پرش به محتوا

عمر بن خطاب: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
| نام = فارسی عمر بن خطاب عربی: أبوحفص عمر بن الخطاب العدوی القرشی
| نام = فارسی عمر بن خطاب عربی: أبوحفص عمر بن الخطاب العدوی القرشی
| نام‌های دیگر = ابوحفص
| نام‌های دیگر = ابوحفص
| سال تولد = ۴۰ قبل از بعثت
| سال تولد = ۴۰ قبل از [[بعثت]]
| تاریخ تولد =  
| تاریخ تولد =  
| محل تولد = مکه، حجاز
| محل تولد = [[مکه]]، [[حجاز]]
| سال درگذشت =  
| سال درگذشت =  
| تاریخ درگذشت = ۲۳ قبل از بعثت
| تاریخ درگذشت = ۲۳ قبل از بعثت
| محل درگذشت =  مدینه
| محل درگذشت =  [[مدینه]]
| استادان =  
| استادان =  
| شاگردان =  
| شاگردان =  
| دین = اسلام
| دین = [[اسلام]]
| مذهب =  
| مذهب =  
| آثار =  
| آثار =  
خط ۱۸: خط ۱۸:
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
'''عمر بن الخطاب''' (به عربی: أبوحفص عمر بن الخطاب العدوی القرشی) ملقب به عمر فاروق (متوفی ۲۳ ق)، خلیفه دوم از خلفای نخستین است. وی بنا به وصیت خلیفه اول به مدت ۱۰ سال (۱۳-۲۳ ق) [[خلیفه مسلمانان]] بود. در زمان او اعراب موفق شدند بخش‌های عظیمی از امپراطوری ساسانی و امپراطوری روم را به تصرف خود درآوردند. صحابهٔ [[محمد (صلی الله علیه) خاتم الانبیاء|پیامبر (صلی الله علیه)]]، فرمانده نظامی در سپاه صدر اسلام و خلیفه دوم از [[خلفای راشدین]] بود. مورخین تاریخ اسلام گاهی وی را خلیفه عمر اول و عمر بن عبدالعزیز را عمر دوم می‌نامند. در دوران حکومت عمر بن خطاب گستردگی سرزمین اسلامی به شکل بی‌سابقه‌ای وسیع شد و بیشتر سرزمین‌های تحت حکومت ساسانیان به‌جز تبرستان، دو سوم امپراتوری روم شرقی را در بر می‌گرفت. حملات وی به شاهنشاهی ایران در دوران ساسانی در مدت کمتر از ۲ سال موجب سقوط این دودمان گردید. [[شیعیان]] به دلیل برخی اقدامات وی، مانند غصب خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و هتک حرمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ماجرای غصب [[فدک]] و هجوم به خانه آن حضرت که منجر به شهادت ایشان شد، وی را شایسته نکوهش می‌دانند.  
'''عمر بن الخطاب''' (به عربی: أبوحفص عمر بن الخطاب العدوی القرشی) ملقب به عمر فاروق (متوفی ۲۳ ق)، خلیفه دوم از خلفای نخستین است. وی بنا به وصیت خلیفه اول به مدت ۱۰ سال (۱۳-۲۳ ق) [[خلیفه]] [[مسلمان|مسلمانان]] بود. در زمان او اعراب موفق شدند بخش‌های عظیمی از امپراطوری ساسانی و امپراطوری روم را به تصرف خود درآوردند. [[صحابه|صحابهٔ]] [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلی الله علیه)]]، فرمانده نظامی در سپاه صدر اسلام و خلیفه دوم از [[خلفای راشدین]] بود. مورخین تاریخ اسلام گاهی وی را خلیفه عمر اول و عمر بن عبدالعزیز را عمر دوم می‌نامند. در دوران حکومت عمر بن خطاب گستردگی سرزمین اسلامی به شکل بی‌سابقه‌ای وسیع شد و بیشتر سرزمین‌های تحت حکومت ساسانیان به‌جز تبرستان، دو سوم امپراتوری روم شرقی را در بر می‌گرفت. حملات وی به شاهنشاهی ایران در دوران ساسانی در مدت کمتر از ۲ سال موجب سقوط این دودمان گردید. [[شیعیان]] به دلیل برخی اقدامات وی، مانند غصب خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و هتک حرمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ماجرای غصب [[فدک]] و هجوم به خانه آن حضرت که منجر به شهادت ایشان شد، وی را شایسته نکوهش می‌دانند.  


