پرش به محتوا

نظریه کسب از نگاه فخر رازی و تشابه وتفاوت آن با نظریه امر بین الامرین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'معنا شناسی' به 'معنا‌شناسی'
جز (جایگزینی متن - ' آن‌ها ' به ' آنها ')
جز (جایگزینی متن - 'معنا شناسی' به 'معنا‌شناسی')
خط ۲۰: خط ۲۰:
فخر رازی چون سایر اشاعره درباره خلق فعل اگر چه نامی از فاعل‌های طولی نمی‌برد، ولی در میان مطالبش به صراحت این موضوع به چشم می‌خورد. می‌نویسد:«اسباب افعال العباد اما ان تکون افعالا للعباد او لا تکون و الاول یقتضی التسلسل و هو محال و الثانی یقتضی انتهاء افعالهم الی واجب الوجود اما بواسطه او بغیر واسطه و انتهاء کل واحد من تلک المتوسطات الی سببه فإذا افعال العباد منتهیه فی سلسله الحاجه الی ذات الوجود فثبت بهذا ان افعال العباد بقضاء الله تعالی و قدره و ان الانسان مضطر فی اختیاره و انه لیس فی الوجود الا الجبر» <ref>فخرالدین رازی، المباحث المشرقیه، ص 517</ref> یعنی افعال عباد در صورت اول یا واقعا مربوط به عباد است، پس چون به واجبی تکیه نمی کند، موجب تسلسل می‌شود و به محال می‌انجامد. در صورت دوم مقتضی است که افعال عباد به واجب الوجود تکیه کند، با واسطه یا بدون واسطه، اگر با واسطه باشد، هر یک از علل متوسط منوط به سبب خودش است و سر انجام این سلسله به واجب الوجود منتهی می‌شود. پس با توجه به این برهان ثابت می‌شود که افعال عباد تابع قضا و قدر الهی است و انسان مجبور به اختیار است و در وجود جز جبر حاکمیت دیگری مشاهده نمی‌شود. وی در این جملات، به سه موضوع اشاره می‌کند. در موضوع اول مطابق با سخن حکما و متکلمان به وجود سلسله علت و معلول و منتهی شدن آن به واجب اعتراف می‌کند و امامیه نیز آن را قبول دارد. در موضوع دوم می‌گوید که انسان در اختیارش مجبور است، یعنی مجبور است که مختار باشد و این جبر فطری است نه که مجبور است که مجبور باشد. ! و البته علمای امامیه نیز آن را تایید می‌کنند. و اما در موضوع سوم نیز می‌توان تفسیری از اضطرار در حال اختیار را مشاهده کرد، با این توضیح که اختیاری که از مسیر جبر باشد به معنای سلب اختیار نیست، زیرا فهم اختیار امری فطری و بدیهی است و فخر رازی به این نکته بارها اشاره کرده است که انسان به بداهت می‌فهمد میان حرکات اختیاری و اضطراری تفاوت آشکاری وجود دارد، پس مجبور بودن بر اختیار، موجب سلب اختیار نخواهد شد، زیرا جمله مجبوراست که مختار باشد، با جمله مختار است که مجبور باشد تفاوت دارد! پس در حال اختیار عمل را با هر وصفی که باشد انجام می‌دهد. این اختیار ناشی از جبر منطبق با اختیار است. انسان و هم چنین سایر موجودات، تابع قانون علت و معلول بوده و خود نیز حلقه ای از این سلسله هستند. انسان بر اختیار خود اختیار ندارد و نمی‌تواند مختار باشد که مختار یا مجبور باشد و گرنه می‌تواند در حال اختیار، بود و نبود خودش را تعیین کند. پس، او مجبور است که مختار باشد. زیرا که علل سابقه، او را وادار به اختیار می‌کند. این سرنوشت هر مخلوق دارای عقل و شعور و اراده است! با این حساب جمله آخر عبارت فخر رازی که نوشته است «لیس فی الوجود الا الجبر» با این تفسیر بهتر فهم می‌شود که قصد وی از بیان جمله مذکور، اعتقاد به جبر به این معنا که انسان در عمل و فعلش اراده و اختیار ندارد نیست. بنابراین، نمی‌توان فخر رازی را با این نوع جملات که خود به آن تصریح دارد یا قابل تفسیر است، به جبر گرایی متهم کرد.
