۸۶٬۰۹۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' انگاه' به ' آنگاه') |
جز (جایگزینی متن - ' ازادی' به ' آزادی') |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
در حالی که بوضوح میبینیم جوامع بسیاری که طی قرنها مراحل و تحولات گوناگونی را پشت سر گذاشتهاند در عین حال برخی از امور و ارزشهای ثابت درمیان آنها وجود داشته است از جمله این امور میتوان حس دینداری و پرستش را درمیان مردم نام برد که به شکلهای مختلف در تمامی دوران زندگی بشر وجود داشته و خواهد داشت. | در حالی که بوضوح میبینیم جوامع بسیاری که طی قرنها مراحل و تحولات گوناگونی را پشت سر گذاشتهاند در عین حال برخی از امور و ارزشهای ثابت درمیان آنها وجود داشته است از جمله این امور میتوان حس دینداری و پرستش را درمیان مردم نام برد که به شکلهای مختلف در تمامی دوران زندگی بشر وجود داشته و خواهد داشت. | ||
ثانیا : میزان و معیار قرار دادن قابلیت تجربه و عمل اجتماعی برای پذیرش جمیع پدیدهها – مبنای مکتب پوزیتویستها - امری است که مخالف وجدان و منطق عقل میباشد. | ثانیا : میزان و معیار قرار دادن قابلیت تجربه و عمل اجتماعی برای پذیرش جمیع پدیدهها – مبنای مکتب پوزیتویستها - امری است که مخالف وجدان و منطق عقل میباشد. | ||
3-لازمه نظریه اول – وجود عینی جامعه -، نفی استقلال و ارزشهای انسانی است چون انسانی که مقهور تفکر و گرایشات جامعه خویش بوده و از | 3-لازمه نظریه اول – وجود عینی جامعه -، نفی استقلال و ارزشهای انسانی است چون انسانی که مقهور تفکر و گرایشات جامعه خویش بوده و از آزادی و انتخاب و استقلال محروم باشد چنین انسانی فاقد ارزش و کرامت خواهد بود در حالی که انسان از قدرت استقلال و اختیار و آزادی برخوردار بوده و توان لازم جهت متاثر و منفعل نشدن از جامعه را داراست و این امر نیز مطابق با وجدان و عقل بدیهی است و ما در ادامه بحث به این امرنیز مجددا خواهیم پرداخت. | ||
ب- نقد و بررسی نظریه دوم- جامعه وجود اعتباری دارد-: | ب- نقد و بررسی نظریه دوم- جامعه وجود اعتباری دارد-: | ||
مفاد این نظریه چنانکه گذشت این است که :جامعه چیزی نیست جز مجموعهای از افرادی که در کنار یکدیگر و با تفکراتی گوناگون زیست میکند و هریک دارای هویت و روح واحدی میباشند بگونهای که با قطع نظر از افراد، جامعه مفهومی نخواهد داشت؛ بنابراین اختلاف در وجود یا عدم وجود جامعه دعوائی است لفظی؛ در خارج موجودی بنام جامعه نداریم و افراد منشا اعتبار جامعه هستند. | مفاد این نظریه چنانکه گذشت این است که :جامعه چیزی نیست جز مجموعهای از افرادی که در کنار یکدیگر و با تفکراتی گوناگون زیست میکند و هریک دارای هویت و روح واحدی میباشند بگونهای که با قطع نظر از افراد، جامعه مفهومی نخواهد داشت؛ بنابراین اختلاف در وجود یا عدم وجود جامعه دعوائی است لفظی؛ در خارج موجودی بنام جامعه نداریم و افراد منشا اعتبار جامعه هستند. |