۲۱٬۶۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
* کتابی در حدیث غدیر، از زینالعابدین عبدالرحیم شافعی و...<ref>ر.ک: الغدیر عبدالحسین امینی، ج1، ص152-157.</ref>. | * کتابی در حدیث غدیر، از زینالعابدین عبدالرحیم شافعی و...<ref>ر.ک: الغدیر عبدالحسین امینی، ج1، ص152-157.</ref>. | ||
[[عبدالحسین امینی]]، به 24 مورخ، 27 محدث، 14 مفسر،7 متکلم و تعدادى از علماى لغت عربی -که در آثار خود، واقعه غدیر خم را ثبت کردهاند- اشاره کرده و آن را دلیل اهمیت این واقعه در تاریخ، حدیث، تفسیر، کلام و لغت عرب دانسته است<ref>الغدیر؛ امینی، ج1، ص6-8.</ref>. وی در جلد نخست کتاب شریف خود، به اسامی 110 نفر از صحابه و 84 نفر از تابعین و 360 تن از دانشمندان و بزرگان [[اهلسنت]] از آغاز قرن دوم تا پایان قرن چهاردهم که حدیث غدیر را نقل کردهاند، اشاره میکند. بنابر یادداشتهاى ایشان، در مستدرکات الغدیر و در چاپ نهایى آن، بر تعداد علما و بزرگان اهلسنت افزوده شده و به حدود هفتصد نفر رسیده است، که این عدد راویان غدیر، آن هم تنها در میان عالمان [[اهلسنت]]، قابل اعتنا و چشمگیر، و حاکى از وقوع حتمی غدیر خم و عظمت بیکران آن حادثه تاریخى است؛ بنابراین، ملاحظه میشود که حادثه تاریخساز غدیر، فقط از جانب اندیشمندان شیعه مطرح نشده، بلکه هر یک از عالمان اهلسنت، با هر تخصصی، به آن عنایت داشتهاند. در واقع، باید گفت:«این موضوع [غدیر خم] در نظر علماى عامه نیز ثابت و محقق، و از متواترات و مسلمات است». | [[عبدالحسین امینی]]، به 24 مورخ، 27 محدث، 14 مفسر،7 متکلم و تعدادى از علماى لغت عربی -که در آثار خود، واقعه غدیر خم را ثبت کردهاند- اشاره کرده و آن را دلیل اهمیت این واقعه در تاریخ، حدیث، تفسیر، کلام و لغت عرب دانسته است<ref>الغدیر؛ امینی، ج1، ص6-8.</ref>. وی در جلد نخست کتاب شریف خود، به اسامی 110 نفر از صحابه و 84 نفر از تابعین و 360 تن از دانشمندان و بزرگان [[اهلسنت]] از آغاز قرن دوم تا پایان قرن چهاردهم که حدیث غدیر را نقل کردهاند، اشاره میکند. بنابر یادداشتهاى ایشان، در مستدرکات الغدیر و در چاپ نهایى آن، بر تعداد علما و بزرگان اهلسنت افزوده شده و به حدود هفتصد نفر رسیده است، که این عدد راویان غدیر، آن هم تنها در میان عالمان [[اهلسنت]]، قابل اعتنا و چشمگیر، و حاکى از وقوع حتمی غدیر خم و عظمت بیکران آن حادثه تاریخى است؛ بنابراین، ملاحظه میشود که حادثه تاریخساز غدیر، فقط از جانب اندیشمندان شیعه مطرح نشده، بلکه هر یک از عالمان اهلسنت، با هر تخصصی، به آن عنایت داشتهاند. در واقع، باید گفت: «این موضوع [غدیر خم] در نظر علماى عامه نیز ثابت و محقق، و از متواترات و مسلمات است». | ||
برخی از نویسندگان [[اهلسنت]]، جریان غدیر را یا بصورت خبر واحد آورده و سند آن را از حالت تواتر خارج نمودهاند و با این کار، به گمان خود از اعتبار [[خطبه غدیر]] کاسته و دلالت آن را مخدوش ساختهاند، یا با حذف قراین خطبه که دربردارنده آیه:«النبِی اوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ»<ref>سورۀ احزاب:6.</ref> و کلام نبوی:«الَسْتُ اوْلَى بِالمُؤمِنِینَ مِنْ انْفُسِهِم؟» و حدیث ثقلین و دیگر قرینهها بودهاند، و با اکتفا به ذکر حدیث:«مَن کُنتُ مَولاهُ فهَذا عَلی مَولاهُ»، تا حدود زیادی موجب ابهام این سند قطعیِ دال بر ولایت [[علی (علیهالسلام)]] شدهاند. در نهایت علمای [[اهلسنت]]، از واژۀ «مولا» فقط معنای «دوست و محب» یا «یاور و ناصر» را برداشت کردهاند. | برخی از نویسندگان [[اهلسنت]]، جریان غدیر را یا بصورت خبر واحد آورده و سند آن را از حالت تواتر خارج نمودهاند و با این کار، به گمان خود از اعتبار [[خطبه غدیر]] کاسته و دلالت آن را مخدوش ساختهاند، یا با حذف قراین خطبه که دربردارنده آیه:«النبِی اوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ»<ref>سورۀ احزاب:6.</ref> و کلام نبوی:«الَسْتُ اوْلَى بِالمُؤمِنِینَ مِنْ انْفُسِهِم؟» و حدیث ثقلین و دیگر قرینهها بودهاند، و با اکتفا به ذکر حدیث:«مَن کُنتُ مَولاهُ فهَذا عَلی مَولاهُ»، تا حدود زیادی موجب ابهام این سند قطعیِ دال بر ولایت [[علی (علیهالسلام)]] شدهاند. در نهایت علمای [[اهلسنت]]، از واژۀ «مولا» فقط معنای «دوست و محب» یا «یاور و ناصر» را برداشت کردهاند. | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
* '''بِلاذُری''' در ''انسابالاشراف''، از برخی صحابه (بَراء بن عازِب و ابوهُرَیره و زید بن ارقَم و ابن عباس و بُریدة بن الحُصَیب و ابوسعید خُدْری) جزئیات داستان غدیر را نقل کرده است و به حدیث ولایت: (مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا علی مَوْلاهُ)<ref>بلاذری، ج2، ص108-112 و ج5، ص80.</ref> و نفرین حضرت در حق برخی از صحابه که از شهادت دادن نسبت به واقعه غدیرامتناع ورزیدند، اشاره نموده است<ref>همان، ج2، ص156و157.</ref>. | * '''بِلاذُری''' در ''انسابالاشراف''، از برخی صحابه (بَراء بن عازِب و ابوهُرَیره و زید بن ارقَم و ابن عباس و بُریدة بن الحُصَیب و ابوسعید خُدْری) جزئیات داستان غدیر را نقل کرده است و به حدیث ولایت: (مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا علی مَوْلاهُ)<ref>بلاذری، ج2، ص108-112 و ج5، ص80.</ref> و نفرین حضرت در حق برخی از صحابه که از شهادت دادن نسبت به واقعه غدیرامتناع ورزیدند، اشاره نموده است<ref>همان، ج2، ص156و157.</ref>. | ||
* '''خطیب بغدادى''' در ''تاریخ بغداد''، از قول برخی صحابه [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم)]] حدیث غدیر را آورده است<ref>خطیب بغدادی، ج8، ص372 و ج14، ص303.</ref> او در شرح حال حَبشُون بن موسی، با سند صحیح و راویان ثقات از نظر دانشمندان [[اهلسنت]]، از قول ابوهریره به حادثه غدیر خم و تبریک [[خلیفه دوم]] به [[علی (علیهالسلام)]] و نزول آیه اکمال | * '''خطیب بغدادى''' در ''تاریخ بغداد''، از قول برخی صحابه [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم)]] حدیث غدیر را آورده است<ref>خطیب بغدادی، ج8، ص372 و ج14، ص303.</ref> او در شرح حال حَبشُون بن موسی، با سند صحیح و راویان ثقات از نظر دانشمندان [[اهلسنت]]، از قول ابوهریره به حادثه غدیر خم و تبریک [[خلیفه دوم]] به [[علی (علیهالسلام)]] و نزول آیه اکمال سوره مائده:3. بعد از این قضایا، اشاره میکند و مینویسد: «از عبدالله بن علی بن محمد بن بِشْران از علی بن عُمر الحافظ، از ابونصر حَبشُون بن موسى بن ایوب الخَلال، از علی بن سعید رَمْلی، از ضَمرَة بن رَبیعه قُرَشی، از ابن شَوذَب، از مَطَر الوَراق، از شَهربن حَوشَب، از ابوهُرَیره نقل شده است که گفت: کسی که روز هجدهم [[ذی الحجه]] را روزه بگیرد، ثواب روزه شصت ماه برای او نوشته میشود. این روز، روز غدیر خم است؛ روزی که رسول خدا دست علی را گرفت و فرمود: آیا من ولی مؤمنان نیستم؟ پاسخ دادند: آری، ای رسول خدا! فرمود: «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست». سپس [[عمر]] گفت: تبریک میگویم ای فرزند ابوطالب! مولای من و مولای هر مسلمان شدی. آنگاه این آیه نازل شد:الْیوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ<ref>همان، ج9، ص221.</ref> خطیب، در ادامه به بیان تفصیلى سند این روایت مىپردازد. | ||
نکته مهم قابل استنباط از روایت خطیب بغدادی آن است که نزول آیه شریفه اکمال، بعد از اتمام خطابه غدیر است و این میتواند خود دلیل متقنی بر ولایت و امامت [[علی (علیهالسلام)]] باشد؛ چراکه با دقت در محتوای خطابه رسول الله (صلیالله علیه وآله وسلم) درمییابیم که جز ولایت [[علی (علیهالسلام)]] چیز دیگری صلاحیت اکمال دین و اتمام نعمت را نخواهد داشت. همچنین در قضیه تبریک [[خلیفه دوم]] نکته آن است که آیا فقط تاکید بر محبت و نصرت [[علی (علیهالسلام)]] سبب تبریک و تهنیت از جانب [[عمربنخطاب]] شده است؟ چرا که اگر مقصود، صِرف دوست داشتن علی (علیهالسلام) بود، دیگر چه نیازى به تبریک گفتن بود؟! | نکته مهم قابل استنباط از روایت خطیب بغدادی آن است که نزول آیه شریفه اکمال، بعد از اتمام خطابه غدیر است و این میتواند خود دلیل متقنی بر ولایت و امامت [[علی (علیهالسلام)]] باشد؛ چراکه با دقت در محتوای خطابه رسول الله (صلیالله علیه وآله وسلم) درمییابیم که جز ولایت [[علی (علیهالسلام)]] چیز دیگری صلاحیت اکمال دین و اتمام نعمت را نخواهد داشت. همچنین در قضیه تبریک [[خلیفه دوم]] نکته آن است که آیا فقط تاکید بر محبت و نصرت [[علی (علیهالسلام)]] سبب تبریک و تهنیت از جانب [[عمربنخطاب]] شده است؟ چرا که اگر مقصود، صِرف دوست داشتن علی (علیهالسلام) بود، دیگر چه نیازى به تبریک گفتن بود؟! |