۲۱٬۸۹۷
ویرایش
جز (←معرفی مفسر و تفسیر) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
ویژگی مهم این تفسیر، به کارگیری [[تفسیر قرآن به قرآن]] به آن معنای خاص خود، یعنی خود بسنده بودن قرآن در فهم و تفسیر است. این روش در کار ایشان، تنها در کنار هم گذاشتن آیات، برای درک معنای واژه خلاصه نمیشود، بلکه موضوعات مشابه و مشترک در سورههای مختلف را کنار یکدیگر قرار میدهد و برای درک پیام آیه، از موارد دیگر کمک نمیگیرد. | ویژگی مهم این تفسیر، به کارگیری [[تفسیر قرآن به قرآن]] به آن معنای خاص خود، یعنی خود بسنده بودن قرآن در فهم و تفسیر است. این روش در کار ایشان، تنها در کنار هم گذاشتن آیات، برای درک معنای واژه خلاصه نمیشود، بلکه موضوعات مشابه و مشترک در سورههای مختلف را کنار یکدیگر قرار میدهد و برای درک پیام آیه، از موارد دیگر کمک نمیگیرد. | ||
[[علامه طباطبایی]]، در آغاز تفسیر، مقدمهای نگاشته و در آن نگاهی اجمالی به سیر تطور تفسیر و روشهای آن دارد. در این مقدمه دیدگاه خود را درباره تفسیر و چگونگی برخورد با آن و تفاوت کلی این برخورد با روش گروهی از اخباری مسلکان و [[حشویه]] که قرآن را از حجیت ساقط میکنند و تفسیر را تنها از زاویه [[حدیث]] قابل استناد میدانند و حتی گاه میگویند قرآن قابل فهم برای ما نیست، نگاهی انتقادی میاندازد و به دلایلی که بر میشمارد آن را رد میکند. در پایان این مقدمه، روش خود را بازگو میکند. ایشان روش [[ | [[علامه طباطبایی]]، در آغاز تفسیر، مقدمهای نگاشته و در آن نگاهی اجمالی به سیر تطور تفسیر و روشهای آن دارد. در این مقدمه دیدگاه خود را درباره تفسیر و چگونگی برخورد با آن و تفاوت کلی این برخورد با روش گروهی از اخباری مسلکان و [[حشویه]] که قرآن را از حجیت ساقط میکنند و تفسیر را تنها از زاویه [[حدیث]] قابل استناد میدانند و حتی گاه میگویند قرآن قابل فهم برای ما نیست، نگاهی انتقادی میاندازد و به دلایلی که بر میشمارد آن را رد میکند. در پایان این مقدمه، روش خود را بازگو میکند. ایشان روش [[اهلبیت (علیهم السلام)|اهلبیت (علیهم السلام)]] را در تفسیر قرآن به قرآن میداند و در این زمینه به نمونههایی از تفسیر اهلبیت (علیهم السلام) در جای جای کتاب ارجاع میدهد. | ||
از ویژگیهای بسیار بارز طباطبایی، اهتمام به عقل و ارزشمندی آن در فرهنگ دینی است. علامه، خود، در تحلیل جایگاه عقل و اهمیت آن در شریعت چنین میگوید: | از ویژگیهای بسیار بارز طباطبایی، اهتمام به عقل و ارزشمندی آن در فرهنگ دینی است. علامه، خود، در تحلیل جایگاه عقل و اهمیت آن در شریعت چنین میگوید: | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
نکته دیگر کاوشهای عقلی و عقلگراییهای او است. علامه با عقل و برهان به سراغ مسائل و شبهات میرود و موشکافانه جنبههای مختلف را بررسی میکند. این موضوع حتی در تحلیلهای تاریخی و حدیثی او مشهود است. تأملات عقلی این فرزانه در تحلیل و تفسیر قضایای اسلامی، اعم از مسائل فلسفی، اجتماعی و اخلاقی نیاز به بیان ندارد. کمتر مسالهای است که از چشم تیزبین، ذهن نقاد و عقل وقاد وی دور مانده و مورد ارزیابی دقیق قرار نگرفته باشد<ref>عقلگرایی و موشکافی های دقیق تنها مورد تعجب دانشمندان شیعه قرار نگرفته است، بلکه از نظر قرآن پژوهانی چون دکتر «فهد الرومی» از علمای «سلفی مذهبه کشور