۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مفهوم شناسی' به 'مفهومشناسی') |
جز (جایگزینی متن - 'پایین تر' به 'پایینتر') |
||
خط ۱٬۴۷۶: | خط ۱٬۴۷۶: | ||
۳. چالش شکل نظام سیاسی: ولایت فقیه یا نظامی دیگر؟ | ۳. چالش شکل نظام سیاسی: ولایت فقیه یا نظامی دیگر؟ | ||
در تلاقی با نکته قبل، جریان انقلابی به نظریه ولایت عامّه فقیه معتقد بود. پیروان این اندیشه معتقد بودند ولی فقیه در ایران بر امور شیعیان لبنان، حاکمیّت دارد ولی محمد حسن امین، منکر وجود هر گونه شکل خاصّی از نظام سیاسی در اسلام بود. ایشان دراینباره گفته بود: گونههای نظام سیاسی، بشری است و ما در مقابل آن تسلیم خواهیم بود. اسلام خواسته است ارزشهای دینی بر زندگی انسان حاکم باشد. حاکمیّت ارزشها، به هر صورتی که باشد با این شرط که به انسان احترام بگذارد و به انسان ایمان داشته باشد، در برابرش تسلیم و فرمانبردار خواهیم بود. در درجهای | در تلاقی با نکته قبل، جریان انقلابی به نظریه ولایت عامّه فقیه معتقد بود. پیروان این اندیشه معتقد بودند ولی فقیه در ایران بر امور شیعیان لبنان، حاکمیّت دارد ولی محمد حسن امین، منکر وجود هر گونه شکل خاصّی از نظام سیاسی در اسلام بود. ایشان دراینباره گفته بود: گونههای نظام سیاسی، بشری است و ما در مقابل آن تسلیم خواهیم بود. اسلام خواسته است ارزشهای دینی بر زندگی انسان حاکم باشد. حاکمیّت ارزشها، به هر صورتی که باشد با این شرط که به انسان احترام بگذارد و به انسان ایمان داشته باشد، در برابرش تسلیم و فرمانبردار خواهیم بود. در درجهای پایینتر، علامه شمس الدین اعتقاد داشت که اسلام نظریه ولایت امّت بر خود را مطرح کرده است و با طرح این نظریه، نوعی از دموکراسی اسلامی را ارایه کرده بود، و از دهه هشتاد، به شکل اجمالی و تفصیلی، نظریه ولایت فقیه را رد کرده بود. علامه شمس الدین اعتقاد داشت حالت مطلوب این است که امّت اسلامی، اسلام را روش زندگی خود قرار دهد. گویی علامه شمس الدین و سید امین با این روش، به طرح متفکّر سودانی «ابوالقاسم حاج حمد» در پروژه مشهورش به نام «اسلامگرایی جهانی دوم» نزدیک میشدند. حاج حمد در سال ۱۹۷۹ میلادی این پروژه را مطرح کرد و در ضمن این دیدگاه، به تأیید سکولاریسم در دولت و نفی سکولاریسم در جامعه معتقد شده بود. | ||
در درجه بسیار | در درجه بسیار پایینتر، علامه فضل الله که به الگوی ایران و اعتقاد به ولایت فقیه نزدیک بود، در پایان دهه هشتاد بحثی درباره تعدد ولی فقیه مطرح نمود و این که ممکن است به عنوان حکم اولی، هر منطقه اسلامی، دارای فقیهی باشد که ولایت آن منطقه را عهده دار باشد، هر چند ایشان اقرار داشت که عنوان ثانوی، در این مرحله، مقتضی وحدت ولایت است. ولی این نظریه بعد از سال۲۰۰۰ میلادی در منظومه فکری علامه فضل الله از بین رفت زیرا ایشان نظریه ولایت فقیه را منکر شد و ولایت فقیه را فقط در حالتی معتبر دانست که حفظ نظام، متوقف بر آن باشد. بنا بر دیدگاه ایشان مسلمانان میتوانند هر نظامی سیاسی دیگر را هر گاه که بخواهند بپذیرند به شرطی که با اسلام در تعارض نباشد. بنا به این دیدگاه، علامه فضل الله بار دیگر، بهاندیشه علامه شمس الدین بسیار نزدیک شد. | ||
۴. چالش جهاد و روشهایش: | ۴. چالش جهاد و روشهایش: |