۸۸٬۱۶۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به 'علیهالسلام') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
| مذهب = [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] | | مذهب = [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] | ||
| آثار = | | آثار = | ||
| فعالیتها = جلوگیری از سب [[علی بن ابی طالب|علی( | | فعالیتها = جلوگیری از سب [[علی بن ابی طالب|علی(علیهالسلام)]]، بازگرداندن [[فدک]]، برداشتن ممنوعیت کتابت حدیث | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
== برخورد شایسته عمربن عبدالعزیز با علویان == | == برخورد شایسته عمربن عبدالعزیز با علویان == | ||
عمر بن عبدالعزیز که تلاش میکرد با همه گروهها و دستهبندیها برخورد شایستهای داشته باشد، سعی کرد علویان و [[شیعیان]] را نیز از خود راضی نگه دارد. او به این منظور دستور داد کسی حق ندارد [[علی بن ابی طالب|حضرت علی ( | عمر بن عبدالعزیز که تلاش میکرد با همه گروهها و دستهبندیها برخورد شایستهای داشته باشد، سعی کرد علویان و [[شیعیان]] را نیز از خود راضی نگه دارد. او به این منظور دستور داد کسی حق ندارد [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] را لعن کند. <ref> یعقوبی، پیشین، ج 2، ص 268 و ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371، ج 13، ص 242</ref> پیش از این حضرت علی (علیهالسلام) بر روی منابر لعن میشد و این رسم ناپسند و نفرتانگیزی بود که معاویه آن را باب کرده بود<ref>امینی، سید عبدالحسین؛ الغدیر، ترجمه جمعی از مترجمان، تهران، بنیاد بعثت، بی تا، ج 3، ص 180</ref>. | ||
عمر بن عبدالعزیز علت محبت خود را به على ( | عمر بن عبدالعزیز علت محبت خود را به على (علیهالسلام) این گونه نقل میکند: من در مدینه مشغول تحصیل علم بودم. همیشه ملازم عبیدالله بن عبدالله بن عتبة بن مسعود بودم. او چیزى درباره من (و لعن على) شنیده بود. روزى من نزد او رفتم او را در حال نماز دیدم. او نماز خود را طول داد و من به انتظار نشستم که او از نماز فراغت یابد. چون نماز او پایان یافت رو به من کرد و گفت: | ||
تو کى و از کجا دانستى که خداوند بر اهل [[بدر]] و بر یارانى که با پیغمبر [[بیعت رضوان]] کرده بودند، غضب کرده (و آنها را مستوجب لعن دانسته که تو لعن مىکنى؟). خداوند از آنها راضى بوده است. من (عمر بن عبدالعزیز) گفتم: چیزى نشنیدهام (درباره غضب خدا نسبت به آنها). گفت: آنچه از تو درباره على ( | تو کى و از کجا دانستى که خداوند بر اهل [[بدر]] و بر یارانى که با پیغمبر [[بیعت رضوان]] کرده بودند، غضب کرده (و آنها را مستوجب لعن دانسته که تو لعن مىکنى؟). خداوند از آنها راضى بوده است. من (عمر بن عبدالعزیز) گفتم: چیزى نشنیدهام (درباره غضب خدا نسبت به آنها). گفت: آنچه از تو درباره على (علیهالسلام) شنیده شده چه بوده است؟ گفتم: از خدا و از تو معذرت میخواهم. من هم از آن روز لعن علی (علیهالسلام) را ترک کردم. پدرم هم خطبه میخواند، چون خواست نام على را به زشتى برد، دچار خبط و خلط گردید. همین که فرود آمد از او پرسیدم علت آن تزلزل و پریشانگویى در خطبه چه بود؟ من متوجه شده بودم که چون تو به نام على (علیهالسلام) مىرسیدى، سخن تو پریشان میگردید. گفت: آیا تو متوجه آن پریشانى و اختلال شدى؟ گفتم: آرى. گفت: اى فرزند، آنانى که گرد ما تجمع کردهاند اگر آنچه را که ما از (فضایل) على (علیهالسلام) مىدانستیم خود بدانند، از گرد ما پراکنده شده به اولاد على (علیهالسلام) میگرویدند<ref>ابن اثیر، پیشین، ج 13، ص 242</ref>. | ||
علاوه بر این عمر بن عبدالعزیز [[خمس]] که به [[بنیهاشم]] تعلق داشت را به آنها داد و [[فدک]] را که [[معاویه]] <ref>روک:مقاله معاویه</ref> تیول مروان ساخته بود و او هم آن را به پسرش عبدالعزیز بخشیده بود و عمر آن را [[ارث]] برده بود، به فرزندان [[حضرت فاطمه زهرا|فاطمه (سلام الله علیها)]] باز گرداند<ref> یعقوبی، پیشین، ج 2، ص 269</ref>. | علاوه بر این عمر بن عبدالعزیز [[خمس]] که به [[بنیهاشم]] تعلق داشت را به آنها داد و [[فدک]] را که [[معاویه]] <ref>روک:مقاله معاویه</ref> تیول مروان ساخته بود و او هم آن را به پسرش عبدالعزیز بخشیده بود و عمر آن را [[ارث]] برده بود، به فرزندان [[حضرت فاطمه زهرا|فاطمه (سلام الله علیها)]] باز گرداند<ref> یعقوبی، پیشین، ج 2، ص 269</ref>. |