۸۷٬۸۸۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'عمیق تر' به 'عمیقتر') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
== پایان ایدئولوژی == | == پایان ایدئولوژی == | ||
نقش آفرینی مارکسیسم در صحنه بین الملل، که ناشی از ایدئولوژی آنان بود، از یک سو و وقوع یک جنگ مصیبت بار و پرخسارت در غرب که معلول ایدئولوژی قلمداد میشد، از سوی دیگر؛ و همچنین چالشهای ایدئولوژیک دو ابرقدرت شرق و غرب باعث شد اولاً درک | نقش آفرینی مارکسیسم در صحنه بین الملل، که ناشی از ایدئولوژی آنان بود، از یک سو و وقوع یک جنگ مصیبت بار و پرخسارت در غرب که معلول ایدئولوژی قلمداد میشد، از سوی دیگر؛ و همچنین چالشهای ایدئولوژیک دو ابرقدرت شرق و غرب باعث شد اولاً درک عمیقتر ی نسبت به ایدئولوژی ایجاد شود ثانیا نگرانی و تنفر از ایدئولوژی بیشتر گردد. در نتیجه در دهههای 50 و 60 نظریهای باعنوان پایان ایدئولوژی شکل گرفت<ref> کچوئیان، حسین، پایان ایدئولوژی، تهران، کیهان، 1376، ص 6.</ref>. این اصطلاح اولین بار توسط «ادوارد شیلز» در کنفرانس سال 1955 به کار رفت<ref>همان، ص 9.</ref>. این مسئله طی دو دهه به طور متناوب کانون توجه صاحبنظران [[لیبرال]] و محافظه کار همچون هاناآرنت، کارل پوپر، ریموند آرون و سیمور لیپیست قرار داشت و پس از [[انقلاب اسلامی]] همراه با سایر کشورهای جهان سومی وارد [[ایران]] شد. این ورود بدون توجه به ریشهها و زمینههای آن و اینکه بخشی از [[جنگ سرد]] علیه [[کمونیسم]] بود، صورت گرفت<ref>صص 9-10</ref>. | ||
تافلر و هابرماس پایان ایدئولوژی را خصیصه تمدن جدید و حاصل فرآیند عقلانی شدن جهان در تمدن غربی میدانند<ref> پارسا نیا ٰ همان ٰ ص 45.</ref>. اما روشن است که این نظریه با توجه به نگاه ابزارگرایانه ایشان به ایدئولوژی، تغییر آن با تغییر شرایط و محدود دانستن اهداف انسان به حیات مادی است. | تافلر و هابرماس پایان ایدئولوژی را خصیصه تمدن جدید و حاصل فرآیند عقلانی شدن جهان در تمدن غربی میدانند<ref> پارسا نیا ٰ همان ٰ ص 45.</ref>. اما روشن است که این نظریه با توجه به نگاه ابزارگرایانه ایشان به ایدئولوژی، تغییر آن با تغییر شرایط و محدود دانستن اهداف انسان به حیات مادی است. |