۸۶٬۲۵۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
| محل درگذشت = آمل | | محل درگذشت = آمل | ||
| استادان = ابوجعفر محمد بن منصور مرادی|بشربن عبدالوهاب اموى|برادر حسناطروش|حسین بن علی مشهور به حسین الشاعر | | استادان = ابوجعفر محمد بن منصور مرادی|بشربن عبدالوهاب اموى|برادر حسناطروش|حسین بن علی مشهور به حسین الشاعر | ||
| شاگردان = | | شاگردان = ابوعبداللّه ولیدی | ||
| دین = اسلام | | دین = اسلام | ||
| مذهب = زیدیه یا امامیه | | مذهب = زیدیه یا امامیه | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
==نسب== | ==نسب== | ||
نسب وی با سه واسطه به عمرالاشرف، فرزند امام [[زینالعابدین]] علیهالسلام، میرسد. وی جدّ مادری علمالهدی <ref>کتاب المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، چاپ محمدجواد مشکور، (بیروت) ۱۹۸۸</ref> و [[سید رضی|شریفرضی]]، و مادرش کنیزی خراسانیتبار بود. | نسب وی با سه واسطه به عمرالاشرف، فرزند امام [[علی بن الحسین (زین العابدین)|زینالعابدین]] علیهالسلام، میرسد. وی جدّ مادری علمالهدی <ref>کتاب المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، چاپ محمدجواد مشکور، (بیروت) ۱۹۸۸</ref> و [[سید رضی|شریفرضی]]، و مادرش کنیزی خراسانیتبار بود. | ||
==تولد== | ==تولد== | ||
حسن در حدود سال ۲۳۰ در [[مدینه]] به دنیا آمد<ref>ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref>. از آغاز زندگی او اطلاع روشنی در دست نیست. | حسن در حدود سال ۲۳۰ در [[مدینه]] به دنیا آمد<ref>ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref>. از آغاز زندگی او اطلاع روشنی در دست نیست. | ||
==زهد و مرتبه علمی== | ==زهد و مرتبه علمی== | ||
به نوشته علمالهدی<ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> مرتبه علمی و [[زهد]] و فقاهت او برای همه معلوم بوده است. ابوطالب هارونی، مشهور به ناطق بالحق (متوفی ۴۲۴)<ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> نیز از دانش گسترده و زهد و عبادت او خبر داده و افزوده است که وی نزد مشایخ [[کوفه]] و دیگر شهرها درس خواند و از آنان روایت کرد و آنان نیز از او روایت کردند، از جمله ابوجعفر محمد بن منصور مرادی، شاگرد قاسم بن ابراهیم رَسّی؛ بشربن عبدالوهاب اموى؛ برادر حسناطروش، حسین بن علی مشهور به حسین الشاعر، که ظاهرآ حسن اطروش از طریق او کتاب المسائل علی بن جعفر عُریضی را روایت کرده است؛ و عالم و محدّث مشهور امامی احمد بن محمد بن عیسی قمی<ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۵۶، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۵۸، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۶۵، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۷۲، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۷۵، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>ابراهیم بن قاسم شهاری، طبقات الزیدیة الکبری، ج۲، ص۱۱۱۳، قسم۳: بلوغالمراد الی معرفة الاسناد، چاپ عبدالسلام وجیه، عمان ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱</ref><ref>ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۲، ص۱۷۷، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴</ref>. | به نوشته علمالهدی<ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> مرتبه علمی و [[زهد]] و فقاهت او برای همه معلوم بوده است. ابوطالب هارونی، مشهور به ناطق بالحق (متوفی ۴۲۴)<ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> نیز از دانش گسترده و زهد و عبادت او خبر داده و افزوده است که وی نزد مشایخ [[کوفه]] و دیگر شهرها درس خواند و از آنان روایت کرد و آنان نیز از او روایت کردند، از جمله ابوجعفر محمد بن منصور مرادی، شاگرد قاسم بن ابراهیم رَسّی؛ بشربن عبدالوهاب اموى؛ برادر حسناطروش، حسین بن علی مشهور به حسین الشاعر، که ظاهرآ حسن اطروش از طریق او کتاب المسائل علی بن جعفر عُریضی را روایت کرده است؛ و عالم و محدّث مشهور امامی احمد بن محمد بن عیسی قمی<ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۵۶، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۵۸، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۶۵، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۷۲، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۷۵، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>ابراهیم بن قاسم شهاری، طبقات الزیدیة الکبری، ج۲، ص۱۱۱۳، قسم۳: بلوغالمراد الی معرفة الاسناد، چاپ عبدالسلام وجیه، عمان ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱</ref><ref>ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۲، ص۱۷۷، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴</ref>. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۳: | ||
==سفر به طبرستان== | ==سفر به طبرستان== | ||
