پرش به محتوا

تحریف قرآن از منظر فریقین (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'میکند' به 'می‌کند'
جز (جایگزینی متن - 'تفاوتها' به 'تفاوت‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'میکند' به 'می‌کند')
خط ۲۲۸: خط ۲۲۸:


علامه طباطبائی در تبیین جایگاه وصف ذکر برای قرآن و نقش آن در تحریف ناپذیری این کتاب اسمانی می‌نویسد:  
علامه طباطبائی در تبیین جایگاه وصف ذکر برای قرآن و نقش آن در تحریف ناپذیری این کتاب اسمانی می‌نویسد:  
از جامعترین اوصافی که برای خود قائل شده صفت یادآوری خداست و اینکه در راهنمایی به سوی خدا همیشه زنده است، و همه جا از اسمای حسنی و صفات علیای خدا اسم می‌برد، و سنت او را در صنع و ایجاد وصف میکند، و اوصاف ملائکه و کتب و رسل خدا را ذکر مینماید، شرایع و احکام خدا را وصف میکند، منتهی الیه و سرانجام امر خلقت یعنی معاد و برگشت به سوی خدا و جزئیات سعادت و شقاوت و آتش و بهشت را بیان میکند.
از جامعترین اوصافی که برای خود قائل شده صفت یادآوری خداست و اینکه در راهنمایی به سوی خدا همیشه زنده است، و همه جا از اسمای حسنی و صفات علیای خدا اسم می‌برد، و سنت او را در صنع و ایجاد وصف می‌کند، و اوصاف ملائکه و کتب و رسل خدا را ذکر مینماید، شرایع و احکام خدا را وصف می‌کند، منتهی الیه و سرانجام امر خلقت یعنی معاد و برگشت به سوی خدا و جزئیات سعادت و شقاوت و آتش و بهشت را بیان می‌کند.
و همه اینها ذکر و یاد خداست، و همانست که قرآن کریم به قول مطلق، خود را بدان نامیده است. <ref>همان</ref>
و همه اینها ذکر و یاد خداست، و همانست که قرآن کریم به قول مطلق، خود را بدان نامیده است. <ref>همان</ref>


ایشان در ادامه با استناد به آیات حفظ و نفی باطل در تحریف ناپذیری قرآن می‌فرماید:  
ایشان در ادامه با استناد به آیات حفظ و نفی باطل در تحریف ناپذیری قرآن می‌فرماید:  
چون از اسامی قرآن هیچ اسمی در دلالت بر آثار و شؤون قرآن به مثل اسم «ذکر» نیست، به همین جهت در آیاتی که راجع به حفظ قرآن از زوال و تحریف صحبت میکند آن را به نام ذکر یاد نموده، و از آن جمله میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أفَمَنْ یُلْقی فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّه بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَإِنَّه لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیه الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْه وَلا مِنْ خَلْفِه تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» که میفرماید: قرآن کریم از این جهت که ذکر است باطل بر آن غلبه نمیکند، نه روز نزولش و نه در زمان آینده، نه باطل در آن رخنه میکند و نه نسخ و تغییر و تحریفی که خاصیت ذکریتش را از بین ببرد.
چون از اسامی قرآن هیچ اسمی در دلالت بر آثار و شؤون قرآن به مثل اسم «ذکر» نیست، به همین جهت در آیاتی که راجع به حفظ قرآن از زوال و تحریف صحبت می‌کند آن را به نام ذکر یاد نموده، و از آن جمله میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أفَمَنْ یُلْقی فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّه بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَإِنَّه لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیه الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْه وَلا مِنْ خَلْفِه تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» که میفرماید: قرآن کریم از این جهت که ذکر است باطل بر آن غلبه نمی‌کند، نه روز نزولش و نه در زمان آینده، نه باطل در آن رخنه می‌کند و نه نسخ و تغییر و تحریفی که خاصیت ذکریتش را از بین ببرد.