عربستان در کتاب «اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشره»، ج ۱، ص ۲۴۹، مورد ستایش قرار گرفته است. تفصیل این گفتار را نیز میتوانید در کتاب: «المفسرون حیاتهم و منهجهم»، ذیل بحث از تفسیر المیزان، ملاحظه کنید</ref>. | نکته دیگر کاوشهای عقلی و عقلگراییهای او است. علامه با عقل و برهان به سراغ مسائل و شبهات میرود و موشکافانه جنبههای مختلف را بررسی میکند. این موضوع حتی در تحلیلهای تاریخی و حدیثی او مشهود است. تأملات عقلی این فرزانه در تحلیل و تفسیر قضایای اسلامی، اعم از مسائل فلسفی، اجتماعی و اخلاقی نیاز به بیان ندارد. کمتر مسالهای است که از چشم تیزبین، ذهن نقاد و عقل وقاد وی دور مانده و مورد ارزیابی دقیق قرار نگرفته باشد<ref>عقلگرایی و موشکافی های دقیق تنها مورد تعجب دانشمندان شیعه قرار نگرفته است، بلکه از نظر قرآن پژوهانی چون دکتر «فهد الرومی» از علمای «سلفی مذهبه کشور عربستان در کتاب «اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشره»، ج ۱، ص ۲۴۹، مورد ستایش قرار گرفته است. تفصیل این گفتار را نیز میتوانید در کتاب: «المفسرون حیاتهم و منهجهم»، ذیل بحث از تفسیر المیزان، ملاحظه کنید</ref>. | ||
در تفسیر بارها دیده میشود که گویی از تعارض آیهای با آیه دیگر پاسخ میدهد. شهدای از تناقض را مطرح و به آن جواب میدهد. به عنوان نمونه در آیه: «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ»<ref> سوره مائده، آیه۲۹</ref>. که از زبان هابیل نقل میکند که میخواهم که تو با اقدام به قتل، [[گناه]] من و گناه خود را بر دوشگیری؛ این شبهه را مطرح میکند که به دوش کشیدن گناه دیگران هم با عقل ناسازگار است، هم با آیه: «أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی»<ref>سوره نجم، آیه ۲۸</ref> هیچ باربرداری بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد. | در تفسیر بارها دیده میشود که گویی از تعارض آیهای با آیه دیگر پاسخ میدهد. شهدای از تناقض را مطرح و به آن جواب میدهد. به عنوان نمونه در آیه: «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ»<ref> سوره مائده، آیه۲۹.</ref>. که از زبان هابیل نقل میکند که میخواهم که تو با اقدام به قتل، [[گناه]] من و گناه خود را بر دوشگیری؛ این شبهه را مطرح میکند که به دوش کشیدن گناه دیگران هم با عقل ناسازگار است، هم با آیه: «أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی»<ref>سوره نجم، آیه .۲۸</ref> هیچ باربرداری بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد. | ||
لذا پاسخ میدهد که مخالفت با عقل نظری مشکل دارد، چون تنافی با احکام عقل عملی مشکلی ندارد. گاهی براساس مصالح اجتماعی، جامعه حقوقی بدهیهای مقتول را به عهده قاتل میگذارد. با آیه هم تنافی ندارد، زیرا میتوان اعتبار کرد که گناهان مقتول به حساب قاتل گذارده شود، یعنی قاتل با کار خود گناهان مقتول را از آن خویش کرده و در حقیقت به سزای گناهان خود مؤاخذه میشود<ref> المیزان، ج ۵، | لذا پاسخ میدهد که مخالفت با عقل نظری مشکل دارد، چون تنافی با احکام عقل عملی مشکلی ندارد. گاهی براساس مصالح اجتماعی، جامعه حقوقی بدهیهای مقتول را به عهده قاتل میگذارد. با آیه هم تنافی ندارد، زیرا میتوان اعتبار کرد که گناهان مقتول به حساب قاتل گذارده شود، یعنی قاتل با کار خود گناهان مقتول را از آن خویش کرده و در حقیقت به سزای گناهان خود مؤاخذه میشود<ref> المیزان، ج ۵، ص ۳۰۴-۳۰۵.</ref>. | ||
