۸۷٬۸۸۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'برجسته ای' به 'برجستهای') |
جز (جایگزینی متن - ' می ساخت' به ' میساخت') |
||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
سکولاریزاسیون و گرایش سکولار به عنوان یک حرکت فکری و اجتماعی کاربردهای گوناگونی داشته است که معانی آنها نیز تا حدی متفاوت است. بدین جهت، لازم است به بیان و بررسی آنها بپردازیم: | سکولاریزاسیون و گرایش سکولار به عنوان یک حرکت فکری و اجتماعی کاربردهای گوناگونی داشته است که معانی آنها نیز تا حدی متفاوت است. بدین جهت، لازم است به بیان و بررسی آنها بپردازیم: | ||
۱ – محدود شدن قلمرو مالکیت کلیسا: گفته شده است نخستین بار اصطلاح سکولاریزاسیون در معاهده وستفالی<ref>Westphali</ref> در سال ۱۶۴۸ میلادی به کار رفت. براساس این معاهده مقداری از زمین هایی که در تصرف و مالکیت کلیسا قرار داشت به نهاد اقتدار سیاسی غیر روحانی انتقال یافت<ref>فرهنگ و دین، ص ۲۴.</ref>. بر این اساس، گفته شده است: سلب مالکیت از کلیسا جوهر تاریخی سکولاریزاسیون است. و از آن جا که جامعه فئودالی خصلت موزاییکی داشت و حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از یکدیگر انفکاک نداشتند، هر گونه تحول بنیادی در یک حوزه، دیگر حوزه ها را متحول | ۱ – محدود شدن قلمرو مالکیت کلیسا: گفته شده است نخستین بار اصطلاح سکولاریزاسیون در معاهده وستفالی<ref>Westphali</ref> در سال ۱۶۴۸ میلادی به کار رفت. براساس این معاهده مقداری از زمین هایی که در تصرف و مالکیت کلیسا قرار داشت به نهاد اقتدار سیاسی غیر روحانی انتقال یافت<ref>فرهنگ و دین، ص ۲۴.</ref>. بر این اساس، گفته شده است: سلب مالکیت از کلیسا جوهر تاریخی سکولاریزاسیون است. و از آن جا که جامعه فئودالی خصلت موزاییکی داشت و حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از یکدیگر انفکاک نداشتند، هر گونه تحول بنیادی در یک حوزه، دیگر حوزه ها را متحول میساخت. | ||
زمینه اصلی سلب مالکیت از کلیسا ثروت هنگفت آن بود، زیرا در اواخر قرون وسطی کلیسا تقریباً مالک یک سوّم کل دارایی های غیر منقول بود، و سهم قابل توجه ای از آن، نصیب خاندان های سلطنتی و اشرافی می شد که فرزندان و وابستگان آنها بیشتر مقام های بالای کلیسا را اشغال کرده بودند، سلب مالکیت از کلیسا بامنطق درونی شکل گیری دولت مطلقه<ref>Absolutist State</ref> سازگار بود. | زمینه اصلی سلب مالکیت از کلیسا ثروت هنگفت آن بود، زیرا در اواخر قرون وسطی کلیسا تقریباً مالک یک سوّم کل دارایی های غیر منقول بود، و سهم قابل توجه ای از آن، نصیب خاندان های سلطنتی و اشرافی می شد که فرزندان و وابستگان آنها بیشتر مقام های بالای کلیسا را اشغال کرده بودند، سلب مالکیت از کلیسا بامنطق درونی شکل گیری دولت مطلقه<ref>Absolutist State</ref> سازگار بود. |