confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| وبگاه = {{نشانی وب | site.com.net}} | | وبگاه = {{نشانی وب | site.com.net}} | ||
}} | }} | ||
'''ابوعبدالله شمسالدین محمد بن مکی بن محمد شامی عاملی جزینی''' معروف به <big>شهید اول</big> در سال | '''ابوعبدالله شمسالدین محمد بن مکی بن محمد شامی عاملی جزینی''' معروف به <big>شهید اول</big> در سال 734 ق در جِزِّین از قرای [[جبل عامل]] متولد شد. این قریه یکی از مناطق پر برکت از نظر پرورش فقها و علما است، بهطوری که در دوران [[شهید ثانی]] در تشییعجنازهای، هفتاد [[مجتهد]] صاحب فتوا حضور داشتهاند و شهید اول و دوم نیز هر دو از آن منطقه هستند. هنگامی که در اصطلاح فقها کلمه <sub>شهید</sub> بیقرینه ذکر گردد مقصود همان شهید اول است. | ||
شهید اول از فقهای نامدار [[شیعه]] و شاگرد [[فخرالمحققین]] در قرن هشتم هجری است. از کتب فقهی وی میتوان <big>اللمعة الدمشقیه</big> را نام برد. | شهید اول از فقهای نامدار [[شیعه]] و شاگرد [[فخرالمحققین]] در قرن هشتم هجری است. از کتب فقهی وی میتوان <big>اللمعة الدمشقیه</big> را نام برد. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
== تولد شهید اول == | == تولد شهید اول == | ||
محمدبن مکی ملقب به شمسالدین و شهید اول (734-786 ق) با کنیه ابوعبدالله پدرش ابومحمد مکی ملقب به جمالالدین و شرفالدین و مادرش بانویی است از آل معیه، زنی از خاندان علوی در عراق و جدش شیخ محمد، ملقب به شمسالدین <ref>محسن امین اعیان الشیعه، ج 3، ص 281</ref> | محمدبن مکی ملقب به شمسالدین و شهید اول (734-786 ق) با کنیه ابوعبدالله پدرش ابومحمد مکی ملقب به جمالالدین و شرفالدین و مادرش بانویی است از آل معیه، زنی از خاندان علوی در عراق و جدش شیخ محمد، ملقب به شمسالدین<ref>محسن امین اعیان الشیعه، ج 3، ص 281</ref>. | ||
شهید اول از فقهای ناموری است که پدر و اجدادش همه از دانشمندان بنام بودند، وی در خاندانی زندگی کرد و تربیت شد که همه اهل دین و دانش و فضیلت و تقوا بودند و همت در نشر معارف اسلامیداشتند و از مدافعان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) به شمار میآمدند. تبارنامه شهید به چهار قبیله همدان، اوس، خزرج و مطلب متصل است که از بزرگترین و مقدسترین قبایل عرب در [[صدر اسلام]] بودند و به هر کدام از جهتی منتسب است | شهید اول از فقهای ناموری است که پدر و اجدادش همه از دانشمندان بنام بودند، وی در خاندانی زندگی کرد و تربیت شد که همه اهل دین و دانش و فضیلت و تقوا بودند و همت در نشر معارف اسلامیداشتند و از مدافعان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) به شمار میآمدند. تبارنامه شهید به چهار قبیله همدان، اوس، خزرج و مطلب متصل است که از بزرگترین و مقدسترین قبایل عرب در [[صدر اسلام]] بودند و به هر کدام از جهتی منتسب است<ref>محمدرضا شمس الدین حیاه الامام الشهید الاول، ص 9-27</ref>. وی در جبل عامل که منطقهای است کوهستانی در جنوب [[لبنان]] که شهر کهای جباع، نبطیه، جزین در آن واقع شده است به دنیا آمد، این منطقه نامی است آشنا که در تاریخ شیعه سوابق درخشانی دارد. | ||
== زادگاه شهید اول == | == زادگاه شهید اول == | ||
از قرنها پیش تا کنون دانشمندان و فرزانگان زیادی از این منطقه برخاستهاند که هر یک افتخاری بزرگ برای اسلام و مسلمیناند. <ref>نورا... شوشتری مجالس المؤمنین، ج 1، ص 77</ref> شیخ حر عاملی که خود از مفاخر جبل عامل است، مینویسد که از بعضی استادان بزرگ شنیدم که در یکی از روستاهای جبل عامل در زمان شهید اول هفتاد مجتهد در تشییع جنازهای شرکت داشتند. شمار دانشمندان و نویسندگان این منطقه نسبت به دیگر دانشمندان و نویسندگان حدود یک پنجم است، در صورتی که از نظر وسعت یک صدم دیگر کشورها را تشکیل میدهد | از قرنها پیش تا کنون دانشمندان و فرزانگان زیادی از این منطقه برخاستهاند که هر یک افتخاری بزرگ برای اسلام و مسلمیناند...<ref>نورا... شوشتری مجالس المؤمنین، ج 1، ص 77</ref>. شیخ حر عاملی که خود از مفاخر جبل عامل است، مینویسد که از بعضی استادان بزرگ شنیدم که در یکی از روستاهای جبل عامل در زمان شهید اول هفتاد مجتهد در تشییع جنازهای شرکت داشتند. شمار دانشمندان و نویسندگان این منطقه نسبت به دیگر دانشمندان و نویسندگان حدود یک پنجم است، در صورتی که از نظر وسعت یک صدم دیگر کشورها را تشکیل میدهد<ref>محمدبن حسن حر عامللی، امل الآمل، ج 1، ص 15</ref>. | ||
شهید اول دوران کودکی را در زادگاهش جزین جبل عامل سپری نمود و در محیطی آکنده از معنویت و روحانیت در موقعیتی استثنایی رشد کرد، وی در آغاز کودکی از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود و بیش از اندازه به فراگیری دانش و رسیدن به فضائل اخلاقی و معنوی علاقه داشت. وی تا شانزده سالگی در وطنش بزیست و از محضر پدرش که استادی فاضل و از بزرگان اساتید اجازه به شمار میرفت مقدمات علوم دینی و [[فقه]] را آموخت. | شهید اول دوران کودکی را در زادگاهش جزین جبل عامل سپری نمود و در محیطی آکنده از معنویت و روحانیت در موقعیتی استثنایی رشد کرد، وی در آغاز کودکی از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود و بیش از اندازه به فراگیری دانش و رسیدن به فضائل اخلاقی و معنوی علاقه داشت. وی تا شانزده سالگی در وطنش بزیست و از محضر پدرش که استادی فاضل و از بزرگان اساتید اجازه به شمار میرفت مقدمات علوم دینی و [[فقه]] را آموخت. | ||
== فضائل خانوادگی شهید اول == | == فضائل خانوادگی شهید اول == | ||
در این مدت نیز از محضر عموی پدرش شیخ اسدالدین صائغ جزینی بهره کافی برد و مقدمات ریاضی را فراگرفت <ref>حر عاملی، محمدبن حسن، امل الآمل، انتشارات دارالکتاب السلامی، قم 1413ه ق </ref> شیخ اسدالدین صائغ، دانشمندی بزرگ بود و در سیزده رشته از علوم ریاضی تخصص و مهارت داشت. شهید اول با دختر استاد و عموی پدرش شیخ اسدالدین صائغ ازدواج کرد | در این مدت نیز از محضر عموی پدرش شیخ اسدالدین صائغ جزینی بهره کافی برد و مقدمات ریاضی را فراگرفت <ref>حر عاملی، محمدبن حسن، امل الآمل، انتشارات دارالکتاب السلامی، قم 1413ه ق </ref> شیخ اسدالدین صائغ، دانشمندی بزرگ بود و در سیزده رشته از علوم ریاضی تخصص و مهارت داشت. شهید اول با دختر استاد و عموی پدرش شیخ اسدالدین صائغ ازدواج کرد<ref>خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، انتشارات اسماعیلیان، قم 1390ه ق </ref>. | ||
همسر وی علاوه براینکه دختر دانشمندی چون صائغ جزینی است، بانوئی فقیه و دانشمند بوده است که به«ام علی» مشهور و پیوسته مورد تعریف و تمجید شهید اول بوده و شهید به دیگر زنها دستور میداد که در مسائل شرعی و مشکلات مذهبی به او مراجعه نمایند <ref>محمدبن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج 1، ص 193</ref> ثمره این پیوند سه پسر و یک دختر گردید که همه آنان از ابرار و فرزانگان به نام شیعی بودند و از نسل آنها دانشوران و چهرههای علمی برازندهای برخاستند که در علم و تقوا و فضیلت شهرت فراوانی داشتند. | همسر وی علاوه براینکه دختر دانشمندی چون صائغ جزینی است، بانوئی فقیه و دانشمند بوده است که به«ام علی» مشهور و پیوسته مورد تعریف و تمجید شهید اول بوده و شهید به دیگر زنها دستور میداد که در مسائل شرعی و مشکلات مذهبی به او مراجعه نمایند<ref>محمدبن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج 1، ص 193</ref> ثمره این پیوند سه پسر و یک دختر گردید که همه آنان از ابرار و فرزانگان به نام شیعی بودند و از نسل آنها دانشوران و چهرههای علمی برازندهای برخاستند که در علم و تقوا و فضیلت شهرت فراوانی داشتند. | ||
رضیالدین ابوطالب محمد، بزرگترین فرزند شهید، دانشمندی فاضل و والا مقام بود که از پدرش و ابن معیه و دیگر [[محدثان]] [[حدیث]] نقل میکند <ref>امل الآمل، همان ص 179</ref> ضیاءالدین ابوالقاسم علی، فرزند دیگر شهید، شخصیتی بزرگوار و مورد اعتماد بود و در شمار پرهیزکاران و صالحان جای داشت که از پدر و دیگر استادان حدیث روایت نقل میکند و محمدبن داوود مؤذن عاملی از او حدیث نقل میکند <ref>امل الآمل، همان ص 134</ref> فرزند دیگر شهید اول، جمالالدین ابومنصور حسن است که از محققان و فقهای برجسته بود و از دست پدر به دریافت اجازه نقل حدیث مفتخر گردید <ref>امل الآمل، همان ص 67</ref> دختر شهید، امالحسن فاطمه است که به <big>استاد حدیث</big> معروف است. | رضیالدین ابوطالب محمد، بزرگترین فرزند شهید، دانشمندی فاضل و والا مقام بود که از پدرش و ابن معیه و دیگر [[محدثان]] [[حدیث]] نقل میکند<ref>امل الآمل، همان ص 179</ref>. ضیاءالدین ابوالقاسم علی، فرزند دیگر شهید، شخصیتی بزرگوار و مورد اعتماد بود و در شمار پرهیزکاران و صالحان جای داشت که از پدر و دیگر استادان حدیث روایت نقل میکند و محمدبن داوود مؤذن عاملی از او حدیث نقل میکند<ref>امل الآمل، همان ص 134</ref> فرزند دیگر شهید اول، جمالالدین ابومنصور حسن است که از محققان و فقهای برجسته بود و از دست پدر به دریافت اجازه نقل حدیث مفتخر گردید<ref>امل الآمل، همان ص 67</ref> دختر شهید، امالحسن فاطمه است که به <big>استاد حدیث</big> معروف است. | ||
علما و اساتید بزرگ از او به نیکی یاد کردهاند و نیز شهید اول پیوسته از دختر دانشمندش ستایش میکرد و به زنان دستور میداد که او را الگو و اسوه خویش قرار دهند و در مسائل شرعی و عبادی به وی مراجعه کنند <ref>امل الآمل، همان ص 193</ref> شهید ثانی (911- 965 یا 966 ق) میگوید: من نوشته سید بزرگوار تاجالدین ابن معیه را دیدم که به استاد ما شمسالدین محمد بن مکی و دو فرزندش محمد و علی و نیز خواهرشان ام الحسن فاطمه، اجازه نقل روایت داده بود | علما و اساتید بزرگ از او به نیکی یاد کردهاند و نیز شهید اول پیوسته از دختر دانشمندش ستایش میکرد و به زنان دستور میداد که او را الگو و اسوه خویش قرار دهند و در مسائل شرعی و عبادی به وی مراجعه کنند<ref>امل الآمل، همان ص 193</ref> شهید ثانی (911- 965 یا 966 ق) میگوید: من نوشته سید بزرگوار تاجالدین ابن معیه را دیدم که به استاد ما شمسالدین محمد بن مکی و دو فرزندش محمد و علی و نیز خواهرشان ام الحسن فاطمه، اجازه نقل روایت داده بود<ref>امل الآمل، همان ص 179</ref>. | ||
== هجرت شهید اول به حله عراق == | == هجرت شهید اول به حله عراق == | ||
مدرسه و [[حوزه علمیه]] حلّه در قرن هشتم هجری از رونق بهسزایی برخوردار بود، اندیشمندان بزرگ شیعه در آن جا حضور داشتند. به طوری که تشنگان دانش و فقاهت از هر سو به آن سر چشمه دانش و فضیلت روی میآوردند. در این زمان حوزه درس فخرالمحققین، فرزند نابغه [[علامه حلی]] اهمیت فوقالعادهای داشت. از این رو شهید اول آهنگ این شهر شیعه نشین و فقیه پرور را کرد و در سال 75 ق در حالی که شانزده سال داشت، برای تکمیل معلومات خویش و رشد فکری و علمی بیشتر و استفاده از دانش و علم دانشمندان بزرگ و فقهای نامی، به عراق هجرت کرد و وارد شهر تاریخی [[حلّه]] شد. | مدرسه و [[حوزه علمیه]] حلّه در قرن هشتم هجری از رونق بهسزایی برخوردار بود، اندیشمندان بزرگ شیعه در آن جا حضور داشتند. به طوری که تشنگان دانش و فقاهت از هر سو به آن سر چشمه دانش و فضیلت روی میآوردند. در این زمان حوزه درس فخرالمحققین، فرزند نابغه [[علامه حلی]] اهمیت فوقالعادهای داشت. از این رو شهید اول آهنگ این شهر شیعه نشین و فقیه پرور را کرد و در سال 75 ق در حالی که شانزده سال داشت، برای تکمیل معلومات خویش و رشد فکری و علمی بیشتر و استفاده از دانش و علم دانشمندان بزرگ و فقهای نامی، به عراق هجرت کرد و وارد شهر تاریخی [[حلّه]] شد. | ||
نقل شده است که شهید اول اولین شخصی است که از جبل عامل برای تحصیل علم به عراق مهاجرت کرد <ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهید اول، ص 57</ref> شهید اول پنج سال در حلّه ماند و در آن جا از محضر فقهای شیعی نظیر فخرالمحققین، سید فخار موسوی، سید عمیدالدین حسینی و برادرش سید ضیاءالدین حسینی {خواهرزادگان علامه حلی} تاجالدین ابن معیه حسینی، نجمالدین جعفر بن نما استفاده کرد <ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهید اول، ص 41</ref> وی در سال 751 ق در سن هفده سالگی وتنها یک سال پس از ورودش به حلّه، موفق به دریافت گواهی [[اجتهاد]] و نقل حدیث از سوی فخرالمحققین میشود <ref>علی دوانی مفاخر اسلام، ج4، ص 330</ref> سخن فخرالمحققین درباره شهید اول چنین است: مولای ما امام، علامه بزرگوار، افضل دانشمندان جهان، خورشید حق و دین، محمدبن