پرش به محتوا

نظریه کسب: تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - ' اگر چه' به ' اگر‌چه'
جز (جایگزینی متن - 'امکان پذیر' به 'امکان‌پذیر')
جز (جایگزینی متن - ' اگر چه' به ' اگر‌چه')
خط ۶: خط ۶:


== هدف از نظریه کسب ==
== هدف از نظریه کسب ==
طراحان نظریه کسب، با ارایه این نظریه، به دو هدف محوری و تامین دو موضوع اساسی فکر می‌کردند. هدف اول حفظ مرز [[توحید در خالقیت]] از اختلاط با [[شرک]] بود به این معنا که هستی فقط یک خالق دارد و آن خداوند است. هدف دوم ایجاد مسئولیت برای انسان به عنوان فاعل کسب بود که در ارتباط با افعال اختیاری‌اش معنا پیدا می‌کرد به این معنا که اگر چه هستی دارای یک خالق است، اما انسان به عنوان فاعل کاسب، نسبت به آن چه کسب می‌کند مسئول خواهد بود.  
طراحان نظریه کسب، با ارایه این نظریه، به دو هدف محوری و تامین دو موضوع اساسی فکر می‌کردند. هدف اول حفظ مرز [[توحید در خالقیت]] از اختلاط با [[شرک]] بود به این معنا که هستی فقط یک خالق دارد و آن خداوند است. هدف دوم ایجاد مسئولیت برای انسان به عنوان فاعل کسب بود که در ارتباط با افعال اختیاری‌اش معنا پیدا می‌کرد به این معنا که اگر‌چه هستی دارای یک خالق است، اما انسان به عنوان فاعل کاسب، نسبت به آن چه کسب می‌کند مسئول خواهد بود.  
== دلیل نام‌گذاری نظریه کسب ==
== دلیل نام‌گذاری نظریه کسب ==
واژه کسب و مشتقات آن دارای ریشه قرآنی است. به همین دلیل، متکلمان اشعری و ماتریدی در تفسیر افعال اختیاری انسان و نسبت آن با جبر و اختیار، از این واژه بهره برده‌اند. مثلا [[ابو حامد غزالی|ابوحامد غزالی]] به این نکته اعتراف کرده است که مقصود من از کسب، پیروی از تعالیم قرآنی است. زیرا که قرآن، کسب را به عنوان فعل بشر اطلاق کرده است. می‌نویسد:«أن القادر الواسع القدرة هو قادر على الاختراع للقدرة و المقدور معا، و لما كان اسم الخالق و المخترع مطلقا على من أوجد الشی‏ء بقدرته و كانت القدرة و المقدور جمیعا بقدرة اللّه تعالى، سمی خالقا و مخترعا. و لم یكن المقدور مخترعا بقدرة العبد و إن كان معه فلم یسم خالقا و لا مخترعا و وجب أن یطلب لهذا النمط من النسبة اسم آخر مخالف فطلب له اسم الكسب‏ تیمنا بكتاب اللّه تعالى، فإنه وجد إطلاق ذلك على أعمال العباد فی القرآن.» قادری که قدرتش بی انتها است، توانایی دارد که قدرت و مقدور را با هم بیافریند، به این جهت که خالق و مخترع به طور مطلق بر کسی استعمال می‌شود که به وجود آورنده شی باشد. قدرت و مقدور همراه با قدرت خدا به وجود می‌َآید و اوست خالق و مخترع. بنابراین، عبد نمی‌تواند در فعلش خالق و مخترع باشد، پس باید نامی دیگر برای فعل عبد یافت (که نه خلق باشد و نه اختراع) و آن کسب است، زیرا به دلیل تیمن به قرآن از این نام استفاده می‌شود.<ref>غزالی ابو حامد، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 60</ref>
واژه کسب و مشتقات آن دارای ریشه قرآنی است. به همین دلیل، متکلمان اشعری و ماتریدی در تفسیر افعال اختیاری انسان و نسبت آن با جبر و اختیار، از این واژه بهره برده‌اند. مثلا [[ابو حامد غزالی|ابوحامد غزالی]] به این نکته اعتراف کرده است که مقصود من از کسب، پیروی از تعالیم قرآنی است. زیرا که قرآن، کسب را به عنوان فعل بشر اطلاق کرده است. می‌نویسد:«أن القادر الواسع القدرة هو قادر على الاختراع للقدرة و المقدور معا، و لما كان اسم الخالق و المخترع مطلقا على من أوجد الشی‏ء بقدرته و كانت القدرة و المقدور جمیعا بقدرة اللّه تعالى، سمی خالقا و مخترعا. و لم یكن المقدور مخترعا بقدرة العبد و إن كان معه فلم یسم خالقا و لا مخترعا و وجب أن یطلب لهذا النمط من النسبة اسم آخر مخالف فطلب له اسم الكسب‏ تیمنا بكتاب اللّه تعالى، فإنه وجد إطلاق ذلك على أعمال العباد فی القرآن.» قادری که قدرتش بی انتها است، توانایی دارد که قدرت و مقدور را با هم بیافریند، به این جهت که خالق و مخترع به طور مطلق بر کسی استعمال می‌شود که به وجود آورنده شی باشد. قدرت و مقدور همراه با قدرت خدا به وجود می‌َآید و اوست خالق و مخترع. بنابراین، عبد نمی‌تواند در فعلش خالق و مخترع باشد، پس باید نامی دیگر برای فعل عبد یافت (که نه خلق باشد و نه اختراع) و آن کسب است، زیرا به دلیل تیمن به قرآن از این نام استفاده می‌شود.<ref>غزالی ابو حامد، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 60</ref>
خط ۱۷: خط ۱۷:
'''ابوالحسن اشعری''' در تعریف کسب می‌گوید حقیقت کسب آن است که فعل با قوه حادثه از مکتسب(کاسب) صادر شود.<ref>اشعری ابوالحسن، اللمع، ص 76</ref> با این توضیح که خدای متعال همراه با خلق فعل، در انسان قدرتی ایجاد می‌کند تا آن شی به واسطه آن قدرت به وجود آید. از این رو کسب نوعی ارتباط فعل با قدرت حادث در انسان است.
'''ابوالحسن اشعری''' در تعریف کسب می‌گوید حقیقت کسب آن است که فعل با قوه حادثه از مکتسب(کاسب) صادر شود.<ref>اشعری ابوالحسن، اللمع، ص 76</ref> با این توضیح که خدای متعال همراه با خلق فعل، در انسان قدرتی ایجاد می‌کند تا آن شی به واسطه آن قدرت به وجود آید. از این رو کسب نوعی ارتباط فعل با قدرت حادث در انسان است.


'''ابوبکر باقلانی(328-403 ق)''' در تعریف کسب دایره اختیار را برای انسان وسیع تر می‌کند و معتقد است که خدا فعل را می‌آفریند و انسان فعل آفریده شده را دارای عنوان می‌کند. [[فخر رازی]] از قول باقلانی نقل می‌کند که قدرت عبد اگر چه در ایجاد و خلق فعل هیچ تاثیری ندارد، اما در صفتی از صفات آن فعل تاثیر می‌گذارد، پس اصل حرکت به قدرت خدا واقع می‌شود، اما عبد با اراده و اختیارش آن را مطیعانه یا عاصیانه می‌کند.<ref>فخر رازی، القضا والقدر، ص 32</ref> <ref>فخر رازی تلخیص المحصّل، ص 325</ref> او با این تعریف، شبهات مربوط به بعثت پیامبران، تکالیف انسان‌ها و نیز مسایل مربوط به وعده و وعید را توجیه می‌کند. هم چنین این متکلم اشعری، تصرفِ تابع حس را معیار تفاوت میان فعل اختیاری و اضطراری می‌داند. <ref>ابوبکر باقلانی، تمهید الاوایل و تلخیص الدلایل، ص 347</ref> از منظر وی، چنین تصرفی کسب نامیده می‌شود.
'''ابوبکر باقلانی(328-403 ق)''' در تعریف کسب دایره اختیار را برای انسان وسیع تر می‌کند و معتقد است که خدا فعل را می‌آفریند و انسان فعل آفریده شده را دارای عنوان می‌کند. [[فخر رازی]] از قول باقلانی نقل می‌کند که قدرت عبد اگر‌چه در ایجاد و خلق فعل هیچ تاثیری ندارد، اما در صفتی از صفات آن فعل تاثیر می‌گذارد، پس اصل حرکت به قدرت خدا واقع می‌شود، اما عبد با اراده و اختیارش آن را مطیعانه یا عاصیانه می‌کند.<ref>فخر رازی، القضا والقدر، ص 32</ref> <ref>فخر رازی تلخیص المحصّل، ص 325</ref> او با این تعریف، شبهات مربوط به بعثت پیامبران، تکالیف انسان‌ها و نیز مسایل مربوط به وعده و وعید را توجیه می‌کند. هم چنین این متکلم اشعری، تصرفِ تابع حس را معیار تفاوت میان فعل اختیاری و اضطراری می‌داند. <ref>ابوبکر باقلانی، تمهید الاوایل و تلخیص الدلایل، ص 347</ref> از منظر وی، چنین تصرفی کسب نامیده می‌شود.


'''ابواسحاق اسفرایینی(337-418)''' نظریه کسب را همانند باقلانی تفسیر می‌کند، با این توضیح که حقیقت خلق را به خالق منتسب می‌کند و می‌گوید اصل خلقت مربوط به خالق و منوط به قدرت او است، زیرا خالق فقط خداوند است و منشأ و حقیقت تمامی افعال قدرت الهی است. ابن قیم جوزیه که خود از متکلمان اهل حدیث است، از قول ابواسحاق اسفرایینی نقل می‌کند که حقیقت خلق از خالق است که با قدرت او واقع می‌شود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق ایجاد می‌شود و حقیقت کسب از فرد مکتسب است و مختص اوست. پس قدیم (خدا) خلق می‌کند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک است، ولی کسب و اطلاق آن، مخصوص محدث(بنده) است، اما اطلاق لفظ فعل (فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد جایز است.<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعلیل، ص 324</ref>  
'''ابواسحاق اسفرایینی(337-418)''' نظریه کسب را همانند باقلانی تفسیر می‌کند، با این توضیح که حقیقت خلق را به خالق منتسب می‌کند و می‌گوید اصل خلقت مربوط به خالق و منوط به قدرت او است، زیرا خالق فقط خداوند است و منشأ و حقیقت تمامی افعال قدرت الهی است. ابن قیم جوزیه که خود از متکلمان اهل حدیث است، از قول ابواسحاق اسفرایینی نقل می‌کند که حقیقت خلق از خالق است که با قدرت او واقع می‌شود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق ایجاد می‌شود و حقیقت کسب از فرد مکتسب است و مختص اوست. پس قدیم (خدا) خلق می‌کند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک است، ولی کسب و اطلاق آن، مخصوص محدث(بنده) است، اما اطلاق لفظ فعل (فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد جایز است.<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعلیل، ص 324</ref>  
خط ۲۶: خط ۲۶:


'''فخرالدین رازی (543-606)''' معتقد است که افعال اختیاری بشر منوط به وجود قدرت و داعی است و وقتی این دو صفت حاصل شود، عبد حقیقتا فاعل می‌شود. او می‌گوید ما ضرورتا می‌فهمیم که وقتی برای فاعل انسانی داعی بر انجام فعل حاصل شود و مانعی هم در بین نباشد، آن فعل محقق خواهد شد.<ref>فخرالدین رازی، القضا و القدر، ص 31</ref> او در جای دیگر نیز به این موضوع پرداخته و آن را مذهب خود دانسته است که مجموع قدرت با انگیزه مشخص(داعی) موجب حصول فعل می‌شود.<ref> فخرالدین رازی، المطالب العالیة من العلم الإلهی، ج‏3، ص 73</ref>
