confirmed، مدیران
۳۷٬۳۵۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یافته اند' به 'یافتهاند') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:حکمت.jpg |جایگزین=حکمت|بندانگشتی|حکمت]] | <div class="wikiInfo">[[پرونده:حکمت.jpg |جایگزین=حکمت|بندانگشتی|حکمت]] | ||
</div> | </div> | ||
'''حکمت''' به معنای علمِ با ارزشی است که همراه با عمل باشد. حکمت در فرهنگهای گوناگون به کار میرود و در [[قرآن]]، [[حدیث]]، [[فلسفه]]، [[تصوف]] و [[عرفان اسلامی]] درباره آن بحث شده است. معادل فارسی حکمت، فرزانگی است و به شخص حکیم فرزانه میگویند. | '''حکمت''' به معنای علمِ با ارزشی است که همراه با عمل باشد. حکمت در فرهنگهای گوناگون به کار میرود و در [[قرآن]]، [[حدیث]]، [[فلسفه]]، [[تصوف]] و [[عرفان اسلامی]] درباره آن بحث شده است. معادل فارسی حکمت، فرزانگی است و به شخص حکیم فرزانه میگویند. | ||
=معنای حکمت در لغت= | == معنای حکمت در لغت == | ||
"حکمت" رسیدن به [[حق]] و واقع به واسطه علم و عقل است. <ref>مفردات راغب، ماده "حکم"</ref> | "حکمت" رسیدن به [[حق]] و واقع به واسطه علم و عقل است. <ref>مفردات راغب، ماده "حکم"</ref> | ||
=ویژگی حکمت= | == ویژگی حکمت == | ||
از ویژگیهای حکمت آن است که جهل و نادانی را از انسان بازمیدارد. <ref>معجم مقاییس اللغة، ماده "حکم"</ref> | از ویژگیهای حکمت آن است که جهل و نادانی را از انسان بازمیدارد. <ref>معجم مقاییس اللغة، ماده "حکم"</ref> | ||
=آیا حکمت با علم فرق دارد= | == آیا حکمت با علم فرق دارد == | ||
«حکمت» از ماده «حکم» به معنای بازداشتن و منع است و اولین معنا از آن حکم کردن است که باعث جلوگیری از [[ظلم]] میشود. «حکمت» رسیدن به حق و واقع به واسطه [[علم]] و [[عقل]] است. <ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «حکم»</ref> از ویژگیهای حکمت آن است که جهل و نادانی را از انسان باز میدارد. <ref> ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ماده «حکم»، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق</ref> اما «علم» به معنای دانستن، دانش، <ref>قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 32، ماده «حکم»</ref> درک کردن و فهمیدن حقیقت و اساسِ چیزی است. <ref>مفردات راغب، ماده «حکم»</ref> که بر آثاری دلالت مینماید که در اشیا وجود دارد و به واسطه آن از غیر خود تمیز داده میشود. <ref>معجم مقاییس اللغة، ماده «علم»</ref> | «حکمت» از ماده «حکم» به معنای بازداشتن و منع است و اولین معنا از آن حکم کردن است که باعث جلوگیری از [[ظلم]] میشود. «حکمت» رسیدن به حق و واقع به واسطه [[علم]] و [[عقل]] است. <ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «حکم»</ref> از ویژگیهای حکمت آن است که جهل و نادانی را از انسان باز میدارد. <ref> ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ماده «حکم»، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق</ref> اما «علم» به معنای دانستن، دانش، <ref>قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 32، ماده «حکم»</ref> درک کردن و فهمیدن حقیقت و اساسِ چیزی است. <ref>مفردات راغب، ماده «حکم»</ref> که بر آثاری دلالت مینماید که در اشیا وجود دارد و به واسطه آن از غیر خود تمیز داده میشود. <ref>معجم مقاییس اللغة، ماده «علم»</ref> | ||