مکی، خداوند عمرش را طولانی گرداند | نقل شده است که شهید اول اولین شخصی است که از جبل عامل برای تحصیل علم به عراق مهاجرت کرد<ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهید اول، ص 57</ref> شهید اول پنج سال در حلّه ماند و در آن جا از محضر فقهای شیعی نظیر فخرالمحققین، سید فخار موسوی، سید عمیدالدین حسینی و برادرش سید ضیاءالدین حسینی {خواهرزادگان علامه حلی} تاجالدین ابن معیه حسینی، نجمالدین جعفر بن نما استفاده کرد<ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهید اول، ص 41</ref> وی در سال 751 ق در سن هفده سالگی وتنها یک سال پس از ورودش به حلّه، موفق به دریافت گواهی [[اجتهاد]] و نقل حدیث از سوی فخرالمحققین میشود <ref>علی دوانی مفاخر اسلام، ج4، ص 330</ref> سخن فخرالمحققین درباره شهید اول چنین است: مولای ما امام، علامه بزرگوار، افضل دانشمندان جهان، خورشید حق و دین، محمدبن مکی، خداوند عمرش را طولانی گرداند<ref>محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج 7، ص 4</ref>. | ||
این سخن را فخرالمحققین که خود از فقهای نامدار شعیه است، درباره کسی میگوید که فقط یک سال از ورودش به مجلس درس او میگذشت. او همچنین میگوید: من از شاگردان محمدبن مکی، بیش از آن چه او از من استفاده نموده است، بهره بردهام <ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهیدالاول، ص 38</ref> شهید اول دومین و سومین اجازه نقل حدیث را در سال 756 ق از فخرالمحققین دریافت نمود | این سخن را فخرالمحققین که خود از فقهای نامدار شعیه است، درباره کسی میگوید که فقط یک سال از ورودش به مجلس درس او میگذشت. او همچنین میگوید: من از شاگردان محمدبن مکی، بیش از آن چه او از من استفاده نموده است، بهره بردهام<ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهیدالاول، ص 38</ref> شهید اول دومین و سومین اجازه نقل حدیث را در سال 756 ق از فخرالمحققین دریافت نمود<ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهیدالاول، ص 41</ref>. همچنین وی در سال 752 ق از جعفربن نما اجازه نقل حدیث نمیگیرد و دو سال پس از آن از تاجالدین معیه حسنی گواهی اجتهاد و نقل حدیث دریافت میکند و سه سال پس از آن از مطار آبادی به دریافت اجازه مفتخر میشود<ref> علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 4، ص 330</ref>. | ||
== بازگشت شهید اول به وطن و اقدامات وی == | == بازگشت شهید اول به وطن و اقدامات وی == | ||
شهید اول در سال 755 ق در سن 21 سالگی به زادگاهش، جزین باز میگردد و در اولین فرصت مدرسه علمیه وسیع و گستردهای را بنیاد میگذارد و از این طریق موفق به تعلیم و تربیت تعداد زیادی از داوطلبان علوم دینی میشود که از آن جمله میتوان سید بدرالدین حسن بن ایوب مشهور به ابن نجمالدین اعرجی حسینی، شیخ شمسالدین محمدبن عبدالعالی کرکی عاملی، زینالدین ابوالحسن علی بن حسن مشهور به «ابن خازن»، شمسالدین محمدبن نجده معروف به «ابن نجده» و شرفالدین مقداد بن عبدالله مشهور به «فاضل مقداد» نویسنده کتاب <big>کنزالعرفان فی فقه القرآن</big> را نام برد <ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج107، ص 194</ref> وی علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان، پاسخگوی مشکلات مذهبی، اعتقادی و اجتماعی مردم بوده است. وی ملجا شیعه و پرچمدار شریعت بود و هنوز نظریات علمی و فقهی وی سرچشمه آرای فقهی دانشمندان ماست و کتابهایش مرجع فقیهان و آرای علمی او نقطه استناد آرائشان میباشد. | شهید اول در سال 755 ق در سن 21 سالگی به زادگاهش، جزین باز میگردد و در اولین فرصت مدرسه علمیه وسیع و گستردهای را بنیاد میگذارد و از این طریق موفق به تعلیم و تربیت تعداد زیادی از داوطلبان علوم دینی میشود که از آن جمله میتوان سید بدرالدین حسن بن ایوب مشهور به ابن نجمالدین اعرجی حسینی، شیخ شمسالدین محمدبن عبدالعالی کرکی عاملی، زینالدین ابوالحسن علی بن حسن مشهور به «ابن خازن»، شمسالدین محمدبن نجده معروف به «ابن نجده» و شرفالدین مقداد بن عبدالله مشهور به «فاضل مقداد» نویسنده کتاب <big>کنزالعرفان فی فقه القرآن</big> را نام برد<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج107، ص 194</ref> وی علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان، پاسخگوی مشکلات مذهبی، اعتقادی و اجتماعی مردم بوده است. وی ملجا شیعه و پرچمدار شریعت بود و هنوز نظریات علمی و فقهی وی سرچشمه آرای فقهی دانشمندان ماست و کتابهایش مرجع فقیهان و آرای علمی او نقطه استناد آرائشان میباشد. | ||
