۸۸٬۱۲۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'برجسته ای' به 'برجستهای') |
جز (جایگزینی متن - 'بی نیاز' به 'بینیاز') |
||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
== آراء و عقاید == | == آراء و عقاید == | ||
=== خداوند و صفات او === | === خداوند و صفات او === | ||
اشعری کتاب اللمع را با استدلال بر وجود ذات الهی آغاز میکند. برهان او مبتنی بر نیازمندی جهان حادث و متغیر به آفریدگاری مدبر است. بهترین نمونه، تحول آدمی است از نطفه تا کمال انسانی، که اشعری آن را از قرآن کریم <ref>واقعه /56/58 - 59</ref> برگرفته است. وی میگوید: همچنانکه انسانها نمیتوانند پدید آمدن مصنوعات عادی را بدون سازندهای بیرونی تصور کنند، مجموعه منظم هستی نیز چه در آفرینش و چه در تحولات مدام آن باید به صانعی برخوردار از تدبیر نسبت داده شود <ref>اشعری، همان، 6 -7؛ نیز نک: شهرستانی، نهایه، 12، 67 - 68</ref>. اشعری سپس این فرض را که جزء نخستین هر شی ء - مثلاً نطفه در مورد انسان - قدیم و | اشعری کتاب اللمع را با استدلال بر وجود ذات الهی آغاز میکند. برهان او مبتنی بر نیازمندی جهان حادث و متغیر به آفریدگاری مدبر است. بهترین نمونه، تحول آدمی است از نطفه تا کمال انسانی، که اشعری آن را از قرآن کریم <ref>واقعه /56/58 - 59</ref> برگرفته است. وی میگوید: همچنانکه انسانها نمیتوانند پدید آمدن مصنوعات عادی را بدون سازندهای بیرونی تصور کنند، مجموعه منظم هستی نیز چه در آفرینش و چه در تحولات مدام آن باید به صانعی برخوردار از تدبیر نسبت داده شود <ref>اشعری، همان، 6 -7؛ نیز نک: شهرستانی، نهایه، 12، 67 - 68</ref>. اشعری سپس این فرض را که جزء نخستین هر شی ء - مثلاً نطفه در مورد انسان - قدیم و بینیاز از صانع باشد و تکامل طبیعی را خود سبب گردد، رد میکند، به این دلیل که تغیر وانتقال ویژگی حدوث است و نمیتواند در قدیم، از آن رو که قدیم است، راه یابد <ref>اشعری، همان، 7</ref>. این استدلال اشعری در کلام پیش از او سابقه داشته است و از آن به برهان اتقان صنع تعبیر میشود <ref>نیز نک: ابن فورک،287</ref>. | ||
بجز برهان اتقان صنع که مستقیماً مخلوق بودن جهان را ثابت میکند، اشعری برهان دیگری میآورد که نتیجه آن اثبات حادث بودن جهان است. خلاصه این برهان که شهرستانی آن را روایت میکند، این است که اگر جواهر یعنی ذرات تشکیل دهنده جهان را قدیم فرض کنیم، ناگزیر باید فرایند اجتماع و افتراق آنها را که جهان مجموعهای از آنهاست، به ذات جواهر نسبت دهیم، حال آنکه ذرات نمیتوانند بنا بر ذات خویش با هم پیوند یابند یا جدا شوند، زیرا ذره در ذات خود مقتضی هر دو حالت است. بنابراین جهان ترکیب، مبدأی غیر از وجود اجزاء آن دارد <ref>شهرستانی، همان، 11؛ ابن فورک،203؛ نیز نک: ولفسن، 392 -386؛ نیز بخش آفرینش و جهان در همین مقاله </ref>. | بجز برهان اتقان صنع که مستقیماً مخلوق بودن جهان را ثابت میکند، اشعری برهان دیگری میآورد که نتیجه آن اثبات حادث بودن جهان است. خلاصه این برهان که شهرستانی آن را روایت میکند، این است که اگر جواهر یعنی ذرات تشکیل دهنده جهان را قدیم فرض کنیم، ناگزیر باید فرایند اجتماع و افتراق آنها را که جهان مجموعهای از آنهاست، به ذات جواهر نسبت دهیم، حال آنکه ذرات نمیتوانند بنا بر ذات خویش با هم پیوند یابند یا جدا شوند، زیرا ذره در ذات خود مقتضی هر دو حالت است. بنابراین جهان ترکیب، مبدأی غیر از وجود اجزاء آن دارد <ref>شهرستانی، همان، 11؛ ابن فورک،203؛ نیز نک: ولفسن، 392 -386؛ نیز بخش آفرینش و جهان در همین مقاله </ref>. |