== معرفی عمر بن خطاب ==
== معرفی عمر بن خطاب ==
خط ۵۹: خط ۵۹:
# عیاض بن عمر که مادرش عاتکه دختر زید بن عمرو بن نفیل است‏.<ref> الطبقات ‏الکبرى/ترجمه، ج‏۳،ص:۲۲۸</ref>
# عیاض بن عمر که مادرش عاتکه دختر زید بن عمرو بن نفیل است‏.<ref> الطبقات ‏الکبرى/ترجمه، ج‏۳،ص:۲۲۸</ref>


البته در مسئله ازدواج ام کلثوم با عمر اختلاف‌هایی بین علمای [[شیعه]] و [[سنی]] وجود دارد. برخی از علمای شیعه مانند [[شیخ مفید]] در دو رساله مجزا به نام‌های المسائل العُکبریة و المسائل السرویة</ref> بر این باورند که اصلاً ازدواجی رخ نداده است. برخی دیگر همچون [[آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی]] بنا بر روایت نووی عالم اهل سنت در کتاب تهذیب الاسماء بر این عقیده اند که ام کلثومی که با عمر ازدواج کرده است در واقع دختر [[ابوبکر]] و ربیبة حضرت علی (علیه السلام) بوده است. دسته دیگر از علمای شیعه نیز مانند رضی الدین حلی، علامه مقرّم و علامه باقر شریف القرشی اصل وجود دختری به نام امّ کلثوم را برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) منکر شده‌اند. گروهی نیز چون سید مرتضی این ازدواج را امری اجباری و زوری تلقی کرده‌اند.
البته در مسئله ازدواج ام کلثوم با عمر اختلاف‌هایی بین علمای [[شیعه]] و [[سنی]] وجود دارد. برخی از علمای شیعه مانند [[شیخ مفید]] در دو رساله مجزا به نام‌های المسائل العُکبریة و المسائل السرویة بر این باورند که اصلاً ازدواجی رخ نداده است. برخی دیگر هم‌چون [[آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی]] بنا بر روایت نووی عالم اهل‌سنت در کتاب تهذیب الاسماء بر این عقیده اند که ام کلثومی که با عمر ازدواج کرده است در واقع دختر [[ابوبکر]] و ربیبة حضرت علی (علیه السلام) بوده است. دسته دیگر از علمای شیعه نیز مانند رضی الدین حلی، علامه مقرّم و علامه باقر شریف القرشی اصل وجود دختری به نام امّ کلثوم را برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) منکر شده‌اند. گروهی نیز چون سید مرتضی این ازدواج را امری اجباری و زوری تلقی کرده‌اند.


== مخالفت بااسلام ==
== مخالفت بااسلام ==
خط ۶۸: خط ۶۸:
جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۱</ref> ولی مسعودی، تاریخ‌نگار قرن چهارم هجری، سال نهم بعثت را ذکر کرده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۲۱</ref> بنابر نقل ابن حجر عسقلانی، محدث سنی قرن نهم، عمر قبل از اسلام آوردن، مسلمانان را آزار می‌داد<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج‏۴، ص۴۸۴؛ طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۴</ref> و برخی از آنان را شکنجه می‌کرد.<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر ،ج‏۲، ص۶۹</ref> از خود او نیز نقل شده است که بیش از همه با رسول خدا دشمنی داشته است.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۱۱</ref>
جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۱</ref> ولی مسعودی، تاریخ‌نگار قرن چهارم هجری، سال نهم بعثت را ذکر کرده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۲۱</ref> بنابر نقل ابن حجر عسقلانی، محدث سنی قرن نهم، عمر قبل از اسلام آوردن، مسلمانان را آزار می‌داد<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج‏۴، ص۴۸۴؛ طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۴</ref> و برخی از آنان را شکنجه می‌کرد.<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر ،ج‏۲، ص۶۹</ref> از خود او نیز نقل شده است که بیش از همه با رسول خدا دشمنی داشته است.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۱۱</ref>


درباره ماجرای اسلام آوردن عمر نقل شده است که روزی شمشیر برداشت تا پیامبر(صلی الله علیه) را به قتل برساند، ولی خواهر تازه‌مسلمانش، او را از این کار منصرف کرد و عمر پس از شنیدن آیاتی از [[قرآن]]، اسلام آورد.<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱، ص۱۷۴</ref> پس از هجرت مسلمانان به مدینه، پیامبر(صلی الله علیه) بین عمر و ابوبکر، عقد اخوت بست. <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۰۶</ref>
درباره ماجرای اسلام آوردن عمر نقل شده است که روزی شمشیر برداشت تا پیامبر (صلی الله علیه) را به قتل برساند، ولی خواهر تازه‌مسلمانش، او را از این کار منصرف کرد و عمر پس از شنیدن آیاتی از [[قرآن]]، اسلام آورد.<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱، ص۱۷۴</ref> پس از هجرت مسلمانان به مدینه، پیامبر(صلی الله علیه) بین عمر و ابوبکر، عقد اخوت بست. <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۰۶</ref>


در برخی منابع [[اهل سنت]] همچون المنتظم اثر ابن جوزی، مورخ و مفسر سنی قرن ششم، آمده است که پس از اسلام آوردن عمر در سال ششم [[بعثت]] بود که دعوت به اسلام علنی شد و مسلمانان توانستند در [[مسجد الحرام]] جمع شوند و بر گرد [[کعبه]] طواف کنند و حق خود را از کسانی که به مسلمانان ستم کرده بودند، بگیرند.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج‏۴، ص۱۳۵</ref> سید جعفر مرتضی در این زمینه گفته است چگونه ممکن است قریش پیش از هجرت مسلمانان به [[مدینه]] از عمر واهمه داشته باشد، در حالی که عمر در سال ششم هجری در ماجرای صلح حدیبیه از رفتن نزد قریش واهمه داشت و درخواست پیامبر برای مذاکره با قریش را به این دلیل که ممکن است قریش به او آسیب برسانند، نپذیرفت.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ۱۴۲۶ق، ج‏۱۵، ص۲۹۹-۳۰۰</ref>
در برخی منابع [[اهل‌سنت]] همچون المنتظم اثر ابن جوزی، مورخ و مفسر سنی قرن ششم، آمده است که پس از اسلام آوردن عمر در سال ششم [[بعثت]] بود که دعوت به اسلام علنی شد و مسلمانان توانستند در [[مسجد الحرام]] جمع شوند و بر گرد [[کعبه]] طواف کنند و حق خود را از کسانی که به مسلمانان ستم کرده بودند، بگیرند.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج‏۴، ص۱۳۵</ref> سید جعفر مرتضی در این زمینه گفته است چگونه ممکن است قریش پیش از هجرت مسلمانان به [[مدینه]] از عمر واهمه داشته باشد، در حالی که عمر در سال ششم هجری در ماجرای صلح حدیبیه از رفتن نزد قریش واهمه داشت و درخواست پیامبر برای مذاکره با قریش را به این دلیل که ممکن است قریش به او آسیب برسانند، نپذیرفت.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ۱۴۲۶ق، ج‏۱۵، ص۲۹۹-۳۰۰</ref>


== شرکت در غزوه‌ها و جنگ‌ها ==
== شرکت در غزوه‌ها و جنگ‌ها ==
=== در زمان پیامبر(صلی الله علیه) ===
اخباری درخور توجه از او در زمان حیات رسول خدا(صلی الله علیه) نرسیده است. او را به سبب خردسالی از نبرد در غزوه‌های بدر<ref>الکامل، ج۲، ص۱۳۶</ref> و احد بازداشتند.<ref>الکامل، ج۲، ص۱۵۱</ref> به گفته خودش در ۲۱ غزوه شرکت داشت که نخستین آنها خندق بود. در شش غزوه غایب بود؛ زیرا پیامبر(صلی الله علیه) به او اجازه حضور در آنها را نداد.<ref> تاریخ طبری، ج۲، ص۲۰۷</ref> از چگونگی شرکت او در این غزوه‌ها گزارشی در دست نیست. وی را از فراریان [[جنگ موته]] دانسته‌اند که بر اثر آن در [[مدینه]] سخت سرزنش شد.<ref> البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۸۳</ref> در فتح مکه حاضر بوده و چگونگی ورود پیامبر(صلی الله علیه) به مکه و عملکرد ایشان در نابود ‌کردن بت‌ها را گزارش کرده است.<ref> البدایة و النهایه، ج۴، ص۳۳۶، ۳۴۷</ref>


=== پس از پیامبر(صلی الله علیه) ===
=== در زمان پیامبر (صلی الله علیه) ===
اخباری درخور توجه از او در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه) نرسیده است. او را به سبب خردسالی از نبرد در غزوه‌های بدر<ref>الکامل، ج۲، ص۱۳۶</ref> و احد بازداشتند.<ref>الکامل، ج۲، ص۱۵۱</ref> به گفته خودش در ۲۱ غزوه شرکت داشت که نخستین آنها خندق بود. در شش غزوه غایب بود؛ زیرا پیامبر(صلی الله علیه) به او اجازه حضور در آنها را نداد.<ref> تاریخ طبری، ج۲، ص۲۰۷</ref> از چگونگی شرکت او در این غزوه‌ها گزارشی در دست نیست. وی را از فراریان [[جنگ موته]] دانسته‌اند که بر اثر آن در [[مدینه]] سخت سرزنش شد.<ref> البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۸۳</ref> در فتح مکه حاضر بوده و چگونگی ورود پیامبر (صلی الله علیه) به مکه و عملکرد ایشان در نابود ‌کردن بت‌ها را گزارش کرده است.<ref> البدایة و النهایه، ج۴، ص۳۳۶، ۳۴۷</ref>
 
=== پس از پیامبر (صلی الله علیه) ===
وی در زمان ابوبکر در [[جنگ‌های ردّه]] شرکت داشت و چگونگی کشته شدن [[مسیلمه کذاب]] در سال یازدهم ق. را گزارش کرده است.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۰؛ الکامل، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵</ref>در همین جنگ، عمویش زید بن خطاب به دست اصحاب مسیلمه کشته شد و عمر به گمان کوتاهی ورزیدن عبدالله، در صدد توبیخ او برآمد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۰؛ الکامل، ج۲، ص۳۶۶</ref> در دوره خلافت پدرش در برخی فتوحات و لشکرکشی‌ها حضور داشت. بر پایه گزارش‌های تاریخی، در فتح خراسان و جرجان به فرماندهی سعید بن العاص شرکت داشته است.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۰۷-</ref> گفته‌اند که در فتح مصر نیز حاضر بوده است.<ref>تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۵۵</ref> پدرش در دوران خلافت خود، برای او سالانه ۵۰۰۰ درهم مقرری از بیت‌المال قرار داد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳</ref> این، مقداری بود که به اصحاب بدر پرداخت می‌شد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۳۸</ref>؛ اما او از اصحاب بدر نبود. ابن عمر به سال ۲۸ق. در فتح افریقیه، حد فاصل [[تونس]] و [[مراکش]]، تحت فرماندهی عبدالله بن سعد بن ابی‌سرح شرکت داشت.<ref>فتوح البلدان، ج۱، ص۲۶۷</ref>
وی در زمان ابوبکر در [[جنگ‌های ردّه]] شرکت داشت و چگونگی کشته شدن [[مسیلمه کذاب]] در سال یازدهم ق. را گزارش کرده است.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۰؛ الکامل، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵</ref>در همین جنگ، عمویش زید بن خطاب به دست اصحاب مسیلمه کشته شد و عمر به گمان کوتاهی ورزیدن عبدالله، در صدد توبیخ او برآمد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۰؛ الکامل، ج۲، ص۳۶۶</ref> در دوره خلافت پدرش در برخی فتوحات و لشکرکشی‌ها حضور داشت. بر پایه گزارش‌های تاریخی، در فتح خراسان و جرجان به فرماندهی سعید بن العاص شرکت داشته است.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۰۷-</ref> گفته‌اند که در فتح مصر نیز حاضر بوده است.<ref>تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۵۵</ref> پدرش در دوران خلافت خود، برای او سالانه ۵۰۰۰ درهم مقرری از بیت‌المال قرار داد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳</ref> این، مقداری بود که به اصحاب بدر پرداخت می‌شد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۳۸</ref>؛ اما او از اصحاب بدر نبود. ابن عمر به سال ۲۸ق. در فتح افریقیه، حد فاصل [[تونس]] و [[مراکش]]، تحت فرماندهی عبدالله بن سعد بن ابی‌سرح شرکت داشت.<ref>فتوح البلدان، ج۱، ص۲۶۷</ref>


خط ۹۷: خط ۹۸:


=== گسترش فتوحات ===
=== گسترش فتوحات ===
عمر در طول ده سال خلافت خود، سیاست توسعه فتوحات را پی گرفت و به تصرّف سایر مناطق در [[شامات]]<ref>ر. ک :مقاله شامات</ref>، [[عراق]]<ref>ر. ک:مقاله عراق</ref> و [[ایران]] ادامه داد. مردم این مناطق نیز از سویی با ضعف حکومت مرکزی خود و قاطعیت مسلمانان مواجه شدند و از سوی دیگر از ظلم و ستم دیرین پادشاهان به تنگ آمده بودند؛ به همین سبب، به سرعت به اسلام روی آوردند و یا درخواست صلح کردند. برخی از شهرها و مناطق فتح شده در شام، عراق و ایران، عبارتند از: ا[[ردن]]، [[فلسطین]]، [[مصر]]، اسکندریه، حمص، قنسرین [[حلب]]، منبج، [[قادسیه]]، [[بصره]]<ref>ر. ک:مقاله بصره</ref>، حیره، نهاوند، [[آذربایجان]]، اهواز، اصطخر، همدان و [[اصفهان]].<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، صص ۱۴۱-۱۵۷</ref>
عمر در طول ده سال خلافت خود، سیاست توسعه فتوحات را پی گرفت و به تصرّف سایر مناطق در [[شامات]]، [[عراق]] و [[ایران]] ادامه داد. مردم این مناطق نیز از سویی با ضعف حکومت مرکزی خود و قاطعیت مسلمانان مواجه شدند و از سوی دیگر از ظلم و ستم دیرین پادشاهان به تنگ آمده بودند؛ به همین سبب، به سرعت به اسلام روی آوردند و یا درخواست صلح کردند. برخی از شهرها و مناطق فتح شده در شام، عراق و ایران، عبارتند از: ا[[ردن]]، [[فلسطین]]، [[مصر]]، اسکندریه، حمص، قنسرین [[حلب]]، منبج، [[قادسیه]]، [[بصره]]، حیره، نهاوند، [[آذربایجان]]، اهواز، اصطخر، همدان و [[اصفهان]].<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، صص ۱۴۱-۱۵۷</ref>


مسلمانان با فتح این مناطق، به گسترش اسلام، در جهان کمک کردند؛ امّا یکی از انگیزه‌های مهمّ اعراب برای حضور چشمگیر در این فتوحات، دستیابی به غنایم و دریافت خراج بود.<ref>الاخبار الطوال، دینوری، ص۱۱۶؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۴</ref> این امر سبب شد تا به تدریج فرهنگ تجمّل‌گرایی و دنیاطلبی بر فضای زهد جامعه اسلامی غلبه یابد و مسائلی را به‌ویژه در روزگار خلیفه سوم به وجود آورد.<ref>مروج‌الذّهب، ج۱، ص۳۰۵</ref>
مسلمانان با فتح این مناطق، به گسترش اسلام، در جهان کمک کردند؛ امّا یکی از انگیزه‌های مهمّ اعراب برای حضور چشمگیر در این فتوحات، دستیابی به غنایم و دریافت خراج بود.<ref>الاخبار الطوال، دینوری، ص۱۱۶؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۴</ref> این امر سبب شد تا به تدریج فرهنگ تجمّل‌گرایی و دنیاطلبی بر فضای زهد جامعه اسلامی غلبه یابد و مسائلی را به‌ویژه در روزگار خلیفه سوم به وجود آورد.<ref>مروج‌الذّهب، ج۱، ص۳۰۵</ref>


=== اقدامات حکومتی ===
=== اقدامات حکومتی ===
خلیفه دوم، افزون بر ادامه فتوحات و توسعه جغرافیایی جامعه اسلامی، اقدامات دیگری نیز انجام داد. از جمله این‌که در سال شانزده قمری برای سهولت در ثبت وقایع، به پیشنهاد حضرت علی(علیه السلام)، [[هجرت رسول خدا]](صلی الله علیه) را مبدأ تاریخ قرار داد.<ref>طبری آورده است که اولین بار، شخص رسول خدا(صلی الله علیه)، پس از هجرت به مدینه، ماه ربیع‌الاول را مبدأ تاریخ قرار داد، (تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۱۰)</ref> همچنین به یمن ثروت هنگفتی که نصیب دستگاه خلافت شده بود، پیشنهاد تشکیل دیوان را به تقلید از ملوک شام به اجرا گذارد و برای افراد، به ترتیب سابقه‌ای که در اسلام داشتند، مقرّری تعیین کرد. وی مناطقی مانند: مدینه، مصر، جزیره، [[کوفه]]<ref>ر. ک:مقاله کوفه</ref>، بصره، شام، فلسطین، موصل و قنسرین را نیز شهر و ناحیه نامید. [[یهودیان]] [[خیبر]] را هم از [[حجاز]] اخراج کرد و اعراب را به مناطق فتح شده کوچ داد. منابع سنّی، برخی از اقدامات او را ابتکار او دانسته و آورده‌اند که وی، نخستین کسی بود که شلّاق به دست گرفت؛ برای زمین، مالیات و برای طبقات مختلف [[اهل کتاب]]، جزیه مشخّص کرد؛ امور قضاوت هر شهر را به فردی سپرد؛ مسجد النبی را تخریب کرد و در جهت خانه عباس بن عبدالمطلب توسعه بخشید؛ برای زنان و مردان مدینه، امام جماعت جداگانه‌ای در نظر گرفت.<ref>طبری آورده است که اولین بار، شخص رسول خدا(صلی الله علیه)، پس از هجرت به مدینه، ماه ربیع‌الاول را مبدأ تاریخ قرار داد، (تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۱۰)</ref>
خلیفه دوم، افزون بر ادامه فتوحات و توسعه جغرافیایی جامعه اسلامی، اقدامات دیگری نیز انجام داد. از جمله این‌که در سال شانزده قمری برای سهولت در ثبت وقایع، به پیشنهاد حضرت علی(علیه السلام)، [[هجرت]] [[رسول خدا (ص)|رسول خدا (صلی الله علیه)]] را مبدأ تاریخ قرار داد.<ref>طبری آورده است که اولین بار، شخص رسول خدا(صلی الله علیه)، پس از هجرت به مدینه، ماه ربیع‌الاول را مبدأ تاریخ قرار داد، (تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۱۰)</ref> همچنین به یمن ثروت هنگفتی که نصیب دستگاه خلافت شده بود، پیشنهاد تشکیل دیوان را به تقلید از ملوک شام به اجرا گذارد و برای افراد، به ترتیب سابقه‌ای که در اسلام داشتند، مقرّری تعیین کرد. وی مناطقی مانند: مدینه، مصر، جزیره، [[کوفه]]، بصره، شام، [[فلسطین]]، موصل و قنسرین را نیز شهر و ناحیه نامید. [[یهودیان]] [[خیبر]] را هم از [[حجاز]] اخراج کرد و اعراب را به مناطق فتح شده کوچ داد. منابع سنّی، برخی از اقدامات او را ابتکار او دانسته و آورده‌اند که وی، نخستین کسی بود که شلّاق به دست گرفت؛ برای زمین، مالیات و برای طبقات مختلف [[اهل کتاب]]، جزیه مشخّص کرد؛ امور قضاوت هر شهر را به فردی سپرد؛ مسجد النبی را تخریب کرد و در جهت خانه عباس بن عبدالمطلب توسعه بخشید؛ برای زنان و مردان مدینه، امام جماعت جداگانه‌ای در نظر گرفت.<ref>طبری آورده است که اولین بار، شخص رسول خدا(صلی الله علیه)، پس از هجرت به مدینه، ماه ربیع‌الاول را مبدأ تاریخ قرار داد، (تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۱۰)</ref>