فخر رازی چون سایر اشاعره درباره خلق فعل اگر چه نامی از فاعل‌های طولی نمی‌برد، ولی در میان مطالبش به صراحت این موضوع به چشم می‌خورد. می‌نویسد:«اسباب افعال العباد اما ان تکون افعالا للعباد او لا تکون و الاول یقتضی التسلسل و هو محال و الثانی یقتضی انتهاء افعالهم الی واجب الوجود اما بواسطه او بغیر واسطه و انتهاء کل واحد من تلک المتوسطات الی سببه فإذا افعال العباد منتهیه فی سلسله الحاجه الی ذات الوجود فثبت بهذا ان افعال العباد بقضاء الله تعالی و قدره و ان الانسان مضطر فی اختیاره و انه لیس فی الوجود الا الجبر» <ref>فخرالدین رازی، المباحث المشرقیه، ص 517</ref> یعنی افعال عباد در صورت اول یا واقعا مربوط به عباد است، پس چون به واجبی تکیه نمی کند، موجب تسلسل می‌شود و به محال می‌انجامد. در صورت دوم مقتضی است که افعال عباد به واجب الوجود تکیه کند، با واسطه یا بدون واسطه، اگر با واسطه باشد، هر یک از علل متوسط منوط به سبب خودش است و سر انجام این سلسله به واجب الوجود منتهی می‌شود. پس با توجه به این برهان ثابت می‌شود که افعال عباد تابع قضا و قدر الهی است و انسان مجبور به اختیار است و در وجود جز جبر حاکمیت دیگری مشاهده نمی‌شود. وی در این جملات، به سه موضوع اشاره می‌کند. در موضوع اول مطابق با سخن حکما و متکلمان به وجود سلسله علت و معلول و منتهی شدن آن به واجب اعتراف می‌کند و امامیه نیز آن را قبول دارد. در موضوع دوم می‌گوید که انسان در اختیارش مجبور است، یعنی مجبور است که مختار باشد و این جبر فطری است نه که مجبور است که مجبور باشد. ! و البته علمای امامیه نیز آن را تایید می‌کنند. و اما در موضوع سوم نیز می‌توان تفسیری از اضطرار در حال اختیار را مشاهده کرد، با این توضیح که اختیاری که از مسیر جبر باشد به معنای سلب اختیار نیست، زیرا فهم اختیار امری فطری و بدیهی است و فخر رازی به این نکته بارها اشاره کرده است که انسان به بداهت می‌فهمد میان حرکات اختیاری و اضطراری تفاوت آشکاری وجود دارد، پس مجبور بودن بر اختیار، موجب سلب اختیار نخواهد شد، زیرا جمله مجبوراست که مختار باشد، با جمله مختار است که مجبور باشد تفاوت دارد! پس در حال اختیار عمل را با هر وصفی که باشد انجام می‌دهد. این اختیار ناشی از جبر منطبق با اختیار است. انسان و هم چنین سایر موجودات، تابع قانون علت و معلول بوده و خود نیز حلقه ای از این سلسله هستند. انسان بر اختیار خود اختیار ندارد و نمی‌تواند مختار باشد که مختار یا مجبور باشد و گرنه می‌تواند در حال اختیار، بود و نبود خودش را تعیین کند. پس، او مجبور است که مختار باشد. زیرا که علل سابقه، او را وادار به اختیار می‌کند. این سرنوشت هر مخلوق دارای عقل و شعور و اراده است! با این حساب جمله آخر عبارت فخر رازی که نوشته است «لیس فی الوجود الا الجبر» با این تفسیر بهتر فهم می‌شود که قصد وی از بیان جمله مذکور، اعتقاد به جبر به این معنا که انسان در عمل و فعلش اراده و اختیار ندارد نیست. بنابراین، نمی‌توان فخر رازی را با این نوع جملات که خود به آن تصریح دارد یا قابل تفسیر است، به جبر گرایی متهم کرد.