حسن اطروش در دوران حسن بن زید بن محمد، از فرزندزادگان [[حسن بن علی (مجتبی)|امام حسن]] علیهالسلام و معروف به [[داعی کبیر]]، به طبرستان مهاجرت کرد و پس از مرگ حسن بن زید در ۲۷۰، به برادر او محمد بن زید پیوست<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>احمد بن عبداللّه جنداری، (تراجم الرجال المذکورة فی شرح الازهار)، ج۱، ص۴۶، در ابنمفتاح، المنتزع المختار منالغیثالمدرار، المعروف بشرح الازهار، صعده، یمن ۱۴۲۴/۲۰۰۳</ref>. آنگاه برای دعوت مردم به سوی محمد بن زید، پنهانی به [[خراسان]] سفر نمود. | |||
حسن اطروش در دوران حسن بن زید بن محمد، از فرزندزادگان [[امام حسن]] علیهالسلام و معروف به [[داعی کبیر]]، به طبرستان مهاجرت کرد و پس از مرگ حسن بن زید در ۲۷۰، به برادر او محمد بن زید پیوست<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>احمد بن عبداللّه جنداری، (تراجم الرجال المذکورة فی شرح الازهار)، ج۱، ص۴۶، در ابنمفتاح، المنتزع المختار منالغیثالمدرار، المعروف بشرح الازهار، صعده، یمن ۱۴۲۴/۲۰۰۳</ref>. آنگاه برای دعوت مردم به سوی محمد بن زید، پنهانی به [[خراسان]] سفر نمود. | |||
==علت ناشنوا شدن== | ==علت ناشنوا شدن== | ||
رافع بن هَرْثمه (والی خراسان) پس از کشته شدن احمد بن عبداللّه خُجُستانی<ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۶۱۲</ref><ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۶۲۱</ref>با اطلاعیافتن از این امر، او را زندانی کرد و بر آن شد که با شکنجه، اسامی یارانش را به دست آورد. در نتیجه ضربات تازیانه، بر شنوایی حسن بن علی صدمه وارد شد و از اینرو به اطروش (ناشنوا) و اصمّ شهرت یافت<ref>ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲</ref><ref>ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ ـ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت</ref><ref>ابنعنبه، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، ج۱، ص۳۰۸، چاپ محمدحسن آل طالقانی، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱</ref> . | |||
رافع بن هَرْثمه (والی خراسان) پس از کشته شدن احمد بن عبداللّه خُجُستانی<ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۶۱۲</ref><ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۶۲۱</ref>با اطلاعیافتن از این امر، او را زندانی کرد و بر آن شد که با شکنجه، اسامی یارانش را به دست آورد. در نتیجه ضربات | |||
اما به نوشته ناطقبالحق<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> (به نقل از یکی از مؤلفان) و نیز محلی <ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۵۶، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> دستگیری و شکنجه حسن اطروش به دستور احمد بن عبداللّه خجستانی، حاکم [[نیشابور]] (مقتول در ۲۶۸)، و بنابراین در زمان حسن بن زید بوده است. | اما به نوشته ناطقبالحق<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> (به نقل از یکی از مؤلفان) و نیز محلی <ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۵۶، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> دستگیری و شکنجه حسن اطروش به دستور احمد بن عبداللّه خجستانی، حاکم [[نیشابور]] (مقتول در ۲۶۸)، و بنابراین در زمان حسن بن زید بوده است. | ||
در هر صورت، وی با کمک محمد بن زید از زندان رهایی یافت و نزد او بازگشت<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ص۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> حسن اطروش به سبب مقام علمی و فضل بسیار، نزد حسن بن زید و محمد بن زید محترم بود، اما کارگزار این دو نبود، فقط گاهی تقسیم پول بین [[علویان]] را به او میسپردند. | در هر صورت، وی با کمک محمد بن زید از زندان رهایی یافت و نزد او بازگشت<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ص۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> حسن اطروش به سبب مقام علمی و فضل بسیار، نزد حسن بن زید و محمد بن زید محترم بود، اما کارگزار این دو نبود، فقط گاهی تقسیم پول بین [[علویان]] را به او میسپردند. | ||
==منصب قضاوت== | ==منصب قضاوت== | ||
وی مدت کوتاهی، به اکراه ، منصب قضا را برعهده گرفت<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۴، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ۵۰ـ۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۶۴، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> | وی مدت کوتاهی، به اکراه ، منصب قضا را برعهده گرفت<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۴، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ۵۰ـ۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۶۴، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> | ||
==سفر به ری== | ==سفر به ری== | ||
پس از شکست و کشته شدن محمد بن زید در ۲۸۷ در جرجان، که حسن اطروش نیز با وی همراه بود، حسن از طریق دامغان به [[ری]] رفت و از آنجا به دعوت جَستان بن وهسودان، پادشاه دیلم (جستانیان)، که با اطروش سابقه دوستی داشت، راهی دیلمان شد<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۲، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۶۷، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> جَستان که با وی بر پایبندی به دیانت و دوری گزیدن از گناه عهد بسته بود، او و خانوادهاش را پناه داد و با او بیعت کرد. | پس از شکست و کشته شدن محمد بن زید در ۲۸۷ در جرجان، که حسن اطروش نیز با وی همراه بود، حسن از طریق دامغان به [[ری]] رفت و از آنجا به دعوت جَستان بن وهسودان، پادشاه دیلم (جستانیان)، که با اطروش سابقه دوستی داشت، راهی دیلمان شد<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۲، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۶۷، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> جَستان که با وی بر پایبندی به دیانت و دوری گزیدن از گناه عهد بسته بود، او و خانوادهاش را پناه داد و با او بیعت کرد. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۱: | ||
==دعوت به اسلام== | ==دعوت به اسلام== | ||
حسن اطروش در دیلم مستقر شد و مردم ناحیه دیلمان را به [[اسلام]] فراخواند<ref>مسعودی، مروج (بیروت)، ج۵، ص۲۶۰</ref> سپس وارد گیلان شد و اسلام را به آنان عرضه کرد و گروه بسیاری در مشرق سپیدرود (گیلانِ بیهپیش) مسلمان شدند<ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref><ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref><ref>عبداللّه بن حمزه منصورباللّه، کتابالشافی، ج۱، ص۳۰۹، صنعا ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref><ref>مجدالدین حسنی مؤیدی، التُّحَفُ شرحالزُّلَف، ج۱، ص۱۸۴، صنعا ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> | حسن اطروش در دیلم مستقر شد و مردم ناحیه دیلمان را به [[اسلام]] فراخواند<ref>مسعودی، مروج (بیروت)، ج۵، ص۲۶۰</ref> سپس وارد گیلان شد و اسلام را به آنان عرضه کرد و گروه بسیاری در مشرق سپیدرود (گیلانِ بیهپیش) مسلمان شدند<ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref><ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref><ref>عبداللّه بن حمزه منصورباللّه، کتابالشافی، ج۱، ص۳۰۹، صنعا ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref><ref>مجدالدین حسنی مؤیدی، التُّحَفُ شرحالزُّلَف، ج۱، ص۱۸۴، صنعا ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> | ||
خط ۷۰: | خط ۶۳: | ||
ناکامی او در سلطه بر طبرستان سبب گردید که بار دیگر به دیلمان و گیلان بازگردد. از آن پس، وی برای حفظ گیلانِ بیهپیش، مدتی از سال را در هوسَم (رودسر کنونی) و بقیه آن را در گیلاکُجانِ دیلمان اقامت کرد<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، چاپ عبداللّه حوثی، تتمیم آملی، ص۶۰۴، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> | ناکامی او در سلطه بر طبرستان سبب گردید که بار دیگر به دیلمان و گیلان بازگردد. از آن پس، وی برای حفظ گیلانِ بیهپیش، مدتی از سال را در هوسَم (رودسر کنونی) و بقیه آن را در گیلاکُجانِ دیلمان اقامت کرد<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، چاپ عبداللّه حوثی، تتمیم آملی، ص۶۰۴، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> | ||
آملی<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۴، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref>. و [[مسعودی]]<ref>مسعودی، مروج (بیروت)، ج۵، ص۲۶۰</ref> به مسجد یا مساجدی اشاره کردهاند که اطروش در این مدت بنا کرد<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۸۱</ref><ref>احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنونالادب، ج۲۶، ص۹، قاهره (۱۹۲۳) ـ ۱۹۹۰</ref>. | آملی<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۴، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref>. و [[مسعودی]]<ref>مسعودی، مروج (بیروت)، ج۵، ص۲۶۰</ref> به مسجد یا مساجدی اشاره کردهاند که اطروش در این مدت بنا کرد<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۸۱</ref><ref>احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنونالادب، ج۲۶، ص۹، قاهره (۱۹۲۳) ـ ۱۹۹۰</ref>. | ||
== | ==لشکرکشی به طبرستان== | ||
حسن اطروش بار دیگر برای فتح [[طبرستان]] کوشید. وی در ۲۹۳ لشکری به فرماندهی پدر ماکانِ کاکی و پدر فیروزان به طبرستان فرستاد. | حسن اطروش بار دیگر برای فتح [[طبرستان]] کوشید. وی در ۲۹۳ لشکری به فرماندهی پدر ماکانِ کاکی و پدر فیروزان به طبرستان فرستاد. | ||
ابوالعباس عبداللّه بن محمد، حاکم طبرستان، این سپاه را شکست داد و شمار زیادی از ایشان، از جمله ماکانِ کاکی و فیروزان، به قتل رسیدند و بقیه سپاهیان به دیلمان گریختند<ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۶، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref><ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۶۰، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref><ref>محمد بن حسن اولیاءاللّه، تاریخ رویان، ج۱، ص۱۰۴، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۸ش</ref>. | ابوالعباس عبداللّه بن محمد، حاکم طبرستان، این سپاه را شکست داد و شمار زیادی از ایشان، از جمله ماکانِ کاکی و فیروزان، به قتل رسیدند و بقیه سپاهیان به دیلمان گریختند<ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۶، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref><ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۶۰، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref><ref>محمد بن حسن اولیاءاللّه، تاریخ رویان، ج۱، ص۱۰۴، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۸ش</ref>. | ||
علی بن بلال آملی<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۶ـ۶۰۷، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref> گذشته از ذکر کوششهای حسن اطروش برای فتح طبرستان، به دیگر | علی بن بلال آملی<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۶ـ۶۰۷، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref> گذشته از ذکر کوششهای حسن اطروش برای فتح طبرستان، به دیگر لشکرکشیهای او اشارهای کوتاه نمودهاست. بنابراین گزارش، حسن افزون بر سه تهاجمی که برای فتح آمل نمود، دوبار به مناطق دیگر یورش برد. آملی درباره هدف حسن از سفرهای جنگی و مناطقی که به آنها حمله کرده بود، توضیح نداده است. | ||
==علت شکست== | ==علت شکست== | ||
علت ناکامی حسن در فتح طبرستان را باید در سیاست ابوالعباس عبداللّه در قبال دیلمیان و اهالی طبرستان جستجو نمود. | علت ناکامی حسن در فتح طبرستان را باید در سیاست ابوالعباس عبداللّه در قبال دیلمیان و اهالی طبرستان جستجو نمود. | ||
خط ۹۷: | خط ۸۹: | ||
==بیعت مردم== | ==بیعت مردم== | ||
بعد از استقرار حسن اطروش در آمل، عبداللّه بن حسن عقیقی، از علویان ساری، مردم را به بیعت با وی دعوت نمود و با گروهی بیشمار به او پیوست. | بعد از استقرار حسن اطروش در آمل، عبداللّه بن حسن عقیقی، از علویان ساری، مردم را به بیعت با وی دعوت نمود و با گروهی بیشمار به او پیوست. | ||
خط ۱۰۶: | خط ۹۷: | ||
==فتح دوباره طبرستان== | ==فتح دوباره طبرستان== | ||
حسن از آمل به چالوس رفت و مجدداً به آمل بازگشت و بر آن شهر و طبرستان استیلا یافت <ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۱۰، ص۱۴۹</ref>. | |||
حسن از آمل به چالوس رفت و مجدداً به آمل بازگشت و بر آن شهر و طبرستان استیلا یافت. | |||
بهنظر میرسد که او در سفرش به چالوس موفق شد گروهی از گیل و دیلم را به خدمت خود درآورد و با کمک ایشان قوای سامانیان را از آمل اخراج کند. | بهنظر میرسد که او در سفرش به چالوس موفق شد گروهی از گیل و دیلم را به خدمت خود درآورد و با کمک ایشان قوای سامانیان را از آمل اخراج کند. | ||
وی پس از چیرگی دوباره بر آمل، پسرش ابوالقاسم جعفر را حاکم ساری (ساریه) کرد، که موجب رنجش فرمانده لشکرش، حسن بن قاسم بن حسن، از علویان حسنی، گردید. | وی پس از چیرگی دوباره بر آمل، پسرش ابوالقاسم جعفر را حاکم ساری (ساریه) کرد، که موجب رنجش فرمانده لشکرش، حسن بن قاسم بن حسن، از علویان حسنی، گردید<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۷، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۷۲، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref>. | ||
از گفته ابناسفندیار | از گفته ابناسفندیار<ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۰، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref> چنین برمیآید که حسن اطروش برای بهبود مناسباتش با صاحبان اراضی نیز اقداماتی کرد، از جمله در هنگام گرفتن خراج خواست بهجای نظام مالیاتی قدیم، دهیک ( [[زکات]] ) اخذ کند، اما در پی مخالفت با این روش، همان شیوه کهن را اجرا کرد. با این حال، خصومت اشراف زمیندار بومی با او ادامه یافت. | ||
درخواستهای هرمزدکامه (صاحب تمیشه) و شروین بن رستم از حکومت بخارا موجب گردید که امیرنصر سامانی، الیاس بن محمد بن یسَع را برای فتح طبرستان اعزام کند. | |||
اما الیاس در فتح ساری ناکام ماند و با ابوالقاسم جعفر صلح کرد و این امر به مصالحه شروین بن رستم با حسن اطروش انجامید. | اما الیاس در فتح ساری ناکام ماند و با ابوالقاسم جعفر صلح کرد و این امر به مصالحه شروین بن رستم با حسن اطروش انجامید<ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۰ـ۲۷۲، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref><ref>ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ج۱، ص۳۰۴، چاپ محمدحسین تسبیحی، تهران ۱۳۴۵ش</ref>. بدین ترتیب، استیلای حسن اطروش بر طبرستان تثبیت شد. | ||
==کناره گیری کردن از امور سپاه== | ==کناره گیری کردن از امور سپاه== | ||
حسن اطروش از آن پس بیشتر به [[نماز]] و [[عبادت]] پرداخت و از امور سپاه کناره گرفت و آنها را به حسن بن قاسم سپرد، که نارضایی پسران حسن اطروش را در پیداشت. متقابلاً حسن بن قاسم در جلب نظر بزرگان و رجال کوشید. منابع زیدی به محبوبیت حسن بن قاسم، به دلیل زهد او، تصریح نمودهاند. | |||
حسن اطروش از آن پس بیشتر به [[نماز]] و [[عبادت]] پرداخت و از امور سپاه کناره گرفت و | |||
==پسران حسن در منابع زیدی== | ==پسران حسن در منابع زیدی== | ||
همین منابع اشاره کردهاند که پسران حسن اطروش اهل سَداد نبودند<ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۳۰ـ۳۳، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref><ref>ابنعنبه، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، ج۱، ص۳۰۸، چاپ محمدحسن آل طالقانی، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱</ref><ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۳، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref> از اینرو، مردم متدین به حسن بن قاسم تمایل داشتند. | |||
همین منابع اشاره کردهاند که پسران حسن اطروش اهل سَداد نبودند | جایگاه پسران حسن اطروش نزد پدر و خطری که از جانب ایشان متوجه حسن بن قاسم بود، موجب بیم حسن بن قاسم از حسن اطروش گشت، به طوری که او را در قلعه لاریجان زندانی کرد. این اقدام، با واکنش منفی اهالی آمل مواجه شد و گروهی از سپاهیان اطروش، به فرماندهی لیلی بن نعمان، نیز به طرفداری از اطروش برخاستند که به آزادی او و فرار حسن بن قاسم انجامید<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۶۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۷۲، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref>. | ||
جایگاه پسران حسن اطروش نزد پدر و خطری که از جانب ایشان متوجه حسن بن قاسم بود، موجب بیم حسن بن قاسم از حسن اطروش گشت، به طوری که او را در قلعه لاریجان زندانی کرد. این اقدام، با واکنش منفی اهالی آمل مواجه شد و گروهی از سپاهیان اطروش، به فرماندهی لیلی بن نعمان، نیز به طرفداری از اطروش برخاستند که به آزادی او و فرار حسن بن قاسم انجامید. | حسن بن قاسم به گیلان رفت و، با لقب داعیصغیر، مدعی [[امامت]] شد و گروهی از گیلها با او بیعت کردند<ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref>. | ||
حسن بن قاسم به گیلان رفت و، با لقب داعیصغیر، مدعی [[امامت]] شد و گروهی از گیلها با او بیعت کردند. [ | [[مسعودی]]<ref>مسعودی، مروج (بیروت)، ج۵، ص۲۶۱</ref> به مناسبات حسن اطروش با حسن بن قاسم اشارهای کوتاه کرده است. | ||
به نوشته او، بین آنان بر سر طبرستان جنگها رخ داد. سرانجام، با دخالت علویان، قرار شد که حسن بن قاسم نزد حسن اطروش بازگردد و از سوی او ولیعهد و فرمانده سپاه گردد. | به نوشته او، بین آنان بر سر طبرستان جنگها رخ داد. سرانجام، با دخالت علویان، قرار شد که حسن بن قاسم نزد حسن اطروش بازگردد و از سوی او ولیعهد و فرمانده سپاه گردد. | ||
حسن اطروش به این قرار عمل کرد و نوه خود را به همسری حسن بن قاسم درآورد و او را در سال ۳۰۳ به حکومت جرجان رساند. | حسن اطروش به این قرار عمل کرد و نوه خود را به همسری حسن بن قاسم درآورد و او را در سال ۳۰۳ به حکومت جرجان رساند<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۱۵۵، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۷۱، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref><ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref>. | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
حسن اطروش پس از سه سال و سه ماه حکومت، در ۲۵ شعبان ۳۰۴ | حسن اطروش پس از سه سال و سه ماه حکومت، در ۲۵ شعبان ۳۰۴<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۵، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۶۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۷۸، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> در شهر آمل درگذشت <ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۳۳، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref><ref>حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهمالصلوة و السلام، ج۱، ص۱۷۵، برلین ۱۳۴۰</ref><ref>ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ ـ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت</ref>. | ||
وی را در خانه قاسم بن علی در شهر آمل به خاک سپردند. | وی را در خانه قاسم بن علی در شهر آمل به خاک سپردند<ref>محمدتقی دانشپژوه، «دو مشیخه زیدی»، ج۱، ص۱۸۵، در نامه مینوی، زیرنظر حبیب یغمائی و ایرج افشار، تهران: جاویدان، ۱۳۵۰ش</ref>. | ||
قبر او مورد توجه زیدیان بود و ابناسفندیار | قبر او مورد توجه زیدیان بود و ابناسفندیار<ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۷، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref> در قرن هشتم گفته که مرقد او زیارتگاه مردم و محل مجاورت اهل [[زهد]] است. این مزار اکنون نیز محل شناختهشدهای در آمل است. | ||
