پرش به محتوا

خلیفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۳
خط ۶۸: خط ۶۸:


=== ابوبکر بن ابی قحافه ===
=== ابوبکر بن ابی قحافه ===
نظام خلافت با انتخاب [[ابوبکر]] بن ابی قحافه به جانشینی پیامبر عینیت یافت؛ این امر مخالفت‌های متعددی را به‌ویژه در میان جمعی از صحابه، بنی‌هاشم و به‌ویژه [[اهل بیت پیامبر]] برانگیخت، ولی سرانجام با به‌کارگیری شیوه‌های مختلف، مهمترین مخالفانش را خاموش ساخت<ref>ابن قتیبه، ج۱، ص ۱۲ـ۱۴؛ طبری، ج ۳، ص ۲۰۲ـ۲۰۳</ref> و سپس خلیفه رسول‌اللّه خوانده شد.<ref>ابن سعد، ج ۳، ص ۸۳؛ احمد بن حنبل، ج۱، ص ۲۰</ref> ابوبکر اولین خلیفه از خلفای راشدین است که نحوه انتخاب او بعدها مبنای نظریه اهل حلّ و عقد در فقه سیاسی اهل سنت شد.<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ص ۶ـ۹</ref>
نظام خلافت با انتخاب [[ابوبکر]] بن ابی قحافه به جانشینی پیامبر عینیت یافت؛ این امر مخالفت‌های متعددی را به‌ویژه در میان جمعی از صحابه، بنی‌هاشم و به‌ویژه [[اهل بیت پیامبر]] برانگیخت، ولی سرانجام با به‌کارگیری شیوه‌های مختلف، مهم‎ترین مخالفانش را خاموش ساخت<ref>ابن قتیبه، ج۱، ص ۱۲ـ۱۴؛ طبری، ج ۳، ص ۲۰۲ـ۲۰۳</ref> و سپس خلیفه رسول‌اللّه خوانده شد.<ref>ابن سعد، ج ۳، ص ۸۳؛ احمد بن حنبل، ج۱، ص ۲۰</ref> ابوبکر اولین خلیفه از خلفای راشدین است که نحوه انتخاب او بعدها مبنای نظریه اهل حلّ و عقد در فقه سیاسی اهل سنت شد.<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ص ۶ـ۹</ref>


=== عمر بن خطاب ===
=== عمر بن خطاب ===
ابوبکر اندکی پیش از وفاتش (سال ۱۳ق)، [[عمر بن خطاب]] را به جانشینی خود منصوب و مسلمانان را به بیعت با وی ملزم ساخت.<ref>بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۸۸ـ۸۹، ۳۰۵؛ طبری، ج ۳، ص ۴۲۸ـ۴۳۴</ref> گفته شده است که وی علت اقدام خود را جلوگیری از بروز فتنه عنوان کرد.<ref>ابن سعد، ج ۳، ص ۲۰۰</ref> عمر بن خطاب را به تبعیت از عنوان خلیفگی ابوبکر، خلیفه خلیفه رسول‌اللّه نامیدند اما او ترجیح داد که به جای این عبارت طولانی، امیرالمؤمنین خطابش کنند.<ref>بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۲۱</ref> این لقب بعدها تا پایان عصر خلافت، رایج‌ترین و مهمترین لقب خلفا بود. عمر در مقام خلیفه، حدود اختیاراتش را همسان با اختیارات پیامبر(صلی الله علیه) می‌دانست.<ref>جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص۱۰۱</ref> برخی سیاست‌های حکومتی وی در نزدیک‌ساختن ساختار خلافت به ساختار حکومتی با مختصات زمامداری‌های رایج آن زمان، تأثیراتی جدّی به جاگذاشت؛ از جمله ترویج برتری عرب بر دیگر اقوام (اصطلاحاً عجم) که در تعارض آشکار با سیاست ضدنژادی پیامبر اسلام بود، امتیازبندی مسلمانان در تقسیم بیت‌المال که آن را مال‌اللّه می‌نامید و لغو شیوه تقسیم غنایم به صورت مساوی.<ref>مالک بن انس، ص ۳۰۸؛ ابن سعد، ج ۳، ص ۲۷۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص ۴۴۸ـ ۴۶۱؛ ماوردی، نصیحة الملوک، ص ۳۵۳</ref>
ابوبکر اندکی پیش از وفاتش (سال ۱۳ق)، [[عمر بن خطاب]] را به جانشینی خود منصوب و مسلمانان را به بیعت با وی ملزم ساخت.<ref>بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۸۸ـ۸۹، ۳۰۵؛ طبری، ج ۳، ص ۴۲۸ـ۴۳۴</ref> گفته شده است که وی علت اقدام خود را جلوگیری از بروز فتنه عنوان کرد.<ref>ابن سعد، ج ۳، ص ۲۰۰</ref> عمر بن خطاب را به تبعیت از عنوان خلیفگی ابوبکر، خلیفه خلیفه رسول‌اللّه نامیدند اما او ترجیح داد که به جای این عبارت طولانی، امیرالمؤمنین خطابش کنند<ref>بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۲۱</ref>. این لقب بعدها تا پایان عصر خلافت، رایج‌ترین و مهم‌ترین لقب خلفا بود. عمر در مقام خلیفه، حدود اختیاراتش را همسان با اختیارات پیامبر(صلی الله علیه) می‌دانست.<ref>جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص۱۰۱</ref> برخی سیاست‌های حکومتی وی در نزدیک‌ساختن ساختار خلافت به ساختار حکومتی با مختصات زمامداری‌های رایج آن زمان، تأثیراتی جدّی به جاگذاشت؛ از جمله ترویج برتری عرب بر دیگر اقوام (اصطلاحاً عجم) که در تعارض آشکار با سیاست ضدنژادی پیامبر اسلام بود، امتیازبندی مسلمانان در تقسیم بیت‌المال که آن را مال‌اللّه می‌نامید و لغو شیوه تقسیم غنایم به صورت مساوی<ref>مالک بن انس، ص ۳۰۸؛ ابن سعد، ج ۳، ص ۲۷۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص ۴۴۸ـ ۴۶۱؛ ماوردی، نصیحة الملوک، ص ۳۵۳</ref>.


