پرش به محتوا

ابومسلمیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۳
خط ۱۷: خط ۱۷:
== فرقه ‏های طرفدار ابومسلم‏==
== فرقه ‏های طرفدار ابومسلم‏==


'''برکوکیه'''
=== برکوکیه ===


گروهی از معتقدان به ابومسلم بودند که در مرو و هرات جای داشتند. آنان می‌گفتند: آن که به دست منصور کشته شد، شیطان بود که خود را به صورت ابومسلم در آورد، برکوکیه تا حدود چهار صد و چهل هجری در [[ماوراءالنهر]] می‏‌زیستند، و ایشان از طوایف حلولیه به شمار می‌رفتند.
گروهی از معتقدان به ابومسلم بودند که در مرو و هرات جای داشتند. آنان می‌گفتند: آن که به دست منصور کشته شد، شیطان بود که خود را به صورت ابومسلم در آورد، برکوکیه تا حدود چهار صد و چهل هجری در [[ماوراءالنهر]] می‏‌زیستند، و ایشان از طوایف حلولیه به شمار می‌رفتند.


'''سنباذیه'''
=== سنباذیه ===


سنباذ مردی زردشتی بود که پیروز اسپهبد نام داشت، و از مردم روستای اهروانه (آهن) در [[نیشابور]] بود، و با ابومسلم سابقه دوستی داشت و در دستگاه او ترقی کرد و به سپهسالاری رسید، از آنگاه که ابومسلم از [[ری]] به نزد خلیفه می‌رفت، خزائنش را به او سپرد. پس از کشته شدن ابومسلم، سنباذ به خون خواهی او برخاست و قومس و ری را زیر فرمان گرفت و خزائن ابومسلم را به تصرف خود در آورد. گویند سبب خروج او این بود که یکی از اعراب خراسان با کمک عرب‌های دیگر دسیسه کرده و پسرش را پنهانی کشته بودند. وی برای انتقام گرفتن از عرب از یاران ابومسلم شد. طبری می‌نویسد که بیشتر یاران سنباذ از اهل ایالت جبال یا کوهستان بودند. باری کار او چنان بالا گرفت که بیش از صد هزار تن به او پیوستند. منصور خلیفه عباسی یکی از سرداران خود به نام جمهور بن مرار عجلی را با ده هزار تن به جنگ او فرستاد. این نبرد به قول طبری در بین همدان و ری روی داد. سنباذ شکست یافته بگریخت، و در حال فرار در میان قومس و طبرستان به دست یک ایرانی به نام لویان (لونان) طبرستانی کشته شد (137 ه). شهرستانی می‌نویسد که: غالیان را در [[اصفهان]] خرمیه و کودکیه (برکوکیه) و در ری مزدکیه و در [[آذربایجان]] ذقولیه و در جایی دیگر محمره و در ما وراء النهر «مبیضه» یعنی اسپیدجامگان خوانند.
سنباذ مردی زردشتی بود که پیروز اسپهبد نام داشت، و از مردم روستای اهروانه (آهن) در [[نیشابور]] بود، و با ابومسلم سابقه دوستی داشت و در دستگاه او ترقی کرد و به سپهسالاری رسید، از آنگاه که ابومسلم از [[ری]] به نزد خلیفه می‌رفت، خزائنش را به او سپرد. پس از کشته شدن ابومسلم، سنباذ به خون خواهی او برخاست و قومس و ری را زیر فرمان گرفت و خزائن ابومسلم را به تصرف خود در آورد. گویند سبب خروج او این بود که یکی از اعراب خراسان با کمک عرب‌های دیگر دسیسه کرده و پسرش را پنهانی کشته بودند. وی برای انتقام گرفتن از عرب از یاران ابومسلم شد. طبری می‌نویسد که بیشتر یاران سنباذ از اهل ایالت جبال یا کوهستان بودند. باری کار او چنان بالا گرفت که بیش از صد هزار تن به او پیوستند. منصور خلیفه عباسی یکی از سرداران خود به نام جمهور بن مرار عجلی را با ده هزار تن به جنگ او فرستاد. این نبرد به قول طبری در بین همدان و ری روی داد. سنباذ شکست یافته بگریخت، و در حال فرار در میان قومس و طبرستان به دست یک ایرانی به نام لویان (لونان) طبرستانی کشته شد (137 ه). شهرستانی می‌نویسد که: غالیان را در [[اصفهان]] خرمیه و کودکیه (برکوکیه) و در ری مزدکیه و در [[آذربایجان]] ذقولیه و در جایی دیگر محمره و در ما وراء النهر «مبیضه» یعنی اسپیدجامگان خوانند.


'''به آفریدیه'''
=== به آفریدیه ===
 
در زمان قدرت ابومسلم در خراسان، مرد زرتشتی الاصلی به نام به آفرید بن ماه فروردین در روستای خواف‏ از استان نیشابور در قصبه سیراوند خروج کرد، و دعوی اصلاحاتی در دین زردشت نمود. گویند اصل وی از قریه زوزن بود. و از [[خراسان]] به [[چین]] سفر کرد و هفت سال در آن دیار بماند و چون از آنجا بازآمد، برخی از چیزهای شگفت‏ انگیز با خود آورد، که از آن جمله پیراهنی سبز و نازک و نرم از حریر چینی بود، که تمام آن در کف دست او جای می‏‌گرفت و آن را یکی از معجزات خود می‏‌دانست. به آفرید بر امت خود هفت [[نماز]] واجب گردانید: یکی در یگانگی خدا، یکی در آفرینش آسمان‌ها و زمین، یکی در خلق حیوان و روزی‌های آنها، یکی در مرگ و یکی هم در [[رستاخیز]] و حساب و روز شمار و یک نماز هم برای اهل بهشت و دوزخ و یک نماز در ستایش اهل بهشت به تنهایی، کتابی به فارسی برای امت خود بنوشت و به ایشان امر کرد که بر یک زانو نشسته بسوی چشمه خورشید نماز برند، و در هر جای که باشد روی به سوی آفتاب کنند و موهای خود را رها نمایند و در هنگام خوراک خوردن واج نگیرند یعنی زمزمه نکنند و چهار پایان را نکشند مگر آنها که پیر باشند. چون ابومسلم به نیشابور در آمد «موبدان» و «هیربدان» زرتشتی به پیش وی آمدند و گفتند این مرد، [[اسلام]] و دین ما را تباه کرد. ابومسلم وی را با پیروانش بکشت. شهرستانی می‌گوید: به آفریدیان را سیانیه هم می‏‌گویند.
در زمان قدرت ابومسلم در خراسان، مرد زرتشتی الاصلی به نام به آفرید بن ماه فروردین در روستای خواف‏ از استان نیشابور در قصبه سیراوند خروج کرد، و دعوی اصلاحاتی در دین زردشت نمود. گویند اصل وی از قریه زوزن بود. و از [[خراسان]] به [[چین]] سفر کرد و هفت سال در آن دیار بماند و چون از آنجا بازآمد، برخی از چیزهای شگفت‏ انگیز با خود آورد، که از آن جمله پیراهنی سبز و نازک و نرم از حریر چینی بود، که تمام آن در کف دست او جای می‏‌گرفت و آن را یکی از معجزات خود می‏‌دانست. به آفرید بر امت خود هفت [[نماز]] واجب گردانید: یکی در یگانگی خدا، یکی در آفرینش آسمان‌ها و زمین، یکی در خلق حیوان و روزی‌های آنها، یکی در مرگ و یکی هم در [[رستاخیز]] و حساب و روز شمار و یک نماز هم برای اهل بهشت و دوزخ و یک نماز در ستایش اهل بهشت به تنهایی، کتابی به فارسی برای امت خود بنوشت و به ایشان امر کرد که بر یک زانو نشسته بسوی چشمه خورشید نماز برند، و در هر جای که باشد روی به سوی آفتاب کنند و موهای خود را رها نمایند و در هنگام خوراک خوردن واج نگیرند یعنی زمزمه نکنند و چهار پایان را نکشند مگر آنها که پیر باشند. چون ابومسلم به نیشابور در آمد «موبدان» و «هیربدان» زرتشتی به پیش وی آمدند و گفتند این مرد، [[اسلام]] و دین ما را تباه کرد. ابومسلم وی را با پیروانش بکشت. شهرستانی می‌گوید: به آفریدیان را سیانیه هم می‏‌گویند.
به آفرید از مظاهر اصلاح‌طلب فکر ایرانی در دوره ابومسلم در خراسان بود که به دست خود ابومسلم از بین رفته است. شاید سبب کشته شدن او جز این نباشد که وی در اوایل خروج ابومسلم، در جبال بادغیس و قلب خراسان حرکتی به وجود آورد که منافی تمرکز قدرت سیاسی ابومسلم بوده است.
به آفرید از مظاهر اصلاح‌طلب فکر ایرانی در دوره ابومسلم در خراسان بود که به دست خود ابومسلم از بین رفته است. شاید سبب کشته شدن او جز این نباشد که وی در اوایل خروج ابومسلم، در جبال بادغیس و قلب خراسان حرکتی به وجود آورد که منافی تمرکز قدرت سیاسی ابومسلم بوده است.


'''برازبندیه'''
=== برازبندیه ===


یکی دیگر از شورش‌هایی که به پیروی از ابومسلم در خراسان روی داد خروج شخصی زردشتی الاصل به نام برازبنده است که به زبان پهلوی ورازبنده و به زبان فارسی به معنی گرازبنده است. این برازبنده پسر بمرون بود. منصور خلیفه عباسی صاحب شرطه خود عبدالجبار را به ولایت خراسان فرستاد و عبدالجبار قصد خلاف کرد و به برازبنده پیوست. برازبنده دعوی می‌کرد که او ابراهیم بن عبداللّه‌هاشمی است و نخست وی از «کیسانیان» بود. عبدالجبار به او پیوست، و چون از سپیدجامگان بود عبدالجبار پرچم سیاه عباسی را رها کرد، و علم سپید اختیار نمود و مردم را به طاعت برازبنده خواند و از خزاعیان قومی بکشت، زیرا آنان دعوت برازبنده را اجابت نکردند. منصور خراسان را به پسر خود مهدی داد و او حرب بن زیاد را به جنگ عبدالجبار فرستاد. در آن جنگ برازبنده به دست حرب کشته شد و عبدالجبار منهزم گشت و سرانجام دستگیر و زندانی شد (روز شنبه ششم ماه ربیع الاول سنه 142 ه)<ref> مشکور محمد جواد فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 20 با ویرایش مختصر </ref>،<ref>ابو ریحان بیرونی، الآثار الباقية عن القرون الخاليه، چاپ لایپزیک، سال 1923 میلادی، ص 210</ref>،<ref>طبری محمد بن جریر، تاريخ الامم و الملوك، 13 جلدی، ليدن سال 1876- 1901 میلادی، ج10، ص 119</ref>،<ref>سنی رازی سید مرتضی، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، با اهتمام عباس اقبال آشتيانی، تهران، سال 1313 میلادی، ص 178</ref>،<ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشيعة نوبختی، ترجمه و تحقيق محمد جواد مشكور، تهران، نشر مركز انتشارات علمی و فرهنگی، ص 75</ref>،<ref>گردیزی ابوسعید عبد الحی بن ضحاک، زین الاخبار، با سعی و اهتمام محمد ناظم، برلين، سال 1928 میلادی، تهران سال 1327 هجری شمسی، قسمت تاريخ ساسانيان تا صفاريان با اهتمام سعيد نفيسی، طهران سال 1333 هجری شمسی، ص 123
یکی دیگر از شورش‌هایی که به پیروی از ابومسلم در خراسان روی داد خروج شخصی زردشتی الاصل به نام برازبنده است که به زبان پهلوی ورازبنده و به زبان فارسی به معنی گرازبنده است. این برازبنده پسر بمرون بود. منصور خلیفه عباسی صاحب شرطه خود عبدالجبار را به ولایت خراسان فرستاد و عبدالجبار قصد خلاف کرد و به برازبنده پیوست. برازبنده دعوی می‌کرد که او ابراهیم بن عبداللّه‌هاشمی است و نخست وی از «کیسانیان» بود. عبدالجبار به او پیوست، و چون از سپیدجامگان بود عبدالجبار پرچم سیاه عباسی را رها کرد، و علم سپید اختیار نمود و مردم را به طاعت برازبنده خواند و از خزاعیان قومی بکشت، زیرا آنان دعوت برازبنده را اجابت نکردند. منصور خراسان را به پسر خود مهدی داد و او حرب بن زیاد را به جنگ عبدالجبار فرستاد. در آن جنگ برازبنده به دست حرب کشته شد و عبدالجبار منهزم گشت و سرانجام دستگیر و زندانی شد (روز شنبه ششم ماه ربیع الاول سنه 142 ه)<ref> مشکور محمد جواد فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 20 با ویرایش مختصر </ref>،<ref>ابو ریحان بیرونی، الآثار الباقية عن القرون الخاليه، چاپ لایپزیک، سال 1923 میلادی، ص 210</ref>،<ref>طبری محمد بن جریر، تاريخ الامم و الملوك، 13 جلدی، ليدن سال 1876- 1901 میلادی، ج10، ص 119</ref>،<ref>سنی رازی سید مرتضی، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، با اهتمام عباس اقبال آشتيانی، تهران، سال 1313 میلادی، ص 178</ref>،<ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشيعة نوبختی، ترجمه و تحقيق محمد جواد مشكور، تهران، نشر مركز انتشارات علمی و فرهنگی، ص 75</ref>،<ref>گردیزی ابوسعید عبد الحی بن ضحاک، زین الاخبار، با سعی و اهتمام محمد ناظم، برلين، سال 1928 میلادی، تهران سال 1327 هجری شمسی، قسمت تاريخ ساسانيان تا صفاريان با اهتمام سعيد نفيسی، طهران سال 1333 هجری شمسی، ص 123
</ref>،<ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بين الفرق، با اهتمام محمد زاهد بن حسن الکوثری، قاهره، سال 1948 میلادی، ص 155 (البركوكيه) و ص 215.</ref>،<ref>ابن حزم اندلسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، پنج جلدی، مصر، سال 1347 قمری، ج 1، ص 77</ref>،<ref>ابن ندیم، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، تهران، نشر اسدی، سال 1391 هجری شمسی، ص 65 و ص 614</ref>،<ref>بن اثیر، الكامل فی التاريخ، تأليف عز الدين ابن الاثير جزری، 14 جلدی، تونبرگ، ليدن، سال 76- 1866. ج 5، ص 481</ref>،<ref>مسعودی علی بن حسین، مروج الذهب، 9 جلدی، پاریس، سال 1861 میلادی، ج 3، ص 169 و ص 220</ref>،<ref>قاضی عبد الجبار، المغنی فی ابواب التوحيد و العدل، تحقيق دكتر عبد الحليم محمود و دكتر سليمان دنيا، قاهره، ج 2، ص 178</ref>،<ref>اشعری قمی سعد بن عبد الله، المقالات و الفرق، تحقيق محمد جواد مشكور، تهران، سال 1963 میلادی، ص 64 و 195</ref>،<ref>شهرستانی محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ترجمه افضل الدين صدر تركه اصفهانی، به تصحيح سيد محمد رضا جلالی نائينی، تهران، سال 1321 هجری شمسی، ص 155</ref>.  
</ref>،<ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بين الفرق، با اهتمام محمد زاهد بن حسن الکوثری، قاهره، سال 1948 میلادی، ص 155 (البركوكيه) و ص 215.</ref>،<ref>ابن حزم اندلسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، پنج جلدی، مصر، سال 1347 قمری، ج 1، ص 77</ref>،<ref>ابن ندیم، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، تهران، نشر اسدی، سال 1391 هجری شمسی، ص 65 و ص 614</ref>،<ref>بن اثیر، الكامل فی التاريخ، تأليف عز الدين ابن الاثير جزری، 14 جلدی، تونبرگ، ليدن، سال 76- 1866. ج 5، ص 481</ref>،<ref>مسعودی علی بن حسین، مروج الذهب، 9 جلدی، پاریس، سال 1861 میلادی، ج 3، ص 169 و ص 220</ref>،<ref>قاضی عبد الجبار، المغنی فی ابواب التوحيد و العدل، تحقيق دكتر عبد الحليم محمود و دكتر سليمان دنيا، قاهره، ج 2، ص 178</ref>،<ref>اشعری قمی سعد بن عبد الله، المقالات و الفرق، تحقيق محمد جواد مشكور، تهران، سال 1963 میلادی، ص 64 و 195</ref>،<ref>شهرستانی محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ترجمه افضل الدين صدر تركه اصفهانی، به تصحيح سيد محمد رضا جلالی نائينی، تهران، سال 1321 هجری شمسی، ص .155</ref>.


== پانویس ==
== پانویس ==