۲۱٬۸۸۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بزرگترین' به 'بزرگترین') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شخصیت | |||
| عنوان = احمد زاهرانی | |||
| تصویر = احمد-زاهرانی.jpg | |||
| نام = احمد زاهرانی | |||
| نامهای دیگر = | |||
| سال تولد = | |||
| تاریخ تولد = | |||
| محل تولد = [[افغانستان]] | |||
| سال درگذشت = | |||
| تاریخ درگذشت = | |||
| محل درگذشت = | |||
| استادان = | |||
| شاگردان = | |||
| دین = [[اسلام]] | |||
| مذهب = [[اهلسنت]] | |||
| آثار = | |||
| فعالیتها = همکاری با [[اخوانالمسلمین]] | |||
| وبگاه = | |||
}} | |||
< | '''احمد زاهرانی''' مصداق آیه شریفه قرآن مجید بودند:(إنهم فتية آمنوا بربهم وزدناهم هدي)؛ (آنها جوانانی هستند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم)<ref>سوره کهف:13.</ref> ایشان در خانهای ساده و محقر که از کودکی با توکل به [[خدا]] معروف بود، بزرگ شد. او در دامان خانوادهای رشد کرد که [[جهاد]] را بر همه چیز در زندگی ترجیح میدادند؛ لذا جهاد دغدغه ایشان شد.[[طائف]] اولین شهری بود که احمد درآن زندگی میکرد. احمد در میان برادران دینی خود زندگی آرامی داشت و در میان آنها جایگاه برجستهای داشت؛ او در کشور خود و در ماه رمضان سال 1406 قمری تلاش داشت تا روی ماهیت جهاد در [[افغانستان]] بایستد و پافشاری کند وارد افغانستان شد و مورد استقبال عدهای از مجاهدین قرار گرفت و ماموریتهای خود را نسبت به دشمنان توضیح دادد. وی قبول کرد که به مجاهدین بپیوندد، با اینکه سختیهای خاص خود را داشت در زمستان سربازها در میان برف زندگی میکنند. اما همه اینها بر روح مجاهد احمد اثری نگذاشت، بلکه او عاشق شهادت بود و با اخلاص و نرمی و صفای روح پذیرفت، فقط میخواست دین خود را ادا کند و به [[مسلمانان]] کمک کند. | ||
== مجاهد جوان == | |||
=مجاهد جوان= | |||
ایشان به صف مجاهدین پیوست و نمونهای از اطاعت خدا شد که برادرانش را برای نماز، سحر بیدار میکرد و جایی که احمد در آن جهت رزم فعالیت میکرد در منطقهای نزدیک دشمن، که بین او و مراکز [[کمونیستی]] فاصله کم بود. اقدامات حساس نظامی در آن منطقه خطرناک آغاز شد و او شجاع بود. یکی از حاضران از احمد پرسید: اگر دشمن با خرس و هواپیما و بمب و موشک به این منطقه حمله کند چه؟ کنار میکشی؟ او گفت: ان شاء الله با آن برخورد میکنیم. سائل گفت: نیرومندترین نیروی زمین است احمد گفت: خداوند در بهشت از آن قویتر است. وی در كنار مبارزه با دشمنان، از بزرگترين مبلغان در صف مجاهدين بود و [[فقه]] را برای آنان بيان میكرد و مقام [[جهاد]] را به آنان نشان میداد و هر روز بر معرفت آنان افزوده میشد. او را فردی با روحیه بالا و مغرور توصیف کردند. ایشان در میان مجاهدان با صدای زیبا قرآن میخواند و برادرانش را با سرودهای مبارزه آماده میکرد و مجاهدان پشت سر او نماز میخواندند و در مقابل این محبت از آنان میخواست که برایش آرزوی [[شهادت]] کنند. که [[شهادت]] تنها امید او در زندگی بود. | ایشان به صف مجاهدین پیوست و نمونهای از اطاعت خدا شد که برادرانش را برای نماز، سحر بیدار میکرد و جایی که احمد در آن جهت رزم فعالیت میکرد در منطقهای نزدیک دشمن، که بین او و مراکز [[کمونیستی]] فاصله کم بود. اقدامات حساس نظامی در آن منطقه خطرناک آغاز شد و او شجاع بود. یکی از حاضران از احمد پرسید: اگر دشمن با خرس و هواپیما و بمب و موشک به این منطقه حمله کند چه؟ کنار میکشی؟ او گفت: ان شاء الله با آن برخورد میکنیم. سائل گفت: نیرومندترین نیروی زمین است احمد گفت: خداوند در بهشت از آن قویتر است. وی در كنار مبارزه با دشمنان، از بزرگترين مبلغان در صف مجاهدين بود و [[فقه]] را برای آنان بيان میكرد و مقام [[جهاد]] را به آنان نشان میداد و هر روز بر معرفت آنان افزوده میشد. او را فردی با روحیه بالا و مغرور توصیف کردند. ایشان در میان مجاهدان با صدای زیبا قرآن میخواند و برادرانش را با سرودهای مبارزه آماده میکرد و مجاهدان پشت سر او نماز میخواندند و در مقابل این محبت از آنان میخواست که برایش آرزوی [[شهادت]] کنند. که [[شهادت]] تنها امید او در زندگی بود. | ||
=شهادت= | == شهادت == | ||
ایشان صبح روز جمعه 19 شعبان 1407 هجری قمری مصادف با 27 فروردین 1366 شمسی از کنار جوانانی که مشغول صحبت و شوخی بودند گذر کرد و به آنان گفت: خواندن سوره کهف را فراموش نکنید. مجاهدین مانند سازهای مستحکم به صف شدند تا بزرگترین عملیات نظامی را علیه دشمن انجام دهند و همه جمعیت رفتند. و در مغرب به تجمعات و مراکز تدارکاتی دشمن آتش گشودند. و نبردهای سختی رخ داد... و شهید احمد در حالی که در شادی و سرور بود از این دنیا به آن دنیا حرکت میکرد. | ایشان صبح روز جمعه 19 شعبان 1407 هجری قمری مصادف با 27 فروردین 1366 شمسی از کنار جوانانی که مشغول صحبت و شوخی بودند گذر کرد و به آنان گفت: خواندن سوره کهف را فراموش نکنید. مجاهدین مانند سازهای مستحکم به صف شدند تا بزرگترین عملیات نظامی را علیه دشمن انجام دهند و همه جمعیت رفتند. و در مغرب به تجمعات و مراکز تدارکاتی دشمن آتش گشودند. و نبردهای سختی رخ داد... و شهید احمد در حالی که در شادی و سرور بود از این دنیا به آن دنیا حرکت میکرد. | ||