۸۷٬۸۸۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جریان ها' به 'جریانها') |
جز (جایگزینی متن - ' می شد' به ' میشد') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
=تحصیلات= | =تحصیلات= | ||
ابن عبدالوهاب در سال 1111 در عیینه به دنیا آمد و برخی روایات هم تاریخ تولد او را سال 1115 گفتهاند. خانواده او و پدر و عمویش ابراهیم و برادر بزرگش در فقه حنبلی سررشته داشتند. محمد پس از فراگیری علوم نزد پدرش برای یادگیری علوم اسلامی به مکه و مدینه رفت و در آن زمان عالم مکه شیخ سندی بود و در آن زمان علم آموزی در مکه جالب بود و در خانه کعبه حلقه های درس برگزار | ابن عبدالوهاب در سال 1111 در عیینه به دنیا آمد و برخی روایات هم تاریخ تولد او را سال 1115 گفتهاند. خانواده او و پدر و عمویش ابراهیم و برادر بزرگش در فقه حنبلی سررشته داشتند. محمد پس از فراگیری علوم نزد پدرش برای یادگیری علوم اسلامی به مکه و مدینه رفت و در آن زمان عالم مکه شیخ سندی بود و در آن زمان علم آموزی در مکه جالب بود و در خانه کعبه حلقه های درس برگزار میشد که در آنها علوم مختلفی مانند فقه، حدیث، تفسیر و عربی تدریس میشد، اما محمد بن عبدالوهاب از این درسها خوشش نیامد. پس از آن به مدینه رفت و در آنجا عالم مدینه شیخ محمد الکردی یا الکریدی بود و از دروس آنجا هم خوشش نیامد و در آنجا شیخ محمد الکردی به او توصیه کرد که در این وضعیت از غرور و تکبر دوری کند و از سیره علمای گذشته جدا نماند. طلبه یا باید پیرو و شاگرد دیگران باشد و یا اینکه خودش تولید و اجتهاد و ابداع داشته باشد. محمد بن عبدالوهاب به عیینه بازگشت و از آنجا به بصره رفت تا از آنجا به شام برود. | ||
ابن عبدالوهاب از عیینه به بصره رفت. در آن زمان علوم اسلامی در بصره گستردگی نداشت و بیشتر در آنجا عربی و علوم لغت تدریس | ابن عبدالوهاب از عیینه به بصره رفت. در آن زمان علوم اسلامی در بصره گستردگی نداشت و بیشتر در آنجا عربی و علوم لغت تدریس میشد. ابن عبدالوهاب 4 سال در بصره بود و پس از آن 5 سال در بغداد سپری کرد و برخی میگویند یک سال هم در کردستان عراق بوده و برخی میگویند از آنجا به اصفهان رفته و برخی هم سفر او به بغداد و اصفهان و کردستان عراق را انکار میکنند، اما همه اجماع دارند که به بصره سفر کرده و 4 سال آنجا بوده و عربی را فراگرفته و در آنجا بود که برخی افکار عجیب خود را اظهار کرد و مطالبی درباره تحریم زیارت قبور و اولیاء و زیارت ضریح های مقدس و تکفیر کسانی که ضریح ها را زیارت میکنند بیان کرد و به آنها لقب "قبوریین" داد و از اینجا این افکار او آشکار شد و مردم بصره او را طرد کردند و استاد او به این خاطر از مردم بصره ناراحت شد. از آن روستا به سمت "زبیر" حرکت کرد تا اینکه به هر طریق خود را به عیینه رساند و دید پدرش از آنجا به حریملاء رفته و او هم به حریملاء رفت. <ref>[https://www.hawzahnews.com/news/391290/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7-%D9%87%D9%85-%D9%88-%D8%BA%D9%85-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%B4-%D8%B4%DB%8C%D8%AE برگرفته از سایت: hawzahnews.com]</ref> | ||