یکی از ابعاد چشمگیر المیزان، جامعهگرایی تفسیر است. بیگمان این خصیصه برخاسته از اندیشه و گرایشهای اجتماعی مؤلف آن است. این گرایش نه تنها در تفسیرهای پیشینیان مورد توجه نبوده؛ بلکه در میان مفسرین معاصر کسانی هستند که به این موضوع بهای لازم را ندادهاند و تنها در محدوده تبیین کلام [[وحی]] از منظر فردی و لوازم آن بحث کردهاند. علامه در تفسیر مباحثی همچون [[حکومت]]، [[آزادی]]، عدالت اجتماعی، نظم اجتماعی، [[مشکلات امت اسلامی]]، علل عقبماندگی مسلمانان، حقوق زن، تنظیم حیات اجتماعی و . . . را مطرح کرده است که نشان میدهد ایشان به مسائل اجتماعی بهای لازم را میدهد و به قرآن تنها از بعد فردی نگاه نمیکند. | یکی از ابعاد چشمگیر المیزان، جامعهگرایی تفسیر است. بیگمان این خصیصه برخاسته از اندیشه و گرایشهای اجتماعی مؤلف آن است. این گرایش نه تنها در تفسیرهای پیشینیان مورد توجه نبوده؛ بلکه در میان مفسرین معاصر کسانی هستند که به این موضوع بهای لازم را ندادهاند و تنها در محدوده تبیین کلام [[وحی]] از منظر فردی و لوازم آن بحث کردهاند. علامه در تفسیر مباحثی همچون [[حکومت]]، [[آزادی]]، عدالت اجتماعی، نظم اجتماعی، [[مشکلات امت اسلامی]]، علل عقبماندگی مسلمانان، حقوق زن، تنظیم حیات اجتماعی و . . . را مطرح کرده است که نشان میدهد ایشان به مسائل اجتماعی بهای لازم را میدهد و به قرآن تنها از بعد فردی نگاه نمیکند. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
از مسائل بارز در تفسیر المیزان، توجه به شبهات و اشکالات مخالفان و نقد و بررسی آنها است. گرچه شبهات کلامی [[اشاعره]] و [[معتزله]] و [[مرجثه]] و دیگر فرقههای مذهبی اسلام مورد توجه علامه بوده است، اما عنایت اساسی وی به شبهات مادیگرایان و مستشرقین و پاسخ به آنها بوده است. در همین راستا یکی از بحثهای ایشان، شبهه تعارض علم و دین، یا تعارض [[عقل]] و دین است که از سوی گروهی از فلاسفه غرب و روشنفکران خودی مطرح گردیده و در مناسبتهای مختلف، به این موضوع حساسیت نشان داده است. | از مسائل بارز در تفسیر المیزان، توجه به شبهات و اشکالات مخالفان و نقد و بررسی آنها است. گرچه شبهات کلامی [[اشاعره]] و [[معتزله]] و [[مرجثه]] و دیگر فرقههای مذهبی اسلام مورد توجه علامه بوده است، اما عنایت اساسی وی به شبهات مادیگرایان و مستشرقین و پاسخ به آنها بوده است. در همین راستا یکی از بحثهای ایشان، شبهه تعارض علم و دین، یا تعارض [[عقل]] و دین است که از سوی گروهی از فلاسفه غرب و روشنفکران خودی مطرح گردیده و در مناسبتهای مختلف، به این موضوع حساسیت نشان داده است. | ||
از دیگر نکات قابل توجه این تفسیر، تلاش برای انطباق دین با تحولات زمان است. مرحوم علامه، گرچه کتاب مستقلی در باب اسلام و احتیاجات واقعی عصر نگاشته است و رابطه احکام ثابت و متغیر را بازگو میکند، اما در این تفسیر نیز بخشی از مباحث خود را به این موضوع اختصاص میدهد و مطالبی در جامعیت دستورات دینی مطرح میکند. وی معتقد است: قرآن مشتمل بر جمیع علم و معارف است و میتواند پاسخگوی نیازهای معرفتی و هدایتی انسان باشد<ref>درباره اندیشه اجتماعی این تفسیر با تفصیل بیشتر نگاه کنید: ایازی، سید