پرش به محتوا

بررسی ادله قائلین به عدم امکان تفسیر قرآن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'میکنند' به 'می‌کنند'
جز (جایگزینی متن - 'میکنیم' به 'می‌کنیم')
جز (جایگزینی متن - 'میکنند' به 'می‌کنند')
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:
من - صدوق - از ابن الولید معنای این حدیث را پرسیدم، او گفت: زدن بعضی از قرآن به بعضی دیگر این است که وقتی از تو تفسیر آیه‌ای را میپرسند به تفسیری که مربوط به آیه‌ای دیگر است پاسخش گویی.  
من - صدوق - از ابن الولید معنای این حدیث را پرسیدم، او گفت: زدن بعضی از قرآن به بعضی دیگر این است که وقتی از تو تفسیر آیه‌ای را میپرسند به تفسیری که مربوط به آیه‌ای دیگر است پاسخش گویی.  
علامه طباطبائی پاسخ ابن الولید را مبهم دانسته و می‌فرماید:
علامه طباطبائی پاسخ ابن الولید را مبهم دانسته و می‌فرماید:
پاسخ ابن الولید به مرحوم صدوق کمی ابهام دارد چون ممکن است مقصودش همان روشی است که در بین اهل علم معمول است، که در مناظرات خود یک آیه را به جنگ با آیه‌ای دیگر میاندازند، و با تمسک به یکی، آن دیگری را تاویل میکنند، و هم ممکن است مقصودش آن است که، کسی بخواهد معنای یک آیه را از آیات دیگر استفاده کند، و خلاصه آیات دیگر را شاهد بر آیه مورد نظرش قرار دهد.
پاسخ ابن الولید به مرحوم صدوق کمی ابهام دارد چون ممکن است مقصودش همان روشی است که در بین اهل علم معمول است، که در مناظرات خود یک آیه را به جنگ با آیه‌ای دیگر میاندازند، و با تمسک به یکی، آن دیگری را تاویل می‌کنند، و هم ممکن است مقصودش آن است که، کسی بخواهد معنای یک آیه را از آیات دیگر استفاده کند، و خلاصه آیات دیگر را شاهد بر آیه مورد نظرش قرار دهد.
اگر منظور ابن الولید معنای اول باشد درست است، و ضرب بعض قرآن به بعض دیگر است و اگر معنای دوم مقصود باشد، سخن باطلی گفته و دو روایت نامبرده آن را دفع میکنند.  
اگر منظور ابن الولید معنای اول باشد درست است، و ضرب بعض قرآن به بعض دیگر است و اگر معنای دوم مقصود باشد، سخن باطلی گفته و دو روایت نامبرده آن را دفع می‌کنند.  
ایشان در ادامه به تبیین ببشتر روایات ضرب القرآن می پردازند.
ایشان در ادامه به تبیین ببشتر روایات ضرب القرآن می پردازند.


خط ۲۹۵: خط ۲۹۵:
نقد شهید مطهری به مبانی قائلین به آندیشه نسبیت
نقد شهید مطهری به مبانی قائلین به آندیشه نسبیت
شهید مطهری در نقد این نوع تفکر قائل است از آنجا که قائلین به نسبیت معتقد به مادی بودن آندیشه بوده و فکر را از اثار ماده می‌دانند ناچار به پذیرش چنین آندیشه ای شده‌اند:
شهید مطهری در نقد این نوع تفکر قائل است از آنجا که قائلین به نسبیت معتقد به مادی بودن آندیشه بوده و فکر را از اثار ماده می‌دانند ناچار به پذیرش چنین آندیشه ای شده‌اند:
اینان مدعی آند که فکر خاصیت مخصوص ماده مغز است و بنابراین جزئی از طبیعت است تمام اجزاء طبیعت در تحت تاثیر عوامل مختلف دائما تغییر میکنند و نمی‌توانند یک آن ساکن و یکسان و بیحرکت بمانند پس مغز نیز با همه محتویات خود افکار و ادراکات در تغییر است و نمی‌تواند ساکن و بیحرکت بماند.
اینان مدعی آند که فکر خاصیت مخصوص ماده مغز است و بنابراین جزئی از طبیعت است تمام اجزاء طبیعت در تحت تاثیر عوامل مختلف دائما تغییر می‌کنند و نمی‌توانند یک آن ساکن و یکسان و بیحرکت بمانند پس مغز نیز با همه محتویات خود افکار و ادراکات در تغییر است و نمی‌تواند ساکن و بیحرکت بماند.
طبیعت همواره در تغییرات خود تکامل پیدا می‌کند پس مفاهیم ذهنی نیز که در ماده مغز جایگزین هستند در تکامل هستند. در نتیجه امکان معرفت حقیقی نسبت به عالم خارج وجود ندارد. -
طبیعت همواره در تغییرات خود تکامل پیدا می‌کند پس مفاهیم ذهنی نیز که در ماده مغز جایگزین هستند در تکامل هستند. در نتیجه امکان معرفت حقیقی نسبت به عالم خارج وجود ندارد. -


خط ۳۰۹: خط ۳۰۹:
"...آنچه نسبی است علوم و ادراکات اعتباری و عملی است اما علوم وادراکات و آندیشه‌های نظری که فلسفه و علوم نظری انسان را می‌سازند، همچون اصول جهان بینی مذهب و اصول اولیه اخلاق اصولی ثابت و مطلق و غیر نسبی می‌باشند.  
"...آنچه نسبی است علوم و ادراکات اعتباری و عملی است اما علوم وادراکات و آندیشه‌های نظری که فلسفه و علوم نظری انسان را می‌سازند، همچون اصول جهان بینی مذهب و اصول اولیه اخلاق اصولی ثابت و مطلق و غیر نسبی می‌باشند.  


ایشان در پایان نتیجه نمی‌گیرد: خلاصه مطلب اینکه اولا حقایق چون غیر مادی هستند تغییر نمیکنند و ثانیا اگر هم فرضا تغییر بکنند همه افراد در آن یکسان خواهند بود و نمی‌توان آن را بعنوان طرز تفکر و اسلوب منطقی یک دسته مخصوص معرفی کرد.  
ایشان در پایان نتیجه نمی‌گیرد: خلاصه مطلب اینکه اولا حقایق چون غیر مادی هستند تغییر نمی‌کنند و ثانیا اگر هم فرضا تغییر بکنند همه افراد در آن یکسان خواهند بود و نمی‌توان آن را بعنوان طرز تفکر و اسلوب منطقی یک دسته مخصوص معرفی کرد.  


نتیجه آنکه گفتارقائلین به جریان هرمنوتیک درقرآن به نوعی خارج نمودن قرآن از دسترس فهم مردم و زمینه ورود قرائت‌های مختلف از اسلام خواهد بود. به عبارتی مفهوم پذیرش شیوه هرمنوتیک در قرآن و سنت، نسبیت در آندیشه‌های قرآنی و سنت خواهد بوده که بطلانش در گفتاری که از شهید مطهری نقل گردید اثبات شد.  
نتیجه آنکه گفتارقائلین به جریان هرمنوتیک درقرآن به نوعی خارج نمودن قرآن از دسترس فهم مردم و زمینه ورود قرائت‌های مختلف از اسلام خواهد بود. به عبارتی مفهوم پذیرش شیوه هرمنوتیک در قرآن و سنت، نسبیت در آندیشه‌های قرآنی و سنت خواهد بوده که بطلانش در گفتاری که از شهید مطهری نقل گردید اثبات شد.  
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۴۴

ویرایش