۸۷٬۶۳۱
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نزدیک تر' به 'نزدیکتر') |
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به 'علیهالسلام') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
|- | |- | ||
|[[شهید|شهدا]] و کشته شدگان | |[[شهید|شهدا]] و کشته شدگان | ||
|شهادت کمتر از ده نفر از سپاه [[امام علی( | |شهادت کمتر از ده نفر از سپاه [[امام علی(علیهالسلام)]] • فرار چهار صد نفر و کشته شدن اکثر خوارج حاضر در صحنه نبرد | ||
|- | |- | ||
|نتیجه | |نتیجه | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''جنگ نهروان''' در سال 38 هجری اتفاق افتاد. طرف جنگ یاران دیرینه [[علی بن ابی طالب|امام علی( | '''جنگ نهروان''' در سال 38 هجری اتفاق افتاد. طرف جنگ یاران دیرینه [[علی بن ابی طالب|امام علی(علیهالسلام)]] بودند که از شدّت [[عبادت]] پیشانیهایشان پینه بسته بود و آهنگ [[تلاوت قرآن]] آنان در همه جا می پیچید، جنگ با این گروه دشوارتر از آن دو دسته بود، ولی امام علی(علیهالسلام) پس از ماه ها صبر و شکیبایی و ایراد سخنرانی و اعزام شخصیّت های مؤثر، از اصلاح آنان مأیوس شد و چون آنان قیام مسلّحانه کردند به نبرد با آنان پرداخت و به تعبیر خود چشم فتنه را از کاسه درآورد. همین گروه بودند که مسئله [[حکمیت|حکمیت]] را مطرح کردند و در نهایت، [[بیعت]] خود را شکسته و دشمنی خویش را با [[علی بن ابی طالب|حضرت علی(علیهالسلام)]] آشکار نمودند و در صحرای حروراء جنگی را بر علیه او برپا کردند و چون محل جنگ حروراء نام داشت این گروه بنام <big>حروریَّة</big> معروف شدند. رئیس این جمعیت [[حرقوص بن زهیر السّعدی]] ملقب به <sub>ذی الثدیّة</sub> است. حضرت امیر(علیهالسلام) ابتدا به سوی آنها رفت و آنها را موعظه نمود و از آنها خواست که به بیعت خود بازگردند ولی آنها جواب حضرت را با تیر دادند و آن حضرت نیز به جنگ با ایشان برخاست. | ||
== جنگ نهروان == | == جنگ نهروان == | ||
[[مارقین]] یا خوارج در جنگ صفین، گروهی ابتدا امام( | [[مارقین]] یا خوارج در جنگ صفین، گروهی ابتدا امام(علیهالسلام) را به ترک جنگ و پذیرش حکمیت وادار کردند، سپس خود از این کار پشیمان شدند و به مخالفت با حضرت علی پرداختند. حضرت علی(علیهالسلام) این گروه را «مارقین» نامید و در سه مرحله با آنان مخالفت ورزید. | ||
# پذیرش اصل حکمیت. امام آن را خدعه و نیرنگ میدانست، ولی اینان آن را بر امام تحمیل کردند. | # پذیرش اصل حکمیت. امام آن را خدعه و نیرنگ میدانست، ولی اینان آن را بر امام تحمیل کردند. | ||
# انتخاب ابوموسی به عنوان حَکَم. امام با او مخالف بود و به حیلهی اشعث و خوارج بر علی( | # انتخاب ابوموسی به عنوان حَکَم. امام با او مخالف بود و به حیلهی اشعث و خوارج بر علی(علیهالسلام) تحمیل شد. | ||
# شکستن عهد و پیمان. امام بعد از حکمیت فرمود که باید به عهد خود وفادار باشیم، ولی آنان مخالفت کردند. | # شکستن عهد و پیمان. امام بعد از حکمیت فرمود که باید به عهد خود وفادار باشیم، ولی آنان مخالفت کردند. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
پیامبر لفظ «مرق» را که به معنای پرتاب شدن است، به کار میبرد؛ زیرا این گروه به سبب اعوجاج و کج فهمی در دین به جایی رسیدند که از حقیقت دین دور ماندند و در میان مسلمانان «مارقین» لقب گرفتند. <ref>ـ فروغ ولایت، جعفر سبحانی، ص 620</ref> | پیامبر لفظ «مرق» را که به معنای پرتاب شدن است، به کار میبرد؛ زیرا این گروه به سبب اعوجاج و کج فهمی در دین به جایی رسیدند که از حقیقت دین دور ماندند و در میان مسلمانان «مارقین» لقب گرفتند. <ref>ـ فروغ ولایت، جعفر سبحانی، ص 620</ref> | ||