محمدعلی، اندیشه اجتماعی در تفسیر المیزان، مجله مبین شماره ۲، | از دیگر نکات قابل توجه این تفسیر، تلاش برای انطباق دین با تحولات زمان است. مرحوم علامه، گرچه کتاب مستقلی در باب اسلام و احتیاجات واقعی عصر نگاشته است و رابطه احکام ثابت و متغیر را بازگو میکند، اما در این تفسیر نیز بخشی از مباحث خود را به این موضوع اختصاص میدهد و مطالبی در جامعیت دستورات دینی مطرح میکند. وی معتقد است: قرآن مشتمل بر جمیع علم و معارف است و میتواند پاسخگوی نیازهای معرفتی و هدایتی انسان باشد<ref>درباره اندیشه اجتماعی این تفسیر با تفصیل بیشتر نگاه کنید: ایازی، سید محمدعلی، اندیشه اجتماعی در تفسیر المیزان، مجله مبین شماره ۲، ص ۸ (پیش شماره). همچنین درباره دیدگاه علامه در مسأله جامعیت به کتاب این نویسنده جامعیت قرآن، ص ۱۰۴، انتشارات کتاب مبین، مراجعه کنید.</ref>. | ||
یکی از جنبههای دیگر تفسیر، عنایت به بحثهای کلامی است. شیوه علامه در این مباحث، بر اساس تحقیق و تتبع و ارائه برهان و استدلال در جهت اقناع مخاطب و بیان کلام وحی به زبان دیگر است، که رعایت جانب انصاف و پرهیز از تعصب، از نمونههای روشن آن است. بدین جهت، انگیزه علامه در نقل مباحث فلسفی در تفسیر معنای خاصی دارد. زیرا کسی که در مقام اثبات هماهنگی عقل و دین است، ناچار است که به تناسب از اندیشههای بشری و قواعد فلسفی کمک بگیرد و به این دسته از مباحث بپردازد. | یکی از جنبههای دیگر تفسیر، عنایت به بحثهای کلامی است. شیوه علامه در این مباحث، بر اساس تحقیق و تتبع و ارائه برهان و استدلال در جهت اقناع مخاطب و بیان کلام وحی به زبان دیگر است، که رعایت جانب انصاف و پرهیز از تعصب، از نمونههای روشن آن است. بدین جهت، انگیزه علامه در نقل مباحث فلسفی در تفسیر معنای خاصی دارد. زیرا کسی که در مقام اثبات هماهنگی عقل و دین است، ناچار است که به تناسب از اندیشههای بشری و قواعد فلسفی کمک بگیرد و به این دسته از مباحث بپردازد. | ||
به عنوان نمونه، در پاسخ به این شبهه عقلی که اگر کسی گناهی بزرگ انجام داد، چرا عذاب او جاودان خواهد بود و چرا خدا فرموده است: «وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ»<ref>سوره بقره، آیه ۱۶۷</ref> آنها را از جهنم بیرون نمیبریم. ایشان نخست دلیل جاودانگی عذاب را از آیات و روایات بیان میکند، آنگاه به تحلیل عقلی روی میآورد و در نهایت بر اساس مشی حکمت متعالیه از [[معاد]]، تحلیلی فلسفی ارائه میدهد و میگوید: اگر میگوییم خدا چنین کسی را به عذاب دائمی عذاب میکند، مانند این است که بگوییم خدا به آتش سوزندگی میدهد، نفس گناه عذاب است. بنابراین عذاب الهی به معنای انتقام گرفتن نیست، بلکه به معنای اثربخشی قابلیت و استعداد شخص گناهکار است. وانگهی اینکه اشکالکننده گفته عذاب در صورتی رنجآور است که با طبع آدمی ناسازگار باشد؛ چه بسا اثر یک پدیده با طبع آدمی سازگار است، یعنی به سهولت از آن صادر میشود و قسری هم نیست، ولی آن اثر ناخوشایند و رنج آور است، مانند کسی که دچار کابوس میشود و طبع او به سهولت صورتهای دهشتناک برای او پدید میآید و او از آنها رنج میبرد<ref>المیزان، ج ۱، | به عنوان نمونه، در پاسخ به این شبهه عقلی که اگر کسی گناهی بزرگ انجام داد، چرا عذاب او جاودان خواهد بود و چرا خدا فرموده است: «وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ»<ref>سوره بقره، آیه ۱۶۷.