و نیز در آیات مورد بحث ذکر را به طور مطلق بر قرآن کریم اطلاق نموده، و نیز به طور مطلق آن را محفوظ به حفظ خدای تعالی دانسته و فرموده: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَه لَحافِظُونَ» که از آن دو اطلاق این معنا استفاده می‌شود که گفتیم قرآن کریم از هر زیاده و نقصان و تغییر لفظی و یا ترتیبی که ذکر بودن آن را از بین ببرد محفوظ خواهد بود.<ref>همان</ref>  
و نیز در آیات مورد بحث ذکر را به طور مطلق بر قرآن کریم اطلاق نموده، و نیز به طور مطلق آن را محفوظ به حفظ خدای تعالی دانسته و فرموده: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَه لَحافِظُونَ» که از آن دو اطلاق این معنا استفاده می‌شود که گفتیم قرآن کریم از هر زیاده و نقصان و تغییر لفظی و یا ترتیبی که ذکر بودن آن را از بین ببرد محفوظ خواهد بود.<ref>همان</ref>  
خط ۵۰۰: خط ۵۰۰:
دفع توهم: بطلان سخن کسانی که اختلاف روایات تحریف را دلیل بر اصل وقوع تحریف قرآن می‌دانند:  
دفع توهم: بطلان سخن کسانی که اختلاف روایات تحریف را دلیل بر اصل وقوع تحریف قرآن می‌دانند:  
علامه طباطبائی در نقد گفتار مدعیان فوق الذکر می‌فرماید:  
علامه طباطبائی در نقد گفتار مدعیان فوق الذکر می‌فرماید:  
اینکه بعضی از محدثین گفته‌اند که «اختلاف روایات در آیاتی که نقل شد ضرر به جایی نمیرساند چون این روایات در اصل تحریف قرآن اتفاق دارند» مردود و غلط است. چون اتفاق روایات مذکور در تحریف شدن قرآن ضعف دلالت آنها را جبران نمیکند و هر یک از آنها دیگری را دفع میکند <ref>المیزان ج 12ص 114</ref>  
اینکه بعضی از محدثین گفته‌اند که «اختلاف روایات در آیاتی که نقل شد ضرر به جایی نمیرساند چون این روایات در اصل تحریف قرآن اتفاق دارند» مردود و غلط است. چون اتفاق روایات مذکور در تحریف شدن قرآن ضعف دلالت آنها را جبران نمی‌کند و هر یک از آنها دیگری را دفع می‌کند <ref>المیزان ج 12ص 114</ref>  


شگفتی علامه از کسانی که اخبار تحریف را پذیرفته‌اند  
شگفتی علامه از کسانی که اخبار تحریف را پذیرفته‌اند  
خط ۵۰۸: خط ۵۰۸:


ایشان احتمال جعل روایات تحریف را قوی دانسته و انرا موید به شواهدی می‌دانند:  
ایشان احتمال جعل روایات تحریف را قوی دانسته و انرا موید به شواهدی می‌دانند:  
و کوتاه سخن آنکه احتمال دسیسه و جعل حدیث که احتمال قوی هم هست و شواهد و قرائن آن را تایید میکند، وقعی و اعتباری برای روایات مذکور باقی نمیگذارد، و با در نظر گرفتن آن، دیگر نه حجیت شرعی بر آن اخبار باقی میماند، و نه حجیت عقلانی، حتی صحیح السندترین آنها هم از اعتبار ساقط میگردد. زیرا حجیت سند، معنایش این است که رجال حدیث دروغ عمدی نمی‌گویند، و اما اینکه فریب نمیخورند، و در اصول روایتی آنان هم دست برده نمیشود، ربطی به صحت سند ندارد. <ref>المیزان ج 12ص- 114-115</ref>
و کوتاه سخن آنکه احتمال دسیسه و جعل حدیث که احتمال قوی هم هست و شواهد و قرائن آن را تایید می‌کند، وقعی و اعتباری برای روایات مذکور باقی نمیگذارد، و با در نظر گرفتن آن، دیگر نه حجیت شرعی بر آن اخبار باقی میماند، و نه حجیت عقلانی، حتی صحیح السندترین آنها هم از اعتبار ساقط میگردد. زیرا حجیت سند، معنایش این است که رجال حدیث دروغ عمدی نمی‌گویند، و اما اینکه فریب نمیخورند، و در اصول روایتی آنان هم دست برده نمیشود، ربطی به صحت سند ندارد. <ref>المیزان ج 12ص- 114-115</ref>