با توجه به مطالبی که بیان شد، به دست می‌آوریم که فخر رازی در واقع نیز چون اسلاف خویش اگر چه به توحید در خالقیت تصریح می‌کند، اما در تفسیر افعال اختیاری، انسان را دست بسته نمی‌داند و از اختیار انسان نسبت به آن چه انجام می‌دهد، دفاع می‌کند و شواهد محکمی که به آن اشاره شد، این ادعا را گواهی می‌کند. علاوه، از مجموع نظرات این متکلم صاحب نام اشعری می‌توان به این نتیجه رسید اعتقاد به توحید در خالقیت مستلزم جبر نیست، زیرا همان طور که قبلا بیان شد، تمام اشاعره و ماتریدیه روی این موضوع که خلق به معنای واقعی مختص خدا است، اتفاق نظر دارند و بر مبنای توحید در خالقیت، برای انسان هیچ سهمی در خلق فعل (مگر در حد کسب) قایل نیستند. دلیل آنها استناد به برخی از آیات الهی در این زمینه است که کاملا تصریح دارد که هستی فقط دارای یک خالق و آن خدای متعال است. همان طور که امامیه بر اساس برخی دیگر از آیات، علاوه بر اعتقاد به توحید در خالقیت، برای انسان نیز در خلق و ایجاد فعل نیز سهمی قایل هستند. بنابراین، رسیدن به وجه جامع میان این دو عقیده ممکن است به این شرط که از واژه خلق معنا شناسی دقیقی ارایه دهیم که مقصود از خلق چیست که اگر مقصود از خلق، ایجاد و ابداع مسبوق به عدم باشد که به نظر می‌آید امامیه نیز به این عقیده پای بند هستند، زیرا خلق به این معنا درباره انسانی که خود مخلوق است امکان پذیر نیست، بلکه او نیز چون سایر مخلوقات، از آن چه آفریده شده است بهره می‌برد و افعال الهی را ابزار کسب و صنع خود قرار می‌دهد، همان طور که برخی از آیات الهی بر آن اشعار دارد.
با توجه به مطالبی که بیان شد، به دست می‌آوریم که فخر رازی در واقع نیز چون اسلاف خویش اگر چه به توحید در خالقیت تصریح می‌کند، اما در تفسیر افعال اختیاری، انسان را دست بسته نمی‌داند و از اختیار انسان نسبت به آن چه انجام می‌دهد، دفاع می‌کند و شواهد محکمی که به آن اشاره شد، این ادعا را گواهی می‌کند. علاوه، از مجموع نظرات این متکلم صاحب نام اشعری می‌توان به این نتیجه رسید اعتقاد به توحید در خالقیت مستلزم جبر نیست، زیرا همان طور که قبلا بیان شد، تمام اشاعره و ماتریدیه روی این موضوع که خلق به معنای واقعی مختص خدا است، اتفاق نظر دارند و بر مبنای توحید در خالقیت، برای انسان هیچ سهمی در خلق فعل (مگر در حد کسب) قایل نیستند. دلیل آنها استناد به برخی از آیات الهی در این زمینه است که کاملا تصریح دارد که هستی فقط دارای یک خالق و آن خدای متعال است. همان طور که امامیه بر اساس برخی دیگر از آیات، علاوه بر اعتقاد به توحید در خالقیت، برای انسان نیز در خلق و ایجاد فعل نیز سهمی قایل هستند. بنابراین، رسیدن به وجه جامع میان این دو عقیده ممکن است به این شرط که از واژه خلق معنا‌شناسی دقیقی ارایه دهیم که مقصود از خلق چیست که اگر مقصود از خلق، ایجاد و ابداع مسبوق به عدم باشد که به نظر می‌آید امامیه نیز به این عقیده پای بند هستند، زیرا خلق به این معنا درباره انسانی که خود مخلوق است امکان پذیر نیست، بلکه او نیز چون سایر مخلوقات، از آن چه آفریده شده است بهره می‌برد و افعال الهی را ابزار کسب و صنع خود قرار می‌دهد، همان طور که برخی از آیات الهی بر آن اشعار دارد.


[[رده:مقالات]]
[[رده:مقالات]]
[[رده:مباحث کلامی]]
[[رده:مباحث کلامی]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۵۶۷

ویرایش