پرش به محتوا

سلیمان بن عبدالملک: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بنی امیه' به 'بنی‌امیه')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
| محل تولد =  
| محل تولد =  
| سال درگذشت = ۹۹ ق
| سال درگذشت = ۹۹ ق
| تاریخ درگذشت =  
| تاریخ درگذشت = دهم [[ماه صفر المظفر|صفر]] سال 99 هجری
| محل درگذشت =  
| محل درگذشت = [[سوریه]]، حلب، قنسرین
| استادان =  
| استادان =  
| شاگردان =  
| شاگردان =  
| دین =  
| دین = [[اسلام]]
| مذهب =  
| مذهب = [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]]
| آثار =  
| آثار =  
| فعالیت‌ها = هفتمین خلیفه اموی
| فعالیت‌ها = هفتمین خلیفه اموی
خط ۴۵: خط ۴۵:


== درگذشت سلیمان ==
== درگذشت سلیمان ==
سلیمان بن عبدالملک در دهم [[ماه صفر المظفر|صفر]] سال 99هجری، پس از دو سال و هشت ماه خلافت <ref>طبری، پیشین، ج9، ص 3943 و دینوری، ابو حنیفه؛ پیشین، ص 371</ref> در «دابق» از مناطق «قنسرین» درگذشت. <ref>طبری، پیشین، ج9، ص 3943</ref> او در این زمان به منظور کمک به برادرش در این منطقه اردو زده بود. [25]نقل شده «او قبل از مرگش لباسی سبز رنگ پوشید و دستار سبز بر سر گذاشت، به آینه نگاه کرد، به خود بالید و گفت: من پادشاهی جوان مرد هستم. بعد از آن یک [[جمعه]] بر او نگذشت که درگذشت. کنیزکی زیبا داشت او را بدان لباس و غرور دید و خیره گردید. پرسید: چه نگاه می‌کنی و چه می‌بینی؟ کنیز گفت: [انت نعم المتاع لو کنت تبقی / غیر ان لا بقاء للانسان - لیس فیما علمته فیک عیب / کان فی الناس غیر انک فان]. یعنی: تو متاع (موجود) نیکی هستی؛ اگر جاوید می‌ماندی (ای کاش زنده می‌ماندی)؛ ولی انسان برای بقاء آفریده نشده است. در تو عیب و نقصی مانند عیوب مردم، نیست، جز این که تو نابود خواهی شد. <ref>مسعودی، (التنبیه و الشراف) پیشین، ص 298</ref>
سلیمان بن عبدالملک در دهم [[ماه صفر المظفر|صفر]] سال 99هجری، پس از دو سال و هشت ماه خلافت <ref>طبری، پیشین، ج9، ص 3943 و دینوری، ابو حنیفه؛ پیشین، ص 371</ref> در «دابق» از مناطق «قنسرین» درگذشت. <ref>طبری، پیشین، ج9، ص 3943</ref> او در این زمان به منظور کمک به برادرش در این منطقه اردو زده بود. نقل شده «او قبل از مرگش لباسی سبز رنگ پوشید و دستار سبز بر سر گذاشت، به آینه نگاه کرد، به خود بالید و گفت: من پادشاهی جوان مرد هستم. بعد از آن یک [[جمعه]] بر او نگذشت که درگذشت. کنیزکی زیبا داشت او را بدان لباس و غرور دید و خیره گردید. پرسید: چه نگاه می‌کنی و چه می‌بینی؟ کنیز گفت: [انت نعم المتاع لو کنت تبقی / غیر ان لا بقاء للانسان - لیس فیما علمته فیک عیب / کان فی الناس غیر انک فان]. یعنی: تو متاع (موجود) نیکی هستی؛ اگر جاوید می‌ماندی (ای کاش زنده می‌ماندی)؛ ولی انسان برای بقاء آفریده نشده است. در تو عیب و نقصی مانند عیوب مردم، نیست، جز این که تو نابود خواهی شد. <ref>مسعودی، (التنبیه و الشراف) پیشین، ص 298</ref>


وی قبل از مرگش با توجه به خوبی‌هایی که از «عمر بن عبدالعزیز» دیده بود، او را به عنوان جانشین خویش برگزید. در منابع آمده است. «وقتی بیماری او سخت شد، نامه‌ای نوشت و آن را مهر کرد و بست. کسی نمی‌دانست در آن نامه چه نوشته شده است. به رجاء بن حیوة گفت: برادران و عموزادگان و همه افراد خانواده من و بزرگان لشکرهای [[شام]] را پیش خود جمع کن و آنان را وادار کن با کسی که نامش را در این نامه نوشته ام، [[بیعت]] کنند و هر کس از بیعت خودداری کرد گردنش را بزن. <ref>دینوری، ابو حنیفه؛ پیشین، ص 272- 273 و یعقوبی، پیشین، ج2، ص 259</ref>
وی قبل از مرگش با توجه به خوبی‌هایی که از «عمر بن عبدالعزیز» دیده بود، او را به عنوان جانشین خویش برگزید. در منابع آمده است. «وقتی بیماری او سخت شد، نامه‌ای نوشت و آن را مهر کرد و بست. کسی نمی‌دانست در آن نامه چه نوشته شده است. به رجاء بن حیوة گفت: برادران و عموزادگان و همه افراد خانواده من و بزرگان لشکرهای [[شام]] را پیش خود جمع کن و آنان را وادار کن با کسی که نامش را در این نامه نوشته ام، [[بیعت]] کنند و هر کس از بیعت خودداری کرد گردنش را بزن. <ref>دینوری، ابو حنیفه؛ پیشین، ص 272- 273 و یعقوبی، پیشین، ج2، ص 259</ref>
confirmed، مدیران
۳۷٬۲۲۷

ویرایش