حرقوص بعد از ماجرای حکمیت نزد حضرت امام علی( | حرقوص بعد از ماجرای حکمیت نزد حضرت امام علی(علیهالسلام) آمد و در گفت وگویی که با حضرت داشت، او را تهدید به جنگ کرد. | ||
در [[قرآن کریم|قرآن کریم]] درباره ی گفت و گوی «حرقوص» با پیامبر آیهای آمده است که بیان گر نفاق درونی حرقوص میباشد: | در [[قرآن کریم|قرآن کریم]] درباره ی گفت و گوی «حرقوص» با پیامبر آیهای آمده است که بیان گر نفاق درونی حرقوص میباشد: | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
حرقوص بن زهیر سرانجام در جنگ نهروان کشته شد. <ref>ـ اسدالغابه، ج 1، ص 475</ref> عبداللّه بن وهب راسبی «عبداللّه بن وهب» از سران خوارج بود و در ابتدای امر جلسه های خوارج در منزل او برقرار می شد. در حالات او نوشتهاند که از کثرت [[سجده]] و [[عبادت]]، پیشانی اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود و به او «ذوالثفتات» میگفتند. در جلسهای که در منزل او برپا شد، برای خوارج سخنرانی کرد و با ترغیب آنان به زهد در دنیا، از [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهی از منکر]] برایشان سخن گفت. خوارج در این جلسه به این نتیجه رسیدند که باید برای خود رهبر انتخاب کنند. ابتدا به «زید بن حصین الطایی» و «حرقوص بن زهیر» پیشنهاد کردند که آنان نپذیرفتند. | حرقوص بن زهیر سرانجام در جنگ نهروان کشته شد. <ref>ـ اسدالغابه، ج 1، ص 475</ref> عبداللّه بن وهب راسبی «عبداللّه بن وهب» از سران خوارج بود و در ابتدای امر جلسه های خوارج در منزل او برقرار می شد. در حالات او نوشتهاند که از کثرت [[سجده]] و [[عبادت]]، پیشانی اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود و به او «ذوالثفتات» میگفتند. در جلسهای که در منزل او برپا شد، برای خوارج سخنرانی کرد و با ترغیب آنان به زهد در دنیا، از [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهی از منکر]] برایشان سخن گفت. خوارج در این جلسه به این نتیجه رسیدند که باید برای خود رهبر انتخاب کنند. ابتدا به «زید بن حصین الطایی» و «حرقوص بن زهیر» پیشنهاد کردند که آنان نپذیرفتند. | ||
در نهایت به «عبداللّه بن وهب» پیشنهاد کردند او پذیرفت و چنین گفت: «آگاه باشید، به خدا [[سوگند]] که به خاطر دنیا (ریاست) آن را نپذیرفتم و از ترس مرگ نیز آن را رها نمیکنم». سپس جمعیت با او بیعت کردند. او نامهای به خوارج بصره نوشت و تقاضا کرد که به ایشان ملحق شوند. آنان نیز پاسخ مثبت دادند. عبداللّه بن وهب در جنگ نهروان به دست حضرت علی( | در نهایت به «عبداللّه بن وهب» پیشنهاد کردند او پذیرفت و چنین گفت: «آگاه باشید، به خدا [[سوگند]] که به خاطر دنیا (ریاست) آن را نپذیرفتم و از ترس مرگ نیز آن را رها نمیکنم». سپس جمعیت با او بیعت کردند. او نامهای به خوارج بصره نوشت و تقاضا کرد که به ایشان ملحق شوند. آنان نیز پاسخ مثبت دادند. عبداللّه بن وهب در جنگ نهروان به دست حضرت علی(علیهالسلام) کشته شد. <ref>ـ الکامل، ج 2، ص 398</ref> ذوالثدیه بعضی اعتقاد دارند که «ذوالثدیه» همان «حرقوص بن زهیر» میباشد، ولی اینان دو نفر بودند که داستانی شبیه به یکدیگر داشتهاند؛ زیرا ذوالثدیه نیز به پیامبر اعتراض کرد و گفت: «ای محمد! عدالت کن» شباهت این دو جریان بعضی را به اشتباه انداخته است که این دو در حقیقت یک شخص بودهاند. به هر حال ذوالثدیه در جنگ نهروان به قتل رسید. او را «ذوالثدیه» می نامیدند. چون یک تکه گوشت زاید که قابلیت ارتجاعی داشت در بالای یکی از دستانش موجود بود. | ||
