۸۷٬۹۳۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'گنجینه ای' به 'گنجینهای') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شخصیت | |||
| عنوان = امالبنین | |||
| تصویر = امالبنین.jpg | |||
| نام = فاطمه بنت حِزام | |||
| نامهای دیگر = | |||
|نام | | سال تولد = 5 ق | ||
| تاریخ تولد = | |||
| | | محل تولد = [[کوفه]] | ||
| | | سال درگذشت = 64 ق | ||
| | | تاریخ درگذشت = | ||
| محل درگذشت = | |||
| استادان = | |||
|[[کوفه]] | | شاگردان = | ||
| | | دین = [[اسلام]] | ||
|تاریخ | | مذهب = [[شیعه]] | ||
| | | آثار = | ||
| | | فعالیتها = | ||
| | | وبگاه = | ||
|[[اسلام]] | }} | ||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
'''حضرت امالبنین (س)''' مادر [[عباس بن علی|حضرت ابوالفضل العباس (ع)]]، عبدالله، جعفر و عثمان است که هر چهار فرزند او در واقعه [[کربلا]] به مقام شهادت رسیدهاند. او که از چهرههای درخشان در [[تاریخ اسلام]] است، به خانوادهای دلاور، جنگجو و شجاع تعلق داشت. | '''حضرت امالبنین (س)''' مادر [[عباس بن علی|حضرت ابوالفضل العباس (ع)]]، عبدالله، جعفر و عثمان است که هر چهار فرزند او در واقعه [[کربلا]] به مقام شهادت رسیدهاند. او که از چهرههای درخشان در [[تاریخ اسلام]] است، به خانوادهای دلاور، جنگجو و شجاع تعلق داشت. | ||
خط ۵۳: | خط ۲۸: | ||
«ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی(ع) همه شیران بیشه شجاعتند. شنیده ام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟» | «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی(ع) همه شیران بیشه شجاعتند. شنیده ام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟» | ||
=نام ونسب امالبنین= | == نام ونسب امالبنین == | ||
نام او فاطمه بود که بعدها پس از ازدواج با حضرت علی (ع) با کنیه «امُّ البنین» (مادر پسران) مشهور شد. پدر و مادرش از [[خاندان بنی کلاب]] از اجداد بزرگ [[حضرت محمد (ص)]] بودند و دارای خوبیها و صفات خانوادگی مشترک بودند فاطمه دختری پاکدل وباتقوا بود. | نام او فاطمه بود که بعدها پس از ازدواج با حضرت علی (ع) با کنیه «امُّ البنین» (مادر پسران) مشهور شد. پدر و مادرش از [[خاندان بنی کلاب]] از اجداد بزرگ [[حضرت محمد (ص)]] بودند و دارای خوبیها و صفات خانوادگی مشترک بودند فاطمه دختری پاکدل وباتقوا بود. | ||
خط ۶۳: | خط ۳۸: | ||
خاندان این بانو از خاندانهای ریشه دار و جلیلالقدر بود که به دلیری و دستگیری معروف بودند وهر یک در بزرگی و شرافت به گونهای مشهور گشتهاند و ما جهت اختصار به برخی از ویژگیهای آنان میپردازیم. مورخان در مورد شرافت نسب امالبنین مینویسند: «تاریخ پدران و داییهای امالبنین را به ما میشناساند و ما دانستیم که آنان از سوارکاران شجاع عرب بوده و شرافت و آقایی (سیادت) آنها به حدی بوده است که حتی پادشاهان نیز به آن اذعان داشتهاند.» <ref>عبدالرزاق المقرم، قمر بنیهاشم، ص10</ref> در مورد نَسب مادری [[ابوالفضل العباس (ع)]] در کتب تاریخی مطالب زیادی هست، شاید بتوان با یک جمله تصویری از خاندان «امالبنین» ترسیم کرد و آن اینکه پدران و مادران و خاندان امالبنین در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعی و بزرگواری پس از [[قریش]] سرآمد قبایل گوناگون عرب بودهاند. | خاندان این بانو از خاندانهای ریشه دار و جلیلالقدر بود که به دلیری و دستگیری معروف بودند وهر یک در بزرگی و شرافت به گونهای مشهور گشتهاند و ما جهت اختصار به برخی از ویژگیهای آنان میپردازیم. مورخان در مورد شرافت نسب امالبنین مینویسند: «تاریخ پدران و داییهای امالبنین را به ما میشناساند و ما دانستیم که آنان از سوارکاران شجاع عرب بوده و شرافت و آقایی (سیادت) آنها به حدی بوده است که حتی پادشاهان نیز به آن اذعان داشتهاند.» <ref>عبدالرزاق المقرم، قمر بنیهاشم، ص10</ref> در مورد نَسب مادری [[ابوالفضل العباس (ع)]] در کتب تاریخی مطالب زیادی هست، شاید بتوان با یک جمله تصویری از خاندان «امالبنین» ترسیم کرد و آن اینکه پدران و مادران و خاندان امالبنین در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعی و بزرگواری پس از [[قریش]] سرآمد قبایل گوناگون عرب بودهاند. | ||
=تصمیمگیری حضرت علی (ع) به ازدواج= | == تصمیمگیری حضرت علی (ع) به ازدواج == | ||
ده سال پس از رحلت حضرت رسول(ص) و حضرت فاطمه (س)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه وقتی علی (ع) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. | ده سال پس از رحلت حضرت رسول(ص) و حضرت فاطمه (س)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه وقتی علی (ع) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. | ||