وی در این شهر مدرسهای نیز بنا کرده بود که تا روزگار ظهیرالدین مرعشی باقی بوده است. | وی در این شهر مدرسهای نیز بنا کرده بود که تا روزگار ظهیرالدین مرعشی باقی بوده است<ref>ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ج۱، ص۱۴۸، چاپ محمدحسین تسبیحی، تهران ۱۳۴۵ش</ref>. | ||
==مذهب== | ==مذهب== | ||
زیدی یا امامی بودن حسن اطروش از همان زمان محل منازعه بوده است. | زیدی یا امامی بودن حسن اطروش از همان زمان محل منازعه بوده است. | ||
شریف مرتضی علمالهدی، | شریف مرتضی علمالهدی<ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> ضمن اشاره به اینکه اسلام را حسن اطروش در دیلم منتشر کرد و مردم به وسیله او از گمراهی و جهالت رستند، افزوده است که وی بر [[امامیه|مذهب امامیه]] بود و او ــ که خود نواده اُطروش است ــ رساله ناصریات را نیز براساس یکی از آثار فقهی وی تدوین کرده است. | ||
[[نجاشی]] | [[نجاشی]]<ref>حمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۵۷، چاپ موسی شبیریزنجانی، قم ۱۴۰۷</ref> نیز بهصراحت او را امامی خوانده (کان یعتقدُ الإمامةَ) و در فهرست آثار وی از کتاب أنساب الائمة و موالیدهم إلی صاحبالامر علیهمالسلام نام برده است<ref>عبداللّه بن عیسی افندیاصفهانی، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱</ref>. | ||
بعدها افندیاصفهانی، | بعدها افندیاصفهانی<ref>عبداللّه بن عیسی افندیاصفهانی، ج۱، ص۲۷۷، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱</ref><ref>عبداللّه بن عیسی افندیاصفهانی، ج۱، ص۲۹۲ـ۲۹۳، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱</ref> ضمن امامی شمردن او، از [[شیخ بهایی|شیخبهائی]] نقل کرده که وی حسن اطروش را امامیمذهب میدانسته است. | ||
مادلونگ هم ــضمن اشاره به اینکه عقاید و شعائر دینیای که حسن اطروش به مردم تعلیم میداد، تا اندازهای با تعالیم قاسم بن ابراهیم رَسّی (پیشوای زیدیانی که در گذشته در دیلم به این مذهب درآمده بودند) فرق داشت ــ گفته است که آرای او در کلام و فقه به امامیه نزدیک بوده است. | مادلونگ هم ــضمن اشاره به اینکه عقاید و شعائر دینیای که حسن اطروش به مردم تعلیم میداد، تا اندازهای با تعالیم قاسم بن ابراهیم رَسّی (پیشوای زیدیانی که در گذشته در دیلم به این مذهب درآمده بودند) فرق داشت ــ گفته است که آرای او در کلام و فقه به امامیه نزدیک بوده است. | ||
مؤید دیگر بر نزدیکی آرای فقهی حسن اطروش به امامیه، عقیده او به تقیه است، که در فقه زیدیه پذیرفته نشده است. | مؤید دیگر بر نزدیکی آرای فقهی حسن اطروش به امامیه، عقیده او به [[تقیه]] است، که در فقه زیدیه پذیرفته نشده است<ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۶۹، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref>. | ||
در هر | در هر صورت از مکتب فقهی اطروش به ناصریه نیز یاد شده است <ref>محسن بن محمد حاکم جشمی، «الطبقتانالحادیة عشرة و الثانیة عشرة من کتاب شرحالعیون»، ج۱، ص۳۷۴، در قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، چاپ فؤادسید، تونس</ref><ref>ابنعنبه، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، ص۳۰۸، چاپ محمدحسن آل طالقانی، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱</ref><ref>ابنمرتضی، کتاب المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، ج۱، ص۹۲، چاپ محمدجواد مشکور، (بیروت) ۱۹۸۸</ref> | ||
==فرزندان== | ==فرزندان== | ||
از فرزندان حسن اطروش، از چهار پسر به نامهای محمد، ابوالحسین احمد<ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref> ابوالحسن علی و ابوالقاسم جعفر و نیز چهار دختر<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۴ـ ۵۵، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> نام برده شده است. نسب شریف مرتضی و شریفرضی از طرف مادر به ابوالحسین احمدــ که در منابع، به امامی بودن او تصریح شده است<ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۷، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref> <ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۳، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰شــ</ref><ref>ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۱، ص۲۶۴، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴</ref>و از او به حسن اطروش میرسد<ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۲ـ۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref>. | |||
از فرزندان حسن اطروش، از چهار پسر به نامهای محمد، ابوالحسین | |||
حسن اطروش از نظر بسیاری، فرمانروایی برجسته به شمار میرفت. | حسن اطروش از نظر بسیاری، فرمانروایی برجسته به شمار میرفت. | ||
طبری ، | [[طبری]]<ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۱۰، ص۱۴۹</ref> تاریخنگارِ همروزگار وی، که خود از مردم آمل بود، او را به سبب اجرای عدالت و حسن رفتار ستوده است<ref>سمعانی، الانساب، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۵</ref>. | ||