نویسنده کتاب «ازالة الشبهات» مى نویسد: او در کودکى علاقه شدیدى به مطالعه کتابهاى «ابن تیمیه» و «ابن قیم جوزى» که هر دو در قرن هشتم مى زیستند، داشت و خمیرمایه افکار خود را از آن دو گرفت. | نویسنده کتاب «ازالة الشبهات» مى نویسد: او در کودکى علاقه شدیدى به مطالعه کتابهاى «ابن تیمیه» و «ابن قیم جوزى» که هر دو در قرن هشتم مى زیستند، داشت و خمیرمایه افکار خود را از آن دو گرفت. | ||
بسیارى نوشتهاند که پدرش در همان سنین جوانى فهمیده بود که او اشتباهات فکرى فراوانى دارد و از آینده او نگران بود و پیوسته او را سرزنش مى کرد و برحذر مى داشت. | بسیارى نوشتهاند که پدرش در همان سنین جوانى فهمیده بود که او اشتباهات فکرى فراوانى دارد و از آینده او نگران بود و پیوسته او را سرزنش مى کرد و برحذر مى داشت. | ||
خط ۲۵۳: | خط ۲۵۳: | ||
شیخ در سال 1157ق، بعد از رانده شدن از عیینه، به درعیه رفت. در آن زمان امیر درعیه محمدبن سعود بود. برخی معتقدند زمانی که محمدبن عبدالوهاب به درعیه رسید و محمدبن سعود از آمدن او آگاهی یافت، بلافاصله به دیدن او شتافت و به احترام و تکریم او پرداخت اما برخی دیگر بر این باورند که محمدبن عبدالوهاب ابتدا وارد خانه عبدالله بن سویلم گردید. و بعد از مدتی محمد بن سعود به خانه عبدالله بن سویلم برای دیدن او رفت. محمدبن عبدالوهاب در این دیدار قدرت و غلبه بر تمام بلاد نجد را به او بشارت داد و درباره روش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم علیه و اصحاب آن حضرت درباره امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خدا سخن گفت. همچنین به او یادآور میشود که هر بدعتی گمراهی است و گفت که مردم نجد بدعتهایی بکار میبرند و مرتکب ظلم میشوند و دچار اختلاف و تفرقه هستند. محمدبن سعود سخنان شیخ را موافق دین و دنیای خود دید و به او قول داد که با دو شرط به یاری او خواهد برخاست: اول اینکه وقتی همه کارها اصلاح شد، شیخ از او جدا نشود و به دیگری نپیوندد و دوم اینکه مجاز باشد خراجی را که همه ساله هنگام برداشت محصول از اهل درعیه می گرفت، همچنان دریافت کند. شیخ شرط اول را پذیرفت، اما شرط دوم را نپذیرفته و گفت: «امیدوارم خداوند فتوحات و غنایم بسیار بیشتر از خراج مزبور نصیب گرداند» بدین ترتیب شیخ محمدبن عبدالوهاب و محمدبن سعود در مورد جنگ با مخالفان و امر به معروف و نهی از منکر و اقامه شعائر دینی طبق معتقدات خود با یکدیگر بیعت میکنند و جمعی از رؤسای قبایل و مردم، گردشان جمع میشوند. این اتحاد منجر به تشکیل حکومت سعودی میگردد و از پیوند این دو اساس حکومت وهابی پیریزی میشود. | شیخ در سال 1157ق، بعد از رانده شدن از عیینه، به درعیه رفت. در آن زمان امیر درعیه محمدبن سعود بود. برخی معتقدند زمانی که محمدبن عبدالوهاب به درعیه رسید و محمدبن سعود از آمدن او آگاهی یافت، بلافاصله به دیدن او شتافت و به احترام و تکریم او پرداخت اما برخی دیگر بر این باورند که محمدبن عبدالوهاب ابتدا وارد خانه عبدالله بن سویلم گردید. و بعد از مدتی محمد بن سعود به خانه عبدالله بن سویلم برای دیدن او رفت. محمدبن عبدالوهاب در این دیدار قدرت و غلبه بر تمام بلاد نجد را به او بشارت داد و درباره روش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم علیه و اصحاب آن حضرت درباره امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خدا سخن گفت. همچنین به او یادآور میشود که هر بدعتی گمراهی است و گفت که مردم نجد بدعتهایی بکار میبرند و مرتکب ظلم میشوند و دچار اختلاف و تفرقه هستند. محمدبن سعود سخنان شیخ را موافق دین و دنیای خود دید و به او قول داد که با دو شرط به یاری او خواهد برخاست: اول اینکه وقتی همه کارها اصلاح شد، شیخ از او جدا نشود و به دیگری نپیوندد و دوم اینکه مجاز باشد خراجی را که همه ساله هنگام برداشت محصول از اهل درعیه می گرفت، همچنان دریافت کند. شیخ شرط اول را پذیرفت، اما شرط دوم را نپذیرفته و گفت: «امیدوارم خداوند فتوحات و غنایم بسیار بیشتر از خراج مزبور نصیب گرداند» بدین ترتیب شیخ محمدبن عبدالوهاب و محمدبن سعود در مورد جنگ با مخالفان و امر به معروف و نهی از منکر و اقامه شعائر دینی طبق معتقدات خود با یکدیگر بیعت میکنند و جمعی از رؤسای قبایل و مردم، گردشان جمع میشوند. این اتحاد منجر به تشکیل حکومت سعودی میگردد و از پیوند این دو اساس حکومت وهابی پیریزی میشود. | ||
بعد از آنکه محمدبن عبدالوهاب در درعیه آزادانه مشغول دعوت خویش گردید، پیروان او از شهرهای اطراف به درعیه آمده در آنجا مستقر شدند. هنگامی که شیخ از راه هم پیمانی با محمدبن سعود احساس نیرومندی نمود و یقین کرد که حکومت آل سعود از او پشتیبانی میکند، پیروان و یاران خویش را گردآورد و آنها را به جهاد ترغیب کرد و به مسلمانان شهرهای مجاور نیز نامه نوشت که مذهب او را بپذیرند و از او پیروی کنند. | بعد از آنکه محمدبن عبدالوهاب در درعیه آزادانه مشغول دعوت خویش گردید، پیروان او از شهرهای اطراف به درعیه آمده در آنجا مستقر شدند. هنگامی که شیخ از راه هم پیمانی با محمدبن سعود احساس نیرومندی نمود و یقین کرد که حکومت آل سعود از او پشتیبانی میکند، پیروان و یاران خویش را گردآورد و آنها را به جهاد ترغیب کرد و به مسلمانان شهرهای مجاور نیز نامه نوشت که مذهب او را بپذیرند و از او پیروی کنند. | ||
محمدبن عبدالوهاب در پرتو قدرت حاکم، هجوم به قبایل اطراف و شهرهای نزدیک را به بهانه گسترش توحید و نفی بدعت و شرک و مظاهر آن آغاز کرد و سیل غنایم از اطراف به شهر درعیه که شهروندان فقیری داشت، سرازیر شد؛ زیرا محمدبن عبدالوهاب یک دهم از اموال (از قبیل پول، کالا و چهارپایان)کسی را که اطاعت او را می پذیرفت می گرفت و هرکس از فرمان او سرپیچی میکرد با او وارد جنگ | محمدبن عبدالوهاب در پرتو قدرت حاکم، هجوم به قبایل اطراف و شهرهای نزدیک را به بهانه گسترش توحید و نفی بدعت و شرک و مظاهر آن آغاز کرد و سیل غنایم از اطراف به شهر درعیه که شهروندان فقیری داشت، سرازیر شد؛ زیرا محمدبن عبدالوهاب یک دهم از اموال (از قبیل پول، کالا و چهارپایان)کسی را که اطاعت او را می پذیرفت می گرفت و هرکس از فرمان او سرپیچی میکرد با او وارد جنگ میشد و اگر تسلیم نمی شد، او را کشته، اموالش را به غنیمت گرفته، خانوادهاش را اسیر میکرد پس این غنایم چیزی جز اموال مسلمانان منطقه نجد نبود که به اتهام شرک و بتپرستی، اموال و ثروتشان بر سپاه محمدبن عبدالوهاب حلال شده بود. | ||
== پانویس == | == پانویس == |