=حکمت و علم در قرآن= | == حکمت و علم در قرآن == | ||
واژه حکمت در قرآن بیست مرتبه تکرار شده است. در توضیح و تفسیر حکمت، [[مفسران]] وجوهی را مطرح نمودهاند که مهمترین آنها عبارتاند از: | واژه حکمت در قرآن بیست مرتبه تکرار شده است. در توضیح و تفسیر حکمت، [[مفسران]] وجوهی را مطرح نمودهاند که مهمترین آنها عبارتاند از: | ||
# مراد از حکمت، [[نبوت]] است. <ref>مجمع البیان، ج 2، ص 151، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، 1415ق</ref> چنانکه در آیه شریفه آمده: «و [[داود]]، [[جالوت]] را کشت و [[خدا]] به او فرمانروایی و حکمت(نبوت) داد». | |||
# | |||
# مقصود، شرایع(علم [[حلال]] و [[حرام]]<ref>ر. ک:مقاله حرام</ref>) است. <ref>همان، ص 298</ref> و در آیه شریفه نیز آمده است: «و او را کتاب و حکمت(علم حلال و حرام) و [[تورات]] میآموزد». <ref>بقره، 251</ref> | |||
# | |||
# منظور از حکمت، دانش قرآن و آگاهی از [[ناسخ]] و [[منسوخ]]، [[محکم]] و [[متشابه]]، مقدّم و مؤخر و... است. <ref>مجمع البیان، ص 194</ref> و در آیه شریفه آمده است: «حکمت(علم قرآن) را به هر که خواهد میدهد و هر که را حکمت دهد، به راستی او را نیکیهایی فراوان دادهاند». <ref> آل عمران، 48</ref> | |||
# | |||
# منظور، رسیدن به حقیقت پیام خدا در میدانهای گفتار و عمل است. <ref> بقره، 269</ref> | |||
# | |||
# مقصود، دانش گسترده دین است. <ref> مجمع البیان، ص 194</ref> | |||
# | |||
# مفهوم این واژه، فهم و دریافت درست دین است. | |||
# | |||
# «حکمت»، دانشی است که سود و بهره آن سرشار و انسانساز است. | |||
# | |||
# حکمت، عبارت است از: محکم و متقن بودن صورت علمی. <ref>طباطبایی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه، موسوی همدانی، ج 2، ص 351، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1363ش</ref> که به نظر میرسد این معنا میتواند جامع نظریات گذشته باشد. در حقیقت همه اقوال به عنوان مصادیقی از این معنا هستند؛ چون کلمه «محکمه»، «حکمت» و مانند آن، نشانگر معنای استواری، استحکام و غیر قابل زوال بودن، است. <ref>جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، ج 1، ص 297، قم، اسراء، چاپ اول، 1378ش</ref> | |||
خدای متعال که قرآن را [[کتاب حکیم]] مینامد، برای آن است که قرآن به موقع سخن میگوید، خوب سخن میگوید و در کنارش [[برهان]] و [[دلیل]] میآورد. سخنی که برهان ندارد محکم نیست. از [[پیامبر اسلام(ص)]] نقل شده است: «خداوند نعمت گرانبهای قرآن را به من ارزانی داشت و از حکمت نیز بسان آن، به من عنایت فرمود؛ و خانهای که در آن بهرهای از حکمت نباشد ویرانه است؛ پس دانش و بینش فراگیرید، مبادا که در نادانی و بی خبری بمیرید». <ref> طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 2، ص 659، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش</ref> | خدای متعال که قرآن را [[کتاب حکیم]] مینامد، برای آن است که قرآن به موقع سخن میگوید، خوب سخن میگوید و در کنارش [[برهان]] و [[دلیل]] میآورد. سخنی که برهان ندارد محکم نیست. از [[پیامبر اسلام(ص)]] نقل شده است: «خداوند نعمت گرانبهای قرآن را به من ارزانی داشت و از حکمت نیز بسان آن، به من عنایت فرمود؛ و خانهای که در آن بهرهای از حکمت نباشد ویرانه است؛ پس دانش و بینش فراگیرید، مبادا که در نادانی و بی خبری بمیرید». <ref> طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 2، ص 659، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش</ref> | ||
خط ۴۲: | خط ۳۷: | ||
در مجموع، وقتی به بررسی آیات و کاربرد این ماده و مشتقاتش میپردازیم، چنین ظاهر میشود که تمامی موجودات دارای علم هستند. چنانکه در تفسیر آیه: «و ان من شیء الاّ یسبح بحمده، و لکن لا تفقهون تسبیحهم»، گفتهاند جمله: «ولی تسبیح آنها را نمیفهمید»؛ بهترین دلیل است بر اینکه منظور از تسبیح موجودات، تسبیح ناشی از علم، و به زبان قال است؛ چون اگر مراد زبان حال موجودات و دلالت آنها بر وجود صانع بود، دیگر معنا نداشت بفرماید: شما تسبیح آنها را نمیفهمید. <ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج 17، ص 609</ref> و آیات دیگری بر این معنا دلالت مینمایند؛ مانند: «در این روز کره زمین اخبار خود را در میان میگذارد، چون پروردگار تو به او وحی کرده است». [23] از این قبیل است آیاتی که دلالت میکند بر شهادت دادن اعضای بدن انسانها و به زبان آمدن و سخن گفتنشان با خدا، و پاسخ دادن به سؤالات باری تعالی. البته باید توجه نمود که علم دارای مراتب است. | در مجموع، وقتی به بررسی آیات و کاربرد این ماده و مشتقاتش میپردازیم، چنین ظاهر میشود که تمامی موجودات دارای علم هستند. چنانکه در تفسیر آیه: «و ان من شیء الاّ یسبح بحمده، و لکن لا تفقهون تسبیحهم»، گفتهاند جمله: «ولی تسبیح آنها را نمیفهمید»؛ بهترین دلیل است بر اینکه منظور از تسبیح موجودات، تسبیح ناشی از علم، و به زبان قال است؛ چون اگر مراد زبان حال موجودات و دلالت آنها بر وجود صانع بود، دیگر معنا نداشت بفرماید: شما تسبیح آنها را نمیفهمید. <ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج 17، ص 609</ref> و آیات دیگری بر این معنا دلالت مینمایند؛ مانند: «در این روز کره زمین اخبار خود را در میان میگذارد، چون پروردگار تو به او وحی کرده است». [23] از این قبیل است آیاتی که دلالت میکند بر شهادت دادن اعضای بدن انسانها و به زبان آمدن و سخن گفتنشان با خدا، و پاسخ دادن به سؤالات باری تعالی. البته باید توجه نمود که علم دارای مراتب است. | ||
=فرق حکمت با علم= | == فرق حکمت با علم == | ||
قبل از بیان فرق این دو واژه، لازم است بدانیم حکمت و [[علم]] گاهی به [[واجب الوجود]](خدا) نسبت داده میشود، <ref> بقره، 27</ref> که در 92 مورد لفظ حکیم و در 156 مورد، لفظ [[علیم]]، در [[قرآن کریم]] وصف برای خداوند تبارک و تعالی واقع گردیده است. علیم و حکیم از جهتی صفات ذات خدای متعال هستند؛ چون حکمت خدا؛ یعنی ایجاد موجودات در نهایت اتقان و محکمکاری و دوری از عبث، و ایجاد، متوقف بر علم بیحد است که از صفات ذات است. اگر چه حکمت، صفت فعل نیز میباشد، از آن جهت که فعل نیز متصف به وصف حکمت و اتقان و حق و منزّه بودن از باطل میگردد. | قبل