خط ۷۱: | خط ۴۶: | ||
از این روست که [[علی بن ابیطالب (ع)]] آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش [[عقیل بن ابیطالب]] که در علم انساب معروف بود و ذهن و سینه اش گنجینهای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده میفرماید: «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.» <ref> قمر بنیهاشم، مقرم، ص 15</ref> عقیل بانو امالبنین از خاندان بنی کلاب را که در شجاعت بی مانند بود، برای حضرت انتخاب کرد. و در پاسخ برادر گفت: «با امالبنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست.» <ref>عمدة الطالب وسرالسلسلة وسردارکربلا ص 34</ref> عقیل همچنین از دیگر خصوصیات بارز خاندان بنی کلاب میگوید و امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگاری نزد پدر امالبنین فرستاد. | از این روست که [[علی بن ابیطالب (ع)]] آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش [[عقیل بن ابیطالب]] که در علم انساب معروف بود و ذهن و سینه اش گنجینهای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده میفرماید: «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.» <ref> قمر بنیهاشم، مقرم، ص 15</ref> عقیل بانو امالبنین از خاندان بنی کلاب را که در شجاعت بی مانند بود، برای حضرت انتخاب کرد. و در پاسخ برادر گفت: «با امالبنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست.» <ref>عمدة الطالب وسرالسلسلة وسردارکربلا ص 34</ref> عقیل همچنین از دیگر خصوصیات بارز خاندان بنی کلاب میگوید و امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگاری نزد پدر امالبنین فرستاد. | ||
=ورود امالبنین به خانه علی= | == ورود امالبنین به خانه علی == | ||
فاطمه کلابیه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. هنگامیکه میخواست پابه خانه علی بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (س) اجازه نفرمایند وارد خانه نمیشوم این نهایت ادب او را به خاندان امامت میرساند روز اولی که امالبنین (ع) پا در خانه علی (ع) گذاشت، [[حسن]] و [[حسین]] (ع) مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت. وهمواره میگفت من کنیز فرزندان فاطمه هستم. <ref> زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) ص 21 وکتاب چهره درخشان قمربنیهاشم ص 59</ref> | فاطمه کلابیه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. هنگامیکه میخواست پابه خانه علی بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (س) اجازه نفرمایند وارد خانه نمیشوم این نهایت ادب او را به خاندان امامت میرساند روز اولی که امالبنین (ع) پا در خانه علی (ع) گذاشت، [[حسن]] و [[حسین]] (ع) مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت. وهمواره میگفت من کنیز فرزندان فاطمه هستم. <ref> زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) ص 21 وکتاب چهره درخشان قمربنیهاشم ص 59</ref> | ||
=ثمره ازدواج امالبنین با حضرت علی (ع)= | == ثمره ازدواج امالبنین با حضرت علی (ع) == | ||
ثمره ازدواج حضرت علی با او چهار پسر رشید بود به نامهای: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام البنین، یعنی مادر پسران میخواندند. فرزندان امالبنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیهاالسلام ادامه یافت. | ثمره ازدواج حضرت علی با او چهار پسر رشید بود به نامهای: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام البنین، یعنی مادر پسران میخواندند. فرزندان امالبنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیهاالسلام ادامه یافت. | ||
== میلاد فرزند شجاعت == | === میلاد فرزند شجاعت === | ||
نخستین فرزند پاک بانو ام البنین، علمدار کربلا [[ابوالفضل العباس (ع)]] بود؛ برخی از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس (ع) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجری دیده به جهان گشود. هنگامیکه مژده ولادت عباس به امیرالمؤمنین (ع) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعی تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا [[صدقه]] دادند امیرالمؤمنین (ع) از پس پردههای غیب، جنگاوری و دلیری فرزند را در عرصههای پیکار دریافته بود و می دانست که او یکی از قهرمانان [[اسلام]] خواهد بود. | نخستین فرزند پاک بانو ام البنین، علمدار کربلا [[ابوالفضل العباس (ع)]] بود؛ برخی از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس (ع) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجری دیده به جهان گشود. هنگامیکه مژده ولادت عباس به امیرالمؤمنین (ع) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعی تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا [[صدقه]] دادند امیرالمؤمنین (ع) از پس پردههای غیب، جنگاوری و دلیری فرزند را در عرصههای پیکار دریافته بود و می دانست که او یکی از قهرمانان [[اسلام]] خواهد بود. | ||
خط ۸۵: | خط ۶۰: | ||
لذا او را <big>عباس (دژم: شیربیشه)</big> نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل، ترش رو و پر آژنگ بود و در مقابل نیکی، خندان و چهره گشوده. روزی امالبنین وارد اتاق شد. علی (ع) را دید که عباس خردسال را روی پاهایش نشانده، آستینهای کودک را بالا زده و بازوانش را میبوسد و به شدت میگیرید. امالبنین حیران و نگران علت را پرسید. علی (ع) با اندوه پاسخ داد: به این دو دست نگاه میکردم و آنچه بر سرشان میآید، به یاد میآوردم. تعجب امالبنین به ترس تبدیل شد: مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنید که از بازو قطع خواهند شد. پرسید: چرا یاعلی؟ و آنگاه شرح کربلا را شنید و اینکه دستان فرزندش در راه پسر ریحانه رسول، قطع خواهند شد. گریه امانش نمیداد، اما شکر خدا را میگفت که پسرش فدای سبط گرامی رسول (ص) میشود. علی (ع) مادر عباس را به منزلتی که فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت که خداوند در عوض دو دست، دو بال به او میبخشد تا با ملائکه در بهشت پرواز کند. <ref>باقر شریفقرشی، زندگانی حضرت ابوالفضلالعباس</ref> | لذا او را <big>عباس (دژم: شیربیشه)</big> نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل، ترش رو و پر آژنگ بود و در مقابل نیکی، خندان و چهره گشوده. روزی امالبنین وارد اتاق شد. علی (ع) را دید که عباس خردسال را روی پاهایش نشانده، آستینهای کودک را بالا زده و بازوانش را میبوسد و به شدت میگیرید. امالبنین حیران و نگران علت را پرسید. علی (ع) با اندوه پاسخ داد: به این دو دست نگاه میکردم و آنچه بر سرشان میآید، به یاد میآوردم. تعجب امالبنین به ترس تبدیل شد: مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنید که از بازو قطع خواهند شد. پرسید: چرا یاعلی؟ و آنگاه شرح کربلا را شنید و اینکه دستان فرزندش در راه پسر ریحانه رسول، قطع خواهند شد. گریه امانش نمیداد، اما شکر خدا را میگفت که پسرش فدای سبط گرامی رسول (ص) میشود. علی (ع) مادر عباس را به منزلتی که فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت که خداوند در عوض دو دست، دو بال به او میبخشد تا با ملائکه در بهشت پرواز کند. <ref>باقر شریفقرشی، زندگانی حضرت ابوالفضلالعباس</ref> | ||
=سخنان بزرگان در بیان فضایل ام البنین (ع)= | == سخنان بزرگان در بیان فضایل ام البنین (ع) == | ||
عالم جلیل القدر، [[زین الدین عاملی]]، [[شهید ثانی]] درباره حضرت امالبنین (ع) میگوید: «ام البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه میگذاشتد» | عالم جلیل القدر، [[زین الدین عاملی]]، [[شهید ثانی]] درباره حضرت امالبنین (ع) میگوید: «ام البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه میگذاشتد» | ||
خط ۹۳: | خط ۶۸: | ||
مقرم میگوید امالبنین (ع) از بانوان با فضیلت به شمار می رفت. وی حق اهل بیت را خوب می شناخت و در محبت و دوستی با آنان خالص بود و متقابلا خود در میان آنان جایگاه بلند و مقام ارجمندی داشت. <ref>العباس علیهالسلام، ص 72</ref> | مقرم میگوید امالبنین (ع) از بانوان با فضیلت به شمار می رفت. وی حق اهل بیت را خوب می شناخت و در محبت و دوستی با آنان خالص بود و متقابلا خود در میان آنان جایگاه بلند و مقام ارجمندی داشت. <ref>العباس علیهالسلام، ص 72</ref> | ||
=وفات امالبنین= | == وفات امالبنین == | ||
امالبنین در ۱۳ جمادی الثانی سال ۶۴ یا ۷۰ق فوت میکند <ref> امالبنین، سید مهدی السیوج، ص۴۱</ref> وی در [[قبرستان بقیع]] کنار [[صفیه]] و عاتکه عمههای پیامبر ص مدفون است. <ref>زندگانی قمر بنیهاشم باب الحوائج، نویسنده عبدالحسین مؤمنی، ناشر بدرقه جاویدان، سال چاپ 1387، صفحه 137</ref> | امالبنین در ۱۳ جمادی الثانی سال ۶۴ یا ۷۰ق فوت میکند <ref> امالبنین، سید مهدی السیوج، ص۴۱</ref> وی در [[قبرستان بقیع]] کنار [[صفیه]] و عاتکه عمههای پیامبر ص مدفون است. <ref>زندگانی قمر بنیهاشم باب الحوائج، نویسنده عبدالحسین مؤمنی، ناشر بدرقه جاویدان، سال چاپ 1387، صفحه 137</ref> | ||
خط ۱۰۰: | خط ۷۵: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:شخصیتها]] | ||
[[رده: | [[رده:شخصیتهای تاریخی]] | ||