۸۸٬۱۷۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جلیل القدر' به 'جلیلالقدر') |
جز (جایگزینی متن - 'سالها' به 'سالها') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
این احساسات را از زبان خودش میشنویم که گفته است: «تا آنجا که من از تحولات روحی خودم به یاد دارم از سن سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد و حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم. پرسشها ـ البته متناسب با سطح فکری آن دوره ـ یکی پس از دیگری بر اندیشهام هجوم میآورد.<br> | این احساسات را از زبان خودش میشنویم که گفته است: «تا آنجا که من از تحولات روحی خودم به یاد دارم از سن سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد و حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم. پرسشها ـ البته متناسب با سطح فکری آن دوره ـ یکی پس از دیگری بر اندیشهام هجوم میآورد.<br> | ||
در | در سالهای اول مهاجرت به قم که هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم، چنان در این اندیشهها غرق بودم که شدیدا میل به «تنهایی» در من پدید آمده بود. وجود هم حجره را تحمل نمیکردم و حجرة فوقانی عالی را به نیمحجرهای دخمه مانند تبدیل کردم که تنها با اندیشههای خودم بسر برم. در آن وقت نمیخواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع دیگری بیندیشم، و در واقع، اندیشه در هر موضوع دیگر را پیش از آنکه مشکلاتم در این مسائل حل گردد، بیهوده و اتلاف وقت میشمردم. مقدمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت میآموختم که تدریجاً آماده بررسی اندیشه فیلسوفان بزرگ در این مسئله بشوم. | ||
<br> | <br> | ||
به یاد دارم که از همان آغاز طلبگی که در مشهد مقدمات عربی میخواندم، فیلسوفان و عارفان و متکلمان ـ هر چند با اندیشههایشان آشنا نبودم ـ از سایر علما و دانشمندان و از مخترعان و مکتشفان در نظرم عمیقتر و فخیمتر مینمودند، تنها به این دلیل که آنها را قهرمان صحنه این اندیشهها میدانستم. دقیقا به یاد دارم که در آن سنین که میان 13 تا 15 سالگی بودم، در میان آن همه علما و فضلا و مدرسین حوزه علمیه مشهد، فردی که بیش از همه در نظرم بزرگ جلوه مینمود و دوست میداشتم به چهرهاش بنگرم و آرزو میکردم که روزی به پای درسش بنشینم، مرحوم «آقا میرزا مهدی شهیدی رضوی» مدرس فلسفه الهی در آن حوزه بود. آن آرزو محقق نشد، زیرا آن مرحوم، در همان | به یاد دارم که از همان آغاز طلبگی که در مشهد مقدمات عربی میخواندم، فیلسوفان و عارفان و متکلمان ـ هر چند با اندیشههایشان آشنا نبودم ـ از سایر علما و دانشمندان و از مخترعان و مکتشفان در نظرم عمیقتر و فخیمتر مینمودند، تنها به این دلیل که آنها را قهرمان صحنه این اندیشهها میدانستم. دقیقا به یاد دارم که در آن سنین که میان 13 تا 15 سالگی بودم، در میان آن همه علما و فضلا و مدرسین حوزه علمیه مشهد، فردی که بیش از همه در نظرم بزرگ جلوه مینمود و دوست میداشتم به چهرهاش بنگرم و آرزو میکردم که روزی به پای درسش بنشینم، مرحوم «آقا میرزا مهدی شهیدی رضوی» مدرس فلسفه الهی در آن حوزه بود. آن آرزو محقق نشد، زیرا آن مرحوم، در همان سالها (1355 قمری) درگذشت. <ref>علل گرایش به مادیگری، ص9</ref> | ||
<br> | <br> | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
با سپری شدن زمان جوانی و پا نهادن به سنین میانسالی، شیخ مرتضی از عرصه غالب تحصیل به درآمد، و به فعالیت علمی و کرسی تدریس و تبلیغ پرداخت. سال 1331، سال مهاجرت به تهران و آغاز فصل جدیدی از زندگی وی به شمار میرود. ابتدا به تدریس در مدرسه سپهسالار ـ سابق که امروزه نام شهید مطهری را دارد ـ و مدرسه مروی پرداخت. در کنار تدریس، تألیف وتدوین انواع گوناگون علوم اسلامی، از دیگر دغدغههای وی بود. اینک او که از فضلای مشهور عصرش به حساب میآمد با گام نهادن به عرصه تدریس در مدارس علمیه و دانشکده الهیات دانشگاه تهران، از شهرت بیشتری برخوردار شد. وی پس از امتحان مدرّسی دانشکده الهیات که استاد ممتحن گفته بود اگر نمرهای بالاتر از 20 بود به این ورقه میدادم، به وی لقب «استاد» دادند و به حق استادی برجسته شده بود. در سال 1332، مقدمه و پاورقی بر جلد اول «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را به پایان رسانده و شرح جلد دوم آن را نیز در سال بعد به انجام رسانید. | با سپری شدن زمان جوانی و پا نهادن به سنین میانسالی، شیخ مرتضی از عرصه غالب تحصیل به درآمد، و به فعالیت علمی و کرسی تدریس و تبلیغ پرداخت. سال 1331، سال مهاجرت به تهران و آغاز فصل جدیدی از زندگی وی به شمار میرود. ابتدا به تدریس در مدرسه سپهسالار ـ سابق که امروزه نام شهید مطهری را دارد ـ و مدرسه مروی پرداخت. در کنار تدریس، تألیف وتدوین انواع گوناگون علوم اسلامی، از دیگر دغدغههای وی بود. اینک او که از فضلای مشهور عصرش به حساب میآمد با گام نهادن به عرصه تدریس در مدارس علمیه و دانشکده الهیات دانشگاه تهران، از شهرت بیشتری برخوردار شد. وی پس از امتحان مدرّسی دانشکده الهیات که استاد ممتحن گفته بود اگر نمرهای بالاتر از 20 بود به این ورقه میدادم، به وی لقب «استاد» دادند و به حق استادی برجسته شده بود. در سال 1332، مقدمه و پاورقی بر جلد اول «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را به پایان رسانده و شرح جلد دوم آن را نیز در سال بعد به انجام رسانید. | ||
<br> | <br> | ||
از سال 1334 فعالیت علمی خود را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی شروع نموده و کار تعلیم وتدریس را در آنجا ـ علیرغم مشکلاتی که از ناحیة رژیم شاه و برخی استادان وابسته برای ایشان به وجود میآمد ـ به مدت بیست و دو سال ادامه داد. در سال 1339 کتاب «داستان راستان» از چاپ خارج شد و در سال 1344 از سوی کمیسیون ملی یونسکو در ایران برنده جایزه یونسکو گردید. در | از سال 1334 فعالیت علمی خود را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی شروع نموده و کار تعلیم وتدریس را در آنجا ـ علیرغم مشکلاتی که از ناحیة رژیم شاه و برخی استادان وابسته برای ایشان به وجود میآمد ـ به مدت بیست و دو سال ادامه داد. در سال 1339 کتاب «داستان راستان» از چاپ خارج شد و در سال 1344 از سوی کمیسیون ملی یونسکو در ایران برنده جایزه یونسکو گردید. در سالهای 1339 تا 1341 به همت استاد مطهری و مرحوم حجتالاسلام دکتر محمد ابراهیم آیتی، محفلی ماهانه در تهران در منزلی در سه راه ژاله (مجاهدین) با شرکت چند صد نفر از طبقات مختلف تشکیل میشد که این محفل به نام «انجمن ماهانه دینی» معروف شد و دو سال و نیم ادامه یافت و در آن سی سخنرانی به وسیله عالمان مبرز اسلامی ایراد شد و بعداً سخنرانیهای استاد مطهری به صورت سه جلد کتاب به نام «گفتار ماه» در اختیار عموم قرار گرفت. | ||
<br> | <br> | ||
به موجب ارتباط نزدیک استاد شهید مطهری با اقشار و طبقات مختلف جامعه، در جریان قیام 15 خرداد سال 1342، ایشان در هدایت قیام مردم تهران و مرتبط کردن آن با رهبری حضرت امام خمینی نقش اساسی داشتهاند و خود در شب پانزده خرداد سخنرانی مهیّجی علیه شخص شاه ایراد میکنند که در همان شب دستگیر و به زندان موقت شهربانی انتقال مییابند و به همراه عدهای از روحانیین مبارزه تهران و شهرستانها زندانی میشوند و پس از 43 روز به دنبال فشاری که از ناحیه علما و مردم بر رژیم شاه وارد میشود به همراه سایر روحانیون آزاد میگردند. بعد از قضایای 15 خرداد و آزادی امام خمینی و استاد مطهری و سایر علما، هیئتهای مؤتلفه اسلامی، که هسته آن همین هیئتهای مذهبی بودند و از نیروهای مخلص و فداکار و تابع ولی فقیه تشکیل شده بود، برای یاری نهضت امام خمینی ظهور کرد. این گروهها از امام درخواست چند نماینده کردند که تحت هدایت آنها در فکر و عمل باشند. استاد مطهری که از قبل با این هیئتها مرتبط بودند، به عنوان یکی از آن نمایندگان از سوی حضرت امام معرفی شدند. تأکید استاد بر این بود که این هیئتها از نظر فکری و آشنایی با معارف اسلامی ساخته شوند و به همین جهت درسهایی را برای آنها دایر نمودند که از آن جمله است بحث درباره سرنوشت و قضا و قدر که بعداً به صورت کتاب «انسان و سرنوشت» منتشر شد. این بحث در واقع حلقهای از حلقات «بحثهایی از علل انحطاط مسلمین» بوده است که استاد آن را لازمه اصلاحات در جامعه اسلامىدانستهاند. در سال 1345 مقالاتی در مجله منحط «زن روز» آن زمان بر ضد حقوق زن در اسلام منتشر میشد که عواطف مردم متدین را جریحهدار و بسیاری از خوانندگان خود را به اسلام بدبین ساخته بود. | به موجب ارتباط نزدیک استاد شهید مطهری با اقشار و طبقات مختلف جامعه، در جریان قیام 15 خرداد سال 1342، ایشان در هدایت قیام مردم تهران و مرتبط کردن آن با رهبری حضرت امام خمینی نقش اساسی داشتهاند و خود در شب پانزده خرداد سخنرانی مهیّجی علیه شخص شاه ایراد میکنند که در همان شب دستگیر و به زندان موقت شهربانی انتقال مییابند و به همراه عدهای از روحانیین مبارزه تهران و شهرستانها زندانی میشوند و پس از 43 روز به دنبال فشاری که از ناحیه علما و مردم بر رژیم شاه وارد میشود به همراه سایر روحانیون آزاد میگردند. بعد از قضایای 15 خرداد و آزادی امام خمینی و استاد مطهری و سایر علما، هیئتهای مؤتلفه اسلامی، که هسته آن همین هیئتهای مذهبی بودند و از نیروهای مخلص و فداکار و تابع ولی فقیه تشکیل شده بود، برای یاری نهضت امام خمینی ظهور کرد. این گروهها از امام درخواست چند نماینده کردند که تحت هدایت آنها در فکر و عمل باشند. استاد مطهری که از قبل با این هیئتها مرتبط بودند، به عنوان یکی از آن نمایندگان از سوی حضرت امام معرفی شدند. تأکید استاد بر این بود که این هیئتها از نظر فکری و آشنایی با معارف اسلامی ساخته شوند و به همین جهت درسهایی را برای آنها دایر نمودند که از آن جمله است بحث درباره سرنوشت و قضا و قدر که بعداً به صورت کتاب «انسان و سرنوشت» منتشر شد. این بحث در واقع حلقهای از حلقات «بحثهایی از علل انحطاط مسلمین» بوده است که استاد آن را لازمه اصلاحات در جامعه اسلامىدانستهاند. در سال 1345 مقالاتی در مجله منحط «زن روز» آن زمان بر ضد حقوق زن در اسلام منتشر میشد که عواطف مردم متدین را جریحهدار و بسیاری از خوانندگان خود را به اسلام بدبین ساخته بود. |