آوازهاش در زمینه فقه و اصول و سهم بزرگش در پیشرفت علوم، روشنتر از آن است که نیازی به شرح و بیان داشته باشد وستودن وی به ستودن خورشید میماند که خود مایه ستایش مدح کننده آن است <ref>عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلالالدین فارصی، ص 156</ref> همچنین شیخ حر عاملی درباره شهید اول مینویسد که دانشمندی معتبر، فقیه و محدثی دقیق و مورد اعتماد، دریا دل کامل، جامع فنون عملی و نقلی، زاهد و عابدی پارسا، شاعر و ادیبی اهل قلم، یگانه روزگار و درعصر خود بینظیر بود <ref>محمدبن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج 1، ص 181</ref> وی با اطلاع و آگاهی کامل از فقه غنی شیعه با دانشمندان بزرگ اهل سنت نیز در ارتباط بود و در حوزههای درس آنها شرکت میکرد. چنان بر نظرات فقهی آنان آگاهی و تسلط داشت که اهلسنت در اعمال عبادی و مسائل مذهبی به وی مراجعه میکردند و بر مذهب آنان فتوا میداد. | آوازهاش در زمینه فقه و اصول و سهم بزرگش در پیشرفت علوم، روشنتر از آن است که نیازی به شرح و بیان داشته باشد وستودن وی به ستودن خورشید میماند که خود مایه ستایش مدح کننده آن است<ref>عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلالالدین فارصی، ص 156</ref> همچنین شیخ حر عاملی درباره شهید اول مینویسد که دانشمندی معتبر، فقیه و محدثی دقیق و مورد اعتماد، دریا دل کامل، جامع فنون عملی و نقلی، زاهد و عابدی پارسا، شاعر و ادیبی اهل قلم، یگانه روزگار و درعصر خود بینظیر بود<ref>محمدبن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج 1، ص 181</ref> وی با اطلاع و آگاهی کامل از فقه غنی شیعه با دانشمندان بزرگ اهل سنت نیز در ارتباط بود و در حوزههای درس آنها شرکت میکرد. چنان بر نظرات فقهی آنان آگاهی و تسلط داشت که اهلسنت در اعمال عبادی و مسائل مذهبی به وی مراجعه میکردند و بر مذهب آنان فتوا میداد. | ||
خودش مینویسد مصنفات و مروّیات حدود چهل تن از علمای مکه، مدینه، [[بغداد]]، [[دمشق]]، [[بیتالمقدس]] و مقام خلیل در [[فلسطین]] را از آنان روایت میکنم. من صحیح بخاری را از گروه زیادی به سند خود آنها از بخاری و نیز صحیح مسلم، مسند ابی داوود، جامع ترمذی، مسند احمد و دیگر کتابهای آنان را روایت میکنم <ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 437</ref> شهید اول به منظور دیدار و ملاقات علمای بزرگ اسلام و کسب تجارب و بهرهمندی از اندوختههای آنان به سیر آفاق پرداخت و به مراکز علمی دمشق، مصر، فلسطین، مکه و مدینه و دیگر شهرها مسافرت کرد. در سال 768 ق در دمشق به محضر فیلسوف بزرگ شیعی و حکیم فرزانه، قطبالدین رازی، مشرف شد و از خرمن دانش او خوشهها چید و به گواهی نقل روایت از دست مبارکش مفتخر گشت | خودش مینویسد مصنفات و مروّیات حدود چهل تن از علمای مکه، مدینه، [[بغداد]]، [[دمشق]]، [[بیتالمقدس]] و مقام خلیل در [[فلسطین]] را از آنان روایت میکنم. من صحیح بخاری را از گروه زیادی به سند خود آنها از بخاری و نیز صحیح مسلم، مسند ابی داوود، جامع ترمذی، مسند احمد و دیگر کتابهای آنان را روایت میکنم <ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 437</ref> شهید اول به منظور دیدار و ملاقات علمای بزرگ اسلام و کسب تجارب و بهرهمندی از اندوختههای آنان به سیر آفاق پرداخت و به مراکز علمی دمشق، مصر، فلسطین، مکه و مدینه و دیگر شهرها مسافرت کرد. در سال 768 ق در دمشق به محضر فیلسوف بزرگ شیعی و حکیم فرزانه، قطبالدین رازی، مشرف شد و از خرمن دانش او خوشهها چید و به گواهی نقل روایت از دست مبارکش مفتخر گشت<ref>محمدمهدی آصفی، مقدمه اللمعه الدمشقیه، ج 1، ص 94</ref>. | ||
== اساتید شهید اول == | == اساتید شهید اول == | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
# شیخ رضیالدین علی بن احمد مزیدی | # شیخ رضیالدین علی بن احمد مزیدی | ||
# شیخ جلالالدین محمد حارثی | # شیخ جلالالدین محمد حارثی | ||
# شیخ قطبالدین محمد بویهی رازی، شارح شمسیه. وی استاد علم کلام شهید اول بود | # شیخ قطبالدین محمد بویهی رازی، شارح شمسیه. وی استاد علم کلام شهید اول بود<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۶۲؛ شهید اول، الالفیه و النفلیه، ۱۴۰۸ق، ص۲۵</ref>. | ||
=== اساتید اهل سنت شهید اول === | === اساتید اهل سنت شهید اول === | ||
وی مصنّفات و مرویّات حدود چهل تن از علمای مکّه، مدینه، بغداد، دمشق، بیتالمقدس و مقام خلیل (در فلسطین) را از آنان روایت میکرد. احادیث کتاب <big>صحیح بخاری</big> را از گروه زیادی به سند خود آنها از بخاری و نیز صحیح مسلم، مسند ابی داوود، جامع ترمذی، مُسند احمد و دیگر کتابهای آنان را روایت میکرد | وی مصنّفات و مرویّات حدود چهل تن از علمای مکّه، مدینه، بغداد، دمشق، بیتالمقدس و مقام خلیل (در فلسطین) را از آنان روایت میکرد. احادیث کتاب <big>صحیح بخاری</big> را از گروه زیادی به سند خود آنها از بخاری و نیز صحیح مسلم، مسند ابی داوود، جامع ترمذی، مُسند احمد و دیگر کتابهای آنان را روایت میکرد<ref>عاملی٬ تکملة أمل الآمل٬ ۱۴۰۶ق٬ ص۳۶۵</ref>. از مشایخ وی به نام افراد زیر تصریح شده است: | ||
* شیخ ابراهیم بن عمر ملقب به برهانالدین جعبری. | * شیخ ابراهیم بن عمر ملقب به برهانالدین جعبری. | ||
* شیخ ابراهیم بن عبدالرحیم | * شیخ ابراهیم بن عبدالرحیم<ref> شهید ثانی، الروضه البهیه فی شرحالمعة الدمشقیه، ۱۴۱۰ق٬ ج۱، ص۱۰۱ (مقدمه)</ref>. | ||
* شیخ شمس الدّین محمّد بن یوسف قرشی شافعی. | * شیخ شمس الدّین محمّد بن یوسف قرشی شافعی. | ||
* زین الدّین احمد بن عبدالرحمن عضدی | * زین الدّین احمد بن عبدالرحمن عضدی<ref>شهید اول، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، ۱۴۱۰ق٬ ص۱۶ مقدمه (دو تن اخیر از مشایخ روایی شهید هستند)</ref>. | ||
* | * | ||
== شاگردان شهید اول == | == شاگردان شهید اول == | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
# صاحب کتاب المحجه البیضا در طهارت. | # صاحب کتاب المحجه البیضا در طهارت. | ||
# شیخ شمسالدین محمد مشهور به ابن عبدالعال کرکی عاملی. | # شیخ شمسالدین محمد مشهور به ابن عبدالعال کرکی عاملی. | ||
# شیخ زینالدین علی بن خازن حائری، استاد روایت احمد بن فهد حلی، صاحب المهذب و الموجز و عدة الداعی. شهید اول در تاریخ ۱۲ رمضان ۷۸۴ ه. ق، دو سال قبل از شهادت خویش به افتخار او اجازه روایتی مفصلی صادر فرمودهاند که متن آن در روضات الجنات آمده است | # شیخ زینالدین علی بن خازن حائری، استاد روایت احمد بن فهد حلی، صاحب المهذب و الموجز و عدة الداعی. شهید اول در تاریخ ۱۲ رمضان ۷۸۴ ه. ق، دو سال قبل از شهادت خویش به افتخار او اجازه روایتی مفصلی صادر فرمودهاند که متن آن در روضات الجنات آمده است<ref>روضات الجنات، ج ۷، ص ۸</ref>. | ||
== تألیفات و آثار شهید اول == | == تألیفات و آثار شهید اول == | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
# المسائل، که به مسائل ابن مکی معروف است. | # المسائل، که به مسائل ابن مکی معروف است. | ||
# النفلیه که با الفوائد المکیه که شرح شهید ثانی بر همان کتاب میباشد، در تهران چاپ سنگی شده است. | # النفلیه که با الفوائد المکیه که شرح شهید ثانی بر همان کتاب میباشد، در تهران چاپ سنگی شده است. | ||
# نکت الارشاد که همان غایة المراد میباشد | # نکت الارشاد که همان غایة المراد میباشد<ref> ریحانه الادب، ج ۳، ص ۲۷۷</ref>. | ||
# الدرة الباهرة من الاصداف الطاهرة از جمله کتب منسوب به شهید اول است. | # الدرة الباهرة من الاصداف الطاهرة از جمله کتب منسوب به شهید اول است. | ||
# ذکری الشیعة فی احکام الشریعة کتابِ فقهی-استدلالی است که در آن مباحث طهارت و صلات بیان شده است. | # ذکری الشیعة فی احکام الشریعة کتابِ فقهی-استدلالی است که در آن مباحث طهارت و صلات بیان شده است. | ||
== نظر شهید اول در مورد حکومت == | == نظر شهید اول در مورد حکومت == | ||
شهید اول معتقد است چون منافع انسانها باهم در تضاد است لذا باید حاسمی (=قانون) باشد و آن شریعت است و سائسی (=حاکم) که آن هم امام معصوم و یا نائب اوست | شهید اول معتقد است چون منافع انسانها باهم در تضاد است لذا باید حاسمی (=قانون) باشد و آن شریعت است و سائسی (=حاکم) که آن هم امام معصوم و یا نائب اوست<ref>شهید اول٬ القواعد و الفوائد، مکتبه المفید، ج۱ ٬ صص۳۶-۳۸</ref>. | ||
وی تعیین حاکم و مشروعیت او را الهی میداند و اذعان میکند مسئله تعیین ولی و رهبر با امور دیگر بسیار متفاوت است و ما به دلیل اینکه نص خداوند ناظر به فرد خاصی از افراد جامعه است، اطاعت از او را بر خود واجب دانسته و او را رهبر مشروع جامعه میدانیم. پس هر کس به غیر از این طریق به ریاست جامعه برسد، او را غیر مشروع میدانیم | وی تعیین حاکم و مشروعیت او را الهی میداند و اذعان میکند مسئله تعیین ولی و رهبر با امور دیگر بسیار متفاوت است و ما به دلیل اینکه نص خداوند ناظر به فرد خاصی از افراد جامعه است، اطاعت از او را بر خود واجب دانسته و او را رهبر مشروع جامعه میدانیم. پس هر کس به غیر از این طریق به ریاست جامعه برسد، او را غیر مشروع میدانیم<ref>شهید اول٬ القواعد و الفوائد، مکتبه المفید، ج۲ ٬ صص۱۸۳</ref>. | ||
اگر حکومتی مطلوب بود مردم باید آن را گرامی داشته و از دستورات رهبر و حاکم آن پیروی کنند. از این رو حتی قبول ولایت از جانب حاکم عادل و مطلوب نه تنها جایز که مستحب است و گاه واجب نیز میگردد؛ مثلاً اگر حاکم عادل، شخص را ملزم به قبول ولایت کند و یا فرد صالح دیگری برای پذیرش ولایت موجود نباشد | اگر حکومتی مطلوب بود مردم باید آن را گرامی داشته و از دستورات رهبر و حاکم آن پیروی کنند. از این رو حتی قبول ولایت از جانب حاکم عادل و مطلوب نه تنها جایز که مستحب است و گاه واجب نیز میگردد؛ مثلاً اگر حاکم عادل، شخص را ملزم به قبول ولایت کند و یا فرد صالح دیگری برای پذیرش ولایت موجود نباشد<ref>شهید اول٬ القواعد و الفوائد، مکتبه المفید، ج۳ ٬ صص۱۷۴</ref>. | ||
وی حکومتهای مطلوب را حکومت [[پیامبر]](ص)، حکومت [[امام]](علیه السلام) و حکومت نایب الامام معرفی میکند. وی برای نایب امام شرایطی ذکر میکند: | وی حکومتهای مطلوب را حکومت [[پیامبر]](ص)، حکومت [[امام]](علیه السلام) و حکومت نایب الامام معرفی میکند. وی برای نایب امام شرایطی ذکر میکند: | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
دوم: علم به احکام و توانایی تطبیق فروع بر اصول و استنباط فروع از درون اصول <ref>شهید اول٬ اللمعه الدمشقیه، ۱۴۱۱ق، ص۷۵</ref>؛ | دوم: علم به احکام و توانایی تطبیق فروع بر اصول و استنباط فروع از درون اصول <ref>شهید اول٬ اللمعه الدمشقیه، ۱۴۱۱ق، ص۷۵</ref>؛ | ||
سوم: [[عدالت]] که با وجود آن شخص حائز تقوا و مروت بوده، از انحراف در تعالیم الهی و ناسازگاری با عرف عمومی جامعه، محفوظ میماند | سوم: [[عدالت]] که با وجود آن شخص حائز تقوا و مروت بوده، از انحراف در تعالیم الهی و ناسازگاری با عرف عمومی جامعه، محفوظ میماند<ref>شهید اول٬ الدروس الشرعیه، ۱۴۱۴ق٬ ج۲، ص ۱۲۵</ref>. پس رهبر کسی است که دارای عدالت و کمال و شایستگی [[فتوا]] میباشد<ref>شهید اول٬ اللمعه الدمشقیه، ۱۴۱۱ق، ص۷۹</ref>. | ||
شهید اول معتقد است در عصر غیبت٬ به غیر از نائب خاص٬ نواب عام حاکم هستند. در نظر وی فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت٬ حکمش همانند حکم نائبی است که بالخصوص از سوی امام معصوم منصوب شده است | شهید اول معتقد است در عصر غیبت٬ به غیر از نائب خاص٬ نواب عام حاکم هستند. در نظر وی فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت٬ حکمش همانند حکم نائبی است که بالخصوص از سوی امام معصوم منصوب شده است<ref>شهید اول٬ الدروس الشرعیه، ۱۴۱۴ق٬ ج۲، ص۶۷</ref>. | ||
== ارتباط شهید اول با اهلسنت == | == ارتباط شهید اول با اهلسنت == | ||
شهید اول که مدت زیادی در دمشق که مرکزی سنینشین بود٬ زیست. او گفته است مجلس من در دمشق از دانشمندان [[اهل سنت]] به موجب نزدیکی و رابطهای که با آنها داشتم خالی نبود | شهید اول که مدت زیادی در دمشق که مرکزی سنینشین بود٬ زیست. او گفته است مجلس من در دمشق از دانشمندان [[اهل سنت]] به موجب نزدیکی و رابطهای که با آنها داشتم خالی نبود<ref>جمعی از نویسندگان٬ گلشن ابرار٬ ۱۳۷۹ش٬ ج۱ ٬ ص۱۴۹</ref>. | ||