=== بدعت‌ها ===
=== بدعت‌ها ===
خط ۱۱۶: خط ۱۱۷:
دستور داد تا در نماز تکتف کرده و دست‌های خود را بر سینه نهند.
دستور داد تا در نماز تکتف کرده و دست‌های خود را بر سینه نهند.
    
    
مردم را بعد از نماز عصر، خواندن [[نماز مستحبّی]]، منع کرد و برخی را نیز به همین دلیل شلاق زد.<ref>ابن اثیر جزری، جامع الاصول،6/30 از صحیح مسلم ۔صحیح بخاری،1/122/592</ref>
مردم را بعد از نماز عصر، خواندن [[نماز مستحبی|نماز مستحبّی]]، منع کرد و برخی را نیز به همین دلیل شلاق زد.<ref>ابن اثیر جزری، جامع الاصول،6/30 از صحیح مسلم ۔صحیح بخاری،1/122/592</ref>


=== جلوگیری از نقل حدیث ===
=== جلوگیری از نقل حدیث ===
یکی از وقایع مهمّی که در دوره خلافت ابوبکر اتّفاق افتاد و از سوی عمر نیز با جدّیت تمام پی‌گیری شد، مسئله جلوگیری از نقل احادیث و سخنان [[رسول خدا]](صلی الله علیه) بود. منابع آورده‌اند که وی با این استدلال که استفاده از روایات یا نقل آنها ممکن است باعث کم و زیاد شدن حرفی از آنها و کنار گذاشتن کتاب خدا شود، هرگونه نوشتن یا گفتن حدیث را ممنوع کرد. همچنین دستور داد تا مردم، مجموعه‌های روایی خود را نزد خلیفه جمع کنند و سپس آنها را آتش زد
یکی از وقایع مهمّی که در دوره خلافت ابوبکر اتّفاق افتاد و از سوی عمر نیز با جدّیت تمام پی‌گیری شد، مسئله جلوگیری از نقل احادیث و سخنان [[رسول خدا |رسول خدا (صلی الله علیه)]] بود. منابع آورده‌اند که وی با این استدلال که استفاده از روایات یا نقل آنها ممکن است باعث کم و زیاد شدن حرفی از آنها و کنار گذاشتن کتاب خدا شود، هرگونه نوشتن یا گفتن حدیث را ممنوع کرد. همچنین دستور داد تا مردم، مجموعه‌های روایی خود را نزد خلیفه جمع کنند و سپس آنها را آتش زد


