پرش به محتوا

خلیفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۶۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آل سعود' به 'آل‌سعود')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


'''خلیفه''' به شخص نخست و پادشاه یک خلافت گفته می‌شود. این واژه عنوان و لقبی است که در قانون جوامع اسلامی یا [[شریعت]] به رهبر امت اسلامی داده می‌شود.
'''خلیفه''' به شخص نخست و پادشاه یک خلافت گفته می‌شود. این واژه عنوان و لقبی است که در قانون جوامع اسلامی یا [[شریعت]] به رهبر امت اسلامی داده می‌شود.
خلافت اصطلاحی سیاسی - مذهبی به معنای جانشینی [[محمد (ص) خاتم الانبیاء|پیامبر اکرم (ص)]] در امر سیاست، حکومت و دیانت است و شخصی که این منصب را به دوش می کشد خلیفه نامیده می‌شود.
خلافت اصطلاحی سیاسی - مذهبی به معنای جانشینی [[محمد (صلی الله علیه) خاتم الانبیاء|پیامبر اکرم (صلی الله علیه)]] در امر سیاست، حکومت و دیانت است و شخصی که این منصب را به دوش می کشد خلیفه نامیده می‌شود.


خلافت در آموزه‌های [[شیعه]] جانشینی پیامبر(ص) در همه امور دنیوی و اخروی است. خلفای رسول الله(ص) در مذهب تشیع، دوازده [[امام معصوم]](ع) از اهل بیت آن حضرتند و تنها تفاوتی که با او دارند، این است که [[وحی]] بر آنها نازل نمی‌شود. پس از وفات پیامبر اسلام، خلافت رسمی، (به جز دوره‌ کوتاه حکومت [[امام علی]](ع) و [[امام حسن مجتبی]] (ع)، عملاً به غیرمعصومان رسید و در حدود سیزده قرن اشخاص و خاندان‌های متعددی در گستره جهان اسلام خود را مصداق خلیفه پیامبر(ص) معرفی کردند.
خلافت در آموزه‌های [[شیعه]] جانشینی پیامبر(صلی الله علیه) در همه امور دنیوی و اخروی است. خلفای رسول الله (صلی الله علیه) در مذهب تشیع، دوازده [[امام معصوم]](ع) از اهل بیت آن حضرتند و تنها تفاوتی که با او دارند، این است که [[وحی]] بر آنها نازل نمی‌شود. پس از وفات پیامبر اسلام، خلافت رسمی، (به جز دوره‌ کوتاه حکومت [[امام علی]](ع) و [[امام حسن مجتبی]] (ع)، عملاً به غیرمعصومان رسید و در حدود سیزده قرن اشخاص و خاندان‌های متعددی در گستره جهان اسلام خود را مصداق خلیفه پیامبر(صلی الله علیه) معرفی کردند.


[[مسلمانان]] همچنین به خلیفه، امیرالمؤمنین، امام الامه، امام مؤمنین و در زبان گفتگو و مکالمه رهبر مسلمین نیز می‌گویند. پس از خلفای راشدین این عنوان توسط [[امویان]]، [[عباسیان]]، [[فاطمیان]]<ref>ر. ک:مقاله فاطمیان</ref>، [[عثمانی]]<ref>ر. ک:مقاله عثمانی</ref> و [[آل‌سعود]] نیز استفاده گردید.
[[مسلمانان]] همچنین به خلیفه، امیرالمؤمنین، امام الامه، امام مؤمنین و در زبان گفتگو و مکالمه رهبر مسلمین نیز می‌گویند. پس از خلفای راشدین این عنوان توسط [[امویان]]، [[عباسیان]]، [[فاطمیان]]<ref>ر. ک:مقاله فاطمیان</ref>، [[عثمانی]]<ref>ر. ک:مقاله عثمانی</ref> و [[آل‌سعود]] نیز استفاده گردید.
خط ۱۹: خط ۱۹:
خلافت، واژه‌ای عربی به معنای جانشین ساختن، و واژه خلیفه (جمع آن خلفاء و خلائف) به معنای جانشین، وکیل و قائم‌مقام است.<ref>ابن منظور، ذیل خَلَفَ؛ زبیدی، ج ۲۳، ص ۲۶۳ـ۲۶۵</ref> واژه‌های خلیفه<ref>بقره: ۳۰</ref>، خلفاء<ref>اعراف: ۶۹، ۷۴؛ نمل: ۶۲</ref> و خلائف<ref>انعام:۱۶۵؛ یونس: ۱۴، ۷۳؛ فاطر: ۳۹</ref> در قرآن به همین معنای لغوی به کار رفته است.
خلافت، واژه‌ای عربی به معنای جانشین ساختن، و واژه خلیفه (جمع آن خلفاء و خلائف) به معنای جانشین، وکیل و قائم‌مقام است.<ref>ابن منظور، ذیل خَلَفَ؛ زبیدی، ج ۲۳، ص ۲۶۳ـ۲۶۵</ref> واژه‌های خلیفه<ref>بقره: ۳۰</ref>، خلفاء<ref>اعراف: ۶۹، ۷۴؛ نمل: ۶۲</ref> و خلائف<ref>انعام:۱۶۵؛ یونس: ۱۴، ۷۳؛ فاطر: ۳۹</ref> در قرآن به همین معنای لغوی به کار رفته است.


بیشترین کاربرد دو واژه خلافت و خلیفه، کاربرد اصطلاحی آنهاست که در تحولات سیاسی جامعه اسلامی پس از وفات پیامبر(ص) به کار گرفته شد؛ اولی به معنای جانشینی در امر حکومت و مطلق امارت و حکومت پس از پیامبر و دومی، در معنای شخص جانشین پیامبر در امر حکومت. کاربرد فراوان اصطلاحات مذکور، این دو واژه را به کلیدی‌ترین مفاهیم فرهنگ سیاسی مسلمانان بدل ساخت و حتی بعدها، گروه‌هایی از مسلمانان در تبیین مشروعیت نظام خلافت، به کاربرد واژه خلیفه در قرآن استناد کردند.<ref>ماوردی، ۱۴۰۹، ص ۴؛ قلقشندی، مآثرالأنافة فی معالم الخلافة (بیروت)، ج ۱، ص ۸ـ۱۲، ۱۴ـ۱۶</ref> در همین معنا، دو واژه امامت و امام بارها در آثار مؤلفان مسلمان نخستین به کار رفته که با مفهوم امامت از دیدگاه شیعی تفاوت بسیار دارد.
بیشترین کاربرد دو واژه خلافت و خلیفه، کاربرد اصطلاحی آنهاست که در تحولات سیاسی جامعه اسلامی پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه) به کار گرفته شد؛ اولی به معنای جانشینی در امر حکومت و مطلق امارت و حکومت پس از پیامبر و دومی، در معنای شخص جانشین پیامبر در امر حکومت. کاربرد فراوان اصطلاحات مذکور، این دو واژه را به کلیدی‌ترین مفاهیم فرهنگ سیاسی مسلمانان بدل ساخت و حتی بعدها، گروه‌هایی از مسلمانان در تبیین مشروعیت نظام خلافت، به کاربرد واژه خلیفه در قرآن استناد کردند.<ref>ماوردی، ۱۴۰۹، ص ۴؛ قلقشندی، مآثرالأنافة فی معالم الخلافة (بیروت)، ج ۱، ص ۸ـ۱۲، ۱۴ـ۱۶</ref> در همین معنا، دو واژه امامت و امام بارها در آثار مؤلفان مسلمان نخستین به کار رفته که با مفهوم امامت از دیدگاه شیعی تفاوت بسیار دارد.


خلافت در تاریخ اسلامی، عنوان ساختار حکومتی است که اداره امور جامعه اسلامی پس از وفات پیامبر در قالب آن شکل گرفت و متصدی آن یعنی خلیفه، جانشین پیامبر اکرم در امر حکومت اسلامی محسوب می‌شد.  
خلافت در تاریخ اسلامی، عنوان ساختار حکومتی است که اداره امور جامعه اسلامی پس از وفات پیامبر در قالب آن شکل گرفت و متصدی آن یعنی خلیفه، جانشین پیامبر اکرم در امر حکومت اسلامی محسوب می‌شد.  
خط ۹۰: خط ۹۰:
== عمر بن خطاب ==
== عمر بن خطاب ==


ابوبکر اندکی پیش از وفاتش (سال ۱۳ق)، [[عمر بن خطاب]]<ref>ر. ک:مقاله عربن خطاب</ref> را به جانشینی خود منصوب و مسلمانان را به بیعت با وی ملزم ساخت.<ref>بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۸۸ـ۸۹، ۳۰۵؛ طبری، ج ۳، ص ۴۲۸ـ۴۳۴</ref> گفته شده است که وی علت اقدام خود را جلوگیری از بروز فتنه عنوان کرد.<ref>ابن سعد، ج ۳، ص ۲۰۰</ref> عمر بن خطاب را به تبعیت از عنوان خلیفگی ابوبکر، خلیفه خلیفه رسول‌اللّه نامیدند اما او ترجیح داد که به جای این عبارت طولانی، امیرالمؤمنین خطابش کنند.<ref>بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۲۱</ref> این لقب بعدها تا پایان عصر خلافت، رایج‌ترین و مهمترین لقب خلفا بود. عمر در مقام خلیفه، حدود اختیاراتش را همسان با اختیارات پیامبر(ص) می‌دانست.<ref>جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص۱۰۱</ref> برخی سیاست‌های حکومتی وی در نزدیک‌ساختن ساختار خلافت به ساختار حکومتی با مختصات زمامداری‌های رایج آن زمان، تأثیراتی جدّی به جاگذاشت؛ از جمله ترویج برتری عرب بر دیگر اقوام (اصطلاحاً عجم) که در تعارض آشکار با سیاست ضدنژادی پیامبر اسلام بود، امتیازبندی مسلمانان در تقسیم بیت‌المال که آن را مال‌اللّه می‌نامید و لغو شیوه تقسیم غنایم به صورت مساوی.<ref>مالک بن انس، ص ۳۰۸؛ ابن سعد، ج ۳، ص ۲۷۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص ۴۴۸ـ ۴۶۱؛ ماوردی، نصیحة الملوک، ص ۳۵۳</ref>
ابوبکر اندکی پیش از وفاتش (سال ۱۳ق)، [[عمر بن خطاب]]<ref>ر. ک:مقاله عربن خطاب</ref> را به جانشینی خود منصوب و مسلمانان را به بیعت با وی ملزم ساخت.<ref>بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۸۸ـ۸۹، ۳۰۵؛ طبری، ج ۳، ص ۴۲۸ـ۴۳۴</ref> گفته شده است که وی علت اقدام خود را جلوگیری از بروز فتنه عنوان کرد.<ref>ابن سعد، ج ۳، ص ۲۰۰</ref> عمر بن خطاب را به تبعیت از عنوان خلیفگی ابوبکر، خلیفه خلیفه رسول‌اللّه نامیدند اما او ترجیح داد که به جای این عبارت طولانی، امیرالمؤمنین خطابش کنند.<ref>بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۲۱</ref> این لقب بعدها تا پایان عصر خلافت، رایج‌ترین و مهمترین لقب خلفا بود. عمر در مقام خلیفه، حدود اختیاراتش را همسان با اختیارات پیامبر(صلی الله علیه) می‌دانست.<ref>جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص۱۰۱</ref> برخی سیاست‌های حکومتی وی در نزدیک‌ساختن ساختار خلافت به ساختار حکومتی با مختصات زمامداری‌های رایج آن زمان، تأثیراتی جدّی به جاگذاشت؛ از جمله ترویج برتری عرب بر دیگر اقوام (اصطلاحاً عجم) که در تعارض آشکار با سیاست ضدنژادی پیامبر اسلام بود، امتیازبندی مسلمانان در تقسیم بیت‌المال که آن را مال‌اللّه می‌نامید و لغو شیوه تقسیم غنایم به صورت مساوی.<ref>مالک بن انس، ص ۳۰۸؛ ابن سعد، ج ۳، ص ۲۷۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص ۴۴۸ـ ۴۶۱؛ ماوردی، نصیحة الملوک، ص ۳۵۳</ref>


== عثمان بن عفان ==
== عثمان بن عفان ==


عمر، تعیین جانشین خود را به شورایی شش نفره از صحابه پیامبر(ص) واگذار کرد. عثمان بن عفان در سال ۲۳ق به عنوان سومین خلیفه بر مسند قدرت نشست. شرط مهم بیعت شورای شش نفره با او، علاوه بر عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر، تبعیت از دو خلیفه نخست (سیره شیخین) بود؛ امری که علی بن ابی‌طالب از پذیرش آن امتناع کرد.<ref>ابن شبّه نمیری، ج ۳، ص ۹۳۰؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۲؛ طبری، ج ۴، ص ۲۳۳؛قس ابن قتیبه، ج ۱، ص ۲۶ـ۲۷</ref> اما بنابر منابع تاریخی، عثمان چندان به شروط مذکور پایبند نماند؛ از جمله گماشتن برخی از رانده‌شدگان از سوی پیامبر(ص) به سمت‌های عالی حکومتی، مسلط ساختن بنی امیه بر امور حکومتی و بخشش‌های بدون ضابطه از بیت‌المال به برخی افراد و نیز اقوام اموی‌اش.<ref>ابن تیبه، ج ۱، ص ۳۲؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۸، ۱۷۴؛ طبری، ج ۴، ص ۳۴۷ـ ۳۴۸؛ برای شرح بیشتر در این خصوص رجوع کنید به جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج ۲، ص ۳۴۴ـ ۳۴۹</ref>
عمر، تعیین جانشین خود را به شورایی شش نفره از صحابه پیامبر(صلی الله علیه) واگذار کرد. عثمان بن عفان در سال ۲۳ق به عنوان سومین خلیفه بر مسند قدرت نشست. شرط مهم بیعت شورای شش نفره با او، علاوه بر عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر، تبعیت از دو خلیفه نخست (سیره شیخین) بود؛ امری که علی بن ابی‌طالب از پذیرش آن امتناع کرد.<ref>ابن شبّه نمیری، ج ۳، ص ۹۳۰؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۲؛ طبری، ج ۴، ص ۲۳۳؛قس ابن قتیبه، ج ۱، ص ۲۶ـ۲۷</ref> اما بنابر منابع تاریخی، عثمان چندان به شروط مذکور پایبند نماند؛ از جمله گماشتن برخی از رانده‌شدگان از سوی پیامبر(صلی الله علیه) به سمت‌های عالی حکومتی، مسلط ساختن بنی امیه بر امور حکومتی و بخشش‌های بدون ضابطه از بیت‌المال به برخی افراد و نیز اقوام اموی‌اش.<ref>ابن تیبه، ج ۱، ص ۳۲؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۸، ۱۷۴؛ طبری، ج ۴، ص ۳۴۷ـ ۳۴۸؛ برای شرح بیشتر در این خصوص رجوع کنید به جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج ۲، ص ۳۴۴ـ ۳۴۹</ref>


== علی بن ابیطالب (ع) ==
== علی بن ابیطالب (ع) ==
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
دستگاه فرمانروایی معاویة بن ابی سفیان در شام با دستگاه خلافت پهلو می‌زد. این هم‌عرضی تا زمان خلافت علی(ع) با هیچ‌گونه مخالفتی روبه‌رو نشده بود، اما امام علی از همان آغاز وی را عزل کرد.<ref>:ابوالفرج اصفهانی، ص. ۴۷</ref> امام حسن دست به تقابل با معاویه زد، ولی سرانجام راهی جز صلح با معاویه نیافت. بنابراین پس از شش ماه خلافت، کناره‌گیری و با معاویه صلح کرد. بنابه روایت بلاذری،<ref>اسفراینی، ج۲، ص۵۰۱؛ غزالی، ص۲۷ـ۲۸، ۱۴۸؛ سجاسی، ص۳۴ـ۳۹</ref> یکی از شروط امام حسن در صلحنامه، خودداری معاویه از تعیین جانشین و واگذاری تعیین خلیفه پس از خود به مسلمانان بوده است. گفته شده است که امام با پیشنهاد معاویه مبنی بر احراز مقام خلافت پس از معاویه مخالفت کرد.<ref>:ابوالفرج اصفهانی، ص. ۴۷</ref>
دستگاه فرمانروایی معاویة بن ابی سفیان در شام با دستگاه خلافت پهلو می‌زد. این هم‌عرضی تا زمان خلافت علی(ع) با هیچ‌گونه مخالفتی روبه‌رو نشده بود، اما امام علی از همان آغاز وی را عزل کرد.<ref>:ابوالفرج اصفهانی، ص. ۴۷</ref> امام حسن دست به تقابل با معاویه زد، ولی سرانجام راهی جز صلح با معاویه نیافت. بنابراین پس از شش ماه خلافت، کناره‌گیری و با معاویه صلح کرد. بنابه روایت بلاذری،<ref>اسفراینی، ج۲، ص۵۰۱؛ غزالی، ص۲۷ـ۲۸، ۱۴۸؛ سجاسی، ص۳۴ـ۳۹</ref> یکی از شروط امام حسن در صلحنامه، خودداری معاویه از تعیین جانشین و واگذاری تعیین خلیفه پس از خود به مسلمانان بوده است. گفته شده است که امام با پیشنهاد معاویه مبنی بر احراز مقام خلافت پس از معاویه مخالفت کرد.<ref>:ابوالفرج اصفهانی، ص. ۴۷</ref>


امام حسن آخرین خلیفه از اولین دوره خلافت اسلامی و از سلسله خلفایی بود که بعدها با عنوان راشدین، هویتی کاریزماتیک (فرهمند) یافتند. این نگرش که تصاویری روشن از آن را در آثار مؤلفان سنّی‌مذهب قرون مختلف به‌وفور می‌توان یافت،<ref>اسفراینی، ج۲، ص۵۰۱؛ غزالی، ص۲۷ـ۲۸، ۱۴۸؛ سجاسی، ص۳۴ـ۳۹</ref> حاصلِ برخورداری از ویژگی‌هایی چون تعلق به حلقه صحابه ممتاز پیامبر(ص)، خویشاوندی نَسَبی یا سببی با پیامبر، فضل تقدم در اسلام و یاری پیامبر و آرمان الهی‌اش، و بالاخره سیره عملی (در این مورد، خلیفه سوم را باید مستثنا کرد) بود که نه‌تنها تفاوت معناداری میان آنان و خلفای بعدی پدید آورد، بلکه به شاخصی برای ارزیابی عملکرد صاحبان قدرت در جامعه اسلامی بدل شد.
امام حسن آخرین خلیفه از اولین دوره خلافت اسلامی و از سلسله خلفایی بود که بعدها با عنوان راشدین، هویتی کاریزماتیک (فرهمند) یافتند. این نگرش که تصاویری روشن از آن را در آثار مؤلفان سنّی‌مذهب قرون مختلف به‌وفور می‌توان یافت،<ref>اسفراینی، ج۲، ص۵۰۱؛ غزالی، ص۲۷ـ۲۸، ۱۴۸؛ سجاسی، ص۳۴ـ۳۹</ref> حاصلِ برخورداری از ویژگی‌هایی چون تعلق به حلقه صحابه ممتاز پیامبر(صلی الله علیه)، خویشاوندی نَسَبی یا سببی با پیامبر، فضل تقدم در اسلام و یاری پیامبر و آرمان الهی‌اش، و بالاخره سیره عملی (در این مورد، خلیفه سوم را باید مستثنا کرد) بود که نه‌تنها تفاوت معناداری میان آنان و خلفای بعدی پدید آورد، بلکه به شاخصی برای ارزیابی عملکرد صاحبان قدرت در جامعه اسلامی بدل شد.


نظریاتی چون آرای اهل حل و عقد و اهل استخلاف، اصل شورا،<ref>حاتم قادری، تحول مبانی مشروعیت خلافت، ص ۸۳ـ۸۴، ۸۷؛ جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص ۹۹</ref> قریشی بودن خلیفه، نقش بیعت به عنوان وسیله‌ای برای اثبات خلافت یا اظهار وفاداری و موافقت<ref> ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ص ۶ـ۷؛ رجوع کنید به: جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص ۹۰ـ۹۳</ref>، ضرورت اطاعت از حاکم با هدف حفظ جماعت امت و نهی از خروج<ref>ابن ابی شیبه، ج ۷، ص ۵۶۶ـ۵۶۷</ref>، امکان یا عدم امکان خلع خلیفه<ref>ابن فرّاء، ص ۲۰ـ۲۳</ref>، جهاد با بُغات (جمع باغی) و نظایر آن، همگی برگرفته از نحوه انتصاب خلفای راشدین و عملکردشان بود که به عنوان الگوی حکومتی مطلوب به آنها استناد می‌شد.
نظریاتی چون آرای اهل حل و عقد و اهل استخلاف، اصل شورا،<ref>حاتم قادری، تحول مبانی مشروعیت خلافت، ص ۸۳ـ۸۴، ۸۷؛ جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص ۹۹</ref> قریشی بودن خلیفه، نقش بیعت به عنوان وسیله‌ای برای اثبات خلافت یا اظهار وفاداری و موافقت<ref> ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ص ۶ـ۷؛ رجوع کنید به: جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص ۹۰ـ۹۳</ref>، ضرورت اطاعت از حاکم با هدف حفظ جماعت امت و نهی از خروج<ref>ابن ابی شیبه، ج ۷، ص ۵۶۶ـ۵۶۷</ref>، امکان یا عدم امکان خلع خلیفه<ref>ابن فرّاء، ص ۲۰ـ۲۳</ref>، جهاد با بُغات (جمع باغی) و نظایر آن، همگی برگرفته از نحوه انتصاب خلفای راشدین و عملکردشان بود که به عنوان الگوی حکومتی مطلوب به آنها استناد می‌شد.
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
== عباسیان ==
== عباسیان ==


سومین دوران خلافت اسلامی، دوره عباسیان است که بیش از پنج قرن (۱۳۲ـ۶۵۶ق) با ۳۷ خلیفه، بر قلمرو جهان اسلام حاکم بود. شکل‌گیری این خلافت با شعار الرضا من آل محمد (ص) بود و بیعت با سفاح بر مبنای احقاق حقوق اهل بیت و بازگشت میراث الهی (جانشینی) پیامبر (ص) به خاندانش صورت گرفت.<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵۰ـ۳۵۱</ref> وراثت در ساختار خلافت عباسیان، رکن لازم‌الاجرا به شمار می‌آمد.
سومین دوران خلافت اسلامی، دوره عباسیان است که بیش از پنج قرن (۱۳۲ـ۶۵۶ق) با ۳۷ خلیفه، بر قلمرو جهان اسلام حاکم بود. شکل‌گیری این خلافت با شعار الرضا من آل محمد (صلی الله علیه) بود و بیعت با سفاح بر مبنای احقاق حقوق اهل بیت و بازگشت میراث الهی (جانشینی) پیامبر (صلی الله علیه) به خاندانش صورت گرفت.<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵۰ـ۳۵۱</ref> وراثت در ساختار خلافت عباسیان، رکن لازم‌الاجرا به شمار می‌آمد.


بیعت با خلیفه، در این دوره با آداب و رسومی خاص همراه بود. آثار مربوط به تشریفات و آداب و رسوم دربار خلفا، از همان قرون دوم و سوم نگاشته شد و تجملات و تشریفات در همه ابعاد در زمره شئون لازم برای خلیفه و دستگاه خلافت معرفی شد.
بیعت با خلیفه، در این دوره با آداب و رسومی خاص همراه بود. آثار مربوط به تشریفات و آداب و رسوم دربار خلفا، از همان قرون دوم و سوم نگاشته شد و تجملات و تشریفات در همه ابعاد در زمره شئون لازم برای خلیفه و دستگاه خلافت معرفی شد.
confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴

ویرایش