== دعوت سربداران از شهید اول == | == دعوت سربداران از شهید اول == | ||
خواجه علی آخرین حاکم سربداران که به ترویج تشیع امامی در [[خراسان]] پرداخت و در دفاتر و سکهها از اسامی دوازده امام استفاده میکرد٬ نامهای به شهید اول نوشت و او را به خراسان دعوت کرد؛ ولی وی در آن زمان در زندان بود. به همین جهت کتاب <big>لمعه دمشقیه</big> را به نام خواجه علی مؤید در زندان نوشت و آن را به خراسان فرستاد تا بر اساس آن عمل کنند | خواجه علی آخرین حاکم سربداران که به ترویج تشیع امامی در [[خراسان]] پرداخت و در دفاتر و سکهها از اسامی دوازده امام استفاده میکرد٬ نامهای به شهید اول نوشت و او را به خراسان دعوت کرد؛ ولی وی در آن زمان در زندان بود. به همین جهت کتاب <big>لمعه دمشقیه</big> را به نام خواجه علی مؤید در زندان نوشت و آن را به خراسان فرستاد تا بر اساس آن عمل کنند<ref>ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۱۳۵۰ش، ص۲۵۰</ref>. البته طبق نوشته شهید ثانی این حادثه چهار سال قبل از شهادت شهید اول بوده است و وی کتاب را در خانه و با رعایت تقیه و مخفیکاری شدید نگاشته است<ref>شهید ثانی، الروضه البهیه فی شرحالمعة الدمشقیه، ۱۴۱۰ق٬ ج۱، ص۲۳۹</ref>. | ||
== مظلومیت و شهادت شهید اول == | == مظلومیت و شهادت شهید اول == | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
در همین زمینه حدود هزار نفر از اهالی سواحل و عوام جاهل مطالبی نوشته و در محضر قاضی بیروت و قاضی صیدا بردند و همچنین آن صورت جلسه را نزد قاضی دمشق، عبادبن جماعه بردند و او آن را نزد قاضی مالکی فرستاد و به وی گفت: در این قضیه به موجب مذهب خودت حکم صادر کن وگرنه تو را برکنار خواهم نمود. | در همین زمینه حدود هزار نفر از اهالی سواحل و عوام جاهل مطالبی نوشته و در محضر قاضی بیروت و قاضی صیدا بردند و همچنین آن صورت جلسه را نزد قاضی دمشق، عبادبن جماعه بردند و او آن را نزد قاضی مالکی فرستاد و به وی گفت: در این قضیه به موجب مذهب خودت حکم صادر کن وگرنه تو را برکنار خواهم نمود. | ||
شاه از فرماندهان، والیان، قضات و مشایخ جلسهای تشکیل داده و شهید اول را احضار نمود و آن صورت جلسه و شهادت نامه را برایش خواندند ولی شهید اول آن را تکذیب نمود اما تکذیب و دلائلش را نپذیرفتند و حکم را به قاضی مالکی ارجاع دادند. قاضی مالکی برخاسته وضو ساخت و دو رکعت نماز خواند و گفت حکم من این است که خونش باید ریخته شود و او را لباس اعدام بپوشانید، آنگاه او را کشتند و به دار آویختند و جسدش را سنگسار کردند و آتش زدند <ref>عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلالالدین فارسی، ص 159-160</ref> پسر شهید در اجازهنامهای که شهید اول برای ابن خازن نوشته به خط خود چنین نوشته است. پدرم، امام، علامه که این خط مبارک وی است، شمسالدین ابوعبدالله محمدبن مکی روز پنجشنبه دهم جمادی الاول سال 786 ق در داخل قلعه دمشق اعدام و سپس همان جا آتش زده شد | شاه از فرماندهان، والیان، قضات و مشایخ جلسهای تشکیل داده و شهید اول را احضار نمود و آن صورت جلسه و شهادت نامه را برایش خواندند ولی شهید اول آن را تکذیب نمود اما تکذیب و دلائلش را نپذیرفتند و حکم را به قاضی مالکی ارجاع دادند. قاضی مالکی برخاسته وضو ساخت و دو رکعت نماز خواند و گفت حکم من این است که خونش باید ریخته شود و او را لباس اعدام بپوشانید، آنگاه او را کشتند و به دار آویختند و جسدش را سنگسار کردند و آتش زدند <ref>عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلالالدین فارسی، ص 159-160</ref> پسر شهید در اجازهنامهای که شهید اول برای ابن خازن نوشته به خط خود چنین نوشته است. پدرم، امام، علامه که این خط مبارک وی است، شمسالدین ابوعبدالله محمدبن مکی روز پنجشنبه دهم جمادی الاول سال 786 ق در داخل قلعه دمشق اعدام و سپس همان جا آتش زده شد<ref>محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج 7، ص 13</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == |