confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''حضرت یعقوب(علیه السلام)''' از [[پیامبران]] بزرگ الهی بود که [[بنی اسرائیل|قوم بنیاسرائیل]] از فرزندان و نوادگان او بودند. یعقوب(علیه السلام) پسر [[حضرت اسحاق|اسحاق(علیه السلام)]] و نوه [[ابراهیم(علیه السلام) | '''حضرت یعقوب(علیه السلام)''' از [[پیامبران]] بزرگ الهی بود که [[بنی اسرائیل|قوم بنیاسرائیل]] از فرزندان و نوادگان او بودند. یعقوب(علیه السلام) پسر [[حضرت اسحاق|اسحاق(علیه السلام)]] و نوه [[حضرت ابراهیم|ابراهیم(علیه السلام)]، بر اساس برخی گزارشها مادرش «رفقا بنت بتوئیل بن ناحور بن آزر» نام داشت. | ||
او که لقبش اسرائیل است، پدر قوم بنی اسرائیل میباشد که در بین آنها [[انبیاء]] بسیاری مبعوث شد. او از پیامبران ستوده شده در قرآن است و داستان فراغ او از فرزندش [[حضرت یوسف|حضرت یوسف (علیه السلام)]]، و چگونگی بازگشت او به نزدش، در [[قرآن]] آمده است. | او که لقبش اسرائیل است، پدر قوم بنی اسرائیل میباشد که در بین آنها [[انبیاء]] بسیاری مبعوث شد. او از پیامبران ستوده شده در قرآن است و داستان فراغ او از فرزندش [[حضرت یوسف|حضرت یوسف (علیه السلام)]]، و چگونگی بازگشت او به نزدش، در [[قرآن]] آمده است. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
== نبوت یعقوب == | == نبوت یعقوب == | ||
یعقوب(علیه السلام) هنگام رفتن به کنعان، وقتی به [[بیتالمقدس]] رسید، برای استراحت خوابید. در خواب دید نردبانی به سمت آسمان قرار دارد که او به سمت آسمان عروج میکند و خدا به او وحی کرد: من خدایی هستم که خدایی جز من نیست. خدای تو و پدرانت! و این زمین | یعقوب(علیه السلام) هنگام رفتن به کنعان، وقتی به [[بیتالمقدس]] رسید، برای استراحت خوابید. در خواب دید نردبانی به سمت آسمان قرار دارد که او به سمت آسمان عروج میکند و خدا به او وحی کرد: من خدایی هستم که خدایی جز من نیست. خدای تو و پدرانت! و این زمین مقدس را برای تو و ذریه و پیامبران بعد از تو قرار دادم و حکمت و نبوت را به شما هدیه دادم. <ref> المعارف، ص 40 – 41</ref> | ||
قرآن نیز بر پیامبر بودن ایشان تأکید میکند: | قرآن نیز بر پیامبر بودن ایشان تأکید میکند: | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
== آیین یعقوب == | == آیین یعقوب == | ||
بر اساس گزارش [[قرآن کریم]] مکتب و آیین یعقوب(علیه السلام) در راستای دعوت توحیدی جدش ابراهیم( | بر اساس گزارش [[قرآن کریم]] مکتب و آیین یعقوب(علیه السلام) در راستای دعوت توحیدی جدش [[ابراهیم(ع)|ابراهیم(علیه السلام)]] بود: | ||
«... و یعقوب به فرزندانش گفت: ای فرزندان من، خدا برای شما این دین را برگزیده است، مبادا بمیرید بدون آنکه بدان گردن نهاده باشید». <ref>بقره، 132</ref> | «... و یعقوب به فرزندانش گفت: ای فرزندان من، خدا برای شما این دین را برگزیده است، مبادا بمیرید بدون آنکه بدان گردن نهاده باشید». <ref>بقره، 132</ref> | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
در قرآن و روایات به گرفتاریهای او از جمله جداشدن از فرزندش یوسف(علیه السلام) و برخی دلائل آن پرداخته شده است: | در قرآن و روایات به گرفتاریهای او از جمله جداشدن از فرزندش یوسف(علیه السلام) و برخی دلائل آن پرداخته شده است: | ||
[[امام سجاد(علیه السلام)]] فرمود: «حضرت یعقوب(علیه السلام) هر روز گوسفندی را [[ذبح]] میکرد، بخشی از آنرا صدقه میداد، و قسمت دیگرش را خود و خانوادهاش استفاده میکردند، اما شب جمعهای هنگام افطار، سائلی که آنروز را روزه داشت، به خانهاش آمده و چند بار درخواست غذا کرد، یعقوب و اهل بیتش صدای او را شنیدند، ولی چون او را نشناخته و به او اعتمادی نداشتند پاسخ ندادند. | [[امام سجاد(ع)|امام سجاد(علیه السلام)]] فرمود: «حضرت یعقوب(علیه السلام) هر روز گوسفندی را [[ذبح و قربانی|ذبح]] میکرد، بخشی از آنرا صدقه میداد، و قسمت دیگرش را خود و خانوادهاش استفاده میکردند، اما شب جمعهای هنگام افطار، سائلی که آنروز را روزه داشت، به خانهاش آمده و چند بار درخواست غذا کرد، یعقوب و اهل بیتش صدای او را شنیدند، ولی چون او را نشناخته و به او اعتمادی نداشتند پاسخ ندادند. | ||
آن سائل ناامید شده و شب را در گرسنگی به سر برد و از یعقوب نزد خدا شکایت کرد. آن شب یعقوب و خانوادهاش سیر خوابیدند و مقداری از غذایشان نیز اضافه آمد. خداوند به یعقوب وحی کرد که بنده ما را از خانهات راندی و غضب ما را به سوی خود کشیدی و شایسته تأدیب گردیدی. در همان شب بود که یوسف(علیه السلام) نیز در خواب دید، یازده ستاره و آفتاب و ماه او را سجده میکنند، وقتی که صبح شد، و خواب را برای پدرش نقل کرد، یعقوب با آن درایتی که در تعبیر خواب داشت به ضمیمه وحیی که به او شده بود، از آینده دشوار خود مطلع شد. <ref>علل الشرائع، ج 1، ص 45 - 46</ref> از آن لحظه گرفتاریهای او آغاز شد: <ref>علت مبتلا شدن حضرت یعقوب(علیه السلام) به مصیبت»، 58029</ref> | آن سائل ناامید شده و شب را در گرسنگی به سر برد و از یعقوب نزد خدا شکایت کرد. آن شب یعقوب و خانوادهاش سیر خوابیدند و مقداری از غذایشان نیز اضافه آمد. خداوند به یعقوب وحی کرد که بنده ما را از خانهات راندی و غضب ما را به سوی خود کشیدی و شایسته تأدیب گردیدی. در همان شب بود که یوسف(علیه السلام) نیز در خواب دید، یازده ستاره و آفتاب و ماه او را سجده میکنند، وقتی که صبح شد، و خواب را برای پدرش نقل کرد، یعقوب با آن درایتی که در تعبیر خواب داشت به ضمیمه وحیی که به او شده بود، از آینده دشوار خود مطلع شد. <ref>علل الشرائع، ج 1، ص 45 - 46</ref> از آن لحظه گرفتاریهای او آغاز شد: <ref>علت مبتلا شدن حضرت یعقوب(علیه السلام) به مصیبت»، 58029</ref> |