به نوشته ابوریحان بیرونی | به نوشته [[ابوریحان بیرونی]]<ref>ابوریحان بیرونی، الآثارالباقیة، ج۱، ص۲۴۲</ref> حسن اطروش نظام کدخدایی را که فریدون بنا نهاده بود برانداخت و از نو اشتراک سرکشان با دیگر مردمان را در نظام کدخدایی برقرار کرد. | ||
دیلمی | دیلمی<ref> محمد بن احمد دیلمی، کتاب قواعد عقاید آل محمد (ص)، ج۱، ص۵۵۹، نسخه عکسی در مجموعه طاووس یمانی، ش ۶۱، تهران: وزارت امورخارجه، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی</ref>. حسن اطروش را در زمره یکی از مجددان سده چهارم برشمرده است. | ||
==فضایل== | ==فضایل== | ||
وی شاعر و ادیب و فقیه بود. | وی شاعر و ادیب و فقیه بود<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۴ـ۶۰۵، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref><ref>عبداللّه بن حمزه منصورباللّه، کتابالشافی، ج۱، ص۳۱۰ـ۳۱۴، صنعا ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref><ref>ابنطقطقی، الاصیلی فی انساب الطالبیین، ج۱، ص۲۷۹، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۶ش</ref><ref>صفدی، الوافی، ج۱۲، ص۱۱۱ـ۱۱۲</ref>.کتابهای بسیاری نیز به او نسبت دادهاند. او مجالس مناظره با عالمان و فقیهان و همچنین مجالسی برای مطالعه در [[حدیث]] برگزار میکرد<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۶، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref>. | ||
کتابهای بسیاری نیز به او نسبت دادهاند. | |||
او مجالس مناظره با عالمان و فقیهان و همچنین مجالسی برای مطالعه در حدیث برگزار میکرد. | |||
==شاگردان== | ==شاگردان== | ||
از میان شاگردان متعدد وی، ابوعبداللّه ولیدی برخی از سخنان و احادیث املا شده او را در کتابی بهنام الألفاظ گردآوری کرده که تا قرن پنجم موجود بوده است. | از میان شاگردان متعدد وی، ابوعبداللّه ولیدی برخی از سخنان و احادیث املا شده او را در کتابی بهنام الألفاظ گردآوری کرده که تا قرن پنجم موجود بوده است <ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، تیسیرالمطالب فی امالی الامام ابیطالب، ج۱، ص۱۲۵، لمخرجه و راویه جعفر بن احمد بن عبدالسلام، چاپ یحیی عبدالکریم فضیل، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵</ref>. | ||
ابوطالب یحیی بن حسین هارونی نیز در امالی خود ظاهراً دو امالی حسن اطروش، یا امالی او را به دو طریق از شاگردان اطروش، در اختیار داشته و مطالبی از آن نقل کرده است. | ابوطالب یحیی بن حسین هارونی نیز در امالی خود ظاهراً دو امالی حسن اطروش، یا امالی او را به دو طریق از شاگردان اطروش، در اختیار داشته و مطالبی از آن نقل کرده است<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، تیسیرالمطالب فی امالی الامام ابیطالب، ج۱، ص۱۳۵، لمخرجه و راویه جعفر بن احمد بن عبدالسلام، چاپ یحیی عبدالکریم فضیل، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، تیسیرالمطالب فی امالی الامام ابیطالب، ج۱، ص۱۳۹، لمخرجه و راویه جعفر بن احمد بن عبدالسلام، چاپ یحیی عبدالکریم فضیل، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵</ref>. | ||
از دیگر شاگردان مشهور حسن اطروش، ابوالحسن علی بن مهدی مامطیری (مؤلف کتاب نزهةالابصار) و حسین بن هارون حسینی (عالم امامی ساکن در آمل) بودند. | از دیگر شاگردان مشهور حسن اطروش، ابوالحسن علی بن مهدی مامطیری (مؤلف کتاب نزهةالابصار) و حسین بن هارون حسینی (عالم امامی ساکن در آمل) بودند<ref>ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۲، ص۲۲۱ـ ۲۲۲، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴</ref>. | ||
یکی از زیدیان طبرستان درباره اخبار و احوال ناصر اطروش کتابی نوشته بوده که نسخهای از آن را علی بن بلال آملی داشته | یکی از زیدیان طبرستان درباره اخبار و احوال ناصر اطروش کتابی نوشته بوده که نسخهای از آن را علی بن بلال آملی داشته<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۵، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref> و این کتاب تا قرن هشتم موجود بوده است. | ||
ابنطاووس | [[سید بن طاووس|ابنطاووس]] <ref>ابنطاووس، فرج المهموم فی تاریخ علماءالنجوم، ج۱، ص۱۷۵ـ۱۷۶، نجف ۱۳۶۸، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش</ref> از کتاب دیگری در اخبار اطروش که در اختیارش بوده، یاد کرده و مطلبی از آن نقل نموده است. | ||
در منابع زیدی ، قول به جواز دو امام در یک زمان، به عنوان نظر خاص حسن اطروش نقل شده است، که قیامش در طبرستان همزمان با تأسیس دولت الهادی الیالحق یحیی بن حسین (متوفی ۲۹۸)، بنیانگذار سلسله زیدیانِ یمن، بود. | در منابع زیدی ، قول به جواز دو امام در یک زمان، به عنوان نظر خاص حسن اطروش نقل شده است، که قیامش در طبرستان همزمان با تأسیس دولت الهادی الیالحق یحیی بن حسین (متوفی ۲۹۸)، بنیانگذار سلسله زیدیانِ یمن، بود<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۴۳، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۴۳ـ۴۴، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref>. | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
آثار حسن اطروش را افزون بر سیصد کتاب دانستهاند، که محلّ تردید است. | آثار حسن اطروش را افزون بر سیصد کتاب دانستهاند، که محلّ تردید است<ref>حسن اطروش، الاحتساب، چاپ عبدالکریم احمد جدبان، صعده، یمن ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref><ref>مجدالدین حسنی مؤیدی، التُّحَفُ شرحالزُّلَف، ج۱، ص۱۸۶، صنعا ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref>. | ||
ابنندیم | ابنندیم<ref>ابنندیم (لایپزیگ)، ج۱، ص۱۹۳</ref> تألیف صد کتاب را به او نسبت داده و خود برخی از آنها را که دیده یاد کرده است<ref>حسن اطروش، الاحتساب، مقدمه جدبان، ص۱۵ـ۱۶، چاپ عبدالکریم احمد جدبان، صعده، یمن ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref><ref>علی موسوینژاد، تراثالزیدیة، ج۱، ص۶۹، قم ۱۳۸۴ش</ref>.[[نجاشی]]<ref>احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۵۷، چاپ موسی شبیریزنجانی، قم ۱۴۰۷</ref> به چند اثر او اشاره کرده است. | ||
از میان نوشتههای متعدد او<ref>محمد بن احمد دیلمی، کتاب قواعد عقاید آل [[محمد]] (ص)، ج۱، ص۴۵، نسخه عکسی در مجموعه طاووس یمانی، ش ۶۱، تهران: وزارت امورخارجه، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی</ref> عبدالکریم احمد جدبان کتابهای البساط (صعده ۱۴۱۸) در کلام و عقیده زیدیان و کتاب الاحتساب (صعده ۱۴۲۳) درباره حِسْبه را به چاپ رسانده است. | |||
از میان نوشتههای متعدد | عالمان زیدی به تدوین آرای فقهی حسن اطروش و نگارش شروح بر کتابهای او علاقه فراوانی داشتهاند، که از جمله آنهاست: کتاب الحاصر فی فقه الناصر، تألیف ابوالحسین هارونی (متوفی ۴۱۱)<ref>ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۳، ص۲۲۰، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴</ref> الموجز، نوشته ابوالقاسم بستی؛ و از همه مهمتر کتاب الابانة، نوشته ابوجعفر محمد بن یعقوب هوسمی (متوفی ۴۵۵). | ||
عالمان زیدی به تدوین آرای فقهی حسن اطروش و نگارش شروح بر کتابهای او علاقه فراوانی داشتهاند، که از جمله آنهاست: کتاب الحاصر فی فقه الناصر، تألیف ابوالحسین هارونی (متوفی ۴۱۱) | شرحنویسی بر کتاب الابانة، در میان زیدیان ناصری گیلان بسیار متداول بوده است <ref>عبداللّه بن عیسی افندیاصفهانی، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء، ج۱، ص۲۸۰، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱</ref> که حکایت از اهمیت این اثر در تدوین فقه حسن اطروش دارد. | ||
شرحنویسی بر کتاب الابانة، در میان زیدیان ناصری گیلان بسیار متداول بوده است | از کتاب الابانة چندین نسخه خطی باقیمانده است<ref>ابراهیم بن قاسم شهاری، طبقات الزیدیة الکبری، ج۲، ص۱۱۱۴، قسم۳: بلوغالمراد الی معرفة الاسناد، چاپ عبدالسلام وجیه، عمان ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱</ref>. | ||
از کتاب الابانة چندین نسخه خطی باقیمانده است. | در نیمه دوم سده هفتم، علی بن ابیجعفر پیرمرد دیلمی کتابی نوشت با عنوان المُغنی فی رؤوس مسائل الخلاف بین الامام الناصرللحق و سائر فقهاء اهلالبیت، درباره آرای حسن اطروش، که در این اثر اختلاف آرای او را با دیگر علویان و مذهب یامذاهب چهارگانه [[اهل سنّت]] بیان کرده است. | ||
در نیمه دوم سده هفتم، علی بن ابیجعفر پیرمرد دیلمی کتابی نوشت با عنوان المُغنی فی رؤوس مسائل الخلاف بین الامام الناصرللحق و سائر فقهاء اهلالبیت، درباره آرای حسن اطروش، که در این اثر اختلاف آرای او را با دیگر علویان و | بعدها ابوالفضل جعفر بن محمد بن حسین (متوفی ۳۵۰) ــ که پدرش، محمد الفارس، داماد ناصر اطروش بود <ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۱۰۲، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref> ــ در هوسم امارتی محلی تشکیل داد که به امارت محلی خاندان ثائریان شهرت دارد و افرادی از این خاندان، امارت شهر هوسم را، که یکی از مهمترین مراکز قدرت پیروان ناصریه بود، بیش از یک سده در اختیار داشتهاند<ref>یحیی بن حسین شجری، سیرةالامام المؤید بالله احمد بن الحسینالهارونی، ج۱، ص۵۲، چاپ صالح عبداللّه احمد قربان، صنعا ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳</ref><ref>یحیی بن حسین شجری، سیرةالامام المؤید بالله احمد بن الحسینالهارونی، ج۱، ص۶۴ـ۶۶، چاپ صالح عبداللّه احمد قربان، صنعا ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳</ref>. | ||
بعدها ابوالفضل جعفر بن محمد بن حسین (متوفی ۳۵۰) ــ که پدرش، محمد الفارس، داماد ناصر اطروش بود | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۸۷: | خط ۱۷۱: | ||
[[رده:شخصیتها]] | [[رده:شخصیتها]] | ||
[[رده:شخصیتهای شیعه]] | [[رده:شخصیتهای شیعه]] | ||
[[رده: | [[رده:عالمان]] | ||
[[رده:عالمان شیعه]] |