عمر حتّی کسانی مانند عبدالله بن مسعود، ابودرداء و ابومسعود انصاری را تهدید کرد و از نقل فراوان حدیث برحذر داشت و اجازه خروج از مدینه را به آنان نداد. از ابوهریره و کعب الاحبار نیز خواست تا نقل حدیث را ترک کنند، در غیر این صورت به سرزمین دوس<ref>محلّی که در آن خرمن می‌کوبند، (لسان العرب، ابن منظور، ج۶، ص۹۰)</ref> و میمون‌ها تبعید خواهند شد.<ref>الطبقات‌الکبری، ج۳، ص۲۸۷؛ تاریخ مدینه دمشق، ا بن عساکر، ج۵۰، ص۱۷۲؛ تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۸؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۲۹۳؛ کتاب الام، شافعی، ج۷، ص۳۵۸</ref> این در حالی بود که وی برخی از منقولات کعب‌الاحبار از تورات را نیکو می‌شمرد و آنها را می‌پذیرفت<ref> البدایه والنّهایه، ا بن کثیر، ج۱، ص۱۹؛ حلیه الاولیاء، اصبهانی، ج۲، صص۴۴۰، ۴۴۸ و ۴۵۱</ref> و نیز برای اولین بار در اسلام به کسانی چون: عبید بن عمیر و تمیم بن اوس بن خارجه داری اجازه داد تا در [[مسجد]]<ref>ر. ک:مقاله مسجد</ref> رسول خدا(صلی الله علیه) حاضر شوند و قصّه‌های [[تورات]] و [[انجیل]] را برای مردم تعریف کنند.<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۷ و ج۳، ص۴۴۹؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۸۱</ref>
عمر حتّی کسانی مانند عبدالله بن مسعود، ابودرداء و ابومسعود انصاری را تهدید کرد و از نقل فراوان حدیث برحذر داشت و اجازه خروج از مدینه را به آنان نداد. از ابوهریره و کعب الاحبار نیز خواست تا نقل حدیث را ترک کنند، در غیر این صورت به سرزمین دوس<ref>محلّی که در آن خرمن می‌کوبند، (لسان العرب، ابن منظور، ج۶، ص۹۰)</ref> و میمون‌ها تبعید خواهند شد.<ref>الطبقات‌الکبری، ج۳، ص۲۸۷؛ تاریخ مدینه دمشق، ا بن عساکر، ج۵۰، ص۱۷۲؛ تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۸؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۲۹۳؛ کتاب الام، شافعی، ج۷، ص۳۵۸</ref> این در حالی بود که وی برخی از منقولات کعب‌الاحبار از تورات را نیکو می‌شمرد و آنها را می‌پذیرفت<ref> البدایه والنّهایه، ا بن کثیر، ج۱، ص۱۹؛ حلیه الاولیاء، اصبهانی، ج۲، صص۴۴۰، ۴۴۸ و ۴۵۱</ref> و نیز برای اولین بار در اسلام به کسانی چون: عبید بن عمیر و تمیم بن اوس بن خارجه داری اجازه داد تا در [[مسجد]] رسول خدا (صلی الله علیه) حاضر شوند و قصّه‌های [[تورات]] و [[انجیل]] را برای مردم تعریف کنند.<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۷ و ج۳، ص۴۴۹؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۸۱</ref>


=== کارگزاران ===
=== کارگزاران ===
در دوره خلافت عمر، دامنه فتوحات گسترش یافت و سرزمین‌های بسیاری تحت سیطره حکومت اسلام یقرار گرفتند؛ به همین دلیل، وی روش حکمرانی خود را بر پایه اقتدار حکومت مرکزی بنا نهاد و پس از تقسیم قلمرو خلافت، برای هر منطقه، امیری معین کرد. خلیفه دوم در امر انتخاب والی بسیار سخت‌گیر بود؛ ازاین‌رو، والیان متعدّدی را عزل کرد و افراد جدیدی را جایگزین آنان ساخت. به صحابه برجسته و معروف نیز چندان توجّه نکرد و جز در مواردی اندک به آنان امارت نداد. او در مقابل اعتراض برخی از آنها، مانند ابی بن کعب گفت که نمی‌خواهد [[اصحاب رسول خدا]](صلی الله علیه) را به امور حکومتی آلوده کند.<ref>الطبقات الکبری، ج۳، صص ۲۸۳ و ۴۹۹</ref>
در دوره خلافت عمر، دامنه فتوحات گسترش یافت و سرزمین‌های بسیاری تحت سیطره حکومت اسلام یقرار گرفتند؛ به همین دلیل، وی روش حکمرانی خود را بر پایه اقتدار حکومت مرکزی بنا نهاد و پس از تقسیم قلمرو خلافت، برای هر منطقه، امیری معین کرد. خلیفه دوم در امر انتخاب والی بسیار سخت‌گیر بود؛ ازاین‌رو، والیان متعدّدی را عزل کرد و افراد جدیدی را جایگزین آنان ساخت. به صحابه برجسته و معروف نیز چندان توجّه نکرد و جز در مواردی اندک به آنان امارت نداد. او در مقابل اعتراض برخی از آنها، مانند ابی بن کعب گفت که نمی‌خواهد [[صحابه|اصحاب]] [[رسول خدا |رسول خدا (صلی الله علیه)]] را به امور حکومتی آلوده کند.<ref>الطبقات الکبری، ج۳، صص ۲۸۳ و ۴۹۹</ref>


=== قتل ===
=== قتل ===
خط ۱۳۰: خط ۱۳۱:


=== تشکیل شورای خلافت ===
=== تشکیل شورای خلافت ===
عمر بن خطّاب برای تعیین خلیفه پس از خود، روشی مخالف انتخاب دو خلیفه قبل در پیش گرفت و با اعتراف به این‌که انتخاب ابوبکر با نظر مسلمانان نبود و از این پس باید با مشورت آنان باشد<ref> المصنف، ج۵، ص۴۴۵؛ الطبقات‌الکبری، ج۳، ص۳۴۴</ref>، شورایی شش نفره متشکّل از علی(علیه السلام)، عثمان، عبدالرحمان بن عوف، زبیر، طلحه و سعد بن ابی وقاص را برای انتخاب خلیفه بعدی تعیین کرد و برای آن شرایطی قرار داد؛ از جمله این‌که اگر‌چهار نفر موافق فردی بودند و دو نفر مخالفت کردند، گردن آن دو را بزنید یا چنانچه دو گروه سه نفره، نظر متفاوتی درباره شخصی داشتند، رأی گروهی را بپذیرید که عبدالرحمان در آن است و سه مخالف را بکشید و اگر اعضای شورا نتوانستند پس از سه روز فردی را برگزینند، همه آنان را گردن بزنید.<ref>تاریخ‌الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۰؛ انساب‌الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۲۶۱</ref> نتیجه این شورا، انتخاب عثمان بن عفان به عنوان خلیفه سوم بود.<ref> تاریخ‌الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۲؛ تاریخ الامم والملوک، ج۳، ص۲۹۶ و ۳۰۲؛ المصنف، ج۵، ص۴۴۷؛ التّنبیه و الاشراف، صص ۲۵۲ و ۲۵۳؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۱، ص۱۹۴؛ البدء و التّاریخ، ابن مطهّر، ج۵، ص۱۹۲؛ السقیفة و فدک، ص۸۷، (البتّه طبری به نقش عمرو عاص در این ماجرا و شرط ابن عوف اشاره کرده است)</ref> هرچند شواهدی برای مشخص بودن نتیجه شورا می‌توان یافت.<ref>نهج‌البلاغه، دشتی، ص۳۰؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۱، ص۱۸۸</ref>
عمر بن خطّاب برای تعیین خلیفه پس از خود، روشی مخالف انتخاب دو خلیفه قبل در پیش گرفت و با اعتراف به این‌که انتخاب ابوبکر با نظر مسلمانان نبود و از این پس باید با مشورت آنان باشد<ref> المصنف، ج۵، ص۴۴۵؛ الطبقات‌الکبری، ج۳، ص۳۴۴</ref>، شورایی شش نفره متشکّل از علی (علیه السلام)، عثمان، عبدالرحمان بن عوف، زبیر، طلحه و سعد بن ابی وقاص را برای انتخاب خلیفه بعدی تعیین کرد و برای آن شرایطی قرار داد؛ از جمله این‌که اگر‌چهار نفر موافق فردی بودند و دو نفر مخالفت کردند، گردن آن دو را بزنید یا چنانچه دو گروه سه نفره، نظر متفاوتی درباره شخصی داشتند، رأی گروهی را بپذیرید که عبدالرحمان در آن است و سه مخالف را بکشید و اگر اعضای شورا نتوانستند پس از سه روز فردی را برگزینند، همه آنان را گردن بزنید.<ref>تاریخ‌الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۰؛ انساب‌الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۲۶۱</ref> نتیجه این شورا، انتخاب عثمان بن عفان به عنوان خلیفه سوم بود.<ref> تاریخ‌الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۲؛ تاریخ الامم والملوک، ج۳، ص۲۹۶ و ۳۰۲؛ المصنف، ج۵، ص۴۴۷؛ التّنبیه و الاشراف، صص ۲۵۲ و ۲۵۳؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۱، ص۱۹۴؛ البدء و التّاریخ، ابن مطهّر، ج۵، ص۱۹۲؛ السقیفة و فدک، ص۸۷، (البتّه طبری به نقش عمرو عاص در این ماجرا و شرط ابن عوف اشاره کرده است)</ref> هرچند شواهدی برای مشخص بودن نتیجه شورا می‌توان یافت.<ref>نهج‌البلاغه، دشتی، ص۳۰؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۱، ص۱۸۸</ref>


== وفات و محل دفن ==
== وفات و محل دفن ==
confirmed، مدیران
۳۷٬۴۴۵

ویرایش