امیرالمؤمنین علی ( | امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) قبل از ظهور خوارج بارها به [[اصحاب]] فرموده بود که گروهی این چنین قیام خواهند کرد و یکی از ایشان فردی است که در دستش یک زایده وجود دارد بعد از تمام شدن جنگ میگفتند که چنین فردی دیده نشده است. امام فرمود: «من دروغ نمیگویم و به من هم [[دروغ]] گفته نشده است». تا این که خبر رسید ذوالثدیه را پیدا کرده و در بدن او همان علامت را یافتهاند. زمانی که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) از کنار کشته شدگان نهروان گذر میکرد، فرمود: | ||
لَقَد ضَرَّکُم مَنْ غَرَّکُم. آن کس که شما را مغرور کرد (فریب داد) به شما ضرر رساند. | لَقَد ضَرَّکُم مَنْ غَرَّکُم. آن کس که شما را مغرور کرد (فریب داد) به شما ضرر رساند. | ||
سؤال کردند: «آن شخص چه کسی بود؟» حضرت فرمود: «[[شیطان]] و نفس اماره آنان را با آرزوها فریب داد و گناهان را در نزد ایشان زیبا و دل پسند جلوه گر نمود و به ایشان وعده ی پیروزی داد». <ref>ـ همان، ج 2، ص 407</ref> | سؤال کردند: «آن شخص چه کسی بود؟» حضرت فرمود: «[[شیطان]] و نفس اماره آنان را با آرزوها فریب داد و گناهان را در نزد ایشان زیبا و دل پسند جلوه گر نمود و به ایشان وعده ی پیروزی داد». <ref>ـ همان، ج 2، ص 407</ref> | ||
برج بن مسهر طایی، عمران بن حطاء و عبدالله بن کوّاء از دیگر نقش آفرینان جریان خوارج به شمار میروند. [[ابن ملجم |عبدالرحمان بن ملجم مرادی]] و [[شهادت]] [[علی بن ابی طالب|علی بن ابیطالب( | برج بن مسهر طایی، عمران بن حطاء و عبدالله بن کوّاء از دیگر نقش آفرینان جریان خوارج به شمار میروند. [[ابن ملجم |عبدالرحمان بن ملجم مرادی]] و [[شهادت]] [[علی بن ابی طالب|علی بن ابیطالب(علیهالسلام)]] بعد از جنگ نهروان، تعداد اندکی از خوارج باقی ماندند و توانستند خود را از مهلکه برهانند. اینان بعدها در ملاقات هایی که با یکدیگر داشتند به این نتیجه رسیدند که عامل نابسامانی و آشوب ها در بین [[امت اسلامی]]، [[معاویه بن ابی سفیان]]، [[عمروبن عاص]] و علی بن ابیطالب هستند و راه حل آن را در ترور و قتل این سه نفر دانستند. «عبدالرحمان بن ملجم مرادی» مأمور شد که حضرت علی(علیهالسلام) را به قتل برساند و برای اجرای همین مأموریت وارد کوفه شد. | ||
در یک دستهبندی، عوامل شهادت حضرت علی بن ابیطالب( | در یک دستهبندی، عوامل شهادت حضرت علی بن ابیطالب(علیهالسلام) به دست خوارج را میتوان این گونه بیان کرد: | ||
1 ـ کج فهمی در دین | 1 ـ کج فهمی در دین | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
3 ـ [[نفاق]] | 3 ـ [[نفاق]] | ||
عبدالرحمان به منزل ا[[شعث بن قیس]] وارد شد. اشعث که از منافقان زمان حضرت علی ( | عبدالرحمان به منزل ا[[شعث بن قیس]] وارد شد. اشعث که از منافقان زمان حضرت علی (علیهالسلام) بود، یک ماه از عبدالرحمان میزبانی کرد و با آگاهی از انگیزه عبدالرحمان، او را بر این امر تشویق نمود. شاهد بر این امر، گفت و گوی ایشان در شب نوزدهم است که حجر بن عدی آن را شنیده بود و قصد داشت امیرالمؤمنین را از جریان مطلع سازد، ولی از قضای روزگار حجر از راهی میرفت و علی (علیهالسلام) از راه دیگری آمد. حجر زمانی به [[مسجد]] رسید که دیگر کار از کار گذشته بود. | ||
4 ـ هوای نفس | 4 ـ هوای نفس | ||
عبدالرحمان با دیدن جمالِ دل آرای قطام به سختی فریفته ی او شد. قطام نیز که این را در یافته بود بر فتنهگری خود افزود و آتش وجود عبدالرحمان را شعلهورتر ساخت. اگر این برخورد نبود چه بسا که عبدالرحمان از این انگیزه ی شیطانی خود دست بر میداشت، اما هوای نفس و فتنهگری قطام، او را در این دام انداخت و برای همیشه به عذاب الهی مبتلا ساخت. | عبدالرحمان با دیدن جمالِ دل آرای قطام به سختی فریفته ی او شد. قطام نیز که این را در یافته بود بر فتنهگری خود افزود و آتش وجود عبدالرحمان را شعلهورتر ساخت. اگر این برخورد نبود چه بسا که عبدالرحمان از این انگیزه ی شیطانی خود دست بر میداشت، اما هوای نفس و فتنهگری قطام، او را در این دام انداخت و برای همیشه به عذاب الهی مبتلا ساخت. | ||
عاقبت در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری، امام علی بن ابیطالب( | عاقبت در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری، امام علی بن ابیطالب(علیهالسلام) در [[محراب]] عبادت با شمشیر عبدالرحمان بن مجلم مرادی مضروب شد. از قضا ضربت او در همان جایی فرود آمد که [[عمروبن عبدود]] در [[جنگ خندق]] بر فرق حضرت وارد کرده بود و سر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) تا پیشانی شکافت. ایشان در شامگاه بیست و یکم رمضان عالم خاک را وداع گفت و به جوار حضرت رب العالمین شتافت. | ||
== زمان وقوع جنگ == | == زمان وقوع جنگ == | ||
نزدیک به یک سال از [[جنگ صفین]] میگذشت و هنوز شعله های آن جنگ خونین یکسره خاموش نشده بود که آتش جنگ خانگی و این بار از درون سپاه امام علی( | نزدیک به یک سال از [[جنگ صفین]] میگذشت و هنوز شعله های آن جنگ خونین یکسره خاموش نشده بود که آتش جنگ خانگی و این بار از درون سپاه امام علی(علیهالسلام) و به سردستگی [[مسلمانان]] افراطی شعلهور گشت و بدین سان امام علی (علیهالسلام) از آغازِ به دست گیری زمام قدرت سیاسی هر سال با یک جنگ داخلی رویارو شد. | ||
زمان وقوع جنگ نَهرَوان به طور دقیق معلوم نیست. برخی از تاریخنگاران زمان وقوع آن را سال ۳۸ هجری و بعضی سال ۳۷ هجری و دسته ای هم سال ۳۹ هجری دانستهاند. | زمان وقوع جنگ نَهرَوان به طور دقیق معلوم نیست. برخی از تاریخنگاران زمان وقوع آن را سال ۳۸ هجری و بعضی سال ۳۷ هجری و دسته ای هم سال ۳۹ هجری دانستهاند. | ||
به نظر می رسد که رأی نخست به صحّت نزدیکتر باشد. بسیاری از سیره نگاران یا چنان که طبری گفته: بیشینه ایشان بر همین قول اند. از این گذشته جُستار دقیق در سیر وقایع دوران حکومت امام علی( | به نظر می رسد که رأی نخست به صحّت نزدیکتر باشد. بسیاری از سیره نگاران یا چنان که طبری گفته: بیشینه ایشان بر همین قول اند. از این گذشته جُستار دقیق در سیر وقایع دوران حکومت امام علی(علیهالسلام) نیز این رأی را تأیید میکند. | ||
و امّا ماهِ وقوع نبرد نهروان بیشینه تاریخنگاران از آن یاد ننمودهاند؛ لیکن برخی از ایشان اشاره کردهاند که این نبرد در [[ماه صفر]] سال ۳۸ [[هجری]] رخ داد و بعضی تاریخ وقوع آن را [[ماه شعبان]] همان سال دانستهاند. به نظر می رسد قول نخست درست است یعنی ماه صفر سال ۳۸ هجری؛ زیرا زمان داوری به [[ماه رمضان]] نهاده شده بود و از آن پس امام علی( | و امّا ماهِ وقوع نبرد نهروان بیشینه تاریخنگاران از آن یاد ننمودهاند؛ لیکن برخی از ایشان اشاره کردهاند که این نبرد در [[ماه صفر]] سال ۳۸ [[هجری]] رخ داد و بعضی تاریخ وقوع آن را [[ماه شعبان]] همان سال دانستهاند. به نظر می رسد قول نخست درست است یعنی ماه صفر سال ۳۸ هجری؛ زیرا زمان داوری به [[ماه رمضان]] نهاده شده بود و از آن پس امام علی(علیهالسلام) سپاهی را تجهیز کرده به جانب [[شام]] روانه ساخته بود که در این میان با سرکشی [[خوارج]] رویارو گشت. این نبرد بسیار کم پایید و چیزی نگذشت که آتشِ آن خاموش شد. | ||
== مکان جنگ == | == مکان جنگ == | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
== شمارِ شرکتکنندگان در جنگ == | == شمارِ شرکتکنندگان در جنگ == | ||
سپاه امام علی ( | سپاه امام علی (علیهالسلام) بیش از ۶۸ هزار تن را شامل می شد و این از آن روی بود که امام(علیهالسلام) برای جنگ با شامیان آماده شده بود نه برای نبردِ با خوارج. | ||
سپاه خوارج هم مشتمل بر چهار هزار یا دو هزار و هشتصد تن بود. | سپاه خوارج هم مشتمل بر چهار هزار یا دو هزار و هشتصد تن بود. |