از بیان فرق این دو واژه، لازم است بدانیم حکمت و [[علم]] گاهی به [[واجب الوجود]](خدا) نسبت داده میشود، <ref> بقره، 27</ref> که در 92 مورد لفظ حکیم و در 156 مورد، لفظ [[علیم]]، در [[قرآن کریم]] وصف برای خداوند تبارک و تعالی واقع گردیده است. علیم و حکیم از جهتی صفات ذات خدای متعال هستند؛ چون حکمت خدا؛ یعنی ایجاد موجودات در نهایت اتقان و محکمکاری و دوری از عبث، و ایجاد، متوقف بر علم بیحد است که از صفات ذات است. اگر چه حکمت، صفت فعل نیز میباشد، از آن جهت که فعل نیز متصف به وصف حکمت و اتقان و حق و منزّه بودن از باطل میگردد. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۰: | ||
نکته آخر، همانطور که گفته شد، علم دارای مراتب است و از مرتبه عالیه هستی(باری تعالی) تا انسان و حتی موجودات غیر [[ذوی العقول]] نیز دارای علم هستند و بین همه موجودات عالم هستی و علم میتوان به تناسب خودشان و ظرف وجودیشان نسبت برقرار کرد. بر خلاف حکمت که فقط از ویژگیها و صفات ذوی العقول است. | نکته آخر، همانطور که گفته شد، علم دارای مراتب است و از مرتبه عالیه هستی(باری تعالی) تا انسان و حتی موجودات غیر [[ذوی العقول]] نیز دارای علم هستند و بین همه موجودات عالم هستی و علم میتوان به تناسب خودشان و ظرف وجودیشان نسبت برقرار کرد. بر خلاف حکمت که فقط از ویژگیها و صفات ذوی العقول است. | ||
=اقسام حکمت= | == اقسام حکمت == | ||
حکمت از نگاه قرآن و حدیث، به سه نوع تقسیم میشود: | حکمت از نگاه قرآن و حدیث، به سه نوع تقسیم میشود: | ||
خط ۶۴: | خط ۵۷: | ||
# حکمت حقیقی | # حکمت حقیقی | ||
== حکمت علمی == | === حکمت علمی === | ||
مقصود از حکمت علمی، هرگونه دانستنی یا معرفتی است که برای صعود به مقام [[انسان]] کامل، ضروری است. به سخن دیگر، هم دانش مربوط به [[عقاید]]، «حکمت» است، هم دانش مربوط به اخلاق، و هم دانش مربوط به اعمال. از این رو، قرآن کریم، پس از ارائه رهنمودهای گوناگون در عرصههای [[اعتقادی]]، اخلاقی و عملی، همه آنها را حکمت مینامد:«ذلِک مِمَّا أَوْحی إِلَیک رَبُّک مِنَ الْحِکمَةِ. <ref>اسراء: آیه 39</ref> اینها از حکمتهایی است که پروردگارت به تو [[وحی]] کرده است». | مقصود از حکمت علمی، هرگونه دانستنی یا معرفتی است که برای صعود به مقام [[انسان]] کامل، ضروری است. به سخن دیگر، هم دانش مربوط به [[عقاید]]، «حکمت» است، هم دانش مربوط به اخلاق، و هم دانش مربوط به اعمال. از این رو، قرآن کریم، پس از ارائه رهنمودهای گوناگون در عرصههای [[اعتقادی]]، اخلاقی و عملی، همه آنها را حکمت مینامد:«ذلِک مِمَّا أَوْحی إِلَیک رَبُّک مِنَ الْحِکمَةِ. <ref>اسراء: آیه 39</ref> اینها از حکمتهایی است که پروردگارت به تو [[وحی]] کرده است». | ||
خط ۷۲: | خط ۶۴: | ||
بی گمان، [خدا] بر مؤمنان در برانگیختن فرستاده ای از ایشان، منّت نهاده است که آیاتش را بر ایشان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به ایشان، کتاب و حکمت میآموزد، هرچند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودهاند». | بی گمان، [خدا] بر مؤمنان در برانگیختن فرستاده ای از ایشان، منّت نهاده است که آیاتش را بر ایشان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به ایشان، کتاب و حکمت میآموزد، هرچند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودهاند». | ||
== حکمت عملی == | === حکمت عملی === | ||
حکمت عملی، برنامه عملی رسیدن به مرتبه انسان کامل است. از نگاه قرآن و [[احادیث]] اسلامی، دانش و عملی که مقدّمه تکامل انسان باشد، «حکمت» نامیده میشود، با این تفاوت که دانش، پلّه نخست [[تکامل]]، و عمل، پلّه دوم آن است. احادیثی که حکمت را به فرمانبری از خداوند متعال، مدارا با مردم، دوری از گناهان و اجتناب از نیرنگْ تفسیر کردهاند، به حکمت عملی اشاره دارند. | حکمت عملی، برنامه عملی رسیدن به مرتبه انسان کامل است. از نگاه قرآن و [[احادیث]] اسلامی، دانش و عملی که مقدّمه تکامل انسان باشد، «حکمت» نامیده میشود، با این تفاوت که دانش، پلّه نخست [[تکامل]]، و عمل، پلّه دوم آن است. احادیثی که حکمت را به فرمانبری از خداوند متعال، مدارا با مردم، دوری از گناهان و اجتناب از نیرنگْ تفسیر کردهاند، به حکمت عملی اشاره دارند. | ||
= حکمت حقیقی === | |||
حکمت حقیقی، نورانیت و بصیرتی است که در نتیجه به کار بستن حکمت عملی در زندگی برای انسان حاصل میگردد. در واقع، حکمت علمی، مقدّمه حکمت عملی، و حکمت عملی، سرآغاز حکمتِ حقیقی است و تا انسان، بدین پایه از حکمت نرسیده، حکیمِ حقیقی نیست، هر چند بزرگترین استاد حکمت باشد. | حکمت حقیقی، نورانیت و بصیرتی است که در نتیجه به کار بستن حکمت عملی در زندگی برای انسان حاصل میگردد. در واقع، حکمت علمی، مقدّمه حکمت عملی، و حکمت عملی، سرآغاز حکمتِ حقیقی است و تا انسان، بدین پایه از حکمت نرسیده، حکیمِ حقیقی نیست، هر چند بزرگترین استاد حکمت باشد. | ||
خط ۸۸: | خط ۷۸: | ||
بر این پایه، [[انبیای الهی]] و اوصیای آنان که به قلّه حکمت علمی و عملی و حقیقی دست یافتهاند، از جانب خداوند متعال، مأمور آموختن علم و حکمت به جامعه بشر شدهاند. | بر این پایه، [[انبیای الهی]] و اوصیای آنان که به قلّه حکمت علمی و عملی و حقیقی دست یافتهاند، از جانب خداوند متعال، مأمور آموختن علم و حکمت به جامعه بشر شدهاند. | ||
=تقسیمات حکمت در نزد حکماء= | == تقسیمات حکمت در نزد حکماء == | ||
[[خواجه طوسی]] در کتاب [[اخلاق ناصری]] حکمت را به دو شاخه حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم مینماید و هر شاخه به زیربخشهای کوچکتری به صورت زیر تقسیم مینماید: | [[خواجه طوسی]] در کتاب [[اخلاق ناصری]] حکمت را به دو شاخه حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم مینماید و هر شاخه به زیربخشهای کوچکتری به صورت زیر تقسیم مینماید: | ||
== حکمت نظری == | === حکمت نظری === | ||
در دانستن موجوداتی است که وجود آنها وابسته به حرکات ارادی افراد بشر نباشد. | در دانستن موجوداتی است که وجود آنها وابسته به حرکات ارادی افراد بشر نباشد. | ||
خط ۱۰۲: | خط ۹۰: | ||
"علم طبیعی": جز با مخالطت ماده معلوم نباشد. | "علم طبیعی": جز با مخالطت ماده معلوم نباشد. | ||
== حکمت عملی == | === حکمت عملی === | ||
در دانستنِ صلاحِ اموری است که به اراده و کردارهای انسان وابسته است. | در دانستنِ صلاحِ اموری است که به اراده و کردارهای انسان وابسته است. | ||