=== عثمان بن عفان ===
=== عثمان بن عفان ===
خط ۷۷: خط ۷۷:


=== علی بن ابیطالب ===
=== علی بن ابیطالب ===
بیعت با علی (علیه السلام) در [[مسجد]] با حضور مردم و با شرط عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر انجام شد.<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۸ـ۱۷۹؛ طبری، ج ۴، ص ۴۲۷، ۴۳۵؛ ابن اعثم کوفی، ج ۲، ص ۴۳۵ـ۴۳۶</ref> او اخذ بیعت اجباری را روا ندانست و بر آن بود که بیعت بر مبنای اختیار است و خود را موظف به دعوت می‌دانست، نه اجبار<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۱؛ اسکافی، ص ۵۲، ۱۰۵ـ۱۰۶؛ طبری، ج ۴، ص ۴۲۷</ref> او تعلیم دین را یکی از وظایف اصلی حاکم قلمداد می‌کرد.<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۳۴؛ طبری، ج ۵، ص ۹۱</ref> و بر آن بود که پرچم ایمان را در میان مردم استوار کند و آنان را بر حدود حلال و حرام آگاه سازد.<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۸۷</ref>
بیعت با علی (علیه السلام) در [[مسجد]] با حضور مردم و با شرط عمل به [[قرآن|کتاب خدا]] و سنّت پیامبر انجام شد.<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۸ـ۱۷۹؛ طبری، ج ۴، ص ۴۲۷، ۴۳۵؛ ابن اعثم کوفی، ج ۲، ص ۴۳۵ـ۴۳۶</ref> او اخذ بیعت اجباری را روا ندانست و بر آن بود که بیعت بر مبنای اختیار است و خود را موظف به دعوت می‌دانست، نه اجبار<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۱؛ اسکافی، ص ۵۲، ۱۰۵ـ۱۰۶؛ طبری، ج ۴، ص ۴۲۷</ref> او تعلیم دین را یکی از وظایف اصلی حاکم قلمداد می‌کرد.<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۳۴؛ طبری، ج ۵، ص ۹۱</ref> و بر آن بود که پرچم ایمان را در میان مردم استوار کند و آنان را بر حدود حلال و حرام آگاه سازد.<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۸۷</ref>


=== حسن بن علی ===
=== حسن بن علی ===
شهادت امام علی در سال ۴۰ق، اوضاع بحرانی خلافت را پیچیده‌تر کرد. با وجود اقبال مردم به خلافت حسن بن علی پس از پدرش، اما امام علی مردم را در انتخاب فرزندش مخیر کرده بود. امام حسن (علیه السلام) در یکی از خطبه‌هایش، ضمن تفکیک آشکار خلافت از ملوکیت، بر لزوم تطابق عمل خلیفه با مبنای یاد شده همراه با دوری از ستم تأکید کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، ص. ۴۷</ref>
شهادت امام علی در سال ۴۰ق، اوضاع بحرانی خلافت را پیچیده‌‌تر کرد. با وجود اقبال مردم به خلافت حسن بن علی پس از پدرش، اما امام علی مردم را در انتخاب فرزندش مخیر کرده بود. امام حسن (علیه السلام) در یکی از خطبه‌هایش، ضمن تفکیک آشکار خلافت از ملوکیت، بر لزوم تطابق عمل خلیفه با مبنای یاد شده همراه با دوری از ستم تأکید کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، ص. ۴۷</ref>


دستگاه فرمانروایی معاویة بن ابی سفیان در شام با دستگاه خلافت پهلو می‌زد. این هم‌عرضی تا زمان خلافت علی (علیه السلام) با هیچ‌گونه مخالفتی روبه‌رو نشده بود، اما امام علی از همان آغاز وی را عزل کرد.<ref>:ابوالفرج اصفهانی، ص. ۴۷</ref> امام حسن دست به تقابل با معاویه زد، ولی سرانجام راهی جز صلح با معاویه نیافت. بنابراین پس از شش ماه خلافت، کناره‌گیری و با معاویه صلح کرد. بنابه روایت بلاذری،<ref>اسفراینی، ج۲، ص۵۰۱؛ غزالی، ص۲۷ـ۲۸، ۱۴۸؛ سجاسی، ص۳۴ـ۳۹</ref> یکی از شروط امام حسن در صلحنامه، خودداری معاویه از تعیین جانشین و واگذاری تعیین خلیفه پس از خود به مسلمانان بوده است. گفته شده است که امام با پیشنهاد معاویه مبنی بر احراز مقام خلافت پس از معاویه مخالفت کرد.<ref>:ابوالفرج اصفهانی، ص. ۴۷</ref>
دستگاه فرمانروایی معاویة بن ابی سفیان در شام با دستگاه خلافت پهلو می‌زد. این هم‌عرضی تا زمان خلافت علی (علیه السلام) با هیچ‌گونه مخالفتی روبه‌رو نشده بود، اما امام علی از همان آغاز وی را عزل کرد.<ref>:ابوالفرج اصفهانی، ص. ۴۷</ref> امام حسن دست به تقابل با معاویه زد، ولی سرانجام راهی جز صلح با معاویه نیافت. بنابراین پس از شش ماه خلافت، کناره‌گیری و با معاویه صلح کرد. بنابه روایت بلاذری،<ref>اسفراینی، ج۲، ص۵۰۱؛ غزالی، ص۲۷ـ۲۸، ۱۴۸؛ سجاسی، ص۳۴ـ۳۹</ref> یکی از شروط امام حسن در صلحنامه، خودداری معاویه از تعیین جانشین و واگذاری تعیین خلیفه پس از خود به مسلمانان بوده است. گفته شده است که امام با پیشنهاد معاویه مبنی بر احراز مقام خلافت پس از معاویه مخالفت کرد.<ref>:ابوالفرج اصفهانی، ص. ۴۷</ref>
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
نسل‌های اولیه خلفای عباسی شأن مذهبی ـ سیاسی مقتدرانه‌ای داشتند و اقتدار دینی آنان اساس قدرت سیاسیشان محسوب می‌شداما اقتدار سیاسی خلیفه به‌تدریج افول کرد؛ تا آنجا که عزل و نصب خلفا و تداوم حکومت و حتی مرگ و زندگی‌شان به طور مطلق در اختیار نظامیان ترک، آل بویه و سلجوقیان قرار گرفت.<ref>مجمل التواریخ و القصص، ص ۳۶۲ـ ۳۶۵، ۳۷۴ـ۳۷۵؛ هندوشاه بن سنجر، ص ۱۸۵؛ تحفه: در اخلاق و سیاست، ص ۱۳۳ـ۱۳۴</ref>
نسل‌های اولیه خلفای عباسی شأن مذهبی ـ سیاسی مقتدرانه‌ای داشتند و اقتدار دینی آنان اساس قدرت سیاسیشان محسوب می‌شداما اقتدار سیاسی خلیفه به‌تدریج افول کرد؛ تا آنجا که عزل و نصب خلفا و تداوم حکومت و حتی مرگ و زندگی‌شان به طور مطلق در اختیار نظامیان ترک، آل بویه و سلجوقیان قرار گرفت.<ref>مجمل التواریخ و القصص، ص ۳۶۲ـ ۳۶۵، ۳۷۴ـ۳۷۵؛ هندوشاه بن سنجر، ص ۱۸۵؛ تحفه: در اخلاق و سیاست، ص ۱۳۳ـ۱۳۴</ref>


خلافت عباسی در ۶۵۶ق در پی تهاجم هلاکوخان مغول به بغداد سرنگون شد. این سقوط از یک سو به سرخوردگی کسانی انجامید که با چشم تقدس به این خلافت می‌نگریستند،<ref> ابن اثیر، ج ۱۲، ص ۳۵۸ـ۳۶۰؛ سعدی، ص ۷۰۳ـ۷۰۸</ref> و از سوی دیگر، برخی از اهل سنّت را در این سو و آن سوی جهان اسلام، ترغیب به ادعای خلافت کرد.  
خلافت عباسی در ۶۵۶ق در پی تهاجم هلاکوخان مغول به بغداد سرنگون شد. این سقوط از یک سو به سرخوردگی کسانی انجامید که با چشم تقدس به این خلافت می‌نگریستند،<ref> ابن اثیر، ج ۱۲، ص ۳۵۸ـ۳۶۰؛ سعدی، ص ۷۰۳ـ۷۰۸</ref> و از سوی دیگر، برخی از اهل سنّت را در این سو و آن سوی جهان اسلام، ترغیب به ادعای خلافت کرد.


== پانویس ==
== پانویس ==
confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴

ویرایش