دیدگاه علامه محمد تقی حکیم در زمینه روایات تحریف:  
دیدگاه علامه محمد تقی حکیم در زمینه روایات تحریف:  
خط ۵۵۴: خط ۵۵۴:
و یا بخاطر این بوده که واجد صفات کلام خدایی نبوده و بدین جهت خداوند خط بطلان بر آنها کشیده، و از یادهایشان برده است. اگر چنین بود پس در حقیقت جزو کلام خدا و کتاب عزیز که «لا یَأْتِیه الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْه وَلا مِنْ خَلْفِه» نبوده، منزه از اختلاف نبود، قول فصل و هادی به سوی حق و به سوی صراط مستقیم، و معجزه ای که بتوان با آن تحدی نمود و... نبوده. و کوتاه، سخن بگو قرآن نبوده، زیرا خدای تعالی قرآن را به صفاتی معرفی نموده است که آن را نازل شده از لوح محفوظ، و نیز آن را کتاب عزیزی خوانده که در عصر نزولش و در اعصار بعد تا قیام قیامت باطل در آن راه ندارد، و آن را قول فصل، هدایت، نور، فرقان میان حق و باطل، معجزه و... نامیده است.
و یا بخاطر این بوده که واجد صفات کلام خدایی نبوده و بدین جهت خداوند خط بطلان بر آنها کشیده، و از یادهایشان برده است. اگر چنین بود پس در حقیقت جزو کلام خدا و کتاب عزیز که «لا یَأْتِیه الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْه وَلا مِنْ خَلْفِه» نبوده، منزه از اختلاف نبود، قول فصل و هادی به سوی حق و به سوی صراط مستقیم، و معجزه ای که بتوان با آن تحدی نمود و... نبوده. و کوتاه، سخن بگو قرآن نبوده، زیرا خدای تعالی قرآن را به صفاتی معرفی نموده است که آن را نازل شده از لوح محفوظ، و نیز آن را کتاب عزیزی خوانده که در عصر نزولش و در اعصار بعد تا قیام قیامت باطل در آن راه ندارد، و آن را قول فصل، هدایت، نور، فرقان میان حق و باطل، معجزه و... نامیده است.


آیا با چنین معرفی باز هم می‌توانیم بگوییم این آیاتی که قرآن را معرفی میکند مخصوص به پاره‌ای از قرآن بوده که هم اکنون در دست ما است، و تنها این باقیمانده از یادها نمیرود، و منسوخ التلاوه و دستخوش بطلان نمیشود؟ آیا تنها این باقیمانده است که قول فصل، هدایت، نور، فرقان، و معجزه جاودانه است؟
آیا با چنین معرفی باز هم می‌توانیم بگوییم این آیاتی که قرآن را معرفی می‌کند مخصوص به پاره‌ای از قرآن بوده که هم اکنون در دست ما است، و تنها این باقیمانده از یادها نمیرود، و منسوخ التلاوه و دستخوش بطلان نمیشود؟ آیا تنها این باقیمانده است که قول فصل، هدایت، نور، فرقان، و معجزه جاودانه است؟


و یا میگویید منسوخ التلاوه شدن و فراموش شدن بطلان نیست؟ چطور بطلان نیست؟ مگر بطلان غیر از این است که کلام ناقصی از اثر و خاصیت بیفتد و هیچ چیز نتواند آن را اصلاح نموده و برای ابد از کار بیفتد؟ و آیا با اینکه برای ابد از کار افتاده باز هم ذکر و یاد‌آورنده خداست.
و یا میگویید منسوخ التلاوه شدن و فراموش شدن بطلان نیست؟ چطور بطلان نیست؟ مگر بطلان غیر از این است که کلام ناقصی از اثر و خاصیت بیفتد و هیچ چیز نتواند آن را اصلاح نموده و برای ابد از کار بیفتد؟ و آیا با اینکه برای ابد از کار افتاده باز هم ذکر و یاد‌آورنده خداست.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش