۸۶٬۰۹۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' نمی کند' به ' نمیکند') |
جز (جایگزینی متن - ' اگر چه' به ' اگرچه') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
== شواهدی صریح از آرای فخر رازی بر رد جبر و اختیار و انتخاب حد وسط میان جبر و اختیار == | == شواهدی صریح از آرای فخر رازی بر رد جبر و اختیار و انتخاب حد وسط میان جبر و اختیار == | ||
جز عده کمی از متکلمان اهل سنت و جماعت که صراحتا از جبر حمایت میکنند و انسان را مسئول افعال خویش نمیدانند، بقیه متکلمان چنین نظری ندارند، بلکه سعی میکنند تا با ارایه نظریاتی چون کسب و خلق افعال عباد، خود را از اتهام جبر دور کنند. بنابراین، اگر منصفانه به این موضوع نگاه کنیم، متوجه میشویم که هدف متکمان اشعری و ماتریدی از طرح مباحث مربوط به نظریه کسب، علاوه بر دفاع از مقام توحید که ناشی از باورمندی شدید آنها نسبت به منحصر بودن مقام خلق برای خداوند است، ایجاد مسئولیت انسان نسبت به افعالش میباشد. البته با این نکته که در طرح این نظریه، میان خلق و کسب تفاوت قایل میشوند و نشان میدهند که که انسان فاعل کاسب است نه خالق مبدع، همان طور که در [[قرآن]] آمده است:«كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهینَةٌ. المدثر(74) 38 هر كسی در گرو اعمال خویش است.» | جز عده کمی از متکلمان اهل سنت و جماعت که صراحتا از جبر حمایت میکنند و انسان را مسئول افعال خویش نمیدانند، بقیه متکلمان چنین نظری ندارند، بلکه سعی میکنند تا با ارایه نظریاتی چون کسب و خلق افعال عباد، خود را از اتهام جبر دور کنند. بنابراین، اگر منصفانه به این موضوع نگاه کنیم، متوجه میشویم که هدف متکمان اشعری و ماتریدی از طرح مباحث مربوط به نظریه کسب، علاوه بر دفاع از مقام توحید که ناشی از باورمندی شدید آنها نسبت به منحصر بودن مقام خلق برای خداوند است، ایجاد مسئولیت انسان نسبت به افعالش میباشد. البته با این نکته که در طرح این نظریه، میان خلق و کسب تفاوت قایل میشوند و نشان میدهند که که انسان فاعل کاسب است نه خالق مبدع، همان طور که در [[قرآن]] آمده است:«كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهینَةٌ. المدثر(74) 38 هر كسی در گرو اعمال خویش است.» | ||
در ادامه به دلایل فخر رازی در انتخاب حد وسط در تفسیر جبر و اختیار اشاره میکنیم و مطابق با آن میگوییم وی بر عکس آن چه که مشهور شده است، جبرگرا نبوده، بلکه به اختیار انسان تصریح کرده است.1.وی در کتابمعالم اصول الدین در مباحث مربوط به نحوه تولید افعال که آن را بعد از حصول قدرت و داعی واجب میداند؛ نظر مختار خود را چنین بیان میکند | در ادامه به دلایل فخر رازی در انتخاب حد وسط در تفسیر جبر و اختیار اشاره میکنیم و مطابق با آن میگوییم وی بر عکس آن چه که مشهور شده است، جبرگرا نبوده، بلکه به اختیار انسان تصریح کرده است.1.وی در کتابمعالم اصول الدین در مباحث مربوط به نحوه تولید افعال که آن را بعد از حصول قدرت و داعی واجب میداند؛ نظر مختار خود را چنین بیان میکند اگرچه خلق فعل در واقع ناشی از [[قضا و قدر]] الهی است، اما انسان بعد از وجود قدرت و داعی، به طور حقیقی فاعل فعل خویش میشود. «الْمُخْتَار عندنَا أَنّ عِنْد حُصُول الْقُدْرَة والداعیة الْمَخْصُوصَة یجب الْفِعْل وعَلى هَذَا التَّقْدِیر یكون العَبْد فَاعِلا على سَبِیل الْحَقِیقَة وَمَعَ ذَلِك فَتكون الْأَفْعَال بأسرها وَاقعَة بِقَضَاء الله تَعَالَى وَقدره» <ref>فخرالدین رازی، معالم اصول الدین، ص 85 و 86</ref> یعنی مختار ما این است که وقتی قدرت و داعی مخصوص با هم حاصل شود، فعل واجب میشود. بنابراین تقدیر، عبد به طور حقیقی فاعل فعل خویش است، با این حال، خلق افعال به طور کلی تابع قضا و قدر الهی است. این اعتراف صریح نسبت به فاعلیت واقعی انسان، ثابت میکند که وی بر سر هیچ دو راهی ای قرار نمیگیرد، زیرا به صراحت اعتراف میکند که پس از حصول قدرت همراه با داعی مخصوص، فعل را با قدرت و اراده خودش انجام میدهد. بنابراین، آن چه انجام میدهد در واقع به خودش منسوب میشود. در این جا میتوان تفاوت قابل ملاحظه دو نگاه ابوالحسن اشعری و فخر رازی را در باب افعال اختیاری انسان دید که اشعری هیچ گونه فاعلیتی را نسبت به عباد قبول نمیکرد. فخر رازی به نکته دیگری اشاره میکند که امامیه و همه مکاتب به آن اعتراف میکنند و آن بحث قضا و قدر الهی است که مشیت عالم بر آن اساس نهاده شده است و از جمله آن مشیتها، تعیین تکلیف همه افعال در گذشته و حاضر و آینده میباشد. زیرا قضا و قدر، تعیینکننده سر نوشت همه موجودات است که در کتاب هستی مکتوب اما از نگاه بشر مکتوم نگاه داشته شده است. قرآن میفرماید:«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی [[كِتابٍ مُبین]]. الانعام(6) 59 كلیدهاى غیب تنها نزد اوست و جز او، كسى آنها را نمىداند. او آن چه را که در خشكى و دریا است مىداند. هیچ برگى (از درختى) نمىافتد، مگر این كه از آن آگاه است و هیچ دانه اى در تاریكیهاى زمین و هیچ تر و خشكى وجود ندارد، جز این كه در كتابى آشكار در كتاب علم خدا ثبت است.» [[امامیه]] نیز به این مطلب اعتقاد دارند که سرنوشت همه موجودات از قبل در [[لوح محفوظ]] ثبت شده است.2:فخر رازی در تفسیر افعال اختیاری انسان و نسبتش با جبر و اختیار بیان میکند که به طور بدیهی و وجدانی متوجه میشویم که تفاوت آشکاری میان حرکات اختیاری و حرکات اضطراری انسان وجود دارد. مینویسد:«و نجد أیضاً تفرقة بدیهیة بین الحركات الاختیاریة و الحركات الاضطراریة» <ref>فخرالدین رازی، تفسیر مفاتیح الغیب، ج 2، ص295</ref> به نظر میرسد این تفاوت را زمانی میتوان فهمید که عمل و فعل بر مبنای اراده باشد، زیرا شخص مجبور هیچ فهمی از اختیار ندارد. درباره امر بین الامرین نیز مسئله همین است. شخص مختار معنای امر بین الامرین را کاملا متوجه میشود و در حال اختیار مسیری را بر میگزیند که جبر یا تفویض محض نیست، در حالی که شخص مجبور، حق انتخاب ندارد، بلکه مجبور است که در یک مسیر پیش برود. علاوه، دارای قوه تشخیص است، تفاوت حرکت اختیاری و اضطراری را میفهمد.3: یکی دیگر از شواهد متقن اختیار گرایی فخر رازی، ادعای وی به وجود قصد و اختیار در فاعل انسانی است به این معنا که انسان به واسطه قصد و اختیار، افعال خود را انجام میدهد. وی در مباحث مربوط به ادراکات، زیر عنوان مقدمه، مباحثی را بیان و در ادامه به این بحث اشاره میکند و مینویسد:«فی بیان أن ذلك الشیء الواحد الذی هو المدرك، یجب أن یكون بعینه هو الفاعل لجمیع الأفعال و الدلیل علیه أن الإنسان إنما یفعل بالقصد و الاختیار و الفعل الاختیاری معناه أنه إذا اعتقد فی الشیء أنه مشتمل على نفع خالص أو راجح أوجب هذا الاعتقاد حصول رغبة فی ذلك الفعل، و إذا حصلت تلك الرغبة، صار القادر فاعلا. و أما إذا اعتقد أن فی الفعل الفلانی مفسدة خالصة أو راجحة، أوجب ذلك الاعتقاد حصول نفرة عن ذلك الفعل و إذا حصلت تلك النفرة صار القادر ممتنعا عن الفعل...» <ref>فخرالدین رازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، ج7، ص115</ref> یعنی واجب است که مدرک، فاعل تمام افعال خودش باشد، زیرا که فقط انسان مدرک افعال خودش میباشد که آن را با آگاهی و قصد و اختیار انجام میدهد. فعل اختیاری به این معنا است که شخص مدرک به نفع خالص یا نفع راجح فعلی که انجام میدهد، معتقد باشد. چنین اعتقادی موجب رغبت به فعل شده و بعد از ایجاد رغبت، قادر بر انجام آن میشود و اگر مدرک متوجه مفسده فعل شود، این درک موجب تنفر و ترک فعل از طرف فاعل میشود.4: یکی دیگر از دلایلی که نشان میدهد فخر رازی بر فاعلیت واقعی انسان نسبت به افعالش اعتقاد جازم دارد این است که وی علاوه بر این که انسان را فاعل مختار میداند، معتقد است که [[پیامبر صلوات الله]] علیه نیز باید به مردم هشدار بدهد و حتی در این هشدار مبالغه کند که در قبال فعلی که انجام میدهند، مسئول اند و اضافه میکند که بندگان در حال اختیار، قادر بر فعل خیر و شر میباشند. نوشته است:«و أیضا یبین لهم كون العبد صانعا فاعلا قادرا على الفعل و الترك و الخیر و الشر و یبالغ فیه» <ref> فخرالدین رازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، ج8، ص 117</ref> به عبارتی از این آشکارتر نمیتوان به عبارت دیگری دست یافت که یک شخصیت بزرگ و مطرح اشعری بگوید که انسان هم فاعل است و هم صانع(خلق کننده) و نیز قادر باشد بر فعل و ترک. این اوصاف مخصوص موجوداتی است که دارای [[عقل]]، شعور، اراده و اختیار باشند.5. یکی دیگر از شواهدی که نشان میدهد فخر رازی به جبر اعتقاد ندارد، باور وی به تاثیر پذیری انسان نسبت به امر تزکیه و تعلیم است. به همین دلیل میگوید پیامبر صلوات الله علیه نمیتواند در باطن مردم تصرف و آنها را تزکیه کند و اگر هم بتواند، اجازه آن را ندارد چون این کار غرض هدایت اختیاری را از بین میبرد. بنابراین، مردم باید با اختیارشان راه درست را انتخاب کنند نه این که پیامبر با قهر و جبر در باطن آنان نفوذ کند و مسیر شان را به سمت اطاعت و ثواب تغییر دهد. تعلیم و تزکیه وقتی نتیجه میدهد که شخص با اراده و اختیار پذیرای آن باشد، همان طور که قرآن میفرماید:«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها سوره شمس، آیه 9» یعنی هر كسی نفس خود را (با اراده و اختیارش) پاك و تزكیه كرد، رستگار شد. این آیه از اقدام اختیاری عباد نسبت به تزکیه نفس خویش سخن میگوید همان گونه که او میتواند در مسیر خلاف تزکیه قدم بردارد و نفس خود را آلوده کند. نوشته است:«و أعلم أن الرسول لا قدرة له على التصرف فی بواطن المكلفین، و بتقدیر أن تحصل له هذه القدرة لكنه لا یتصرف فیها و إلا لكان ذلك الزكاء حاصلًا فیهم على سبیل الجبر لا على سبیل الإختیار»<ref>فخرالدین رازی، تفسیر مفاتیح الغیب، ج4، 59</ref>یعنی بدان پیامبر صلوات الله علیه قدرت تصرف(اقدام به تزکیه) در باطن افراد مکلف را ندارد و اگر هم چنین قدرتی داشته باشد، مجاز به این کار نیست و تزکیه از مسیر جبر منفعتی ندارد. | ||
== اعتراف فخر رازی به وجود فاعلهای طولی در ایجاد فعل == | == اعتراف فخر رازی به وجود فاعلهای طولی در ایجاد فعل == | ||
فخر رازی چون سایر اشاعره درباره خلق فعل | فخر رازی چون سایر اشاعره درباره خلق فعل اگرچه نامی از فاعلهای طولی نمیبرد، ولی در میان مطالبش به صراحت این موضوع به چشم میخورد. مینویسد:«اسباب افعال العباد اما ان تکون افعالا للعباد او لا تکون و الاول یقتضی التسلسل و هو محال و الثانی یقتضی انتهاء افعالهم الی واجب الوجود اما بواسطه او بغیر واسطه و انتهاء کل واحد من تلک المتوسطات الی سببه فإذا افعال العباد منتهیه فی سلسله الحاجه الی ذات الوجود فثبت بهذا ان افعال العباد بقضاء الله تعالی و قدره و ان الانسان مضطر فی اختیاره و انه لیس فی الوجود الا الجبر» <ref>فخرالدین رازی، المباحث المشرقیه، ص 517</ref> یعنی افعال عباد در صورت اول یا واقعا مربوط به عباد است، پس چون به واجبی تکیه نمیکند، موجب تسلسل میشود و به محال میانجامد. در صورت دوم مقتضی است که افعال عباد به واجب الوجود تکیه کند، با واسطه یا بدون واسطه، اگر با واسطه باشد، هر یک از علل متوسط منوط به سبب خودش است و سر انجام این سلسله به واجب الوجود منتهی میشود. پس با توجه به این برهان ثابت میشود که افعال عباد تابع قضا و قدر الهی است و انسان مجبور به اختیار است و در وجود جز جبر حاکمیت دیگری مشاهده نمیشود. وی در این جملات، به سه موضوع اشاره میکند. در موضوع اول مطابق با سخن حکما و متکلمان به وجود سلسله علت و معلول و منتهی شدن آن به واجب اعتراف میکند و امامیه نیز آن را قبول دارد. در موضوع دوم میگوید که انسان در اختیارش مجبور است، یعنی مجبور است که مختار باشد و این جبر فطری است نه که مجبور است که مجبور باشد. ! و البته علمای امامیه نیز آن را تایید میکنند. و اما در موضوع سوم نیز میتوان تفسیری از اضطرار در حال اختیار را مشاهده کرد، با این توضیح که اختیاری که از مسیر جبر باشد به معنای سلب اختیار نیست، زیرا فهم اختیار امری فطری و بدیهی است و فخر رازی به این نکته بارها اشاره کرده است که انسان به بداهت میفهمد میان حرکات اختیاری و اضطراری تفاوت آشکاری وجود دارد، پس مجبور بودن بر اختیار، موجب سلب اختیار نخواهد شد، زیرا جمله مجبوراست که مختار باشد، با جمله مختار است که مجبور باشد تفاوت دارد! پس در حال اختیار عمل را با هر وصفی که باشد انجام میدهد. این اختیار ناشی از جبر منطبق با اختیار است. انسان و هم چنین سایر موجودات، تابع قانون علت و معلول بوده و خود نیز حلقه ای از این سلسله هستند. انسان بر اختیار خود اختیار ندارد و نمیتواند مختار باشد که مختار یا مجبور باشد و گرنه میتواند در حال اختیار، بود و نبود خودش را تعیین کند. پس، او مجبور است که مختار باشد. زیرا که علل سابقه، او را وادار به اختیار میکند. این سرنوشت هر مخلوق دارای عقل و شعور و اراده است! با این حساب جمله آخر عبارت فخر رازی که نوشته است «لیس فی الوجود الا الجبر» با این تفسیر بهتر فهم میشود که قصد وی از بیان جمله مذکور، اعتقاد به جبر به این معنا که انسان در عمل و فعلش اراده و اختیار ندارد نیست. بنابراین، نمیتوان فخر رازی را با این نوع جملات که خود به آن تصریح دارد یا قابل تفسیر است، به جبر گرایی متهم کرد. | ||
با توجه به مطالبی که بیان شد، به دست میآوریم که فخر رازی در واقع نیز چون اسلاف خویش | با توجه به مطالبی که بیان شد، به دست میآوریم که فخر رازی در واقع نیز چون اسلاف خویش اگرچه به توحید در خالقیت تصریح میکند، اما در تفسیر افعال اختیاری، انسان را دست بسته نمیداند و از اختیار انسان نسبت به آن چه انجام میدهد، دفاع میکند و شواهد محکمی که به آن اشاره شد، این ادعا را گواهی میکند. علاوه، از مجموع نظرات این متکلم صاحب نام اشعری میتوان به این نتیجه رسید اعتقاد به توحید در خالقیت مستلزم جبر نیست، زیرا همان طور که قبلا بیان شد، تمام اشاعره و ماتریدیه روی این موضوع که خلق به معنای واقعی مختص خدا است، اتفاق نظر دارند و بر مبنای توحید در خالقیت، برای انسان هیچ سهمی در خلق فعل (مگر در حد کسب) قایل نیستند. دلیل آنها استناد به برخی از آیات الهی در این زمینه است که کاملا تصریح دارد که هستی فقط دارای یک خالق و آن خدای متعال است. همان طور که امامیه بر اساس برخی دیگر از آیات، علاوه بر اعتقاد به توحید در خالقیت، برای انسان نیز در خلق و ایجاد فعل نیز سهمی قایل هستند. بنابراین، رسیدن به وجه جامع میان این دو عقیده ممکن است به این شرط که از واژه خلق معناشناسی دقیقی ارایه دهیم که مقصود از خلق چیست که اگر مقصود از خلق، ایجاد و ابداع مسبوق به عدم باشد که به نظر میآید امامیه نیز به این عقیده پای بند هستند، زیرا خلق به این معنا درباره انسانی که خود مخلوق است امکانپذیر نیست، بلکه او نیز چون سایر مخلوقات، از آن چه آفریده شده است بهره میبرد و افعال الهی را ابزار کسب و صنع خود قرار میدهد، همان طور که برخی از آیات الهی بر آن اشعار دارد. | ||
[[رده:مقالات]] | [[رده:مقالات]] | ||
[[رده:مباحث کلامی]] | [[رده:مباحث کلامی]] |