۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می پرداز' به 'میپرداز') |
جز (جایگزینی متن - 'گرایش ها' به 'گرایشها') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
در برههای، حتی برخی از مسائل ابتدایی را غلو میپنداشتند که به مرور زمان عادی میشد و باز بالاتر از آنها را غلو میشمردند و باز آنها هم عادی میشد. عقایدی که امروزه ما داریم و در میان شیعیان کاملاً عادی و مرسوم است، عقایدی است که در دوران اولیه به اسم غلو خوانده میشد و اگر ما نیز در آن دوره بودیم جزء غلات محسوب میشدیم! | در برههای، حتی برخی از مسائل ابتدایی را غلو میپنداشتند که به مرور زمان عادی میشد و باز بالاتر از آنها را غلو میشمردند و باز آنها هم عادی میشد. عقایدی که امروزه ما داریم و در میان شیعیان کاملاً عادی و مرسوم است، عقایدی است که در دوران اولیه به اسم غلو خوانده میشد و اگر ما نیز در آن دوره بودیم جزء غلات محسوب میشدیم! | ||
بههرحال در دوره اصحاب ائمه | بههرحال در دوره اصحاب ائمه گرایشهای مختلفی را میبینیم، شواهد این گرایشها، روایاتی است که وجود دارد. البته بحثهای کلامی و رجالی در جای خودش باید مطرح شود تا از صحت و سقم این روایات و انتسابشان به ائمه علیهمالسلام مطمئن شویم، ولی ما نمیخواهیم چیزی را به ائمه نسبت دهیم، بلکه میخواهیم عقائد رواة را بررسی کنیم و بر فرض روایات غلط یا جعلی باشد، باز هم نشاندهنده آنست که چنین تفکری بین اصحاب وجود داشته و راوی به آن اعتقاد داشته است. (گرچه خواهیم گفت که از نظر رجالی حق اینست که همین عقیده سوّم صادق و روایات آن صحیح و متواتر بوده و رواة آن هم افرادی درست و ثقه بودهاند؛ هرچند برخی چون جابربنیزید و مفضلبنعمر و محمدبنسنان و امثال اینها در آن دوره متهم به غلو و انحراف بودهاند.) | ||
بههرحال این دورانِ عصر حضور ائمه است. بعد از عصر حضور ائمه، شیعیان در جهان اسلام پخش شدند و محوریت امام از بین رفت، لذا بهنوعی در بین اصحاب تفرقه افتاد، البته تفرقه از همان سابق وجود داشت و اصحاب از قبل چند گروه بودند تا جایی که همدیگر را تکفیر هم میکردند! شما نزاعات کلامی هشامبنسالم و هشامبنحکم و اتباعشان مثل عبدالرحمنبنحجاج را ببینید، حتی کشّی بعضی جاها نقل میکند عبدالرحمنبنحجاج، هشامبنحکم را تکفیر کرد و گفت: اینهایی که تو میگویی کفر است و ما دیگر به تو کاری نداریم، از همدیگر جدا هستیم[۲]. | بههرحال این دورانِ عصر حضور ائمه است. بعد از عصر حضور ائمه، شیعیان در جهان اسلام پخش شدند و محوریت امام از بین رفت، لذا بهنوعی در بین اصحاب تفرقه افتاد، البته تفرقه از همان سابق وجود داشت و اصحاب از قبل چند گروه بودند تا جایی که همدیگر را تکفیر هم میکردند! شما نزاعات کلامی هشامبنسالم و هشامبنحکم و اتباعشان مثل عبدالرحمنبنحجاج را ببینید، حتی کشّی بعضی جاها نقل میکند عبدالرحمنبنحجاج، هشامبنحکم را تکفیر کرد و گفت: اینهایی که تو میگویی کفر است و ما دیگر به تو کاری نداریم، از همدیگر جدا هستیم[۲]. |