'''فخرالدین رازی (543-606)''' معتقد است که افعال اختیاری بشر منوط به وجود قدرت و داعی است و وقتی این دو صفت حاصل شود، عبد حقیقتا فاعل می‌شود. او می‌گوید ما ضرورتا می‌فهمیم که وقتی برای فاعل انسانی داعی بر انجام فعل حاصل شود و مانعی هم در بین نباشد، آن فعل محقق خواهد شد.<ref>فخرالدین رازی، القضا و القدر، ص 31</ref> او در جای دیگر نیز به این موضوع پرداخته و آن را مذهب خود دانسته است که مجموع قدرت با انگیزه مشخص(داعی) موجب حصول فعل می‌شود.<ref> فخرالدین رازی، المطالب العالیة من العلم الإلهی، ج‏3، ص 73</ref>
این متکلم اشعری در مباحث مربوط به نحوه تولید افعال عباد که آن را بعد از حصول قدرت و داعی واجب می‌داند؛ نظر مختار خود را چنین بیان می‌کند که اگر چه خلق فعل ریشه در قضا و قدر الهی دارد، اما انسان بعد از وجود قدرت و داعی، به طور حقیقی فاعل فعل خویش می‌شود. با این حال، خلق افعال به طور کلی تابع قضا و قدر الهی است.<ref>فخرالدین رازی، معالم اصول الدین، ص 85 و 86</ref>
این متکلم اشعری در مباحث مربوط به نحوه تولید افعال عباد که آن را بعد از حصول قدرت و داعی واجب می‌داند؛ نظر مختار خود را چنین بیان می‌کند که اگر‌چه خلق فعل ریشه در قضا و قدر الهی دارد، اما انسان بعد از وجود قدرت و داعی، به طور حقیقی فاعل فعل خویش می‌شود. با این حال، خلق افعال به طور کلی تابع قضا و قدر الهی است.<ref>فخرالدین رازی، معالم اصول الدین، ص 85 و 86</ref>
   
   
'''سعدالدین تفتازانی(722-792 ق)''' نیز چون سایر متکلمان اشعری مشی کلی این مذهب در اعتقاد به [[توحید افعالی]] و دفاع متعصبانه از آن را می‌پذیرد. وی خدای متعال را مصدر همه افعال می‌داند و می‌گوید خداوند خالق تمام افعال بندگانش است، چه آن فعل کفر باشد یا ایمان، طاعت باشد یا عصیان.<ref> سعدالدین تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ص 54</ref> و در جایی دیگر می‌گوید هر چند که از نظر وی حقیقت کسب معلوم نیست، ولی مطابق با برهان، جز خدا خالق و جز قدرت قدیم موثر دیگری وجود ندارد و آن چه از عبد صادر می‌شود، حاصل قدرت حادثی است که به برخی از افعال انسان تعلق نمی‌گیرد، مثل صعود به بلندی که قدرت و اراده انسان در تحصیل آن نقش دارد، بر خلاف سقوط که انسان در آن بی‌اختیار است. بنابراین، فعلی که حاصل قدرت حادث است، کسب نام دارد اگر چه حقیقتش معلوم نیست.<ref> سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج ‏4، ص225</ref>این متکلم اشعری، انسان را مجبور نمی‌داند و چون می‌خواهد به مسئله ثواب و عقاب اعمال در سرای دیگر پاسخ دهد، از اختیار انسان دفاع می‌کند و می‌گوید مقدور یک چیز بیشتر نیست که از قدرت قدیم و حادث با دو لحاظ خلقی و کسبی به وجود می‌آید.<ref> سعدالدین تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ص 58</ref>  
