۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' نمی آ' به ' نمیآ') |
جز (جایگزینی متن - ' می ن' به ' مین') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
از برخی روایات دیگر نیز بر میآید که وجوب نماز در شب معراج بوده است. روایات زیر از آن جمله است: | از برخی روایات دیگر نیز بر میآید که وجوب نماز در شب معراج بوده است. روایات زیر از آن جمله است: | ||
* روایتی که بیان گر تخفیف گرفتن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)در باب نمازهای واجب یومیه است. طبق این روایت، شبان گاه معراج پس از آن که پنجاه نماز بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)واجب شد، ایشان (در بازگشت) از کنار حضرت موسی(علیهالسلام) گذشتند و از ایشان پرسید: چند نماز بر امتت واجب شد؟ پاسخ فرمودند: پنجاه نماز. موسی گفت: به سوی خداوندگارت بازگرد و از او بخواه که به امت تو تخفیف دهد. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)رفت و پس از باز آمدن به موسی(علیهالسلام) برخورد. وی گفت: چند نماز بر امتت واجب شد؟ محمد(صلی الله علیه وآله)فرمود: فلان مقدار. موسی گفت: امت تو ضعیفترین امتهاست به سوی خدا بازگرد و از او بخواه که به امتت تخفیف دهد، زیرا من در میان بنی اسرائیل بودم، آنان جز به کمتر از این مقدار قدرتی نداشتند. پس از آن پیامبر(صلی الله علیه وآله)هماره از خداوند درخواست تخفیف | * روایتی که بیان گر تخفیف گرفتن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)در باب نمازهای واجب یومیه است. طبق این روایت، شبان گاه معراج پس از آن که پنجاه نماز بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)واجب شد، ایشان (در بازگشت) از کنار حضرت موسی(علیهالسلام) گذشتند و از ایشان پرسید: چند نماز بر امتت واجب شد؟ پاسخ فرمودند: پنجاه نماز. موسی گفت: به سوی خداوندگارت بازگرد و از او بخواه که به امت تو تخفیف دهد. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)رفت و پس از باز آمدن به موسی(علیهالسلام) برخورد. وی گفت: چند نماز بر امتت واجب شد؟ محمد(صلی الله علیه وآله)فرمود: فلان مقدار. موسی گفت: امت تو ضعیفترین امتهاست به سوی خدا بازگرد و از او بخواه که به امتت تخفیف دهد، زیرا من در میان بنی اسرائیل بودم، آنان جز به کمتر از این مقدار قدرتی نداشتند. پس از آن پیامبر(صلی الله علیه وآله)هماره از خداوند درخواست تخفیف مینمود تا آن که پنج نماز مقرر شد. این بار نیز در برخورد با موسی(علیهالسلام) همان سؤال تکرار شد و حضرت در پاسخ فرمودند: پنج نماز. موسی(علیهالسلام)گفت: به سوی خداوندگارت بازگرد و از او برای امتت تخفیف بخواه. پیامبر فرمود: از خداوندگارم حیا میکنم از این که در این باب به او مراجعه کنم.<ref>محمد صدوق، الأمالی، ص536. در منابع اهل سنت نیز این نکته مطرح شده است. برای مطالعه بیشتر ر. ک: محمد بخاری، صحیح البخاری، ج4، ص78 و ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج3، ص144.</ref> | ||
* در روایت دیگری امام صادق(علیهالسلام) در ادامه نقل این مطلب فرمود: «خداوند از طرف ما به موسی جزای خیر دهد.»<ref> این بخش با عبارت «جزی اللّه موسی عن هذة الامة» نیز آمده و در برخی از آنها چنین دعایی از زبان پیامبر(صلی الله علیه وآله)نیز نقل شده است: «جزی اللّه موسی بن عمران عن امتی خیراً» (ر. ک: صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص197 و علی قمی، تفسیر القمی، ج2، ص12 و قاضی نعمان تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج1، ص 132).</ref> | * در روایت دیگری امام صادق(علیهالسلام) در ادامه نقل این مطلب فرمود: «خداوند از طرف ما به موسی جزای خیر دهد.»<ref> این بخش با عبارت «جزی اللّه موسی عن هذة الامة» نیز آمده و در برخی از آنها چنین دعایی از زبان پیامبر(صلی الله علیه وآله)نیز نقل شده است: «جزی اللّه موسی بن عمران عن امتی خیراً» (ر. ک: صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص197 و علی قمی، تفسیر القمی، ج2، ص12 و قاضی نعمان تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج1، ص 132).</ref> | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
===== روایات داله بر تقدم بعثت بر معراج ===== | ===== روایات داله بر تقدم بعثت بر معراج ===== | ||
* ابن اسحاق میگوید: یکی از دانشمندان برای من حدیث کرد که جبرئیل نماز را بر پیامبر (فرود) آورد آنگاه که بر او(صلی الله علیه وآله)واجب شد، درحالی که ایشان در بلندی های [[مکه]] بود. پاشنه پا را به گوشه ای از دره زد که چشمه ای از آن جاری شد. جبرئیل [[وضو]] گرفت و رسول خدا بدو | * ابن اسحاق میگوید: یکی از دانشمندان برای من حدیث کرد که جبرئیل نماز را بر پیامبر (فرود) آورد آنگاه که بر او(صلی الله علیه وآله)واجب شد، درحالی که ایشان در بلندی های [[مکه]] بود. پاشنه پا را به گوشه ای از دره زد که چشمه ای از آن جاری شد. جبرئیل [[وضو]] گرفت و رسول خدا بدو مینگریست این برای آن بود که طهارت نماز را به او یاد دهد. سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله)وضو گرفت همان گونه که از [[جبرئیل]] دیده بود. آنگاه جبرئیل برخاست و برای او نماز گزارد. پیامبر نیز به همراه نماز او نماز گزارد. جبرئیل رفت و پیامبر(صلی الله علیه وآله) به سوی [[خدیجه]] آمد تا همان گونه که جبرئیل به او یاد داده بود، [[طهارت]] نماز را به خدیجه یاد دهد. خدیجه نیز چونان وضوی پیامبر(صلی الله علیه وآله)وضو گرفت. سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله)برای او، همان گونه که جبرئیل برایش نماز گزارده بود، نماز گزارد، آنگاه خدیجه نیز مانند او نماز گزارد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص 160.</ref> | ||
* علی بن ابراهیم گوید: پیامبر(صلی الله علیه وآله) چون به 37 سالگی رسید، در خواب می دید که کسی به او «یا [[رسول الله]]» میگوید، زمان زیادی بدین منوال گذشت تا آن که در میان کوهها مشغول شبانی گوسفندان [[ابوطالب]] بود که نگاهش به فردی افتاد که به او می گفت «یا رسول الله». به او گفت تو کیستی؟ پاسخ داد: جبرئیل، خداوند مرا به سوی تو فرستاده تا تو را به عنوان فرستاده خویش برگزیند. پیامبر(صلی الله علیه وآله)موضوع را به خدیجه خبر داد .... پیامبر این خبر را از دیگران مخفی میکرد تا آنگاه که جبرئیل بر او نازل شد و آبی از آسمان فرود آورد و گفت: ای محمد برخیز و برای نماز وضو بگیر! جبرئیل او را وضو گرفتن (بر صورت و دستها تا آرنج و مسح سر و پاها تا بر آمدگی روی پا) آموخت و به او رکوع و سجود یاد داد. هنگامی که چهل ساله شد او را به نماز فرمان داد و حدود نماز را به او آموخت، اما وقت نماز را بر او نازل نکرد. بنابراین، پیامبر(صلی الله علیه وآله) هر از گاهی دو رکعت، دو رکعت نماز می گزارد و [[علی بن ابی طالب]](علیهالسلام)همدم پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود، در رفت و آمدش همراه او بود و از او جدا نمیشد. باری زمانی علی(علیهالسلام)بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد شد و او را در حال نماز دید. وقتی نماز گزاردن او را دید پرسید: ای ابوالقاسم! این چه کاری است؟ پاسخ داد: این نمازی است که خداوند مرا بدان فرمان داده است. پیامبر(صلی الله علیه وآله) علی(علیهالسلام) را به اسلام دعوت کرد و او اسلام آورد و با او نماز گزارد و خدیجه نیز اسلام آورد. در آن هنگام کسی نماز نمی گزارد جز پیامبر(صلی الله علیه وآله) و علی(علیهالسلام) و خدیجه پشت سر او (نماز میخواندند)... .<ref>طبرسی، فضل، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 102.</ref> | * علی بن ابراهیم گوید: پیامبر(صلی الله علیه وآله) چون به 37 سالگی رسید، در خواب می دید که کسی به او «یا [[رسول الله]]» میگوید، زمان زیادی بدین منوال گذشت تا آن که در میان کوهها مشغول شبانی گوسفندان [[ابوطالب]] بود که نگاهش به فردی افتاد که به او می گفت «یا رسول الله». به او گفت تو کیستی؟ پاسخ داد: جبرئیل، خداوند مرا به سوی تو فرستاده تا تو را به عنوان فرستاده خویش برگزیند. پیامبر(صلی الله علیه وآله)موضوع را به خدیجه خبر داد .... پیامبر این خبر را از دیگران مخفی میکرد تا آنگاه که جبرئیل بر او نازل شد و آبی از آسمان فرود آورد و گفت: ای محمد برخیز و برای نماز وضو بگیر! جبرئیل او را وضو گرفتن (بر صورت و دستها تا آرنج و مسح سر و پاها تا بر آمدگی روی پا) آموخت و به او رکوع و سجود یاد داد. هنگامی که چهل ساله شد او را به نماز فرمان داد و حدود نماز را به او آموخت، اما وقت نماز را بر او نازل نکرد. بنابراین، پیامبر(صلی الله علیه وآله) هر از گاهی دو رکعت، دو رکعت نماز می گزارد و [[علی بن ابی طالب]](علیهالسلام)همدم پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود، در رفت و آمدش همراه او بود و از او جدا نمیشد. باری زمانی علی(علیهالسلام)بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد شد و او را در حال نماز دید. وقتی نماز گزاردن او را دید پرسید: ای ابوالقاسم! این چه کاری است؟ پاسخ داد: این نمازی است که خداوند مرا بدان فرمان داده است. پیامبر(صلی الله علیه وآله) علی(علیهالسلام) را به اسلام دعوت کرد و او اسلام آورد و با او نماز گزارد و خدیجه نیز اسلام آورد. در آن هنگام کسی نماز نمی گزارد جز پیامبر(صلی الله علیه وآله) و علی(علیهالسلام) و خدیجه پشت سر او (نماز میخواندند)... .<ref>طبرسی، فضل، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 102.</ref> | ||
* [[ابن شهرآشوب]] نیز در مناقب در بیان درجات بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله) هفتمین آنها را عبادات میداند و بر این باور است که در زمانی که ایشان در مکه بودند فقط طهارت و نماز تشریع شد، (در آغاز) نماز بر ایشان واجب بود و بر مسلمانان مستحب. سپس نمازهای پنج گانه بعد از اسراء واجب شد و این در سال نهم بعثت ایشان بود.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص40.</ref> | * [[ابن شهرآشوب]] نیز در مناقب در بیان درجات بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله) هفتمین آنها را عبادات میداند و بر این باور است که در زمانی که ایشان در مکه بودند فقط طهارت و نماز تشریع شد، (در آغاز) نماز بر ایشان واجب بود و بر مسلمانان مستحب. سپس نمازهای پنج گانه بعد از اسراء واجب شد و این در سال نهم بعثت ایشان بود.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص40.</ref> |