده است. <ref>اسماعیلبن قاسم قالی، کتابالأمالی، ج۲، ص۱۱۱</ref> <ref>ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۲، ص۱۶۷</ref> | ||
== منجنیق بستن | === منجنیق بستن کعبه === | ||
عبدالملک پس از تصرف [[عراق]]، [[حجاج]] را از [[کوفه]] در رأس سپاهی که بیشتر آن از مردم [[شام]] بودند، برای سرکوبی عبداللّهبن زبیر روانه حجاز کرد. <ref>حمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۴و212و242وج12 ص331</ref> در جمادی الاولی ۷۲، حجاج کوفه را ترک کرد و در شعبان همان سال وارد طائف شد و در آنجا اردو زد. <ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۶، ص۱۷۴ـ۱۷۵</ref> ظاهرا" دلیل این کار آن بود که وی در آغاز مأمور بود به [[مکه]] و [[مسجدالحرام]] تعرض نکند. <ref>حمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۲۰</ref> پس از یک یا دو ماه اقامت در طائف و درگیریهای جزئی با لشکریان عبداللّهبن زبیر در [[عرفات]] و در پی رسیدن نیروهای کمکی درخواستی و کسب اجازه از خلیفه اموی وی راهی مکه شد و از اول ذیقعده ۷۲ شهر را به مدت هفت یا نُه ماه محاصره و کعبه را با منجنیق سنگباران کرد. | عبدالملک پس از تصرف [[عراق]]، [[حجاج]] را از [[کوفه]] در رأس سپاهی که بیشتر آن از مردم [[شام]] بودند، برای سرکوبی عبداللّهبن زبیر روانه حجاز کرد. <ref>حمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۴و212و242وج12 ص331</ref> در جمادی الاولی ۷۲، حجاج کوفه را ترک کرد و در شعبان همان سال وارد طائف شد و در آنجا اردو زد. <ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۶، ص۱۷۴ـ۱۷۵</ref> ظاهرا" دلیل این کار آن بود که وی در آغاز مأمور بود به [[مکه]] و [[مسجدالحرام]] تعرض نکند. <ref>حمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۲۰</ref> پس از یک یا دو ماه اقامت در طائف و درگیریهای جزئی با لشکریان عبداللّهبن زبیر در [[عرفات]] و در پی رسیدن نیروهای کمکی درخواستی و کسب اجازه از خلیفه اموی وی راهی مکه شد و از اول ذیقعده ۷۲ شهر را به مدت هفت یا نُه ماه محاصره و کعبه را با منجنیق سنگباران کرد. | ||
== گفتار و کردار کفر آمیز == | === گفتار و کردار کفر آمیز === | ||
برخی از گفتارها و کردارهای حجاج نمود عینی کفرگویی و کافر بودن اوست، از جمله قصد وی برای قدم گذاشتن روی [[مقام ابراهیم]].<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری (بیروت)، ج۵، ص۱۱۳</ref> توهین به [[مرقد]] و [[منبر]] [[پیامبر اکرم]] و شهر [[مدینه]]، به تأخیرانداختن نماز <ref>ابنسعد، الطبقات الکبری (بیروت)، ج۴، ص۱۵۹</ref> <ref>مصعببن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۳۵۱] [عمروبن عمر جاحظ، البیان و التبیین، ج۲، ص۸۲۹</ref> توصیه کردن برخلاف سفارشهای [[حضرت رسول]]، <ref>عمروبن عمر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۳۸۷</ref> حسود دانستن [[حضرت سلیمان]]، <ref>ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۲، ص۱۶۱</ref> برتر شمردن خلیفه اموی از فرشتگان و پیامبران و رسول خدا <ref>احمدبن یحیی بلاذری، ج۶، ص۴۸۱و507 و613 انساب الاشراف</ref> و اطاعت از خود را از اطاعت خدا واجبتر دانستن <ref>عمروبن عمر جاحظ، البیان و التبیین، ج۳، ص۱۵ـ ۱۶</ref> و فضیلت شمردن دشنام دادن به آلعلی (ع) از آن جمله میباشد. <ref>مسعودی، مروج (بیروت)، ج۳، ص۳۵۲</ref> | برخی از گفتارها و کردارهای حجاج نمود عینی کفرگویی و کافر بودن اوست، از جمله قصد وی برای قدم گذاشتن روی [[مقام ابراهیم]].<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری (بیروت)، ج۵، ص۱۱۳</ref> توهین به [[مرقد]] و [[منبر]] [[پیامبر اکرم]] و شهر [[مدینه]]، به تأخیرانداختن نماز <ref>ابنسعد، الطبقات الکبری (بیروت)، ج۴، ص۱۵۹</ref> <ref>مصعببن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۳۵۱] [عمروبن عمر جاحظ، البیان و التبیین، ج۲، ص۸۲۹</ref> توصیه کردن برخلاف سفارشهای [[حضرت رسول]]، <ref>عمروبن عمر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۳۸۷</ref> حسود دانستن [[حضرت سلیمان]]، <ref>ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۲، ص۱۶۱</ref> برتر شمردن خلیفه اموی از فرشتگان و پیامبران و رسول خدا <ref>احمدبن یحیی بلاذری، ج۶، ص۴۸۱و507 و613 انساب الاشراف</ref> و اطاعت از خود را از اطاعت خدا واجبتر دانستن <ref>عمروبن عمر جاحظ، البیان و التبیین، ج۳، ص۱۵ـ ۱۶</ref> و فضیلت شمردن دشنام دادن به آلعلی (ع) از آن جمله میباشد. <ref>مسعودی، مروج (بیروت)، ج۳، ص۳۵۲</ref> | ||
=دشمنی با شیعیان= | == دشمنی با شیعیان == | ||
حجاج کینه شدیدی از [[امام علی(ع)]] و دیگر [[اهلبیت]] داشت، از این رو کینه آن حضرت را ترویج <ref>الغارات، ج2، ص842-843؛ مروج الذهب، ج3، ص144</ref> و مردم را به [[لعن]] و [[تبری]] از وی فرا میخواند. <ref>المعرفة والتاریخ، ج2، ص617؛ انساب الاشراف، ج2، ص181</ref> بر پایه گزارشی در تعمیراتی که در زمان او در کاخ حکمرانی کوفه انجام میشد جسدی پیدا شد. حجاج به گمان این که آن جسد امام علی(ع) است، خواست آن را بر دار کشد؛ ولی به توصیه برخی از مشاورانش از این کار منصرف شد. <ref> انساب الاشراف، ج2، ص509</ref> بر پایه روایتی از [[امام باقر(ع)]]، شنیدن کلمه [[زندیق]] برای حجاج بسیار بهتر از این بود که کلمه شیعه علی را بشنود. <ref>شرح نهجالبلاغه، ج11، ص46</ref> حجاج اصحاب امام علی(ع) را به شهادت میرساند. <ref> الارشاد، ج1، ص328</ref> | حجاج کینه شدیدی از [[امام علی(ع)]] و دیگر [[اهلبیت]] داشت، از این رو کینه آن حضرت را ترویج <ref>الغارات، ج2، ص842-843؛ مروج الذهب، ج3، ص144</ref> و مردم را به [[لعن]] و [[تبری]] از وی فرا میخواند. <ref>المعرفة والتاریخ، ج2، ص617؛ انساب الاشراف، ج2، ص181</ref> بر پایه گزارشی در تعمیراتی که در زمان او در کاخ حکمرانی کوفه انجام میشد جسدی پیدا شد. حجاج به گمان این که آن جسد امام علی(ع) است، خواست آن را بر دار کشد؛ ولی به توصیه برخی از مشاورانش از این کار منصرف شد. <ref> انساب الاشراف، ج2، ص509</ref> بر پایه روایتی از [[امام باقر(ع)]]، شنیدن کلمه [[زندیق]] برای حجاج بسیار بهتر از این بود که کلمه شیعه علی را بشنود. <ref>شرح نهجالبلاغه، ج11، ص46</ref> حجاج اصحاب امام علی(ع) را به شهادت میرساند. <ref> الارشاد، ج1، ص328</ref> | ||
=مرگ حجاج ثقفی= | == مرگ حجاج ثقفی == | ||
حجاج ثقفی در سال ۹۵ هجری و در سن ۵۴ سالگی مُرد. <ref>ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۳۹۵</ref> برخی علت مرگ حجاج را از دعای [[سعید بن جبیر]] دانستهاند. سعید بن جبیر از جمله کسانی بود که به دست حجاج به قتل رسید. <ref> ابن کثیر، ۱۹۸۸، ج۹، ص۱۱۶</ref> | حجاج ثقفی در سال ۹۵ هجری و در سن ۵۴ سالگی مُرد. <ref>ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۳۹۵</ref> برخی علت مرگ حجاج را از دعای [[سعید بن جبیر]] دانستهاند. سعید بن جبیر از جمله کسانی بود که به دست حجاج به قتل رسید. <ref> ابن کثیر، ۱۹۸۸، ج۹، ص۱۱۶</ref> | ||