</ref> آنها را از جهنم بیرون نمیبریم. ایشان نخست دلیل جاودانگی عذاب را از آیات و روایات بیان میکند، آنگاه به تحلیل عقلی روی میآورد و در نهایت بر اساس مشی حکمت متعالیه از [[معاد]]، تحلیلی فلسفی ارائه میدهد و میگوید: اگر میگوییم خدا چنین کسی را به عذاب دائمی عذاب میکند، مانند این است که بگوییم خدا به آتش سوزندگی میدهد، نفس گناه عذاب است. بنابراین عذاب الهی به معنای انتقام گرفتن نیست، بلکه به معنای اثربخشی قابلیت و استعداد شخص گناهکار است. وانگهی اینکه اشکالکننده گفته عذاب در صورتی رنجآور است که با طبع آدمی ناسازگار باشد؛ چه بسا اثر یک پدیده با طبع آدمی سازگار است، یعنی به سهولت از آن صادر میشود و قسری هم نیست، ولی آن اثر ناخوشایند و رنج آور است، مانند کسی که دچار کابوس میشود و طبع او به سهولت صورتهای دهشتناک برای او پدید میآید و او از آنها رنج میبرد<ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۱۲-۴۱۵.</ref>. | ||
بنابراین علامه فیلسوف در زمینه طرح مباحث فلسفی نقل مباحث با هوشیاری برای دفاع از حریم وحی است. او هیچ گاه اصالت و اولویتی به مباحث علمی و فلسفی نمیدهد، از اصطلاحات آن در تفسیر استفاده نمیکند، گرچه در پرتو عقل و قواعد علمی به رهیافتهای خوبی اشاره میکند. | بنابراین علامه فیلسوف در زمینه طرح مباحث فلسفی نقل مباحث با هوشیاری برای دفاع از حریم وحی است. او هیچ گاه اصالت و اولویتی به مباحث علمی و فلسفی نمیدهد، از اصطلاحات آن در تفسیر استفاده نمیکند، گرچه در پرتو عقل و قواعد علمی به رهیافتهای خوبی اشاره میکند. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
درباره تفسیر المیزان کارهای گوناگونی انجام شده است. این تفسیر به زبان فارسی، [[انگلیسی]] و [[اردو]] ترجمه شده، سه نوع فهرست فارسی و عربی تهیه گردیده، پژوهشهای تحلیلی و انتقادی گوناگون تفسیری درباره این کتاب انجام شده؛ و اخیرا وجیزه ای در یک جلد (خلاصه شرحهای بیانی المیزان) به نام خلاصة المیزان در بیروت به چاپ رسیده است. | درباره تفسیر المیزان کارهای گوناگونی انجام شده است. این تفسیر به زبان فارسی، [[انگلیسی]] و [[اردو]] ترجمه شده، سه نوع فهرست فارسی و عربی تهیه گردیده، پژوهشهای تحلیلی و انتقادی گوناگون تفسیری درباره این کتاب انجام شده؛ و اخیرا وجیزه ای در یک جلد (خلاصه شرحهای بیانی المیزان) به نام خلاصة المیزان در بیروت به چاپ رسیده است. | ||
آقای الیاس کلانتری تمام تفسیر را با نام «مختصر المیزان» خلاصه کرده است<ref>درباره روش کاری آقای کلانتری نگاه کنید: مجله بینات، شماره ۶، ص۱۸۴</ref>. البته کارهای متنوع دیگری در زمینه استخراج مباحث موضوعی، چون مباحث توحید، نبوت، معاد و امامت به صورت مستقل انجام شده که همه اینها نشاندهنده اهمیت و عنایت محققان به این تفسیر است. | آقای الیاس کلانتری تمام تفسیر را با نام «مختصر المیزان» خلاصه کرده است<ref>درباره روش کاری آقای کلانتری نگاه کنید: مجله بینات، شماره ۶، ص۱۸۴.</ref>. البته کارهای متنوع دیگری در زمینه استخراج مباحث موضوعی، چون مباحث توحید، نبوت، معاد و امامت به صورت مستقل انجام شده که همه اینها نشاندهنده اهمیت و عنایت محققان به این تفسیر است. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |