confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
{{متن قرآن | وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هرُونَ نَبِیّاً|سوره = مریم |آیه = 53 }}: و به رحمت خویش برادرش هارون پیامبر را به او بخشیدیم. | {{متن قرآن | وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هرُونَ نَبِیّاً|سوره = مریم |آیه = 53 }}: و به رحمت خویش برادرش هارون پیامبر را به او بخشیدیم. | ||
{{متن قرآن | وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسى وَ هرُونَ الفُرْقانَ وَ ضِیاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ سوره = انبیاء |آیه = 48}}: و در حقیقت به موسى و هارون فرقان دادیم و کتابشان براى پرهیزگاران روشنایى و اندرزى است. | {{متن قرآن | وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسى وَ هرُونَ الفُرْقانَ وَ ضِیاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ |سوره = انبیاء |آیه = 48}}: و در حقیقت به موسى و هارون فرقان دادیم و کتابشان براى پرهیزگاران روشنایى و اندرزى است. | ||
در قرآن کریم هیچ مساله اى که مختص به آن جناب باشد، نیامده مگر همان جانشینى او براى برادرش، در آن چهل روزى که به میقات رفته بود، {{متن قرآن | وَ قالَ مُوسى لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ |آیه = 142 |سوره = اعراف}}: که به برادر خود هارون گفت: [[خلیفه]] من باش در قومم، و اصلاح کن، و راه مفسدان را پیروى مکن، و وقتى از میقات برگشت، در حالى که خشمناک و متاسف بود که چرا گوساله پرست شدند، الواح [[تورات]] را بیفکند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بکشید، هارون گفت: اى پسر مادر! مردم مرا ضعیف کردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزدیک بود مرا بکشند، پس پیش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافکنده مکن، و مرا جزو این مردم ستمگر قرار مده، موسی گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل کن، که تو ارحم الراحمینى<ref> ترجمه المیزان (سید محمدباقر موسوى همدانى)، ج16، ص62</ref>. | در قرآن کریم هیچ مساله اى که مختص به آن جناب باشد، نیامده مگر همان جانشینى او براى برادرش، در آن چهل روزى که به میقات رفته بود، {{متن قرآن | وَ قالَ مُوسى لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ |آیه = 142 |سوره = اعراف}}: که به برادر خود هارون گفت: [[خلیفه]] من باش در قومم، و اصلاح کن، و راه مفسدان را پیروى مکن، و وقتى از میقات برگشت، در حالى که خشمناک و متاسف بود که چرا گوساله پرست شدند، الواح [[تورات]] را بیفکند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بکشید، هارون گفت: اى پسر مادر! مردم مرا ضعیف کردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزدیک بود مرا بکشند، پس پیش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافکنده مکن، و مرا جزو این مردم ستمگر قرار مده، موسی گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل کن، که تو ارحم الراحمینى<ref> ترجمه المیزان (سید محمدباقر موسوى همدانى)، ج16، ص62</ref>. |