'''سعدالدین تفتازانی(722-792 ق)''' نیز چون سایر متکلمان اشعری مشی کلی این مذهب در اعتقاد به [[توحید افعالی]] و دفاع متعصبانه از آن را می‌پذیرد. وی خدای متعال را مصدر همه افعال می‌داند و می‌گوید خداوند خالق تمام افعال بندگانش است، چه آن فعل کفر باشد یا ایمان، طاعت باشد یا عصیان.<ref> سعدالدین تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ص 54</ref> و در جایی دیگر می‌گوید هر چند که از نظر وی حقیقت کسب معلوم نیست، ولی مطابق با برهان، جز خدا خالق و جز قدرت قدیم موثر دیگری وجود ندارد و آن چه از عبد صادر می‌شود، حاصل قدرت حادثی است که به برخی از افعال انسان تعلق نمی‌گیرد، مثل صعود به بلندی که قدرت و اراده انسان در تحصیل آن نقش دارد، بر خلاف سقوط که انسان در آن بی‌اختیار است. بنابراین، فعلی که حاصل قدرت حادث است، کسب نام دارد اگر‌چه حقیقتش معلوم نیست.<ref> سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج ‏4، ص225</ref>این متکلم اشعری، انسان را مجبور نمی‌داند و چون می‌خواهد به مسئله ثواب و عقاب اعمال در سرای دیگر پاسخ دهد، از اختیار انسان دفاع می‌کند و می‌گوید مقدور یک چیز بیشتر نیست که از قدرت قدیم و حادث با دو لحاظ خلقی و کسبی به وجود می‌آید.<ref> سعدالدین تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ص 58</ref>  
   
   
'''میر سید شریف جرجانی(740- 816 ق)'''به عنوان سخنگوی اشاعره، افعال هستی از جمله افعال انسان را بی هیچ واسطه‌ای به خدا نسبت می‌دهد و معتقد است که انسان هیچ گونه قدرت یا اختیاری در ایجاد فعل ندارد. می‌گوید ما‌ (اشاعره‌) معتقدیم هـمه ممکنات که قابل شمارش‌ نیستند، ‌ بدون واسطه مـستند به خدا هستند.<ref>میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج 4، ص 123</ref>او در عبارتی دیگر بیان می‌کند تمام اشاعره معتقدند غیر از خدا هیچ فاعل دیگری شناخته شده نیست و بر همین اساس، هیچ گونه واسطه علّی و معلولی میان افعال صادره و خدای متعال وجود ندارد.<ref>میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج 4، ص 180</ref>میر سید شریف کسب را به معنای عرفی اش که جلب منفعت و دفع ضرر است تفسیر می‌کند تا فقط شامل افعال بشر شود نه افعال خدا.<ref>میر سید شریف جرجانی، التعریفات، ص 79</ref>  
'''میر سید شریف جرجانی(740- 816 ق)'''به عنوان سخنگوی اشاعره، افعال هستی از جمله افعال انسان را بی هیچ واسطه‌ای به خدا نسبت می‌دهد و معتقد است که انسان هیچ گونه قدرت یا اختیاری در ایجاد فعل ندارد. می‌گوید ما‌ (اشاعره‌) معتقدیم هـمه ممکنات که قابل شمارش‌ نیستند، ‌ بدون واسطه مـستند به خدا هستند.<ref>میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج 4، ص 123</ref>او در عبارتی دیگر بیان می‌کند تمام اشاعره معتقدند غیر از خدا هیچ فاعل دیگری شناخته شده نیست و بر همین اساس، هیچ گونه واسطه علّی و معلولی میان افعال صادره و خدای متعال وجود ندارد.<ref>میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج 4، ص 180</ref>میر سید شریف کسب را به معنای عرفی اش که جلب منفعت و دفع ضرر است تفسیر می‌کند تا فقط شامل افعال بشر شود نه افعال خدا.<ref>میر سید شریف جرجانی، التعریفات، ص 79</ref>  
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش