confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
[[حدیث طیر مشوی]]<br> <br> | [[حدیث طیر مشوی]]<br> <br> | ||
یكی از روایاتی که ولایت و برتری امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را بر تمام خلایق ثابت میکند، روایت طیر مشوی است. | یكی از روایاتی که ولایت و برتری امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را بر تمام خلایق ثابت میکند، روایت طیر مشوی است. | ||
طبق این روایت: روزی مرغ بریانی را خدمت رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | طبق این روایت: روزی مرغ بریانی را خدمت رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) هدیه آوردند، آن حضرت قبل میلکردن، دستانش را به سمت آسمان بلند كرده و دعا فرمود: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِیَ مِنْ هَذَا الطَّیْرِ. خدایا محبوبترین مخلوق از نظر خودت بیاور تا با من از این غذا نوشجان نماید». عایشه و حفصه كه شاهد ماجرا بودند به پدرشان خبر دادند، آن دو به نوبت خودشان را رساندند تا با پیامبر همسفره باشند و این مقام بسیار بلند و ارزشمند نصیب آنان شود؛ اما رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) آنها را از در خانهشان پس فرستادند و نپذیرفتند. أنس بن مالك میگوید كه من دوست داشتم این شخص سعد بن عباده از قبیله خودم باشد؛ اما دیدم كه علی بن أبی طالب (علیهالسلام) آمد ولی من تا سه بار اجازه ورود ندادم تا این كه آن حضرت صدای خودشان را به رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) رساندند و پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) دستور دادند اجازه ورود بدهم، امیرمؤمنان (علیهالسلام)وارد شدندو با رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) از آن غذا نوشجان كردند. | ||
اما اهل سنت علی رغم نقل متعدد این روایت، اشکالهایی به آن دارند که مناسب است تبیین شده و جواب داده شود. | اما اهل سنت علی رغم نقل متعدد این روایت، اشکالهایی به آن دارند که مناسب است تبیین شده و جواب داده شود. | ||
==متن حدیث نبوی طیر مشوی== | ==متن حدیث نبوی طیر مشوی== | ||
اهدِی لِرَسولِ اللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم) حِجلٌ مَشوی بِخُبزِهِ وصِنابِهِ، فَقالَ رَسولُاللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم): اللّهُمَّ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِک إلَیک؛ یأکلُ مَعی مِن هذَا الطَّعامِ. فَقالَت عائِشَةُ: اللّهُمَّ اجعَلهُ أبی. وقالَت حَفصَةُ: اللّهُمَّ اجعَلهُ أبی قال أنَسٌ: وقُلتُ: اللّهُمَّ اجعَلهُ سَعدَ بنَ عُبادَةَ. | اهدِی لِرَسولِ اللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم) حِجلٌ مَشوی بِخُبزِهِ وصِنابِهِ، فَقالَ رَسولُاللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم): اللّهُمَّ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِک إلَیک؛ یأکلُ مَعی مِن هذَا الطَّعامِ. فَقالَت عائِشَةُ: اللّهُمَّ اجعَلهُ أبی. وقالَت حَفصَةُ: اللّهُمَّ اجعَلهُ أبی قال أنَسٌ: وقُلتُ: اللّهُمَّ اجعَلهُ سَعدَ بنَ عُبادَةَ. | ||
قالَ أنَسٌ: فَسَمِعتُ حَرَکةً بِالبابِ، فَخَرَجتُ، فَإِذا عَلِی بِالبابِ، فَقُلتُ: إنَّ رَسولَ اللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم) عَلى حاجَةٍ، فَانصَرَفَ. ثُمَّ سَمِعتُ حَرَکةً بِالبابِ، فَخَرَجتُ، فَإِذا عَلِی بِالبابِ، فَقُلتُ: إنَّ رَسولَ اللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم) عَلى حاجَةٍ، فَانصَرَفَ. ثُمَّ سَمِعتُ حَرَکةً بِالبابِ، فَسَلَّمَ عَلِی، فَسَمِعَ رَسولُ اللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم) صَوتَه فَقالَ: انظُر مَن هذَا. فَخَرَجتُ فَإِذا هُوَ عَلِی، فَجِئتُ إلى رَسولِ اللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم) فَأَخبَرتُهُ، فَقالَ: ائذَن لَهُ. فَدَخَلَ عَلِی، فَقالَ | قالَ أنَسٌ: فَسَمِعتُ حَرَکةً بِالبابِ، فَخَرَجتُ، فَإِذا عَلِی بِالبابِ، فَقُلتُ: إنَّ رَسولَ اللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم) عَلى حاجَةٍ، فَانصَرَفَ. ثُمَّ سَمِعتُ حَرَکةً بِالبابِ، فَخَرَجتُ، فَإِذا عَلِی بِالبابِ، فَقُلتُ: إنَّ رَسولَ اللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم) عَلى حاجَةٍ، فَانصَرَفَ. ثُمَّ سَمِعتُ حَرَکةً بِالبابِ، فَسَلَّمَ عَلِی، فَسَمِعَ رَسولُ اللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم) صَوتَه فَقالَ: انظُر مَن هذَا. فَخَرَجتُ فَإِذا هُوَ عَلِی، فَجِئتُ إلى رَسولِ اللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم) فَأَخبَرتُهُ، فَقالَ: ائذَن لَهُ. فَدَخَلَ عَلِی، فَقالَ رَسولُاللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم): اللّهُمَّ وإلَی، اللّهُمَّ وإلَی.<ref> این روایت با عبارات مختلف در منابع اهلسنت نقل شده است : سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۶، ح ۳۷۲۱؛ المعجم الکبیر، ج ۷، ص ۸۲، ح ۶۴۳۷ عن سفینة؛ تاریخ بغداد، ج ۹، ص ۳۶۹ الرقم ۴۹۴۴؛ التاریخ الکبیر، ج ۱، ص ۳۵۸ الرقم ۱۱۳۲؛ اسد الغابة، ج ۴، ص ۱۰۵ الرقم ۳۷۸۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۲۴۶، ح ۸۷۶۷ و ح ۸۷۶۵ و ح ۸۷۶۶؛ المناقب للخوارزمی، ص ۱۰۷، ح ۱۱۳ والثلاثة الأخیرة عن ابن عبّاس و ح ۱۱۴؛ خصائص أمیر المؤمنین، نسائی، ص ۵۰، ح ۱۲؛ مسند أبی یعلى، ج ۴، ص ۱۳۰، ح ۴۰۳۹؛ اسد الغابة، ج ۴، ص ۱۰۵ الرقم ۳۷۸۹ ؛ تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۲۴۷، ح ۸۷۶۸؛ البدایة والنهایة، ج ۷، ص ۳۵۱ .</ref> | ||
==اشکالات اهلسنت به حدیث طیر مشوی:== | ==اشکالات اهلسنت به حدیث طیر مشوی:== | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
*أبو الطفیل عامر بن واثلة؛ | *أبو الطفیل عامر بن واثلة؛ | ||
*یعلی بن مرة از اصحاب رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | *یعلی بن مرة از اصحاب رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | ||
نقل شده که سندهای حدیث را مورد بررسی قرار | نقل شده که سندهای حدیث را مورد بررسی قرار میدهیم: | ||
=====راوی اول: سفینه، خادم رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) ===== | =====راوی اول: سفینه، خادم رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) ===== | ||
ابوالقاسم طبرانی در كتاب المعجم الكبیر مینویسد: | ابوالقاسم طبرانی در كتاب المعجم الكبیر مینویسد: | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
===== بررسی سند روایت: ===== | ===== بررسی سند روایت: ===== | ||
عبید العجلی: عبید العجلی. الحافظ الإمام المجود أبو علی الحسین بن محمد بن حاتم البغدادی تلمیذ یحیی بن معین. | عبید العجلی: عبید العجلی. الحافظ الإمام المجود أبو علی الحسین بن محمد بن حاتم البغدادی تلمیذ یحیی بن معین. | ||
قال الخطیب: كان ثقة متقنا حافظا<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | قال الخطیب: كان ثقة متقنا حافظا<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص90، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref>. | ||
وقال أحمد بن المنادی: كان من المتقدمین فی حفظ المسند خاصة. | وقال أحمد بن المنادی: كان من المتقدمین فی حفظ المسند خاصة. | ||
عبید العجل، حافظ، پیشوا، كسی كه خیلی خوب حفظ | عبید العجل، حافظ، پیشوا، كسی كه خیلی خوب حفظ میكرد و شاگرد یحیی بن معین بود. خطیب گفته: او ثقه، استوار و حافظ بود. احمد بن منادی گفته: او از پیشروان در حفظ روایات مسند بود. | ||
إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعِیْدٍ الْجَوْهَرِیُّ: از روات صحیح مسلم: | إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعِیْدٍ الْجَوْهَرِیُّ: از روات صحیح مسلم: | ||
ذهبی در شرح حال او مینویسد: | ذهبی در شرح حال او مینویسد: | ||
إبراهیم بن سعید الجوهری الحافظ أبو اسحاق البغدادی أحد الاعلام سمع ابن عیینة وابا معاویة وعنه الستة سوی البخاری وابو حاتم وابن صاعد وخلق. | إبراهیم بن سعید الجوهری الحافظ أبو اسحاق البغدادی أحد الاعلام سمع ابن عیینة وابا معاویة وعنه الستة سوی البخاری وابو حاتم وابن صاعد وخلق. | ||
قال الخطیب كان ثقة ثبتا مكثرا صنف المسند. وقال أبو العباس البراثی قال أحمد بن حنبل: هو كثیر الكتاب اكتبوا عنه. وقال النسائی ثقة<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | قال الخطیب كان ثقة ثبتا مكثرا صنف المسند. وقال أبو العباس البراثی قال أحمد بن حنبل: هو كثیر الكتاب اكتبوا عنه. وقال النسائی ثقة<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج1، ص154 ـ 155، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref>. | ||
ابراهیم بن سعید الجوهری، حافظ ابوإسحاق بغدادی، یكی از مشاهیر بود. تمام نویسندگان صحاح سته ـ غیر از بخاری ـ از او روایت نقل کردهاند. خطیب گفته: او ثقه و مورد اعتماد بود، زیاد روایت نقل | ابراهیم بن سعید الجوهری، حافظ ابوإسحاق بغدادی، یكی از مشاهیر بود. تمام نویسندگان صحاح سته ـ غیر از بخاری ـ از او روایت نقل کردهاند. خطیب گفته: او ثقه و مورد اعتماد بود، زیاد روایت نقل میكرد و كتاب مسند داشته نوشته است. ابوالعباس براثی از احمد بن حنبل نقل كرده كه گفت: او كتاب زیادی داشت، از او روایت نقل كنید، نسائی گفته: او ثقه بود.<br> | ||
خود ذهبی بعد از روایتی كه در مذمت او وارد شده میگوید: قلت: لا عبرة بهذا وإبراهیم حجة بلا ریب. | خود ذهبی بعد از روایتی كه در مذمت او وارد شده میگوید: قلت: لا عبرة بهذا وإبراهیم حجة بلا ریب. | ||
من | من میگویم: این اشكال ارزش توجه ندارد، ابراهیم بدون تردید حجت (كسی كه سیصد هزار روایت با سند، متن و تاریخ روایت حفظ بوده ـ بود.<br> | ||
ابن حجر عسقلانی در باره او میگوید: إبراهیم بن سعید الجوهری أبو إسحاق الطبری نزیل بغداد ثقة حافظ تكلم فیه بلا حجة من العاشرة مات فی حدود الخمسین<ref>العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج1، ص89، رقم:179، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986.</ref> ابراهیم بن سعید، ساكن بغداد، مورد اعتماد و حافظ بود. در باره او بدون مدرك و دلیل سخن گفته شده (ایراد گرفتهاند).<br> | ابن حجر عسقلانی در باره او میگوید: إبراهیم بن سعید الجوهری أبو إسحاق الطبری نزیل بغداد ثقة حافظ تكلم فیه بلا حجة من العاشرة مات فی حدود الخمسین<ref>العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج1، ص89، رقم:179، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986.</ref> ابراهیم بن سعید، ساكن بغداد، مورد اعتماد و حافظ بود. در باره او بدون مدرك و دلیل سخن گفته شده (ایراد گرفتهاند).<br> | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
ازآنجاییکه سلیمان قرم روایات زیادی را در فضائل اهلالبیت علیهمالسلام نقل كرده، علمای اهلسنت او را تضعیف کردهاند، غافل از این كه او از روات بخاری و مسلم است و این دو كتاب كه از دیدگاه آنها صحیحترین كتاب! بعد از قرآن كریم است از او روایت دارند؛ به همین خاطر تلاش دوباره کردهاند كه او را توثیق نمایند؛ مثلاً شمسالدین ذهبی با این كه در کتابهای دیگر او را تضعیف كرده است. اما نام او را در كتاب «ذكر من تلكم فیه وهو موثق» آورده است. | ازآنجاییکه سلیمان قرم روایات زیادی را در فضائل اهلالبیت علیهمالسلام نقل كرده، علمای اهلسنت او را تضعیف کردهاند، غافل از این كه او از روات بخاری و مسلم است و این دو كتاب كه از دیدگاه آنها صحیحترین كتاب! بعد از قرآن كریم است از او روایت دارند؛ به همین خاطر تلاش دوباره کردهاند كه او را توثیق نمایند؛ مثلاً شمسالدین ذهبی با این كه در کتابهای دیگر او را تضعیف كرده است. اما نام او را در كتاب «ذكر من تلكم فیه وهو موثق» آورده است. | ||
سلیمان بن قرم أبو داود الضبی وهو ابن معاذ نسب إلی جده م د ت س وثقه أحمد وغیره... | سلیمان بن قرم أبو داود الضبی وهو ابن معاذ نسب إلی جده م د ت س وثقه أحمد وغیره... | ||
سلیمان بن قرم، احمد بن حنبل و دیگران او را توثیق کردهاند<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | سلیمان بن قرم، احمد بن حنبل و دیگران او را توثیق کردهاند<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، ذكر أسماء من تكلم فیه وهو موثق، ج1، ص93، رقم: 146، تحقیق: محمد شكور أمریر المیادینی، ناشر: مكتبة المنار - الزرقاء، الطبعة: الأولی، 1406هـ.</ref><br>. | ||
مزی در تهذیب الكمال تصریح مینویسد: | مزی در تهذیب الكمال تصریح مینویسد: | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
بههرحال همین كه او در بخاری و مسلم روایت دارد، كفایت میکند و وثاقت او ثابت میشود. | بههرحال همین كه او در بخاری و مسلم روایت دارد، كفایت میکند و وثاقت او ثابت میشود. | ||
فِطْرِ بْنِ خَلِیفَةَ فطر بن خلیفه نیز بهخاطر این كه شیعه بوده، تضعیف شده است؛ اما چون از روات بخاری است، علمای متأخر علم رجال از تضعیف او پشیمان شده و تلاش کردهاند كه او را توثیق كنند، ذهبی در كتاب «ذكر من تلكم فیه وهو موثق» در باره او مینویسد: فطر بن خلیفة م. صدوق وثق وقال الجوزجانی زائغ غیر ثقة وقال الدارقطنی زائغ لا یحتج به وغمزه ابن المدینی له فی البخاری حدیث. | فِطْرِ بْنِ خَلِیفَةَ فطر بن خلیفه نیز بهخاطر این كه شیعه بوده، تضعیف شده است؛ اما چون از روات بخاری است، علمای متأخر علم رجال از تضعیف او پشیمان شده و تلاش کردهاند كه او را توثیق كنند، ذهبی در كتاب «ذكر من تلكم فیه وهو موثق» در باره او مینویسد: فطر بن خلیفة م. صدوق وثق وقال الجوزجانی زائغ غیر ثقة وقال الدارقطنی زائغ لا یحتج به وغمزه ابن المدینی له فی البخاری حدیث. | ||
فطر بن خلیفه، از روات مسلم، راستگو بود و توثیق شده است. جوزجانی گفته روایاتش منحرف و غیر قابل اعتماد بوده، دارقطنی گفته منحرف بود و به روایات او احتجاج نمیشود، ابن مدینی نیز به او اشكال گرفته؛ اما در بخاری یك روایت دارد.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | فطر بن خلیفه، از روات مسلم، راستگو بود و توثیق شده است. جوزجانی گفته روایاتش منحرف و غیر قابل اعتماد بوده، دارقطنی گفته منحرف بود و به روایات او احتجاج نمیشود، ابن مدینی نیز به او اشكال گرفته؛ اما در بخاری یك روایت دارد.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، ذكر أسماء من تكلم فیه وهو موثق، ج1، ص151، رقم:277، تحقیق: محمد شكور أمریر المیادینی، ناشر: مكتبة المنار - الزرقاء ، الطبعة: الأولی، 1406هـ</ref> | ||
و در كتاب الكاشف مینویسد: | و در كتاب الكاشف مینویسد: | ||
فطر بن خلیفة المخزومی مولاهم الحناط عن أبی الطفیل وعطاء الشیبی ومولاه عمرو بن حریث الصحابی وعن مجاهد والشعبی وعنه القطان ویحیی بن آدم وخلق شیعی جلد وثقه أحمد وابن معین. | فطر بن خلیفة المخزومی مولاهم الحناط عن أبی الطفیل وعطاء الشیبی ومولاه عمرو بن حریث الصحابی وعن مجاهد والشعبی وعنه القطان ویحیی بن آدم وخلق شیعی جلد وثقه أحمد وابن معین. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
همین روایت را با همین سند إبن أثیر و إبن عساكر از ابویعلی نقل کردهاند؛ اما در نقل این دو نفر از عثمان و ابوبكر نام برده شده كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) اجازه ورود به آنها را نداده است: | همین روایت را با همین سند إبن أثیر و إبن عساكر از ابویعلی نقل کردهاند؛ اما در نقل این دو نفر از عثمان و ابوبكر نام برده شده كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) اجازه ورود به آنها را نداده است: | ||
أَنبأَنا المنصور بن أَبی الحسن الفقیه بإِسناده إِلی أَبی یعلی: حدثنا الحسن بن حماد، حدثنا مسهر بن عبدالملک، ثقة، حدثنا عیسی بن عمر، عن السدی، عن أَنس بن مالك: أَن النبی كان عنده طائر، فقال: اللهم ائتنی بأحب خلقك إِلیك یأكل معی من هذا الطائر. فجاءَ أَبو بكر فرده ثم جاءَ عثمان فرده، فجاءَ علی فأَذن له<ref>ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج4، ص120، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م.ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج42، ص254، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.</ref>. | أَنبأَنا المنصور بن أَبی الحسن الفقیه بإِسناده إِلی أَبی یعلی: حدثنا الحسن بن حماد، حدثنا مسهر بن عبدالملک، ثقة، حدثنا عیسی بن عمر، عن السدی، عن أَنس بن مالك: أَن النبی كان عنده طائر، فقال: اللهم ائتنی بأحب خلقك إِلیك یأكل معی من هذا الطائر. فجاءَ أَبو بكر فرده ثم جاءَ عثمان فرده، فجاءَ علی فأَذن له<ref>ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج4، ص120، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م.ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج42، ص254، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.</ref>. | ||
ازآنجاییکه اجازه ورود ندادن به خلفای سهگانه، نقیصه بزرگی برای آنها محسوب میشود و دست كم برتری امیرمؤمنان (علیهالسلام)را بر این سه خلیفه به صورت قطعی و مشخص ثابت میکند، برخی از علمای اهلسنت كه خیال | ازآنجاییکه اجازه ورود ندادن به خلفای سهگانه، نقیصه بزرگی برای آنها محسوب میشود و دست كم برتری امیرمؤمنان (علیهالسلام)را بر این سه خلیفه به صورت قطعی و مشخص ثابت میکند، برخی از علمای اهلسنت كه خیال میکردهاند میتوانند این نقیصه بزرگ را كه در كتب اهلسنت آمده است از خلفای سهگانه دور كنند، به جای نام هر یك از آنها از كلمه «رجل» استفاده کردهاند؛ درحالیکه سند همان سندی است كه ابویعلی آورده است. | ||
عبدالله بن عدی جرجانی در الكامل فی الضعفاء، مطهر بن طاهر مقدسی در ذخیرة الحفاظ و ابن جوزی حنبلی در العلل المتناهیه این اشتباه بزرگ را مرتكب شدهاند: | عبدالله بن عدی جرجانی در الكامل فی الضعفاء، مطهر بن طاهر مقدسی در ذخیرة الحفاظ و ابن جوزی حنبلی در العلل المتناهیه این اشتباه بزرگ را مرتكب شدهاند: | ||
... عن إسماعیل بن عبد الرحمن السدی عن أنس بن مالك ان النبی صلیالله علیه وسلم كان عنده طائر فقال اللهم آتنی بأحب خلقك إلیك یأكل معی هذا الطائر فجاء رجل فرده ثم جاء رجل فرده ثم جاء علی بن أبی طالب فأذن له فأكل معه قال الشیخ وهذا من هذا الطریق ما أعلم رواه غیر مسهر ولمسهر غیر ما ذكرت ولیس بالكثیر<ref>الجرجانی، عبدالله بن عدی بن عبدالله بن محمد أبو أحمد (متوفای365هـ)، الكامل فی ضعفاء الرجال، ج6، ص457، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1409هـ - 1988م</ref>... حدیث: إن النبی (صلیالله علیه وآله وسلّم)( كان عنده طائر فقال: «اللهم ائننی بأحب خلقك إلیك یأكل معی هذا الطائر»؛ فجاء رجل، فرده، ثم جاء رجل، فرده، ثم جاء علی بن أبی طالب، فإذن له، فاكل معه<ref>المقدسی، مطهر بن طاهر (متوفای507 هـ)، ذخیرة الحفاظ، ج2، ص818، ح 1597، تحقیق: د.عبد الرحمن الفریوائی، ناشر: دار السلف - الریاض، الطبعة: الأولی، 1416 هـ -1996م.</ref>. | ... عن إسماعیل بن عبد الرحمن السدی عن أنس بن مالك ان النبی صلیالله علیه وسلم كان عنده طائر فقال اللهم آتنی بأحب خلقك إلیك یأكل معی هذا الطائر فجاء رجل فرده ثم جاء رجل فرده ثم جاء علی بن أبی طالب فأذن له فأكل معه قال الشیخ وهذا من هذا الطریق ما أعلم رواه غیر مسهر ولمسهر غیر ما ذكرت ولیس بالكثیر<ref>الجرجانی، عبدالله بن عدی بن عبدالله بن محمد أبو أحمد (متوفای365هـ)، الكامل فی ضعفاء الرجال، ج6، ص457، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1409هـ - 1988م</ref>... حدیث: إن النبی (صلیالله علیه وآله وسلّم)( كان عنده طائر فقال: «اللهم ائننی بأحب خلقك إلیك یأكل معی هذا الطائر»؛ فجاء رجل، فرده، ثم جاء رجل، فرده، ثم جاء علی بن أبی طالب، فإذن له، فاكل معه<ref>المقدسی، مطهر بن طاهر (متوفای507 هـ)، ذخیرة الحفاظ، ج2، ص818، ح 1597، تحقیق: د.عبد الرحمن الفریوائی، ناشر: دار السلف - الریاض، الطبعة: الأولی، 1416 هـ -1996م.</ref>. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ: از راویان مسلم و سایر صحاح سته: | إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ: از راویان مسلم و سایر صحاح سته: | ||
إسماعیل بن عبد الرحمن الأعور السدی الكوفی مولی زینب بنت قیس بن مخرمة من بنی عبد مناف قرشی سمع أنسا ومرة الهمدانی سمع منه شعبة والثوری وزائدة قال لنا مسدد حدثنا یحیی قال سمعت بن أبی خالد یقول السدی أعلم بالقرآن من الشعبی قال علی وسمعت یحیی یقول ما رأیت أحدا یذكر السدی الا بخیر وما تركه أحد<ref>البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای256هـ)، التاریخ الكبیر، ج1، ص361، رقم: 1145، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفكر.</ref>. | إسماعیل بن عبد الرحمن الأعور السدی الكوفی مولی زینب بنت قیس بن مخرمة من بنی عبد مناف قرشی سمع أنسا ومرة الهمدانی سمع منه شعبة والثوری وزائدة قال لنا مسدد حدثنا یحیی قال سمعت بن أبی خالد یقول السدی أعلم بالقرآن من الشعبی قال علی وسمعت یحیی یقول ما رأیت أحدا یذكر السدی الا بخیر وما تركه أحد<ref>البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای256هـ)، التاریخ الكبیر، ج1، ص361، رقم: 1145، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفكر.</ref>. | ||
اسماعیل بن عبد الرحمن... یحیی گفته كه از إبن أبی خالد شنیدم كه | اسماعیل بن عبد الرحمن... یحیی گفته كه از إبن أبی خالد شنیدم كه میگفت: سدی در قرآن از شعبی داناتر بود. علی بن مدینی گفته كه از یحیی بن معین شنیدم كه میگفت: ندیدم كسی را كه از سدی جز به نیكی یاد كند و ندیدم كه كسی روایت او را ترك نماید. | ||
مزی بعد از نقل دیدگاههای علمای رجال در باره سدی، مینویسد: | مزی بعد از نقل دیدگاههای علمای رجال در باره سدی، مینویسد: | ||
روی له الجماعة سوی البخاری<ref>المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزكی عبدالرحمن (متوفای742هـ)، تهذیب الكمال،ج3، ص138، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400هـ - 1980م.</ref>تمام نویسندگان صحاح سته، غیر از بخاری، از او روایت نقل کردهاند. | روی له الجماعة سوی البخاری<ref>المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزكی عبدالرحمن (متوفای742هـ)، تهذیب الكمال،ج3، ص138، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400هـ - 1980م.</ref>تمام نویسندگان صحاح سته، غیر از بخاری، از او روایت نقل کردهاند. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
===== بررسی سند روایت: ===== | ===== بررسی سند روایت: ===== | ||
أحمد بن محمد بن عبد العزیز بن الجعد الوشاء. الشیخ الثقة العالم أبو بكر أحمد بن محمد بن عبدالعزیز بن الجعد الوشاء البغدادی... وقد قال الدارقطنی لا بأس به.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | أحمد بن محمد بن عبد العزیز بن الجعد الوشاء. الشیخ الثقة العالم أبو بكر أحمد بن محمد بن عبدالعزیز بن الجعد الوشاء البغدادی... وقد قال الدارقطنی لا بأس به.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص148، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref>الوشاء، شیخ، مورد اعتماد، دانشمند و... دارقطنی گفته: اشكالی در او نیست. | ||
سَلَمَةُ بْنُ شَبِیبٍ: از راویان صحیح مسلم است: | سَلَمَةُ بْنُ شَبِیبٍ: از راویان صحیح مسلم است: | ||
سلمة بن شبیب أبو عبد الرحمن النیسابوری الحافظ بمكة عن أبی أسامة ویزید وعبد الرزاق وعنه مسلم والأربعة والرویانی حجة مات 247<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | سلمة بن شبیب أبو عبد الرحمن النیسابوری الحافظ بمكة عن أبی أسامة ویزید وعبد الرزاق وعنه مسلم والأربعة والرویانی حجة مات 247<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، الكاشف فی معرفة من له روایة فی الكتب الستة، ج1، ص453، رقم: 2034، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولی، 1413هـ - 1992م.</ref> سلمة بن شبیب، مسلم و چهار نفر دیگر نویسندگان صحاح از او روایت نقل کردهاند، او حجت بود. | ||
عَبْدُ الرَّزَّاقِ الصنعانی: از روات بخاری و مسلم است: | عَبْدُ الرَّزَّاقِ الصنعانی: از روات بخاری و مسلم است: | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
یحیی بن صالح بن المتوكل: از روات بخاری و مسلم است: | یحیی بن صالح بن المتوكل: از روات بخاری و مسلم است: | ||
یحیی بن أبی كثیر الإمام أبو نصر الیمامی الطائی مولاهم أحد الأعلام عن جابر وأنس مرسلا وأبی سلمة وعنه هشام الدستوائی وهمام قال أیوب ما بقی علی وجه الأرض مثل یحیی بن أبی كثیر قلت كان من العباد العلماء الأثبات مات 129<ref>الكاشف ج2، ص373، رقم: 6235.</ref> یحیی بن أبی كثیر، یكی از مشاهیر بود. او از جابر و أنس بن مالك به صورت مرسل روایت نقل كرده است. | یحیی بن أبی كثیر الإمام أبو نصر الیمامی الطائی مولاهم أحد الأعلام عن جابر وأنس مرسلا وأبی سلمة وعنه هشام الدستوائی وهمام قال أیوب ما بقی علی وجه الأرض مثل یحیی بن أبی كثیر قلت كان من العباد العلماء الأثبات مات 129<ref>الكاشف ج2، ص373، رقم: 6235.</ref> یحیی بن أبی كثیر، یكی از مشاهیر بود. او از جابر و أنس بن مالك به صورت مرسل روایت نقل كرده است. | ||
ایوب گفته: در روی زمین كسی همانند یحیی بن كثیر باقی نمانده است. من | ایوب گفته: در روی زمین كسی همانند یحیی بن كثیر باقی نمانده است. من میگویم: او یكی دانشمندان عابد و استوار بود. | ||
البته این ادعای ذهبی كه روایت از او أنس بن مالك مرسل است، درست نیست؛ چرا كه به تصریح بزرگان علم حدیث و رجال اهلسنت، او أنس بن مالك را دیده است؛ چنانچه مسلم نیشابوری در كتاب الكنی والأسماء مینویسد: | البته این ادعای ذهبی كه روایت از او أنس بن مالك مرسل است، درست نیست؛ چرا كه به تصریح بزرگان علم حدیث و رجال اهلسنت، او أنس بن مالك را دیده است؛ چنانچه مسلم نیشابوری در كتاب الكنی والأسماء مینویسد: | ||
أبو نصر یحیی بن أبی كثیر رأی أنسا سمع أبا سلمة | أبو نصر یحیی بن أبی كثیر رأی أنسا سمع أبا سلمة وعبدالله بن أبی قتادة روی عنه أیوب وهشام والأوزاعی<ref>النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای261هـ)، الكنی والأسماء، ج2، ص836، رقم: 3382، تحقیق: عبد الرحیم محمد أحمد القشقری، ناشر: الجامعة الإسلامیة ـ المدینة المنورة، الطبعة: الأولی، 1404هـ.</ref>ابونصر یحیی بن أبی كثیر، أنس را دیده است.<br> | ||
و مزی در تهذیب الكمال در باب اساتید او مینویسد: | و مزی در تهذیب الكمال در باب اساتید او مینویسد: | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
روایت صحیح السندی در منابع اهلسنت وارد شده است كه او أنس بن مالك را دیده است، إبن أبی شیبه در كتاب المصنف خود مینویسد: | روایت صحیح السندی در منابع اهلسنت وارد شده است كه او أنس بن مالك را دیده است، إبن أبی شیبه در كتاب المصنف خود مینویسد: | ||
حدثنا عِیسَی بن یُونُسَ عن الأَوْزَاعِیِّ عن یحیی بن أبی كَثِیرٍ قال رَأَیْتُ أَنَسَ بن مَالِكٍ فی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ قد نَصَبَ عَصًا یُصَلِّی إلَیْهَا<ref>إبن أبی شیبة الكوفی، ابوبكر عبدالله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج1، ص248، ح2853، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409هـ.</ref>. | حدثنا عِیسَی بن یُونُسَ عن الأَوْزَاعِیِّ عن یحیی بن أبی كَثِیرٍ قال رَأَیْتُ أَنَسَ بن مَالِكٍ فی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ قد نَصَبَ عَصًا یُصَلِّی إلَیْهَا<ref>إبن أبی شیبة الكوفی، ابوبكر عبدالله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج1، ص248، ح2853، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409هـ.</ref>. | ||
از یحیی بن أبی كثیر نقل شده است كه أنس را در مسجد الحرام دیدم كه عصای نصب كرده بود (جلوی خود گذاشته بود) و به طرف آن نماز | از یحیی بن أبی كثیر نقل شده است كه أنس را در مسجد الحرام دیدم كه عصای نصب كرده بود (جلوی خود گذاشته بود) و به طرف آن نماز میخواند. | ||
عیسی بن یونس كه این قضیه را از اوزاعی نقل كرده، موثق است؛ چنانچه ذهبی در باره او میگوید: | عیسی بن یونس كه این قضیه را از اوزاعی نقل كرده، موثق است؛ چنانچه ذهبی در باره او میگوید: | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
بررسی سند روایت: محمد بن یوسف الفریابی: الفریابی محمد بن یوسف بن واقد بن عثمان الفریابی الإمام الحافظ شیخ الإسلام أبو عبدالله الضبی. | بررسی سند روایت: محمد بن یوسف الفریابی: الفریابی محمد بن یوسف بن واقد بن عثمان الفریابی الإمام الحافظ شیخ الإسلام أبو عبدالله الضبی. | ||
قال أحمد كان رجلا صالحا صحب سفیان كتبت عنه بمكة. وقال العجلی الفریابی ثقة. وقال البخاری فیما حكاه عنه الدولابی حدثنا محمد بن یوسف وكان من أفضل أهل زمانه عن سفیان بحدیث ذكر. وقال النسائی ثقة. وقال أبو زرعة الفریابی أحب إلی من یحیی بن یمان. وقال أبو حاتم ثقة صدوق. وسئل الدراقطنی عنهم فوثقه وقدمه لفضله ونسكه علی قبیصة. وقال ابن زنجویة ما رأیت أورع من الفریابی.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | قال أحمد كان رجلا صالحا صحب سفیان كتبت عنه بمكة. وقال العجلی الفریابی ثقة. وقال البخاری فیما حكاه عنه الدولابی حدثنا محمد بن یوسف وكان من أفضل أهل زمانه عن سفیان بحدیث ذكر. وقال النسائی ثقة. وقال أبو زرعة الفریابی أحب إلی من یحیی بن یمان. وقال أبو حاتم ثقة صدوق. وسئل الدراقطنی عنهم فوثقه وقدمه لفضله ونسكه علی قبیصة. وقال ابن زنجویة ما رأیت أورع من الفریابی.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج10، ص114، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref> | ||
فریابی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود. احمد بن حنبل گفته: او مرد صالحی بود، از همراهان سفیان ثوری بود و من در مكه از او روایت نوشته ام. عجلی گفته: فریابی ثقه بود. طبق نقل دولابی از ابویوسف از بخاری: او برترین فرد در زمان خود نسبت به روایت سفیان ثوری بود. نسائی گفته: ثقه بود. ابوزرعه گفته: او پیش از من یحیی بن یمان محبوب تر بود. ابوحاتم گفته: ثقه و راستگو بود. از دارقطنی در باره او سؤال شد؛ پس او را توثیق كرد و او را بهخاطر فضل و پرهیزكاری از قبیصة بهتر دانیست؛ ابن زنجویه نیز گفته است با تقواتر از فریابی ندیدم. | فریابی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود. احمد بن حنبل گفته: او مرد صالحی بود، از همراهان سفیان ثوری بود و من در مكه از او روایت نوشته ام. عجلی گفته: فریابی ثقه بود. طبق نقل دولابی از ابویوسف از بخاری: او برترین فرد در زمان خود نسبت به روایت سفیان ثوری بود. نسائی گفته: ثقه بود. ابوزرعه گفته: او پیش از من یحیی بن یمان محبوب تر بود. ابوحاتم گفته: ثقه و راستگو بود. از دارقطنی در باره او سؤال شد؛ پس او را توثیق كرد و او را بهخاطر فضل و پرهیزكاری از قبیصة بهتر دانیست؛ ابن زنجویه نیز گفته است با تقواتر از فریابی ندیدم. | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۳: | ||
عثمان الطول، از پدرم در باره او سؤال كردم؛ پس گفت: او شیخ است. | عثمان الطول، از پدرم در باره او سؤال كردم؛ پس گفت: او شیخ است. | ||
«شیخ» در نزد إبن أبی حاتم از كلمات توثیق است؛ چنانچه ذهبی در میزان الإعتدال میگوید: | «شیخ» در نزد إبن أبی حاتم از كلمات توثیق است؛ چنانچه ذهبی در میزان الإعتدال میگوید: | ||
قول أبی حاتم شیخ قال ولیس هذا بتضعیف. قلت بل عده ابن أبی حاتم فی مقدمة كتابه من ألفاظ التوثیق وكذا الخطیب البغدادی فی الكفایة.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | قول أبی حاتم شیخ قال ولیس هذا بتضعیف. قلت بل عده ابن أبی حاتم فی مقدمة كتابه من ألفاظ التوثیق وكذا الخطیب البغدادی فی الكفایة.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج8، ص143، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref> | ||
این گفته این أبی حاتم كه او «شیخ» است، تضعیف نیست. من | این گفته این أبی حاتم كه او «شیخ» است، تضعیف نیست. من میگویم: بلكه ابن أبی حاتم آن را در مقدمه كتاب از الفاظ توثیق شمرده است؛ همچنین خطیب بغدادی در كتاب الكفایة. | ||
إبن حبان نیز نام او را در زمره راویان ثقه آورده است. | إبن حبان نیز نام او را در زمره راویان ثقه آورده است. | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
=====راوی پنجم: عبدالله بن أنس بن مالك ===== | =====راوی پنجم: عبدالله بن أنس بن مالك ===== | ||
روایت پنجم: عبدالله بن أنس بن مالك ابن كثیر دمشقی سلفی در البدایة والنهایة و ابن حجر عسقلانی | روایت پنجم: عبدالله بن أنس بن مالك ابن كثیر دمشقی سلفی در البدایة والنهایة و ابن حجر عسقلانی مینویسند:<br> | ||
وَقَالَ أَبُو یَعْلَی: ثنا قَطَنُ بْنُ نُسَیْرٍ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ عبدالله بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُهْدِیَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ بِخُبْزَةٍ وَظَبَابَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم): «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّعَامِ» فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، قَالَ أَنَسٌ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: فَقُلْتُ: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ، قَالَ: فَسَمِعْتُ حَرَكَةً بِالْبَابِ فَخَرَجْتُ، فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) عَلَی حَاجَةٍ. فَانْصَرَفَ، ثُمَّ سَمِعْتُ حَرَكَةً بِالْبَابِ فَخَرَجْتُ فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ كَذَلِكَ، فَسَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) صَوْتَهُ، فَقَالَ: " انْظُرْ مَنْ هَذَا؟ " فَخَرَجْتُ فَإِذَا هُوَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَجِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ وَالِی، اللَّهُمَّ وَالِی.<ref>ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج7، ص351، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج16، ص108، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولی، السعودیة - 1419هـ.</ref> | وَقَالَ أَبُو یَعْلَی: ثنا قَطَنُ بْنُ نُسَیْرٍ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ عبدالله بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُهْدِیَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ بِخُبْزَةٍ وَظَبَابَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم): «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّعَامِ» فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، قَالَ أَنَسٌ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: فَقُلْتُ: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ، قَالَ: فَسَمِعْتُ حَرَكَةً بِالْبَابِ فَخَرَجْتُ، فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) عَلَی حَاجَةٍ. فَانْصَرَفَ، ثُمَّ سَمِعْتُ حَرَكَةً بِالْبَابِ فَخَرَجْتُ فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ كَذَلِكَ، فَسَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) صَوْتَهُ، فَقَالَ: " انْظُرْ مَنْ هَذَا؟ " فَخَرَجْتُ فَإِذَا هُوَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَجِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ وَالِی، اللَّهُمَّ وَالِی.<ref>ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج7، ص351، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج16، ص108، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولی، السعودیة - 1419هـ.</ref> | ||
خط ۱۸۰: | خط ۱۸۰: | ||
ذهبی بعد از نقل أسناد روایت طیر میگوید: | ذهبی بعد از نقل أسناد روایت طیر میگوید: | ||
مَنْ أَجْوَدِهَا حَدِیثُ قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ شَیْخِ مُسْلِمٍ، ثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، ثَنَا عبدالله بْنُ الْمُثَنَّی، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: أُهْدِیَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی». وَذَكَرَ الْحَدِیثَ.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | مَنْ أَجْوَدِهَا حَدِیثُ قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ شَیْخِ مُسْلِمٍ، ثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، ثَنَا عبدالله بْنُ الْمُثَنَّی، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: أُهْدِیَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی». وَذَكَرَ الْحَدِیثَ.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج3، ص633، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.</ref> | ||
از بهترین سندهای آن، حدیث قطن بن نسیر، استاد مسلم است... | از بهترین سندهای آن، حدیث قطن بن نسیر، استاد مسلم است... | ||
===== بررسی سند روایت: ===== | ===== بررسی سند روایت: ===== | ||
أبویعلی موصلی: أبو یعلی. الإمام الحافظ شیخ الإسلام أبو یعلی أحمد بن علی بن المثنی ابن یحیی بن عیسی بن هلال التمیمی الموصلی محدث الموصل وصاحب المسند والمعجم...<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | أبویعلی موصلی: أبو یعلی. الإمام الحافظ شیخ الإسلام أبو یعلی أحمد بن علی بن المثنی ابن یحیی بن عیسی بن هلال التمیمی الموصلی محدث الموصل وصاحب المسند والمعجم...<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص174، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref> ابویعلی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود. | ||
قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ: استاد مسلم نیشابوری و أبوداود سجستانی: ابن حجر در باره او میگوید: قطن بن نسیر بنون ومهملة مصغر أبو عباد البصری الغبری بضم المعجمة وفتح الموحدة الخفیفة الذارع صدوق یخطیء من العاشرة م د ت<ref>تقریب التهذیب ج1، ص456، رقم:5556</ref>قطن بن نسیر، راستگو بود، گاهی خطا | قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ: استاد مسلم نیشابوری و أبوداود سجستانی: ابن حجر در باره او میگوید: قطن بن نسیر بنون ومهملة مصغر أبو عباد البصری الغبری بضم المعجمة وفتح الموحدة الخفیفة الذارع صدوق یخطیء من العاشرة م د ت<ref>تقریب التهذیب ج1، ص456، رقم:5556</ref>قطن بن نسیر، راستگو بود، گاهی خطا میكرد، مسلم، ابوداود و ترمذی از او روایت نقل کردهاند.<br> | ||
إبن حبان نیز نام او را در كتاب ثقات آورده است.<ref>الثقات ج9، ص22، رقم:14968</ref> تضعیفات دیگر علمای اهلسنت، از وثاقت او نمی كاهد؛ چرا كه او استاد مسلم نیشابوری و از روات صحیح مسلم است.<br> | إبن حبان نیز نام او را در كتاب ثقات آورده است.<ref>الثقات ج9، ص22، رقم:14968</ref> تضعیفات دیگر علمای اهلسنت، از وثاقت او نمی كاهد؛ چرا كه او استاد مسلم نیشابوری و از روات صحیح مسلم است.<br> | ||
خط ۲۰۲: | خط ۲۰۲: | ||
===== بررسی سند روایت: ===== | ===== بررسی سند روایت: ===== | ||
أبویعلی موصلی: أبو یعلی. الإمام الحافظ شیخ الإسلام أبو یعلی أحمد بن علی بن المثنی ابن یحیی بن عیسی بن هلال التمیمی الموصلی محدث الموصل وصاحب المسند والمعجم...<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | أبویعلی موصلی: أبو یعلی. الإمام الحافظ شیخ الإسلام أبو یعلی أحمد بن علی بن المثنی ابن یحیی بن عیسی بن هلال التمیمی الموصلی محدث الموصل وصاحب المسند والمعجم...<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص174، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref> ابویعلی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود. | ||
قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ: استاد مسلم نیشابوری و أبوداود سجستانی: ابن حجر در باره او میگوید: قطن بن نسیر بنون ومهملة مصغر أبو عباد البصری الغبری بضم المعجمة وفتح الموحدة الخفیفة الذارع صدوق یخطیء من العاشرة م د ت<ref>تقریب التهذیب ج1، ص456، رقم:5556</ref>قطن بن نسیر، راستگو بود، گاهی خطا | قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ: استاد مسلم نیشابوری و أبوداود سجستانی: ابن حجر در باره او میگوید: قطن بن نسیر بنون ومهملة مصغر أبو عباد البصری الغبری بضم المعجمة وفتح الموحدة الخفیفة الذارع صدوق یخطیء من العاشرة م د ت<ref>تقریب التهذیب ج1، ص456، رقم:5556</ref>قطن بن نسیر، راستگو بود، گاهی خطا میكرد، مسلم، ابوداود و ترمذی از او روایت نقل کردهاند.<br> | ||
إبن حبان نیز نام او را در كتاب ثقات آورده است.<ref>الثقات ج9، ص22، رقم:14968</ref> تضعیفات دیگر علمای اهلسنت، از وثاقت او نمی كاهد؛ چرا كه او استاد مسلم نیشابوری و از روات صحیح مسلم است.<br> | إبن حبان نیز نام او را در كتاب ثقات آورده است.<ref>الثقات ج9، ص22، رقم:14968</ref> تضعیفات دیگر علمای اهلسنت، از وثاقت او نمی كاهد؛ چرا كه او استاد مسلم نیشابوری و از روات صحیح مسلم است.<br> | ||
خط ۲۲۰: | خط ۲۲۰: | ||
===== بررسی سند روایت: ===== | ===== بررسی سند روایت: ===== | ||
أبویعلی موصلی: أبو یعلی. الإمام الحافظ شیخ الإسلام أبو یعلی أحمد بن علی بن المثنی ابن یحیی بن عیسی بن هلال التمیمی الموصلی محدث الموصل وصاحب المسند والمعجم...<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | أبویعلی موصلی: أبو یعلی. الإمام الحافظ شیخ الإسلام أبو یعلی أحمد بن علی بن المثنی ابن یحیی بن عیسی بن هلال التمیمی الموصلی محدث الموصل وصاحب المسند والمعجم...<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص174، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref> ابویعلی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود. | ||
قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ: استاد مسلم نیشابوری و أبوداود سجستانی: ابن حجر در باره او میگوید: قطن بن نسیر بنون ومهملة مصغر أبو عباد البصری الغبری بضم المعجمة وفتح الموحدة الخفیفة الذارع صدوق یخطیء من العاشرة م د ت<ref>تقریب التهذیب ج1، ص456، رقم:5556</ref>قطن بن نسیر، راستگو بود، گاهی خطا | قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ: استاد مسلم نیشابوری و أبوداود سجستانی: ابن حجر در باره او میگوید: قطن بن نسیر بنون ومهملة مصغر أبو عباد البصری الغبری بضم المعجمة وفتح الموحدة الخفیفة الذارع صدوق یخطیء من العاشرة م د ت<ref>تقریب التهذیب ج1، ص456، رقم:5556</ref>قطن بن نسیر، راستگو بود، گاهی خطا میكرد، مسلم، ابوداود و ترمذی از او روایت نقل کردهاند.<br> | ||
إبن حبان نیز نام او را در كتاب ثقات آورده است.<ref>الثقات ج9، ص22، رقم:14968</ref> تضعیفات دیگر علمای اهلسنت، از وثاقت او نمی كاهد؛ چرا كه او استاد مسلم نیشابوری و از روات صحیح مسلم است.<br> | إبن حبان نیز نام او را در كتاب ثقات آورده است.<ref>الثقات ج9، ص22، رقم:14968</ref> تضعیفات دیگر علمای اهلسنت، از وثاقت او نمی كاهد؛ چرا كه او استاد مسلم نیشابوری و از روات صحیح مسلم است.<br> | ||
خط ۲۳۹: | خط ۲۳۹: | ||
=====راوی ششم: علی بن عبدالله بن عباس ===== | =====راوی ششم: علی بن عبدالله بن عباس ===== | ||
روایت ششم: علی بن عبدالله بن عباس از پدرش: شمسالدین ذهبی در كتاب میزان الإعتدال مینویسد: | روایت ششم: علی بن عبدالله بن عباس از پدرش: شمسالدین ذهبی در كتاب میزان الإعتدال مینویسد: | ||
حسین بن محمد المؤدب حدثنا سلیمان بن قرم عن محمد بن شعیب عن داود بن علی عن أبیه عن ابن عباس أن النبی صلیالله علیه وسلم أتی بطیر فقال اللهم إئتنی بأحب خلقك إلیك یأكل معی فجاء علی فأكل معه وابن شعیب لا یعرف.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | حسین بن محمد المؤدب حدثنا سلیمان بن قرم عن محمد بن شعیب عن داود بن علی عن أبیه عن ابن عباس أن النبی صلیالله علیه وسلم أتی بطیر فقال اللهم إئتنی بأحب خلقك إلیك یأكل معی فجاء علی فأكل معه وابن شعیب لا یعرف.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج3، ص232، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref> | ||
بررسی سند روایت: الحسین بن محمد المؤدب: از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته: | بررسی سند روایت: الحسین بن محمد المؤدب: از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته: | ||
مزی در تهذیب الكمال مینویسد: | مزی در تهذیب الكمال مینویسد: | ||
خط ۲۴۷: | خط ۲۴۷: | ||
سلیمان بن قرم: از روات بخاری، مسلم وسایر صحاح سته: | سلیمان بن قرم: از روات بخاری، مسلم وسایر صحاح سته: | ||
سلیمان بن قرم أبو داود الضبی وهو ابن معاذ نسب إلی جده م د ت س وثقه أحمد وغیره...<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | سلیمان بن قرم أبو داود الضبی وهو ابن معاذ نسب إلی جده م د ت س وثقه أحمد وغیره...<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، ذكر أسماء من تكلم فیه وهو موثق، ج1، ص93، رقم: 146، تحقیق: محمد شكور أمریر المیادینی، ناشر: مكتبة المنار - الزرقاء، الطبعة: الأولی، 1406هـ.</ref> | ||
پیشازاین به صورت مفصل در باره سلیمان بن قرم بحث كرده ایم. | پیشازاین به صورت مفصل در باره سلیمان بن قرم بحث كرده ایم. | ||
محمد بن شعیب بن شابور: ذهبی بعد از نقل روایت بهخاطر عناد و لجاجت با اهل بیت علیهمالسلام تلاش كرده است كه ثابت كند محمد بن شعیب در سند روایت مجهول است؛ پس روایت معتبر نیست؛ درحالیکه محمد بن شعیب در سند این روای همان محمد بن شعیب بن شابور است كه خود ذهبی در كتاب الكاشف او را توثیق كرده است. | محمد بن شعیب بن شابور: ذهبی بعد از نقل روایت بهخاطر عناد و لجاجت با اهل بیت علیهمالسلام تلاش كرده است كه ثابت كند محمد بن شعیب در سند روایت مجهول است؛ پس روایت معتبر نیست؛ درحالیکه محمد بن شعیب در سند این روای همان محمد بن شعیب بن شابور است كه خود ذهبی در كتاب الكاشف او را توثیق كرده است. | ||
خط ۲۵۶: | خط ۲۵۶: | ||
محمد بن شعیب بن شابور الأموی مولاهم أبو عبدالله الدمشقی أحد الكبار كان یسكن بیروت... قال صالح بن أحمد عن أبیه ما رأی به بأسا وما علمت إلا خیرا وقال عبدالله بن أحمد عن أبیه نحوه وزاد كان رجلا عاقلا وقال هشام بن مرثد سمعت بن معین یقول كان مرجئا ولیس به فی الحدیث بأس... | محمد بن شعیب بن شابور الأموی مولاهم أبو عبدالله الدمشقی أحد الكبار كان یسكن بیروت... قال صالح بن أحمد عن أبیه ما رأی به بأسا وما علمت إلا خیرا وقال عبدالله بن أحمد عن أبیه نحوه وزاد كان رجلا عاقلا وقال هشام بن مرثد سمعت بن معین یقول كان مرجئا ولیس به فی الحدیث بأس... | ||
وقال الذهبی فی المیزان ما علمت به بأسا وذكر محمد بن شعیب یروی عن داود بن علی بن عبدالله بن عباس عن أبیه عن جده حدیث الطیر وروی عنه سلیمان بن قرم وافراده عن بن شابور وقال لا یعرف ویختلج عندی أنه بن شابور. | وقال الذهبی فی المیزان ما علمت به بأسا وذكر محمد بن شعیب یروی عن داود بن علی بن عبدالله بن عباس عن أبیه عن جده حدیث الطیر وروی عنه سلیمان بن قرم وافراده عن بن شابور وقال لا یعرف ویختلج عندی أنه بن شابور. | ||
محد بن شعیب بن شابور، صالح بن أحمد از پدرش نقل كرده است كه من در او اشكالی نمی بینم و جز نیكی از او ندیده آم. عبدالله بن احمد از پدرش همانند آن را نقل كرده و افزوده كه او مرد عاقلی بود. هشام بن مرثد گفته از یحیی بن معین شدیم كه | محد بن شعیب بن شابور، صالح بن أحمد از پدرش نقل كرده است كه من در او اشكالی نمی بینم و جز نیكی از او ندیده آم. عبدالله بن احمد از پدرش همانند آن را نقل كرده و افزوده كه او مرد عاقلی بود. هشام بن مرثد گفته از یحیی بن معین شدیم كه میگفت: او طرفدار مرجئه بود؛ اما در روایتش اشكالی نیست. | ||
ذهبی در میزان الإعتدال گفته: من اشكالی در او نمی دانم. همچنین گفته: محمد ب شعیب كه از داود بن علی بن عبدالله بن عباس از پدرش از جدش حدیث طیر را نقل كرده و همچنین سلیمان بن قرم و افراد او ابن شابور نقل کردهاند. ذهبی گفته: شناخته شده نیست. چنین به نظرم | ذهبی در میزان الإعتدال گفته: من اشكالی در او نمی دانم. همچنین گفته: محمد ب شعیب كه از داود بن علی بن عبدالله بن عباس از پدرش از جدش حدیث طیر را نقل كرده و همچنین سلیمان بن قرم و افراد او ابن شابور نقل کردهاند. ذهبی گفته: شناخته شده نیست. چنین به نظرم میرسد كه او همان ابن شابور است.<ref>العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تهذیب التهذیب، ج9، ص197 ـ 198، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م.</ref> | ||
داود بن علی: داود بن علی بن عبدالله بن عباس أمیر الكوفة عن أبیه وعنه الأوزاعی والثوری وثق فصیح مفوه بلیغ عاش 52 توفی 133 ت | داود بن علی: داود بن علی بن عبدالله بن عباس أمیر الكوفة عن أبیه وعنه الأوزاعی والثوری وثق فصیح مفوه بلیغ عاش 52 توفی 133 ت | ||
داود بن علی... توثیق شده است...<ref>الكاشف ج1، ص381، رقم: 1454</ref> | داود بن علی... توثیق شده است...<ref>الكاشف ج1، ص381، رقم: 1454</ref> | ||
خط ۲۶۷: | خط ۲۶۷: | ||
علی بن عبدالله، مورد اعتماد و عابد بود.<ref>تقریب التهذیب ج1، ص403</ref> | علی بن عبدالله، مورد اعتماد و عابد بود.<ref>تقریب التهذیب ج1، ص403</ref> | ||
بنابراین سند این روایت نیز كاملا صحیح است و اشكال ذهبی تنها از تعصب و حرص و ولع بیش از اندازه اش در انكار فضائل اهل بیت علیهمالسلام سرچشمه | بنابراین سند این روایت نیز كاملا صحیح است و اشكال ذهبی تنها از تعصب و حرص و ولع بیش از اندازه اش در انكار فضائل اهل بیت علیهمالسلام سرچشمه میگیرد. | ||
=====راوی هفتم: یحیی بن سعید ===== | =====راوی هفتم: یحیی بن سعید ===== | ||
خط ۲۷۹: | خط ۲۷۹: | ||
7036 محمد بن أحمد بن عیاض روی عن أبیه أبی غسان أحمد بن عیاض عن أبی طیبة المصری عن یحیی بن حسان فذكر حدیث الطیر | 7036 محمد بن أحمد بن عیاض روی عن أبیه أبی غسان أحمد بن عیاض عن أبی طیبة المصری عن یحیی بن حسان فذكر حدیث الطیر | ||
وقال الحاكم هذا علی شرط البخاری ومسلم | وقال الحاكم هذا علی شرط البخاری ومسلم | ||
قلت الكل ثقات إلا هذا فأنا أتّهِمُه به ثم ظهر لی أنه صدوق.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | قلت الكل ثقات إلا هذا فأنا أتّهِمُه به ثم ظهر لی أنه صدوق.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج6، ص53، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref> | ||
همین تصریح ذهبی برای اثبات صحت روایت كفایت میکند؛ ازاینرو از بررسی تفصیلی روات خودداری | همین تصریح ذهبی برای اثبات صحت روایت كفایت میکند؛ ازاینرو از بررسی تفصیلی روات خودداری میكنیم. | ||
=====راوی هشتم: عبدالملک بن سلیمان ===== | =====راوی هشتم: عبدالملک بن سلیمان ===== | ||
خط ۳۰۱: | خط ۳۰۱: | ||
... قال الإمام أبو الولید الباجی عبد الرحمن بن أبی حاتم ثقة حافظ.<ref>سیر أعلام النبلاء ج13، ص263 ـ269</ref> | ... قال الإمام أبو الولید الباجی عبد الرحمن بن أبی حاتم ثقة حافظ.<ref>سیر أعلام النبلاء ج13، ص263 ـ269</ref> | ||
عبد الرحمن، فرزند ابی حاتم، علامه، حافظ... ابو الحسن علی بن ابراهیم رازی گفته است كه خداوند، او را در نور و جلوه قرار داده بود و هر كس به او نگاه | عبد الرحمن، فرزند ابی حاتم، علامه، حافظ... ابو الحسن علی بن ابراهیم رازی گفته است كه خداوند، او را در نور و جلوه قرار داده بود و هر كس به او نگاه میكرد، شادمان میشد... | ||
ابو یعلی خلیلی گفته است: او علم را از پدرش و ابی زرعه گرفت و دریایی از علم و معرف رجال بود، در فقه و اختلاف صحابه و تابعین وعلمای امصار نیز كتاب نوشته است و از اهل زهد بوده و جزو ابدال به شمار | ابو یعلی خلیلی گفته است: او علم را از پدرش و ابی زرعه گرفت و دریایی از علم و معرف رجال بود، در فقه و اختلاف صحابه و تابعین وعلمای امصار نیز كتاب نوشته است و از اهل زهد بوده و جزو ابدال به شمار میرفت... | ||
كتاب نفیسی در باب جرح و تعدیل در چهار جلد و همچنین كتابی در رد بر جهمیه در یك جلد بزرگ دارد كه من آن را خلاصه كرده ام، همچنین تفسیری در چند جلد دارد كه عموم آن با استفاده از روایات و با تفسیری بسیار نیكو است... امام ابو الولید باجی گفته است كه ابن ابی حاتم ثقه و حافظ بود. | كتاب نفیسی در باب جرح و تعدیل در چهار جلد و همچنین كتابی در رد بر جهمیه در یك جلد بزرگ دارد كه من آن را خلاصه كرده ام، همچنین تفسیری در چند جلد دارد كه عموم آن با استفاده از روایات و با تفسیری بسیار نیكو است... امام ابو الولید باجی گفته است كه ابن ابی حاتم ثقه و حافظ بود. | ||
عمار بن خالد الواسطی: عمار بن خالد الواسطی التمار عن بن عیینة وطبقته وعنه النسائی وابن ماجة وابن أبی حاتم وخلق قال أبو حاتم صدوق مات 26 س ق | عمار بن خالد الواسطی: عمار بن خالد الواسطی التمار عن بن عیینة وطبقته وعنه النسائی وابن ماجة وابن أبی حاتم وخلق قال أبو حاتم صدوق مات 26 س ق | ||
خط ۳۱۱: | خط ۳۱۱: | ||
عبدالملک بن أبی سلیمان: م 4 عبدالملک بن أبی سلیمان العرزمی الكوفی الحافظ الكبیر حدث عن أنس بن مالك وسعید بن جبیر وعطاء بن أبی رباح وطائفة... وكان من الحفاظ الأثبات قال عبد الرحمن بن مهدی كان شعبة یتعجب من حفظ عبدالملک وقال أحمد بن حنبل ثقة وكذا وثقه النسائی وأما البخاری فلم یحتج به بل استشهد به توفی سنة خمس وأربعین. | عبدالملک بن أبی سلیمان: م 4 عبدالملک بن أبی سلیمان العرزمی الكوفی الحافظ الكبیر حدث عن أنس بن مالك وسعید بن جبیر وعطاء بن أبی رباح وطائفة... وكان من الحفاظ الأثبات قال عبد الرحمن بن مهدی كان شعبة یتعجب من حفظ عبدالملک وقال أحمد بن حنبل ثقة وكذا وثقه النسائی وأما البخاری فلم یحتج به بل استشهد به توفی سنة خمس وأربعین. | ||
او از حافظان پابرجا بود و عبد الرحمن بن مهدی گفته است كه شعبه از قدرت حفظ او تعجب | او از حافظان پابرجا بود و عبد الرحمن بن مهدی گفته است كه شعبه از قدرت حفظ او تعجب میكرد، احمد بن حنبل گفته است كه مورد اطمینان است و نسائی نیز او را ثقه میداند، اما بخاری به روایات او احتجاج نكرده است، بلكه تنها روایات او را به عنوان شاهد آورده است.<ref>تذكرة الحفاظ ج1، ص155، رقم: 151</ref> | ||
نتیجه آن كه: سند این روایت نیز كاملا صحیح است. | نتیجه آن كه: سند این روایت نیز كاملا صحیح است. | ||
تا این جا هشت سند از سندهای حدیث طیر را به صورت مفصل و تك تك بررسی و ثابت كردیم كه سندهای آنها هیچ اشكالی ندارند؛ هر چند حتی اگر یك سند از سندهای آن صحیح باشد و دیگر سند ها ضعیف، بازهم برای اثبات حجیت روایت كفایت میکند.ا<ref>لبته روایت سندهای صحیحی دیگری نیز دارد كه ما به جهت اختصار به همین اندازه اكتفا | تا این جا هشت سند از سندهای حدیث طیر را به صورت مفصل و تك تك بررسی و ثابت كردیم كه سندهای آنها هیچ اشكالی ندارند؛ هر چند حتی اگر یك سند از سندهای آن صحیح باشد و دیگر سند ها ضعیف، بازهم برای اثبات حجیت روایت كفایت میکند.ا<ref>لبته روایت سندهای صحیحی دیگری نیز دارد كه ما به جهت اختصار به همین اندازه اكتفا میكنیم. علاقه مندان برای اطلاع بیشتر میتوانند به كتاب نفحات الأزهار نوشته علامه معاصر آیت الله میلانی جلد 13 و 14 مراجعه فرمایند.</ref> | ||
===دلالت روایت=== | ===دلالت روایت=== | ||
خط ۳۲۶: | خط ۳۲۶: | ||
نتیجه: امیرمؤمنان (علیهالسلام)خلیفه بلا فصل رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است. | نتیجه: امیرمؤمنان (علیهالسلام)خلیفه بلا فصل رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است. | ||
روایت طیر مقدمه اول را به روشنی به اثبات | روایت طیر مقدمه اول را به روشنی به اثبات میرساند؛ چرا كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) دعا فرمود كه خداوند محبو بترین مخلوق نزد خود را بیاورد تا با آن حضرت همسفره شود و تنها كسی كه این افتخار نصیبش شد، امیرمؤمنان (علیهالسلام)بود. | ||
دلیل برای مقدمه دوم این است كه: معیار محبت و دوستی در نزد خداوند، تقوی و دیانت شخص است نه هوای نفس، پارتی بازی و...؛ چنانچه در قرآن كریم میفرماید: | دلیل برای مقدمه دوم این است كه: معیار محبت و دوستی در نزد خداوند، تقوی و دیانت شخص است نه هوای نفس، پارتی بازی و...؛ چنانچه در قرآن كریم میفرماید: | ||
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم . <ref>الحجرات/13.</ref> | إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم . <ref>الحجرات/13.</ref> | ||
خط ۳۳۷: | خط ۳۳۷: | ||
ومنها: قوله (صلیالله علیه وآله وسلّم) علی الاتفاق: «اللهم ائتنی بأحب خلقك إلیك، یأكل معی من هذا الطائر» فجاءه بأمیرِ المؤمنینَ (علیهالسلام)، فأكَلَ معه، وقد ثبت أن أحبَ الخلق إلی الله تعالی أفضلُهم عنده، إذ كانت محبتُه مُنْبِئَةً عن الثواب دون الهوی ومیل الطِّباع، وإذا صح أنه أفضلُ خلقِ الله تعالی ثَبَتَ أنه كان الإمام، لفساد تقدم المفضول علی الفاضل فی النبوةِ وخلافتِها العامةِ فی الأنام. <ref> الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبدالله العكبری، البغدادی (متوفای413 هـ)،الإفصاح فی إمامة أمیر المؤمنین (علیهالسلام)، ص33، تحقیق و نشر: مركز مؤسسة البعثة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة الأولی، 1412هـ</ref> | ومنها: قوله (صلیالله علیه وآله وسلّم) علی الاتفاق: «اللهم ائتنی بأحب خلقك إلیك، یأكل معی من هذا الطائر» فجاءه بأمیرِ المؤمنینَ (علیهالسلام)، فأكَلَ معه، وقد ثبت أن أحبَ الخلق إلی الله تعالی أفضلُهم عنده، إذ كانت محبتُه مُنْبِئَةً عن الثواب دون الهوی ومیل الطِّباع، وإذا صح أنه أفضلُ خلقِ الله تعالی ثَبَتَ أنه كان الإمام، لفساد تقدم المفضول علی الفاضل فی النبوةِ وخلافتِها العامةِ فی الأنام. <ref> الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبدالله العكبری، البغدادی (متوفای413 هـ)،الإفصاح فی إمامة أمیر المؤمنین (علیهالسلام)، ص33، تحقیق و نشر: مركز مؤسسة البعثة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة الأولی، 1412هـ</ref> | ||
یكی از روایات این سخن رسول خدا ص(صلیالله علیه وآله وسلّم) است كه شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند كه فرمود: «خدایا محبوبترین خلقت را پیش من بیاور تا من از این مرغ میل نماید»؛ پس امیرمؤمنان (علیهالسلام)آمد و به همراه آن حضرت از آن مرغ نوشجان كرد. | یكی از روایات این سخن رسول خدا ص(صلیالله علیه وآله وسلّم) است كه شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند كه فرمود: «خدایا محبوبترین خلقت را پیش من بیاور تا من از این مرغ میل نماید»؛ پس امیرمؤمنان (علیهالسلام)آمد و به همراه آن حضرت از آن مرغ نوشجان كرد. | ||
و بهدرستی ثابت شده كه محبوبترین مخلوق نزد خداوند، برترین آنها است؛ چرا كه محبت خداوند از حق سرچشمه | و بهدرستی ثابت شده كه محبوبترین مخلوق نزد خداوند، برترین آنها است؛ چرا كه محبت خداوند از حق سرچشمه میگیرد، نه از هوای نفس و خواهش طبع. وقتی آن حضرت برترین مخلوق خداوند باشد، ثابت میشود كه او امام است؛ به دلیل فاسد بودن تقدیم مفضول بر فاضل در نبوت و خلافت عامه خداوند بر مردم. | ||
=== استدلال سید مرتضی === | === استدلال سید مرتضی === | ||
و سید مرتضی در الفصول المختاره مینویسد: | و سید مرتضی در الفصول المختاره مینویسد: | ||
ومن كلام الشیخ أدام الله عزه سئل فی مجلس الشریف أبی الحسن أحمد بن القاسم العلوی المحمدی، فقیل له: ما الدلیل علی أن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب كان أفضل الصحابة؟ فقال: الدلیل علی ذلك قول النبی (صلیالله علیه وآله وسلّم): (اللهم ائتنی بأحب خلقك إلیك یأكل معی من هذا الطائر) فجاء أمیر المؤمنین | ومن كلام الشیخ أدام الله عزه سئل فی مجلس الشریف أبی الحسن أحمد بن القاسم العلوی المحمدی، فقیل له: ما الدلیل علی أن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب كان أفضل الصحابة؟ فقال: الدلیل علی ذلك قول النبی (صلیالله علیه وآله وسلّم): (اللهم ائتنی بأحب خلقك إلیك یأكل معی من هذا الطائر) فجاء أمیر المؤمنین (علیهالسلام) وقد ثبت أن أحب الخلق إلی الله سبحانه وتعالی أعظمهم ثوابا عند الله وأن أعظم الناس ثوابا لا یكون إلا لأنه أشرفهم أعمالا وأكثرهم عبادة لله تعالی، وفی ذلك برهان علی فضل أمیر المؤمنین (علیهالسلام) علی الخلق كلهم سوی النبی (صلیالله علیه وآله وسلّم).<ref> المرتضی علم الهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الكاظم (علیهالسلام)(متوفای436هـ)، الفصول المختارة، ص96، تحقیق السید علی میر شریفی، ناشر: دار المفید ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414 هـ ـ 1993م.</ref> | ||
از سخنان شیخ (مفید) كه خداوند عزت او را مستدام بدارد، در مجلس شریف ابوالحسن احمد بن القاسم علوی محمدی است كه از او سؤال شد: چه دلیلی وجود دارد كه امیرمؤمنان علی بن أبی طالب از همه اصحاب برتر است؟ پس گفت: دلیل بر این مطلب این گفته رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم)ه است كه فرمود: «خداوندا محبوبترین مخلوقاتت را بیاور تا با من از این مرغ تناول كند» پس امیرمؤمنان (علیهالسلام)آمد. بهدرستی ثابت شده است كه محبوبترین خلق در نزد خدا، ثوابش نزد او از همه بیشتر است و كسی كه ثوابش از همه بیشتر باشد، بدون شك از همه مخلوقات عملش بیشتر و برتر و عبادتش زیادتر است. و این دلیل است بر فضیلت امیر المؤمنین (علیهالسلام) بر تمام مردم به جز پیامبر اكرم صلیالله علیه و آله. | از سخنان شیخ (مفید) كه خداوند عزت او را مستدام بدارد، در مجلس شریف ابوالحسن احمد بن القاسم علوی محمدی است كه از او سؤال شد: چه دلیلی وجود دارد كه امیرمؤمنان علی بن أبی طالب از همه اصحاب برتر است؟ پس گفت: دلیل بر این مطلب این گفته رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم)ه است كه فرمود: «خداوندا محبوبترین مخلوقاتت را بیاور تا با من از این مرغ تناول كند» پس امیرمؤمنان (علیهالسلام)آمد. بهدرستی ثابت شده است كه محبوبترین خلق در نزد خدا، ثوابش نزد او از همه بیشتر است و كسی كه ثوابش از همه بیشتر باشد، بدون شك از همه مخلوقات عملش بیشتر و برتر و عبادتش زیادتر است. و این دلیل است بر فضیلت امیر المؤمنین (علیهالسلام) بر تمام مردم به جز پیامبر اكرم صلیالله علیه و آله. | ||
خط ۳۵۸: | خط ۳۵۸: | ||
بدان كه این اخبار با تواتری كه دارند و هر دو گروه عامه و خاصه بر صحت آن اتفاق نظر دارند دلالت میکند بر آن كه آن حضرت (علیهالسلام)برترین آفریدگان و شایسته ترین فرد به جانشینی رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است. | بدان كه این اخبار با تواتری كه دارند و هر دو گروه عامه و خاصه بر صحت آن اتفاق نظر دارند دلالت میکند بر آن كه آن حضرت (علیهالسلام)برترین آفریدگان و شایسته ترین فرد به جانشینی رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است. | ||
اما دلالت آن بر افضلیت آن حضرت از آن جهت است كه دوستی خدای متعال چیزی جز پاداش بسیار و توفیق و هدایتی كه نتیجه طاعات بسیار و متصف شدن به صفات حسنه باشد نیست؛ چنان كه در جای خود مبرهن است كه خداوند از انفعالات وتغیرات منزه است و اتصاف او به حالاتی چون دوستی و دشمنی و امثال آن به اعتبار نتایج حاصله از این حالات است نه خود حالات... | اما دلالت آن بر افضلیت آن حضرت از آن جهت است كه دوستی خدای متعال چیزی جز پاداش بسیار و توفیق و هدایتی كه نتیجه طاعات بسیار و متصف شدن به صفات حسنه باشد نیست؛ چنان كه در جای خود مبرهن است كه خداوند از انفعالات وتغیرات منزه است و اتصاف او به حالاتی چون دوستی و دشمنی و امثال آن به اعتبار نتایج حاصله از این حالات است نه خود حالات... | ||
پس روشن شد كه دوستی خداوند نتیجه پیروی از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است، و در نتیجه ثابت شد كه آن حضرت افضل از همه آفریدگان است. اما رسول خدا ص(صلیالله علیه وآله وسلّم) به اجماع امت از این قانون مستثنی است زیرا خود حضرت گوینده این جمله است پس نمی تواند خود او را هم شامل شود. پس ظاهر آن است كه مراد حضرتش محبوبترین سایر آفریدگان در نزد خدا | پس روشن شد كه دوستی خداوند نتیجه پیروی از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است، و در نتیجه ثابت شد كه آن حضرت افضل از همه آفریدگان است. اما رسول خدا ص(صلیالله علیه وآله وسلّم) به اجماع امت از این قانون مستثنی است زیرا خود حضرت گوینده این جمله است پس نمی تواند خود او را هم شامل شود. پس ظاهر آن است كه مراد حضرتش محبوبترین سایر آفریدگان در نزد خدا میباشد. | ||
اما این كه علی (علیهالسلام)شایسته ترین فرد به جانشینی رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است، از آن روست كه كسی كه از همه صحابه؛ بلكه از سایر انبیاء و اوصیاأ افضل است عقل روا نمی دارد كه دیگری بر او مقدم شود. | اما این كه علی (علیهالسلام)شایسته ترین فرد به جانشینی رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است، از آن روست كه كسی كه از همه صحابه؛ بلكه از سایر انبیاء و اوصیاأ افضل است عقل روا نمی دارد كه دیگری بر او مقدم شود. | ||
=== نظر حافظ گنجی شافعی === | === نظر حافظ گنجی شافعی === | ||
خط ۳۶۷: | خط ۳۶۷: | ||
=== اقرار به محبوبیت حضرت امیر المومنین علی(علیهالسلام) === | === اقرار به محبوبیت حضرت امیر المومنین علی(علیهالسلام) === | ||
در این حدیث دلالت واضحی است بر آن كه علی (علیهالسلام) محبوبترین آفریدگان در نظر خداست، و بهترین دلیل بر این مطلب مستجاب شدن دعای پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در حق او است، خداوند فرموده: ادعونی استجب لكم. (مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم) كه هم امر به دعا فرموده و هم وعده اجابت داده است. و معلوم است كه خداوند خلف وعده نمی كند و با رسولانش تخلف از وعده نمی نماید و دعای رسول خود را درباره محبوبترین آفریدگان در نظر خود رد نمی كند. و از بهترین وسیله ها برای تقرب به خدای متعال دوستی او و دوستی كسی است كه بهخاطر خدا دوستش | در این حدیث دلالت واضحی است بر آن كه علی (علیهالسلام) محبوبترین آفریدگان در نظر خداست، و بهترین دلیل بر این مطلب مستجاب شدن دعای پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در حق او است، خداوند فرموده: ادعونی استجب لكم. (مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم) كه هم امر به دعا فرموده و هم وعده اجابت داده است. و معلوم است كه خداوند خلف وعده نمی كند و با رسولانش تخلف از وعده نمی نماید و دعای رسول خود را درباره محبوبترین آفریدگان در نظر خود رد نمی كند. و از بهترین وسیله ها برای تقرب به خدای متعال دوستی او و دوستی كسی است كه بهخاطر خدا دوستش میدارد، چنان كه یكی از اهل علم در این معنی برایم سرود:<br> | ||
به آن پنج تن گران قدر از قریش و ششمین آنان كه جبرئیل است، پروردگارا ! به دوستی آنان از من بگذر و به حسن ظنی كه به كار نیكوی تو دارم ).<br> | به آن پنج تن گران قدر از قریش و ششمین آنان كه جبرئیل است، پروردگارا ! به دوستی آنان از من بگذر و به حسن ظنی كه به كار نیكوی تو دارم ).<br> | ||
خط ۳۷۵: | خط ۳۷۵: | ||
<big>نبئت ان أبانا كان عن انس یروی حدیثا عجیبا معجبا عجبا<br> | <big>نبئت ان أبانا كان عن انس یروی حدیثا عجیبا معجبا عجبا<br> | ||
فی طائر جاء مشویا به بشریوما وكان | فی طائر جاء مشویا به بشریوما وكان رسولالله محتجبا<br> | ||
أدناه منه فلما ان رآه دعاربا قریبا لأهل الخیر منتجبا<br> | أدناه منه فلما ان رآه دعاربا قریبا لأهل الخیر منتجبا<br> | ||
خط ۳۸۶: | خط ۳۸۶: | ||
(به من خبر رسیده كه پدرمان از انس حدیث شگفت و بهت آوری را روایت نموده است )، ( درباره مرغ بریانی كه روزی یك نفر آورد و رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) در خانه از نظر مردم دور بود ). ( آن مرغ را نزد حضرتش برد و هنگامی كه چشم آن حضرت به آن افتاد پروردگار را كه به همه كس نزدیك و برگزیننده خوبان است خواند و گفت: ) ( محبوبترین آفریدگان را در نظر خودت بر من وارد ساز. خدا هم آنچه خواست به او عطا فرمود ). ( مردی شرافتمند در پشت در ایستاد و در زد، پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)از خادم پرسید: كیست؟ و خود در پشت در منتظر بود ). ( كیست؟ گفت: علی است. فرمود: او مردی والامقام است و من امروز در اندیشه او بودم و از همین رو در خانه نشستم و از دید خلق پنهان شدم. | (به من خبر رسیده كه پدرمان از انس حدیث شگفت و بهت آوری را روایت نموده است )، ( درباره مرغ بریانی كه روزی یك نفر آورد و رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) در خانه از نظر مردم دور بود ). ( آن مرغ را نزد حضرتش برد و هنگامی كه چشم آن حضرت به آن افتاد پروردگار را كه به همه كس نزدیك و برگزیننده خوبان است خواند و گفت: ) ( محبوبترین آفریدگان را در نظر خودت بر من وارد ساز. خدا هم آنچه خواست به او عطا فرمود ). ( مردی شرافتمند در پشت در ایستاد و در زد، پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)از خادم پرسید: كیست؟ و خود در پشت در منتظر بود ). ( كیست؟ گفت: علی است. فرمود: او مردی والامقام است و من امروز در اندیشه او بودم و از همین رو در خانه نشستم و از دید خلق پنهان شدم. | ||
خداوند چه كسانی را دوست دارد؟ خداوند در قرآن كریم، گروهی از انسان ها را بهخاطر اعمال خاصی كه انجام | خداوند چه كسانی را دوست دارد؟ خداوند در قرآن كریم، گروهی از انسان ها را بهخاطر اعمال خاصی كه انجام میدهند و فضائلی كه دارند، ستایش كرده و صراحتا فرموده است كه آنها را دوست دارد: | ||
* إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین<ref>. البقره/195؛ مائده/13</ref><br> | * إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین<ref>. البقره/195؛ مائده/13</ref><br> | ||
* * وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنین.<ref>آل عمران/134 و 148؛ مائده/93.</ref> | * * وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنین.<ref>آل عمران/134 و 148؛ مائده/93.</ref> | ||
خط ۳۹۸: | خط ۳۹۸: | ||
* إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ.<ref>الصف/4.</ref><br> | * إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ.<ref>الصف/4.</ref><br> | ||
* | * | ||
ای كسانی كه ایمان آورده اید! هر كس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی رساند خداوند جمعیّتی را | ای كسانی كه ایمان آورده اید! هر كس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی رساند خداوند جمعیّتی را میآورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر كافران سرسخت و نیرومندند آنها در راه خدا جهاد میكنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شایسته ببیند) میدهد و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست . | ||
و طبق روایت «طیر مشوی» امیرمؤمنان (علیهالسلام) محبوبترین مخلوق خداوند است؛ پس او در این فضائل و در این صفاتی كه خداوند بر شمرده؛ از همه مخلوقات برتر است؛ یعنی امیرمؤمنان (علیهالسلام) سردار نیكوكاران، پاك ترین پاكان، امام پرهیزگاران، سالار عادلان، قهرمان صبر و شكیبائی، نماد و نمود متوكلان، پرچم دار و پیشاهنگ جهادگران، اسد الله الغالب و... است. | و طبق روایت «طیر مشوی» امیرمؤمنان (علیهالسلام) محبوبترین مخلوق خداوند است؛ پس او در این فضائل و در این صفاتی كه خداوند بر شمرده؛ از همه مخلوقات برتر است؛ یعنی امیرمؤمنان (علیهالسلام) سردار نیكوكاران، پاك ترین پاكان، امام پرهیزگاران، سالار عادلان، قهرمان صبر و شكیبائی، نماد و نمود متوكلان، پرچم دار و پیشاهنگ جهادگران، اسد الله الغالب و... است. | ||
همچنین خداوند در قرآن كریم میفرماید كه: | همچنین خداوند در قرآن كریم میفرماید كه: | ||
خط ۴۱۱: | خط ۴۱۱: | ||
ابوبكر و عمر: ما بر هیچ یك از اصحاب برتری نداریم ابن أبی داود سجستانی در كتاب الزهد، در روایتی كه تمام راویان آن از روات بخاری یا مسلم هستند، نقل كرده است كه: | ابوبكر و عمر: ما بر هیچ یك از اصحاب برتری نداریم ابن أبی داود سجستانی در كتاب الزهد، در روایتی كه تمام راویان آن از روات بخاری یا مسلم هستند، نقل كرده است كه: | ||
نا إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْهُذَلِیُّ أَبُو مَعْمَرٍ، نا عَلِیُّ بْنُ هَاشِمٍ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ، عَنْ قَیْسٍ، قَالَ: خَطَبَنَا أَبُو بَكْرٍ، قَالَ: " وُلِّیتُ أَمَرَكُمْ وَلَسْتُ بِخَیْرِكُمْ، فَإِنْ أَنَا أَحْسَنْتُ فَأَعِینُونِی وَإِنْ أَنَا أَسَأْتُ فَسَدِّدُونِی، فَإِنَّ لِی شَیْطَانًا یَعْتَرِینِی...<ref>السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفای 275هـ)، الزهد، ص5، ح8، ناشر: دار المشكاة ـ القاهرة، الطبعة: الأولی، 1993م.</ref> | نا إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْهُذَلِیُّ أَبُو مَعْمَرٍ، نا عَلِیُّ بْنُ هَاشِمٍ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ، عَنْ قَیْسٍ، قَالَ: خَطَبَنَا أَبُو بَكْرٍ، قَالَ: " وُلِّیتُ أَمَرَكُمْ وَلَسْتُ بِخَیْرِكُمْ، فَإِنْ أَنَا أَحْسَنْتُ فَأَعِینُونِی وَإِنْ أَنَا أَسَأْتُ فَسَدِّدُونِی، فَإِنَّ لِی شَیْطَانًا یَعْتَرِینِی...<ref>السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفای 275هـ)، الزهد، ص5، ح8، ناشر: دار المشكاة ـ القاهرة، الطبعة: الأولی، 1993م.</ref> | ||
از قیس نقل شده است كه ابوبكر برای ما خطبه خواند و گفت: من امر شما را بر عهده گرفتم؛ درحالیکه بهترین شما نیستم، اگر درستكار بودم، یاریم كنید؛ اگر بد كردم، جلوی مرا بگیرید؛ چرا كه من شیطانی دارم كه همواره مرا گول | از قیس نقل شده است كه ابوبكر برای ما خطبه خواند و گفت: من امر شما را بر عهده گرفتم؛ درحالیکه بهترین شما نیستم، اگر درستكار بودم، یاریم كنید؛ اگر بد كردم، جلوی مرا بگیرید؛ چرا كه من شیطانی دارم كه همواره مرا گول میزند. | ||
بلاذری در انساب الأشراف، ابن قتیبه دینوری در عیون الأخبار، طبری و ابن كثیر در تاریخشان و بسیاری دیگر از بزرگان اهلسنت، نقل کردهاند كه وقتی ابوبكر به خلافت رسید، در نخستین سخنرانی خود به همه مردم اعلام كرد كه من بهترین شما نیستم: | بلاذری در انساب الأشراف، ابن قتیبه دینوری در عیون الأخبار، طبری و ابن كثیر در تاریخشان و بسیاری دیگر از بزرگان اهلسنت، نقل کردهاند كه وقتی ابوبكر به خلافت رسید، در نخستین سخنرانی خود به همه مردم اعلام كرد كه من بهترین شما نیستم: | ||
خط ۴۲۲: | خط ۴۲۲: | ||
قال أخبرنا وهب بن جریر قال أخبرنا أبی سمعت الحسن قال لمّا بویَعَ أبو بكرَ قامَ خطیباَ:... وإنما أنا بشرٌ ولست بخیرٍ من أحدٍ منكم فراعونی فإذا رأیتمونی إسْتَقَمْتُ فاتَّبِعُونِی وإن رأیتمونی زِغْتُ فقَوِّمُونی واعْلموا أنّ لی شیطاناً یَعْتَرِیْنِی...<ref>الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج3، ص212، ناشر: دار، صادر - بیروت.الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن كثیر بن غالب (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج2، ص244، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت.الصنعانی، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج11، ص336، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوك والأمم، ج4، ص69، ناشر: دار، صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1358.ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج8، ص266، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولی، 1406هـ.السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ)، تاریخ الخلفاء، ج1، ص71، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولی، 1371هـ - 1952م.</ref><br> | قال أخبرنا وهب بن جریر قال أخبرنا أبی سمعت الحسن قال لمّا بویَعَ أبو بكرَ قامَ خطیباَ:... وإنما أنا بشرٌ ولست بخیرٍ من أحدٍ منكم فراعونی فإذا رأیتمونی إسْتَقَمْتُ فاتَّبِعُونِی وإن رأیتمونی زِغْتُ فقَوِّمُونی واعْلموا أنّ لی شیطاناً یَعْتَرِیْنِی...<ref>الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج3، ص212، ناشر: دار، صادر - بیروت.الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن كثیر بن غالب (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج2، ص244، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت.الصنعانی، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج11، ص336، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوك والأمم، ج4، ص69، ناشر: دار، صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1358.ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج8، ص266، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولی، 1406هـ.السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ)، تاریخ الخلفاء، ج1، ص71، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولی، 1371هـ - 1952م.</ref><br> | ||
در منابع اهلسنت با سند صحیح نقل شده است كه عمر بن خطاب اعتراف | در منابع اهلسنت با سند صحیح نقل شده است كه عمر بن خطاب اعتراف میكرد، تمام مردم حتی زنانی كه در داخل خانه هایشان هستند، از او داناتر هستند. | ||
سعید بن منصور در سنن خود مینویسد: | سعید بن منصور در سنن خود مینویسد: | ||
عَنِ الشَّعْبِیِّ قَالَ: خَطَبَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ النَّاسَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَی عَلَیْهِ، وَقَالَ: «أَلا لا تُغَالُوا فِی صُدُقِ النِّسَاءِ، فَإِنَّهُ لا یَبْلُغُنِی عَنْ أَحَدٍ سَاقَ أَكْثَرَ مِنْ شَیْءٍ سَاقَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) أَوْ سِیقَ إِلَیْهِ، إِلا جَعَلْتُ فَضْلَ ذَلِكَ فِی بَیْتِ الْمَالِ»، ثُمَّ نَزَلَ فَعَرَضَتْ لَهُ امْرَأَةٌ مِنْ قُرَیْشٍ فَقَالَتْ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ كِتَابُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَوْ قَوْلُكَ؟ قَالَ: « بَلْ كِتَابُ اللَّهِ فَمَا ذَلِكَ؟»، قَالَتْ: نَهَیْتَ النَّاسَ آنِفًا أَنْ یُغَالُوا فِی صُدُقِ النِّسَاءِ، وَاللَّهُ یَقُولُ فِی كِتَابِهِ:«وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا». | عَنِ الشَّعْبِیِّ قَالَ: خَطَبَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ النَّاسَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَی عَلَیْهِ، وَقَالَ: «أَلا لا تُغَالُوا فِی صُدُقِ النِّسَاءِ، فَإِنَّهُ لا یَبْلُغُنِی عَنْ أَحَدٍ سَاقَ أَكْثَرَ مِنْ شَیْءٍ سَاقَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) أَوْ سِیقَ إِلَیْهِ، إِلا جَعَلْتُ فَضْلَ ذَلِكَ فِی بَیْتِ الْمَالِ»، ثُمَّ نَزَلَ فَعَرَضَتْ لَهُ امْرَأَةٌ مِنْ قُرَیْشٍ فَقَالَتْ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ كِتَابُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَوْ قَوْلُكَ؟ قَالَ: « بَلْ كِتَابُ اللَّهِ فَمَا ذَلِكَ؟»، قَالَتْ: نَهَیْتَ النَّاسَ آنِفًا أَنْ یُغَالُوا فِی صُدُقِ النِّسَاءِ، وَاللَّهُ یَقُولُ فِی كِتَابِهِ:«وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا». | ||
فَقَالَ عُمَرُ: كُلُّ أَحَدٍ أَفْقَهُ مِنْ عُمَرَ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاثًا، ثُمَّ رَجَعَ إِلَی الْمِنْبَرِ، فَقَالَ لِلنَّاسِ: «إِنِّی نَهَیْتُكُمْ أَنْ تُغَالُوا فِی صُدُقِ النِّسَاءِ، أَلا فَلْیَفْعَلْ رَجُلٌ فِی مَالِهِ مَا بَدَا لَهُ».<ref>لخراسانی، سعید بن منصور (متوفای 227هـ)، سنن سعید بن منصور، ج1، ص195، ح598، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر:الدار السلفیة - الهند، الطبعة: الأولی، 1403هـ ـ 1982م؛الطحاوی الحنفی، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفای321هـ)، شرح مشكل الآثار، ج13، ص57، تحقیق شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1408هـ - 1987م.</ref> | فَقَالَ عُمَرُ: كُلُّ أَحَدٍ أَفْقَهُ مِنْ عُمَرَ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاثًا، ثُمَّ رَجَعَ إِلَی الْمِنْبَرِ، فَقَالَ لِلنَّاسِ: «إِنِّی نَهَیْتُكُمْ أَنْ تُغَالُوا فِی صُدُقِ النِّسَاءِ، أَلا فَلْیَفْعَلْ رَجُلٌ فِی مَالِهِ مَا بَدَا لَهُ».<ref>لخراسانی، سعید بن منصور (متوفای 227هـ)، سنن سعید بن منصور، ج1، ص195، ح598، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر:الدار السلفیة - الهند، الطبعة: الأولی، 1403هـ ـ 1982م؛الطحاوی الحنفی، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفای321هـ)، شرح مشكل الآثار، ج13، ص57، تحقیق شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1408هـ - 1987م.</ref> | ||
از شعبی نقل شده است كه عمر بن خطاب خطبه خواند، پس از حمد و ستایش خداوند گفت: كسی حق ندارد در مهریه زنان زیاده روی كند، هر كس بیشتر از آن چه رسول خدا مهریه داده و یا گرفته، مهریه بگذارد، من اضافه آن را به بیت المال خواهم ریخت. سپس از منبر پایین آمد؛ پس زنی از قریش جلوی او را گرفت و گفت: ای امیرمؤمنان !!! كتاب خدا شایستهتر است كه پیروش شود یا سخن تو؟ عمر گفت: بلكه كتاب خدا شایستهتر است، مگر چه شده؟ آن زن گفت: تو الآن مردم را از زیاده روی در مهریه زنان نهی كرد؛ درحالیکه خداوند در قرآن میفرماید: «و مال فراوانی (بعنوان مهر) به او پرداخته اید، چیزی از آن را پس نگیرید!» | از شعبی نقل شده است كه عمر بن خطاب خطبه خواند، پس از حمد و ستایش خداوند گفت: كسی حق ندارد در مهریه زنان زیاده روی كند، هر كس بیشتر از آن چه رسول خدا مهریه داده و یا گرفته، مهریه بگذارد، من اضافه آن را به بیت المال خواهم ریخت. سپس از منبر پایین آمد؛ پس زنی از قریش جلوی او را گرفت و گفت: ای امیرمؤمنان !!! كتاب خدا شایستهتر است كه پیروش شود یا سخن تو؟ عمر گفت: بلكه كتاب خدا شایستهتر است، مگر چه شده؟ آن زن گفت: تو الآن مردم را از زیاده روی در مهریه زنان نهی كرد؛ درحالیکه خداوند در قرآن میفرماید: «و مال فراوانی (بعنوان مهر) به او پرداخته اید، چیزی از آن را پس نگیرید!» | ||
پس عمر گفت: همه مردم از عمر داناتر هستند. این سخن را دو یا سه بار گفت؛ سپس به منبر برگشت و به مردم گفت: من شما را از زیاده روی در مهریه زنان نهی كرد؛ آگاه باشید، هر كس هر كاری كه | پس عمر گفت: همه مردم از عمر داناتر هستند. این سخن را دو یا سه بار گفت؛ سپس به منبر برگشت و به مردم گفت: من شما را از زیاده روی در مهریه زنان نهی كرد؛ آگاه باشید، هر كس هر كاری كه میخواهد با مالش انجام دهد. | ||
==== بررسی سند روایت هشیم بن بشیر: ==== | ==== بررسی سند روایت هشیم بن بشیر: ==== | ||
از روات بخاری مسلم و سایر صحاح سته: | از روات بخاری مسلم و سایر صحاح سته: | ||
5979 هشیم بن بشیر أبو معاویة السلمی الواسطی حافظ بغداد عن عمرو بن دینار وأبی الزبیر وعنه أحمد وابن معین وهناد إمام ثقة مدلس عاش ثمانین سنة توفی 183 ع.<ref>الكاشف ج2، ص338</ref> | 5979 هشیم بن بشیر أبو معاویة السلمی الواسطی حافظ بغداد عن عمرو بن دینار وأبی الزبیر وعنه أحمد وابن معین وهناد إمام ثقة مدلس عاش ثمانین سنة توفی 183 ع.<ref>الكاشف ج2، ص338</ref> | ||
هشیم بن بشیر، امام و ثقه بود و تدلیس | هشیم بن بشیر، امام و ثقه بود و تدلیس میكرد. | ||
مجالد بن سعید: از روات مسلم و سایر صحاح سته: | مجالد بن سعید: از روات مسلم و سایر صحاح سته: | ||
خط ۴۵۱: | خط ۴۵۱: | ||
حاكم نیشابوری و إبن أبی شیبه كوفی با سند صحیح نقل کردهاند كه: | حاكم نیشابوری و إبن أبی شیبه كوفی با سند صحیح نقل کردهاند كه: | ||
حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ الثَّقَفِیُّ، وَأَبُو بَكْرِ بْنُ بَالَوَیْهِ، قَالا: ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْمَرِیُّ، ثنا الْوَلِیدُ بْنُ شُجَاعٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو، قَالَ: حَدَّثَ أَبُو سَلَمَةَ، وَیَحْیَی بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَاطِبٍ، وَأَشْیَاخُنَا، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لَمَّا طُعِنَ، قَالَ لِعَبْدِ اللَّهِ: " اذْهَبْ إِلَی عَائِشَةَ فَأَقْرِئْ عَلَیْهَا مِنِّی السَّلامَ، وَقُلْ: إِنَّ عُمَرَ یَقُولُ لَكِ: إِنْ كَانَ لا یَضُرُّكِ وَلا یُضَیِّقُ عَلَیْكِ، فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أُدْفَنَ مَعَ صَاحِبَیَّ، وَإِنْ كَانَ ذَلِكَ یَضُرُّكِ وَیُضَیَّقُ عَلَیْكِ، فَلَعَمْرِی لَقَدْ دُفِنَ فِی هَذَا الْبَقِیعِ مِنْ اصحاب رَسُولِ اللَّهِ (صلیالله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) وَأُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْ عُمَرَ»، فَجَاءَهَا الرَّسُولُ، فَقَالَتْ: إِنَّ ذَلِكَ لا یَضُرُّنِی وَلا یُضَیِّقُ عَلَیَّ، قَالَ: «فَادْفِنُونِی مَعَهُمَا».<ref>الحاكم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص99، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411هـ - 1990م.إبن أبی شیبة الكوفی، ابوبكر عبدالله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج7، ص440، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409هـ.</ref> | حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ الثَّقَفِیُّ، وَأَبُو بَكْرِ بْنُ بَالَوَیْهِ، قَالا: ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْمَرِیُّ، ثنا الْوَلِیدُ بْنُ شُجَاعٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو، قَالَ: حَدَّثَ أَبُو سَلَمَةَ، وَیَحْیَی بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَاطِبٍ، وَأَشْیَاخُنَا، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لَمَّا طُعِنَ، قَالَ لِعَبْدِ اللَّهِ: " اذْهَبْ إِلَی عَائِشَةَ فَأَقْرِئْ عَلَیْهَا مِنِّی السَّلامَ، وَقُلْ: إِنَّ عُمَرَ یَقُولُ لَكِ: إِنْ كَانَ لا یَضُرُّكِ وَلا یُضَیِّقُ عَلَیْكِ، فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أُدْفَنَ مَعَ صَاحِبَیَّ، وَإِنْ كَانَ ذَلِكَ یَضُرُّكِ وَیُضَیَّقُ عَلَیْكِ، فَلَعَمْرِی لَقَدْ دُفِنَ فِی هَذَا الْبَقِیعِ مِنْ اصحاب رَسُولِ اللَّهِ (صلیالله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) وَأُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْ عُمَرَ»، فَجَاءَهَا الرَّسُولُ، فَقَالَتْ: إِنَّ ذَلِكَ لا یَضُرُّنِی وَلا یُضَیِّقُ عَلَیَّ، قَالَ: «فَادْفِنُونِی مَعَهُمَا».<ref>الحاكم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص99، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411هـ - 1990م.إبن أبی شیبة الكوفی، ابوبكر عبدالله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج7، ص440، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409هـ.</ref> | ||
ابوسلمه و یحیی بن حاطب و اساتید ما نقل کردهاند كه عمر بن خطاب وقتی خنجر به خورد به عبدالله گفت: پیش عائشه برو، سلام من را برسان و بگو: عمر به تو گفت: اگر به تو ضرر نمیرسد و جای تو را تنگ نمی كند، من دوست دارم كه با دو رفیقم دفن شوم. اگر ضرر | ابوسلمه و یحیی بن حاطب و اساتید ما نقل کردهاند كه عمر بن خطاب وقتی خنجر به خورد به عبدالله گفت: پیش عائشه برو، سلام من را برسان و بگو: عمر به تو گفت: اگر به تو ضرر نمیرسد و جای تو را تنگ نمی كند، من دوست دارم كه با دو رفیقم دفن شوم. اگر ضرر میزند و جایت را تنگ میکند، به جانم قسم كه در بقیع كسانی از اصحاب رسول خدا و همسران پیامبر دفن شدهاند كه از عمر بهتر هستند. | ||
این روایات ثابت میکند كه به اعتراف خود ابوبكر و عمر، آنها از دیگر اصحاب برتر نبودهاند و حتی عمر سوگند یاد كرده است كه در بقیع افرادی بهتر از آنها دفن شدهاند. | این روایات ثابت میکند كه به اعتراف خود ابوبكر و عمر، آنها از دیگر اصحاب برتر نبودهاند و حتی عمر سوگند یاد كرده است كه در بقیع افرادی بهتر از آنها دفن شدهاند. | ||
حال اگر كسی از اهلسنت سؤال كند كه چرا شما به جای پیروی از امیرمؤمنان (علیهالسلام)كه محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول او است، از كسانی دیگری پیروی | حال اگر كسی از اهلسنت سؤال كند كه چرا شما به جای پیروی از امیرمؤمنان (علیهالسلام)كه محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول او است، از كسانی دیگری پیروی میكنید كه به اعتراف خود آنها از هیچ یك از افراد اصحاب برتر نیستند، چه پاسخی خواهید داد؟ | ||
اگر رسول خدا در قیامت از شما سؤال كند چه پاسخی برای آن حضرت خواهید داشت؟ | اگر رسول خدا در قیامت از شما سؤال كند چه پاسخی برای آن حضرت خواهید داشت؟ | ||
جالب است كه علمای اهلسنت روایات فراوانی نقل کردهاند كه اگر كسی شخصی را به امارت یك منطقه یا جمعیتی بگمارد كه | جالب است كه علمای اهلسنت روایات فراوانی نقل کردهاند كه اگر كسی شخصی را به امارت یك منطقه یا جمعیتی بگمارد كه میداند در جامعه، شخصی بهتر از او وجود دارد، به خدا، رسول و تمام مؤمنان خیانت كرده است. | ||
علاء الدین كاشانی در كتاب بدائع الصنایع، و شمسالدین سرخسی در كتاب المبسوط و ابن عابدین حنفی در حاشیة رد المختار، مینویسد كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: | علاء الدین كاشانی در كتاب بدائع الصنایع، و شمسالدین سرخسی در كتاب المبسوط و ابن عابدین حنفی در حاشیة رد المختار، مینویسد كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: | ||
مَنْ قَلَّدَ إنْسَانًا عَمَلًا وفی رَعِیَّتِهِ من هو أَوْلَی منه فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَجَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِینَ. | مَنْ قَلَّدَ إنْسَانًا عَمَلًا وفی رَعِیَّتِهِ من هو أَوْلَی منه فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَجَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِینَ. | ||
هر كسی كه انسانی را به كاری بگمارد كه | هر كسی كه انسانی را به كاری بگمارد كه میداند در رعیتش شایستهتر از او وجود دارد؛ بهدرستی كه به خدا، رسول خدا و تمام مؤمنان خیانت كرده است.الكاسانی الحنفی، علاء الدین أبی بكر بن مسعود بن احمد الشاشی الملقب بملك العلماء (متوفای 587هـ)، <ref>بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج1، ص228، ناشر: دار الكتاب العربی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1982م؛السرخسی الحنفی، شمسالدین ابوبكر محمد بن أبی سهل (متوفای483هـ )، المبسوط، ج1، ص172، ناشر: دار المعرفة - بیروت؛ ابن عابدین الحنفی، محمد أمین بن عمر (متوفای1252هـ)، حاشیة رد المختار علی الدر المختار شرح تنویر الأبصار فقه أبو حنیفة، ج5، ص364، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1421هـ - 2000م.</ref> | ||
و حاكم نیشابوری متوفای 405، به نقل از ابن عباس مینویسد كه رسول خدا (صلیالله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) فرمود: | و حاكم نیشابوری متوفای 405، به نقل از ابن عباس مینویسد كه رسول خدا (صلیالله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) فرمود: | ||
مَنْ إسْتَعْمَلَ رَجُلاً مِنْ عِصَابَةٍ وفی تلك العصابةِ مَنْ هُو أرضی لله منه فقد خان اللهَ وخان رسولَه وخان المؤمنینَ. | مَنْ إسْتَعْمَلَ رَجُلاً مِنْ عِصَابَةٍ وفی تلك العصابةِ مَنْ هُو أرضی لله منه فقد خان اللهَ وخان رسولَه وخان المؤمنینَ. | ||
خط ۴۷۱: | خط ۴۷۱: | ||
اگر كسی مردی را بگمارد؛ درحالیکه بهتر از او و داناتر از او را به كتاب خدا و سنت پیامبرش مییابد، بهدرستی كه به خدا، رسول خدا(صلیالله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) و تمام مؤمنان خیانت كرده است. | اگر كسی مردی را بگمارد؛ درحالیکه بهتر از او و داناتر از او را به كتاب خدا و سنت پیامبرش مییابد، بهدرستی كه به خدا، رسول خدا(صلیالله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) و تمام مؤمنان خیانت كرده است. | ||
بیهقی (متوفای 458هـ) در سنن كبرای خود مینویسد: | بیهقی (متوفای 458هـ) در سنن كبرای خود مینویسد: | ||
عن بن عباس رضی الله عنهما عن | عن بن عباس رضی الله عنهما عن رسولالله صلیالله علیه وسلم من استعملَ عاملا من المسلمین وهو یعلمُ أن فیهم أولی بذلك منه وأعلم بكتاب الله وسنة نبیه فقد خان الله ورسوله وجمیع المسلمین.<ref>البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبكر (متوفای 458هـ)، سنن البیهقی الكبری، ج10، ص118، ح20151، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994.</ref> | ||
از إبن عباس از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل شده است كه فرمود: هر كسی فرمانداری از مسلمانان را بگمارد؛ درحالیکه | از إبن عباس از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل شده است كه فرمود: هر كسی فرمانداری از مسلمانان را بگمارد؛ درحالیکه میداند شایستهتر از او در میان مسلمانان و داناتر از او به كتاب خدا و سنت پیامبرش وجود دارد، به راستی كه به خدا، رسول خدا(صلیالله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) و تمام مسلمانان خیانت كرده است. | ||
همین روایت را ابن عساكر دمشقی در كتاب تاریخ مدینة دمشق و متقی هندی، در كتاب كنز العمال، با عبارت دیگر نقل کردهاند.<ref>بن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج53، ص256، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995؛الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای975هـ)، كنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج16، ص38، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1419هـ - 1998م.</ref> | همین روایت را ابن عساكر دمشقی در كتاب تاریخ مدینة دمشق و متقی هندی، در كتاب كنز العمال، با عبارت دیگر نقل کردهاند.<ref>بن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج53، ص256، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995؛الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای975هـ)، كنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج16، ص38، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1419هـ - 1998م.</ref> | ||
محمد بن الطیب الباقلانی در تمهید الأوائل مینویسد: | محمد بن الطیب الباقلانی در تمهید الأوائل مینویسد: | ||
وقوله «مَن تَقَدَّمَ علی قومٍ من المسلمین یَری أنَّ فیهم من هو أفضلُ منه فقد خانَ اللهَ ورسولَه والمسلمین» فی أمثال هذه الأخبار مما قد تواترت علی المعنی وإن اختلفت ألفاظها.<ref>الباقلانی، ابوبكر محمد بن الطیب (متوفای403هـ)، تمهید الأوائل فی تلخیص الدلائل، ج1، ص474، تحقیق: عماد الدین أحمد حیدر، ناشر: مؤسسة الكتب الثقافیة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.</ref> | وقوله «مَن تَقَدَّمَ علی قومٍ من المسلمین یَری أنَّ فیهم من هو أفضلُ منه فقد خانَ اللهَ ورسولَه والمسلمین» فی أمثال هذه الأخبار مما قد تواترت علی المعنی وإن اختلفت ألفاظها.<ref>الباقلانی، ابوبكر محمد بن الطیب (متوفای403هـ)، تمهید الأوائل فی تلخیص الدلائل، ج1، ص474، تحقیق: عماد الدین أحمد حیدر، ناشر: مؤسسة الكتب الثقافیة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.</ref> | ||
این گفته رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) «هر كس خود را بر گروهی از مسلمانان مقدم كند؛ درحالیکه | این گفته رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) «هر كس خود را بر گروهی از مسلمانان مقدم كند؛ درحالیکه میداند در میان آن قوم كسی بهتر از او وجود دارد، بهدرستی كه به خدا، رسول او و مسلمانان خیانت كرده است» همانند این روایات، از نظر معنوی به صورت متواتر نقل شده؛ اگر چه الفاظ آنها مختلف هستند. | ||
چرا راه دور برویم، خداوند متعال در قرآن كریم وجدان های بیدار را به قضاوت فرامی خواند و میفرماید: | چرا راه دور برویم، خداوند متعال در قرآن كریم وجدان های بیدار را به قضاوت فرامی خواند و میفرماید: | ||
أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ. <ref>یونس/35.</ref> | أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ. <ref>یونس/35.</ref> | ||
یا كسی كه هدایت به سوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است، یا آن كس كه خود هدایت نمیشود مگر هدایتش كنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری | یا كسی كه هدایت به سوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است، یا آن كس كه خود هدایت نمیشود مگر هدایتش كنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری میكنید؟! | ||
خلیفه اول به صراحت میگوید كه: | خلیفه اول به صراحت میگوید كه: | ||
وُلِّیتُ أَمَرَكُمْ وَلَسْتُ بِخَیْرِكُمْ، فَإِنْ أَنَا أَحْسَنْتُ فَأَعِینُونِی وَإِنْ أَنَا أَسَأْتُ فَسَدِّدُونِی، فَإِنَّ لِی شَیْطَانًا یَعْتَرِینِی. | وُلِّیتُ أَمَرَكُمْ وَلَسْتُ بِخَیْرِكُمْ، فَإِنْ أَنَا أَحْسَنْتُ فَأَعِینُونِی وَإِنْ أَنَا أَسَأْتُ فَسَدِّدُونِی، فَإِنَّ لِی شَیْطَانًا یَعْتَرِینِی. | ||
من امر شما را بر عهده گرفتم؛ درحالیکه بهترین شما نیستم، اگر درستكار بودم، یاریم كنید؛ اگر بد كردم، جلوی مرا بگیرید؛ چرا كه من شیطانی دارم كه همواره مرا گول | من امر شما را بر عهده گرفتم؛ درحالیکه بهترین شما نیستم، اگر درستكار بودم، یاریم كنید؛ اگر بد كردم، جلوی مرا بگیرید؛ چرا كه من شیطانی دارم كه همواره مرا گول میزند. | ||
آیا چنین كسی شایسته و سزاوار پیروی است یا امیرمؤمنان (علیهالسلام)كه محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول است. ای وجدان های بیدار و ای جستجوگران حقیقت، تشنگان هدایت: | آیا چنین كسی شایسته و سزاوار پیروی است یا امیرمؤمنان (علیهالسلام)كه محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول است. ای وجدان های بیدار و ای جستجوگران حقیقت، تشنگان هدایت: | ||
فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ؟ | فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ؟ | ||
خط ۴۹۰: | خط ۴۹۰: | ||
ای پیام آور خدا! ما امیرمؤمنان را دوست داریم، چرا كه خداوند او را بیش از تمام مخلوقاتش دوست دارد. ما امامت او را پذیرفته ایم؛ چون او برترین اصحاب بعد از شما بود، این شما بودید كه به ما دستور دادید علی بن أبی طالب را دوست بداریم. | ای پیام آور خدا! ما امیرمؤمنان را دوست داریم، چرا كه خداوند او را بیش از تمام مخلوقاتش دوست دارد. ما امامت او را پذیرفته ایم؛ چون او برترین اصحاب بعد از شما بود، این شما بودید كه به ما دستور دادید علی بن أبی طالب را دوست بداریم. | ||
اما كسانی كه از علی بن أبی طالب پیروی نكرده اند، به جای دوست داشتنش، با او جنگیده اند، یاران و دوستان او را به شهادت رسانده اند، بر منابر مساجد و در خطبه های نماز او را سب کردهاند و ناسزا گفته اند، چه پاسخی خواهند داشت؟ | اما كسانی كه از علی بن أبی طالب پیروی نكرده اند، به جای دوست داشتنش، با او جنگیده اند، یاران و دوستان او را به شهادت رسانده اند، بر منابر مساجد و در خطبه های نماز او را سب کردهاند و ناسزا گفته اند، چه پاسخی خواهند داشت؟ | ||
دیدگاههای بزرگان اهلسنت در باره اسناد روایت: ازآنجاییکه روایت طیر فضیلت بی نظیری را برای امیرمؤمنان (علیهالسلام)و از طرف دیگر بطلان هر مذهبی غیر مذهب اهل بیت علیهمالسلام را به روشنی اثبات | دیدگاههای بزرگان اهلسنت در باره اسناد روایت: ازآنجاییکه روایت طیر فضیلت بی نظیری را برای امیرمؤمنان (علیهالسلام)و از طرف دیگر بطلان هر مذهبی غیر مذهب اهل بیت علیهمالسلام را به روشنی اثبات مینماید، اكثر بزرگان اهلسنت در برابر آن موضع گرفته و تلاش کردهاند كه آن را تضعیف نمایند؛ تا جائی كه برخی از راویان موثق اهلسنت، تنها بهخاطر نقل همین روایت به شدت تضعیف شدهاند. | ||
أبو محمد عبدالله بن محمد بن عثمان الواسطی، مشهور به إبن سقا، یكی از این روایان است. ابن السقاء الحافظ الامام محدث واسط أبو محمد عبدالله بن محمد بن عثمان الواسطی... قال السلفی سألت الحافظ خمیسا الحوزی عن ابن السقاء فقال: هو من مزینة مضر ولم یكن سقاء بل لقب له، موجوه الواسطیین وذوی الثروة والحفظ، رحل به أبوه فأسمعه من أبی خلیفة وأبی یعلی وابن زیدان البجلی والمفضل ابن الجندی وبارك الله فی سنه وعلمه، واتفق انه أملی حدیث الطیر فلم تحتمله نفوسهم فوثبوا به وأقاموه وغسلوا موضعه. | أبو محمد عبدالله بن محمد بن عثمان الواسطی، مشهور به إبن سقا، یكی از این روایان است. ابن السقاء الحافظ الامام محدث واسط أبو محمد عبدالله بن محمد بن عثمان الواسطی... قال السلفی سألت الحافظ خمیسا الحوزی عن ابن السقاء فقال: هو من مزینة مضر ولم یكن سقاء بل لقب له، موجوه الواسطیین وذوی الثروة والحفظ، رحل به أبوه فأسمعه من أبی خلیفة وأبی یعلی وابن زیدان البجلی والمفضل ابن الجندی وبارك الله فی سنه وعلمه، واتفق انه أملی حدیث الطیر فلم تحتمله نفوسهم فوثبوا به وأقاموه وغسلوا موضعه. | ||
ابن سقاء... سلفی گفته است: از حافظ خمیس حوزی در مورد ابن سقاء سوال كردم؛ پس گفت: او از مزینه از قبیله مضر است؛ و سقا نبود؛ بلكه به این لقب مشهور بود؛ او سر شناس مردم واسط و صاحب ثروت و حافظه ای خوب بود؛ پدرش او را به مسافرت برد؛ پس از ابی خلیفه و ابی یعلی و ابن زیدان بجلی و مفضل بن جندی روایت شنید، و خداوند نیز به او در علم و عمرش بركت داد؛ و روزی از روزها داشت حدیث طیر املاء | ابن سقاء... سلفی گفته است: از حافظ خمیس حوزی در مورد ابن سقاء سوال كردم؛ پس گفت: او از مزینه از قبیله مضر است؛ و سقا نبود؛ بلكه به این لقب مشهور بود؛ او سر شناس مردم واسط و صاحب ثروت و حافظه ای خوب بود؛ پدرش او را به مسافرت برد؛ پس از ابی خلیفه و ابی یعلی و ابن زیدان بجلی و مفضل بن جندی روایت شنید، و خداوند نیز به او در علم و عمرش بركت داد؛ و روزی از روزها داشت حدیث طیر املاء میكرد؛ اما مردم نتوانستند كه این روایت را تحمل كنند؛ پس به او هجوم آورده و او را از جای خویش بلند كردند و جای او را آب كشیدند. <ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص966، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی.</ref> | ||
تعدادی از علمای سنی، دچار سردرگمی شدهاند، در برخی از كتاب ها صحت روایت را پذیرفته و در برخی دیگر با شك و تردید به آن نگریسته اند. | تعدادی از علمای سنی، دچار سردرگمی شدهاند، در برخی از كتاب ها صحت روایت را پذیرفته و در برخی دیگر با شك و تردید به آن نگریسته اند. | ||
خط ۴۹۸: | خط ۴۹۸: | ||
شمسالدین ذهبی در تذكرة الحفاظ یك بار در باره حدیث طیر مینویسد كه این حدیث، اصل و ریشه دارد؛ یعنی نمی تواند جعلی و ساختگی باشد: | شمسالدین ذهبی در تذكرة الحفاظ یك بار در باره حدیث طیر مینویسد كه این حدیث، اصل و ریشه دارد؛ یعنی نمی تواند جعلی و ساختگی باشد: | ||
وأما حدیث الطیر فله طرق كثیرة جدا أفردتها بمصنف ومجموعها یوجب أن یكون الحدیث له أصل. | وأما حدیث الطیر فله طرق كثیرة جدا أفردتها بمصنف ومجموعها یوجب أن یكون الحدیث له أصل. | ||
اما حدیث طیر، جدا طرق بسیاری دارد كه من كتاب مسستقلی در باره آن نوشته ام، مجموع این طرق ثابت میکند كه این روایت اصل و ریشه دارد.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | اما حدیث طیر، جدا طرق بسیاری دارد كه من كتاب مسستقلی در باره آن نوشته ام، مجموع این طرق ثابت میکند كه این روایت اصل و ریشه دارد.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص1043، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی.</ref> | ||
اما در جای دیگر بهخاطر عوارضی كه این روایت برای اهلسنت دارد و در حقیقت بطلان مذهب آنها را به روشنی ثابت میکند، صحت روایت را نمی پذیرد. | اما در جای دیگر بهخاطر عوارضی كه این روایت برای اهلسنت دارد و در حقیقت بطلان مذهب آنها را به روشنی ثابت میکند، صحت روایت را نمی پذیرد. | ||
وحدیث الطیر علی ضعفه فله طرق جمة وقد أفردتها فی جزء ولم یثبت ولا انا بالمعتقد بطلانه وقد أخطأ ابن أبی داود فی عبارته وقوله وله علی خطئه اجر واحد ولیس من شرط الثقة ان لا یخطئ ولا یغلط ولا یسهو والرجل فمن كبار علماء الاسلام ومن أوثق الحفاظ رحمه الله تعالی.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | وحدیث الطیر علی ضعفه فله طرق جمة وقد أفردتها فی جزء ولم یثبت ولا انا بالمعتقد بطلانه وقد أخطأ ابن أبی داود فی عبارته وقوله وله علی خطئه اجر واحد ولیس من شرط الثقة ان لا یخطئ ولا یغلط ولا یسهو والرجل فمن كبار علماء الاسلام ومن أوثق الحفاظ رحمه الله تعالی.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج13، ص233، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref> | ||
حدیث طیر با اینكه اسناد آن ضعیف است، اما طرق فراوانی دارد كه من مجموع آنها را در یك مجموعه آورده ام، صحیح نیست اما من اعتقاد ندارم باطل (جعلی) باشد. ابن ابی داود در مورد این روایت اشتباه كرده است (در ادامه به اشكال ابن ابی داود اشاره خواهد شد )، و بهخاطر اجتهاد اشتباه یك پاداش میبرد، شرط ثقه بودن این نیست كه اشتباه نكند و یا غلط نداشته باشد و یا سهو نكند؛ این شخص از بزرگان علمای اسلام و از معتبرترین حفاظ است، رحمت خدا بر او باد. | حدیث طیر با اینكه اسناد آن ضعیف است، اما طرق فراوانی دارد كه من مجموع آنها را در یك مجموعه آورده ام، صحیح نیست اما من اعتقاد ندارم باطل (جعلی) باشد. ابن ابی داود در مورد این روایت اشتباه كرده است (در ادامه به اشكال ابن ابی داود اشاره خواهد شد )، و بهخاطر اجتهاد اشتباه یك پاداش میبرد، شرط ثقه بودن این نیست كه اشتباه نكند و یا غلط نداشته باشد و یا سهو نكند؛ این شخص از بزرگان علمای اسلام و از معتبرترین حفاظ است، رحمت خدا بر او باد. | ||
=== نظر ابو نعیم در مورد حدیث طیر مشوی === | === نظر ابو نعیم در مورد حدیث طیر مشوی === | ||
خط ۵۱۴: | خط ۵۱۴: | ||
ثم ذكر ابن طاهر أنه رأی بخط الحاكم حدیث الطیر فی جزء ضخم جمعه وقال وقد كتبته للتعجب. قلنا وغایة جمع هذا الحدیث أن یدل علی أن الحاكم یحكم بصحته ولولا ذلك لما أودعه المستدرك. | ثم ذكر ابن طاهر أنه رأی بخط الحاكم حدیث الطیر فی جزء ضخم جمعه وقال وقد كتبته للتعجب. قلنا وغایة جمع هذا الحدیث أن یدل علی أن الحاكم یحكم بصحته ولولا ذلك لما أودعه المستدرك. | ||
ابن طاهر گفته است كه یك جزوه مفصل به خط حاكم دیده است كه در آن حدیث طیر را جمع آوری كرده است، اما گفته است كه این مجموعه را برای تعجب جمع آوری كرده است ! | ابن طاهر گفته است كه یك جزوه مفصل به خط حاكم دیده است كه در آن حدیث طیر را جمع آوری كرده است، اما گفته است كه این مجموعه را برای تعجب جمع آوری كرده است ! | ||
و نتیجه جمع كردن این روایت آن است كه حاكم این روایت را صحیح | و نتیجه جمع كردن این روایت آن است كه حاكم این روایت را صحیح میداند و اگر چنین نبود این روایت را در مستدرك نقل نمی كرد. | ||
<ref>السبكی الشافعی، ابونصر تاج الدین عبد الوهاب بن علی بن عبد الكافی (متوفای 771هـ)، طبقات الشافعیة الكبری، ج4، ص165، تحقیق: د. محمود محمد الطناحی د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة: الثانیة، 1413هـ.</ref> | <ref>السبكی الشافعی، ابونصر تاج الدین عبد الوهاب بن علی بن عبد الكافی (متوفای 771هـ)، طبقات الشافعیة الكبری، ج4، ص165، تحقیق: د. محمود محمد الطناحی د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة: الثانیة، 1413هـ.</ref> | ||
و در ادامه به صراحت میگوید كه نمی توان حكم به جعلی بودن روایت طیر كرد: | و در ادامه به صراحت میگوید كه نمی توان حكم به جعلی بودن روایت طیر كرد: | ||
خط ۵۳۰: | خط ۵۳۰: | ||
قلت: فلو أن الحدیث كان فی أكثر طرقه بلفظ من هذه الألفاظ المتفقة المعنی -، ولم تكن باسم التفضیل «أحب خلقك»، لكان من الممكن القول بثبوته، ویكون كحدیث الرایة الصحیح الذی فی بعض روایاته: | قلت: فلو أن الحدیث كان فی أكثر طرقه بلفظ من هذه الألفاظ المتفقة المعنی -، ولم تكن باسم التفضیل «أحب خلقك»، لكان من الممكن القول بثبوته، ویكون كحدیث الرایة الصحیح الذی فی بعض روایاته: | ||
"لأعطین الرایة رجلاً یفتح الله علی یدیه، یحب الله ورسوله، ویحبه الله ورسوله..." <ref>رواه البخاری ( 4210 )، ومسلم ( 7/127 ).</ref> لكن الواقع أن أكثر الروایات بلفظ اسم التفضیل: "أحب".. ومن هنا جاء الحكم علیه بالوضع كما تقدم.<ref>ألبانی، محمد ناصر (متوفای1420هـ)، السلسة الضعیفة وأثرها السیء فی الأمة، ج14، ص183، ناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزیع لصاحبها سعد بن عبدالرحمن الراشد - الریاض، الطبعة: الطبعة الأولی، 1425هـ - 2004م</ref> | "لأعطین الرایة رجلاً یفتح الله علی یدیه، یحب الله ورسوله، ویحبه الله ورسوله..." <ref>رواه البخاری ( 4210 )، ومسلم ( 7/127 ).</ref> لكن الواقع أن أكثر الروایات بلفظ اسم التفضیل: "أحب".. ومن هنا جاء الحكم علیه بالوضع كما تقدم.<ref>ألبانی، محمد ناصر (متوفای1420هـ)، السلسة الضعیفة وأثرها السیء فی الأمة، ج14، ص183، ناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزیع لصاحبها سعد بن عبدالرحمن الراشد - الریاض، الطبعة: الطبعة الأولی، 1425هـ - 2004م</ref> | ||
می گویم: پس اگر حدیث در اكثر طرق، با این الفاظ بود كه از نظر معنا اختلافی در آن نیست و با لفظ تفضیل «برترین خلق تو» نبود، ممكن بود كه طرفدار إثبات آن شویم و مثل حدیث صحیح رایت | می گویم: پس اگر حدیث در اكثر طرق، با این الفاظ بود كه از نظر معنا اختلافی در آن نیست و با لفظ تفضیل «برترین خلق تو» نبود، ممكن بود كه طرفدار إثبات آن شویم و مثل حدیث صحیح رایت میشد كه در برخی از روایات آن آمده: | ||
«بهدرستی كه پرچم را به دستی مردی | «بهدرستی كه پرچم را به دستی مردی میدهم كه خداوند به دست او فتح خواهد كرد، او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند». این روایت بخاری و مسلم نقل کردهاند؛ اما حدیث طیر در اكثر طرق خود با لفظ اسم تفضیل «أحب» آمده، به همین خاطر حكم به ضعف روایت کردهاند؛ چنانچه پیشازاین نیز گذشت. | ||
آری، این روایت از نظر سندی مشكلی ندارد؛ اما اگر حتی خود رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) با علمای سنی روبرو شود و به صراحت بگوید كه امیرمؤمنان (علیهالسلام)از ابوبكر و عمر برتر است، آنها هرگز نخواهند پذیرفت. | آری، این روایت از نظر سندی مشكلی ندارد؛ اما اگر حتی خود رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) با علمای سنی روبرو شود و به صراحت بگوید كه امیرمؤمنان (علیهالسلام)از ابوبكر و عمر برتر است، آنها هرگز نخواهند پذیرفت. | ||
نام این نوع برخورد با روایات و فضائل اهل بیت علیهمالسلام را چه | نام این نوع برخورد با روایات و فضائل اهل بیت علیهمالسلام را چه میتوان گذاشت؟ آیا میتوان پذیرفت كه این افراد اهل بیت علیهمالسلام دوست دارند؟ | ||
=== نظر المغربی در مورد طیر مشوی === | === نظر المغربی در مورد طیر مشوی === | ||
حافظ أحمد بن صدیق المغربی متوفای 1380هـ از علمای بزرگ مغرب، به صراحت میگوید كه هركس حدیث طیر را باطل بداند، ناصبی است و اگر حدیث طیر صحیح نباشد، هیچ روایت صحیحی نمی توان پیدا كرد. وی در كتاب جؤنة العطار در بابی تحت عنوان «النواصب یبطلون حدیث الطیر المتواتر؛ ناصبی ها روایت طیر را كه متواتر است، باطل میدانند» مینویسد: | حافظ أحمد بن صدیق المغربی متوفای 1380هـ از علمای بزرگ مغرب، به صراحت میگوید كه هركس حدیث طیر را باطل بداند، ناصبی است و اگر حدیث طیر صحیح نباشد، هیچ روایت صحیحی نمی توان پیدا كرد. وی در كتاب جؤنة العطار در بابی تحت عنوان «النواصب یبطلون حدیث الطیر المتواتر؛ ناصبی ها روایت طیر را كه متواتر است، باطل میدانند» مینویسد: | ||
یكاد النواصب من الحفاظ تتفق كلمتهم علی بطلان حدیث الطیر، بل بالغوا حتی جعلوه علامة علی ضعف الراوی، فكل من رواه جرحوه بروایته، وكذلك فعل الذهبی فی " المیزان " , الذی ظهر فیه نصبه بأجلی معانیه، ولكنه مال إلی الإعتدال فی " تاریخ الإسلام " , فذكر الحدیث، ثم قال: ( وله طرق كثیرة عن أنس متكلم فیها، وبعضها علی شرط السنن، من أجودها حدیث قطن بن نسیر شیخ مسلم یعنی فی " الصحیح ": ثنا جعفر بن سلیمان، ثنا عبدالله بن المثنی، عن عبدالله بن أنس بن مالك، عن أنس قال: أهدی إلی | یكاد النواصب من الحفاظ تتفق كلمتهم علی بطلان حدیث الطیر، بل بالغوا حتی جعلوه علامة علی ضعف الراوی، فكل من رواه جرحوه بروایته، وكذلك فعل الذهبی فی " المیزان " , الذی ظهر فیه نصبه بأجلی معانیه، ولكنه مال إلی الإعتدال فی " تاریخ الإسلام " , فذكر الحدیث، ثم قال: ( وله طرق كثیرة عن أنس متكلم فیها، وبعضها علی شرط السنن، من أجودها حدیث قطن بن نسیر شیخ مسلم یعنی فی " الصحیح ": ثنا جعفر بن سلیمان، ثنا عبدالله بن المثنی، عن عبدالله بن أنس بن مالك، عن أنس قال: أهدی إلی رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم) حجل مشوی، فقال: " اللهم ائتنی بأحب خلقك إلیك یأكله معی، فجاء علی فأكله معه ") | ||
فهذا سند علی شرط الصحیح وإن أنف الذهبی من التصریح بذلك فعدل إلی قوله جید، وهو مرادف للصحیح فی اصطلاحهم... | فهذا سند علی شرط الصحیح وإن أنف الذهبی من التصریح بذلك فعدل إلی قوله جید، وهو مرادف للصحیح فی اصطلاحهم... | ||
وبعد، فإذا لم یكن حدیث الطیر صحیحاً؛ فلا یصح فی الدنیا حدیث البتة، ولا یقع تواتر بخبر بالمرة. | وبعد، فإذا لم یكن حدیث الطیر صحیحاً؛ فلا یصح فی الدنیا حدیث البتة، ولا یقع تواتر بخبر بالمرة. | ||
خط ۵۵۱: | خط ۵۵۱: | ||
اما بعد اگر حدیث طیر صحیح نباشد، دیگر هیچ روایتی در دنیا صحیح نیست و هیچ روایتی متواتر نخواهد شد. | اما بعد اگر حدیث طیر صحیح نباشد، دیگر هیچ روایتی در دنیا صحیح نیست و هیچ روایتی متواتر نخواهد شد. | ||
این روایت را از انس، 97 راوی نقل کردهاند و عدد راویان از آنها بسیار بیشتر است؛ و همچنین از چند صحابی دیگر از جمله خود علی و عائشه و ابن عباس نقل شده است كه آنچه الان حضور ذهن دارم، هفت نفر از صحابه اند. به صورتی كه امام محمد بن جریر طبری مجموعه آنها را در یك مجلد بزرگ جمع آوری كرده است. | این روایت را از انس، 97 راوی نقل کردهاند و عدد راویان از آنها بسیار بیشتر است؛ و همچنین از چند صحابی دیگر از جمله خود علی و عائشه و ابن عباس نقل شده است كه آنچه الان حضور ذهن دارم، هفت نفر از صحابه اند. به صورتی كه امام محمد بن جریر طبری مجموعه آنها را در یك مجلد بزرگ جمع آوری كرده است. | ||
و بعد از او نیز حافظ ابن بقا كه این روایت را در مجلس خویش در بغداد خواند اما بر او شوریده و او را از مسجد بیرون كردند و صندلی او را كه بر روی آن روایت | و بعد از او نیز حافظ ابن بقا كه این روایت را در مجلس خویش در بغداد خواند اما بر او شوریده و او را از مسجد بیرون كردند و صندلی او را كه بر روی آن روایت میخواند با آب شستند ! | ||
و وقتی كه باقلانی، بزرگ اشعریان و نواصب در زمان خویش كتابی را كه ابن جریر در این زمینه نوشته است دید، خواست تا با عقل خویش بر این روایت اشكال بگیرد، و با عقل ناقص و دشمنی فاسد خویش این روایت را باطل دانست. دشمنی نواصب با علی به این حد رسیده است ! | و وقتی كه باقلانی، بزرگ اشعریان و نواصب در زمان خویش كتابی را كه ابن جریر در این زمینه نوشته است دید، خواست تا با عقل خویش بر این روایت اشكال بگیرد، و با عقل ناقص و دشمنی فاسد خویش این روایت را باطل دانست. دشمنی نواصب با علی به این حد رسیده است ! | ||
مقصود این است كه ذهبی به صحت این روایت اعتراف كرده است، و حتی خود او مجموعه این روایات را در یك مجموعه جمع آوری كرده است و همه آنها را تضعیف كرده است؛ این مطلب را ابن كثیر در تاریخ خود نقل كرده است، اما از ابن كثیر در همین باب دروغ های دیگری نیز دیده ایم ! | مقصود این است كه ذهبی به صحت این روایت اعتراف كرده است، و حتی خود او مجموعه این روایات را در یك مجموعه جمع آوری كرده است و همه آنها را تضعیف كرده است؛ این مطلب را ابن كثیر در تاریخ خود نقل كرده است، اما از ابن كثیر در همین باب دروغ های دیگری نیز دیده ایم ! | ||
خط ۵۸۹: | خط ۵۸۹: | ||
و سپس در ادامه میگوید: | و سپس در ادامه میگوید: | ||
قال أبو عِیسَی هذا حَدِیثٌ غَرِیبٌ لَا نَعْرِفُهُ من حدیث السُّدِّیِّ إلا من هذا الْوَجْهِ وقد رُوِیَ من غَیْرِ وَجْهٍ عن أَنَسٍ وَعِیسَی بن عُمَرَ هو كُوفِیٌّ وَالسُّدِّیُّ إسماعیل بن عبد الرحمن وسمع من أَنَسَ بن مَالِكٍ وَرَأَی الْحُسَیْنَ بن عَلِیٍّ وَثَّقَهُ شُعْبَةُ وَسُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ وَزَائِدَةُ وَوَثَّقَهُ یحیی بن سَعِیدٍ الْقَطَّانُ.<ref>الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای 279هـ)، سنن الترمذی، ج5، ص636، ح3721، تحقیق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.</ref> | قال أبو عِیسَی هذا حَدِیثٌ غَرِیبٌ لَا نَعْرِفُهُ من حدیث السُّدِّیِّ إلا من هذا الْوَجْهِ وقد رُوِیَ من غَیْرِ وَجْهٍ عن أَنَسٍ وَعِیسَی بن عُمَرَ هو كُوفِیٌّ وَالسُّدِّیُّ إسماعیل بن عبد الرحمن وسمع من أَنَسَ بن مَالِكٍ وَرَأَی الْحُسَیْنَ بن عَلِیٍّ وَثَّقَهُ شُعْبَةُ وَسُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ وَزَائِدَةُ وَوَثَّقَهُ یحیی بن سَعِیدٍ الْقَطَّانُ.<ref>الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای 279هـ)، سنن الترمذی، ج5، ص636، ح3721، تحقیق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.</ref> | ||
ابوعیسی (ترمذی صاحب كتاب) گفت: این حدیث غریب است، این روایت را از طریق سدی، جز با همین سند نمی شناسم؛ البته این روایت با سندهای دیگر نیز از أنس نقل شده است. عیسی بن عمر، همان كوفی است، سدی نیز اسماعیل بن عبد الرحمن است، از أنس بن مالك روایت نقل كرده، حسین بن علی علیهما السلام را دیده است، شعبة، سفیان و زائده و همچنین یحیی بن سعید او را توثیق کردهاند، البته چون علمای اهلسنت، به سفیان بن وكیع اشكال گرفته اند، ما آن را جزء روایات صحیح السند نیاوردیم. اما این كه ابن تیمیه گفته، هیچ یك از صحاح سته روایت را نقل نكرده اند، از عدم آگاهی او نشأت | ابوعیسی (ترمذی صاحب كتاب) گفت: این حدیث غریب است، این روایت را از طریق سدی، جز با همین سند نمی شناسم؛ البته این روایت با سندهای دیگر نیز از أنس نقل شده است. عیسی بن عمر، همان كوفی است، سدی نیز اسماعیل بن عبد الرحمن است، از أنس بن مالك روایت نقل كرده، حسین بن علی علیهما السلام را دیده است، شعبة، سفیان و زائده و همچنین یحیی بن سعید او را توثیق کردهاند، البته چون علمای اهلسنت، به سفیان بن وكیع اشكال گرفته اند، ما آن را جزء روایات صحیح السند نیاوردیم. اما این كه ابن تیمیه گفته، هیچ یك از صحاح سته روایت را نقل نكرده اند، از عدم آگاهی او نشأت میگیرد. | ||
==== پاسخ سؤال دوم: ==== | ==== پاسخ سؤال دوم: ==== | ||
اما این كه گفتند هیچ سند صحیحی ندارد، نشانه بغض و كینه او نسبت به اهل بیت علیهمالسلام است، اگر ایشان كمی به خود زحمت | اما این كه گفتند هیچ سند صحیحی ندارد، نشانه بغض و كینه او نسبت به اهل بیت علیهمالسلام است، اگر ایشان كمی به خود زحمت میدادند و به کتابهای اهلسنت مراجعه میكردند، سندهای صحیح روایت طیر را مییافتند. جالب است كه ابن كثیر دمشقی سلفی تصریح میکند كه روایت طیر تنها از طریق أنس بن مالك بیش از 90 سند مختلف دارد: الجمیع بضعة وتسعون نفسا<ref>ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج7، ص353، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.</ref> | ||
روایتی كه 90 نفر راوی داشته باشد، چگونه | روایتی كه 90 نفر راوی داشته باشد، چگونه میتواند روایت دروغ و ضعیف باشد؟ درحالیکه خود ابن تیمیه حرّانی در مجموع فتاوی مینویسد: | ||
تعددُ الطرقِ وكثرتُها یُقَوِّی بعضُها بعضاً حتی قد یَحْصُلُ العِلْمُ بها ولو كان الناقلونَ فُجّاراً فُسّاقاً فكیف إذا كانوا علماءً عدولاً ولكن كَثُرَ فی حدیثِهِم الغلطُ.<ref>ابن تیمیه الحرانی، أحمد عبد الحلیم أبو العباس (متوفای 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج18، ص26، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مكتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.</ref> | تعددُ الطرقِ وكثرتُها یُقَوِّی بعضُها بعضاً حتی قد یَحْصُلُ العِلْمُ بها ولو كان الناقلونَ فُجّاراً فُسّاقاً فكیف إذا كانوا علماءً عدولاً ولكن كَثُرَ فی حدیثِهِم الغلطُ.<ref>ابن تیمیه الحرانی، أحمد عبد الحلیم أبو العباس (متوفای 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج18، ص26، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مكتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.</ref> | ||
زیادی و تعدد راه های نقل حدیث برخی برخی دیگر را تقویت میکند كه خود زمینه علم به آن را فراهم میکند؛ اگر چه راویان آن فاسق و فاجر باشند؛ حال چگونه خواهد بود حال حدیثی كه تمام راویان آن افراد عادلی باشند كه خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد. | زیادی و تعدد راه های نقل حدیث برخی برخی دیگر را تقویت میکند كه خود زمینه علم به آن را فراهم میکند؛ اگر چه راویان آن فاسق و فاجر باشند؛ حال چگونه خواهد بود حال حدیثی كه تمام راویان آن افراد عادلی باشند كه خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد. | ||
از طرف دیگر اگر روایتی در باره ابوبكر باشد، حتی اگر تمام سندهای آن ضعیف نیز باشند، علمای سنی از قاعده «یقوی بعضها بعضعا» استفاده | از طرف دیگر اگر روایتی در باره ابوبكر باشد، حتی اگر تمام سندهای آن ضعیف نیز باشند، علمای سنی از قاعده «یقوی بعضها بعضعا» استفاده میكنند؛ چنانچه محمد بن اسماعیل صنعانی در سبل السلام میگوید: ومثلُه حدیثُ «اقتدوا باللذین من بعدی أبی بكر وعمر» أخرجه الترمذی وقال حسنٌ وأخرجه أحمد وبن ماجه وبن حبان وله طرق فیها مقالٌ إلا أنه یقوی بعضها بعضا.<ref>الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (متوفای1182هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحكام، ج2، ص11، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1379 هـ.</ref> | ||
همچنین علمای سنی در باره روایت جعلی: «مروا أبا بكر فلیصلّ بالناس» گفته اند كه متواتر است، با این كه هشت سند بیشتر ندارد: | همچنین علمای سنی در باره روایت جعلی: «مروا أبا بكر فلیصلّ بالناس» گفته اند كه متواتر است، با این كه هشت سند بیشتر ندارد: | ||
ابن حجر هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید: | ابن حجر هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید: | ||
اعلم أن هذا الحدیث متواتر فإنه ورد من حدیث عائشة وابن مسعود وابن عباس وابن عمر | اعلم أن هذا الحدیث متواتر فإنه ورد من حدیث عائشة وابن مسعود وابن عباس وابن عمر وعبدالله بن زمعة وأبی سعید وعلی بن أبی طالب وحفصة<ref>الهیثمی، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای973هـ)، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج1، ص59، تحقیق عبد الرحمن بن عبدالله التركی - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1417هـ - 1997م.</ref> | ||
بدان كه این حدیث متواتر است؛ چرا كه از طریق عائشه، ابن مسعود، ابن عباس، ابن عمر، عبدالله بن زمعه، ابن سعید، علی بن أبی طالب و حفصه نقل شده است. | بدان كه این حدیث متواتر است؛ چرا كه از طریق عائشه، ابن مسعود، ابن عباس، ابن عمر، عبدالله بن زمعه، ابن سعید، علی بن أبی طالب و حفصه نقل شده است. | ||
خط ۶۰۸: | خط ۶۰۸: | ||
اما ادعای سوم ابن تیمیه در باره نظر حاكم نیشابوری كه گفتند حتی حاكم نیشابوری نیز گفته روایت طیر صحیح نیست، از دروغ های بزرگ ابن تیمیه است. كتاب حاكم نیشابوری الآن در اختیار همگان قرار دارد، پیشازاین نیز در اختیار خود او و دیگران بوده، ما نیز نظر حاكم را خواندیم كه بعد از نقل روایت طیر گفته بود: | اما ادعای سوم ابن تیمیه در باره نظر حاكم نیشابوری كه گفتند حتی حاكم نیشابوری نیز گفته روایت طیر صحیح نیست، از دروغ های بزرگ ابن تیمیه است. كتاب حاكم نیشابوری الآن در اختیار همگان قرار دارد، پیشازاین نیز در اختیار خود او و دیگران بوده، ما نیز نظر حاكم را خواندیم كه بعد از نقل روایت طیر گفته بود: | ||
هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَی شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ. وَقَدْ رَوَاهُ عَنْ أَنَسٍ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ زِیَادَةً عَلَی ثَلاثِینَ نَفْسًا، ثُمَّ صَحَّتِ الرِّوَایَةُ عَنْ عَلِیٍّ، وَأَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، وَسَفِینَةَ.<ref>الحاكم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص141، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411هـ - 1990م.</ref> | هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَی شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ. وَقَدْ رَوَاهُ عَنْ أَنَسٍ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ زِیَادَةً عَلَی ثَلاثِینَ نَفْسًا، ثُمَّ صَحَّتِ الرِّوَایَةُ عَنْ عَلِیٍّ، وَأَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، وَسَفِینَةَ.<ref>الحاكم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص141، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411هـ - 1990م.</ref> | ||
بنابراین اشكال اول و دوم ابن تیمیه، وارد نیست؛ بلكه روایت طیر با سندهای صحیح و حتی در صحاح سته اهلسنت نقل شده، حاكم نیشابوری نیز روایت را صحیح | بنابراین اشكال اول و دوم ابن تیمیه، وارد نیست؛ بلكه روایت طیر با سندهای صحیح و حتی در صحاح سته اهلسنت نقل شده، حاكم نیشابوری نیز روایت را صحیح میداند. | ||
===اشكال دوم: ابن كثیر: قلب من شهادت میدهد كه روایت باطل است. === | ===اشكال دوم: ابن كثیر: قلب من شهادت میدهد كه روایت باطل است. === | ||
خط ۶۱۴: | خط ۶۱۴: | ||
وقد جَمَعَ الناسُ فی هذا الحدیثِ مصنفاتٌ مفردةٌ منهم أبو بكر بن مردویه والحافظ أبو طاهر محمد بن أحمد بن حمدان فیما رواه شیخنا أبو عبدالله الذهبی، ورایتُ فیه مجلّداً فی جَمْعِ طُرُقِه والفاظِه لأبی جعفر بن جریر الطبری المفسر صاحب التاریخ؛ ثم وقفتُ علی مجلدٍ كبیرٍ فی رده وتضعیفه سنداً ومتناً للقاضی أبی بكر الباقلانی المتكلم. | وقد جَمَعَ الناسُ فی هذا الحدیثِ مصنفاتٌ مفردةٌ منهم أبو بكر بن مردویه والحافظ أبو طاهر محمد بن أحمد بن حمدان فیما رواه شیخنا أبو عبدالله الذهبی، ورایتُ فیه مجلّداً فی جَمْعِ طُرُقِه والفاظِه لأبی جعفر بن جریر الطبری المفسر صاحب التاریخ؛ ثم وقفتُ علی مجلدٍ كبیرٍ فی رده وتضعیفه سنداً ومتناً للقاضی أبی بكر الباقلانی المتكلم. | ||
وبالجملةِ ففی القلبِ من صحةِ الحدیثِ هذا نظرٌ وان كَثُرَتْ طُرُقُهُ والله اعلم. | وبالجملةِ ففی القلبِ من صحةِ الحدیثِ هذا نظرٌ وان كَثُرَتْ طُرُقُهُ والله اعلم. | ||
مردم در باره این روایت کتابهای مستقلی جمع آوری و نوشته اند؛ از جمله ابوبكر بن مردویه و حافظ ابوطاهر محمد بن أحمد بن حمدان ـ بنابر آن چه استنادم | مردم در باره این روایت کتابهای مستقلی جمع آوری و نوشته اند؛ از جمله ابوبكر بن مردویه و حافظ ابوطاهر محمد بن أحمد بن حمدان ـ بنابر آن چه استنادم ابوعبدالله ذهبی نقل كرده ـ و من یك مجلد در باره طرق و الفاظ این روایت را از ابوجعفر طبری، مفسر و صاحب تفسیر دیدم. سپس به مجلد دیگری دسترسی یافتم در رد و تضعیف این روایت از نظر سند و متن كه ابوبكر باقلانی متكلم آن را نوشته بود. | ||
در یك كلام، در قلب من در صحت این روایت اشكال است؛ اگر چه طرق بسیاری دارد. خدا بهتر | در یك كلام، در قلب من در صحت این روایت اشكال است؛ اگر چه طرق بسیاری دارد. خدا بهتر میداند. | ||
ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، <ref>البدایة والنهایة، ج7، ص354، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.</ref> | ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، <ref>البدایة والنهایة، ج7، ص354، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.</ref> | ||
پیش از ابن كثیر، استادش شمسالدین ذهبی نیز در شرح حال أحمد بن الأزهر تصریح میکند كه او روایتی را در فضائل علی بن أبی طالب (علیهالسلام)نقل كرده است كه قلب او شهادت به بطلانش میدهد: | پیش از ابن كثیر، استادش شمسالدین ذهبی نیز در شرح حال أحمد بن الأزهر تصریح میکند كه او روایتی را در فضائل علی بن أبی طالب (علیهالسلام)نقل كرده است كه قلب او شهادت به بطلانش میدهد: | ||
أحمد بن الازهر [ س ق ] النیسابوری الحافظ اتهمه یحیی بن معین فی روایة ذلك الحدیث عن عبد الرزاق ثم انه عذره قال ابن عدی هو بصورة اهل الصدق قلت بل هو كما قال أبو حاتم صدوق | أحمد بن الازهر [ س ق ] النیسابوری الحافظ اتهمه یحیی بن معین فی روایة ذلك الحدیث عن عبد الرزاق ثم انه عذره قال ابن عدی هو بصورة اهل الصدق قلت بل هو كما قال أبو حاتم صدوق | ||
وقال النسائی وغیره لا باس به وقد ادرك كبار مشیخة الكوفة عبدالله بن نمیر وطبقته وحدث عنه جلة ولم یتكلموا فیه الا لروایته عن عبد الرزاق عن معمر حدیثا فی فضائل علی یشهد القلب انه باطل.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | وقال النسائی وغیره لا باس به وقد ادرك كبار مشیخة الكوفة عبدالله بن نمیر وطبقته وحدث عنه جلة ولم یتكلموا فیه الا لروایته عن عبد الرزاق عن معمر حدیثا فی فضائل علی یشهد القلب انه باطل.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج1، ص213، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref> | ||
احمد بن ازهر نیشابوری حافظ، یحیی بن معین او را بهخاطر نقل روایتی از عبد الرزاق متهم كرده است، اما بعد از آن، توجیهی برای این كار او آورده است؛ ابن عدی میگوید: او مانند اهل صدق است؛ من نیز | احمد بن ازهر نیشابوری حافظ، یحیی بن معین او را بهخاطر نقل روایتی از عبد الرزاق متهم كرده است، اما بعد از آن، توجیهی برای این كار او آورده است؛ ابن عدی میگوید: او مانند اهل صدق است؛ من نیز میگویم: صحیح همان است كه ابوحاتم گفته است؛ او راستگو است. | ||
نسائی و دیگران نیز گفته اند كه اشكالی ندارد، او بزرگان كوفه مثل عبدالله بن نمیر و علمای هم طبقه او را درك كرده است و بزرگان نیز از او روایت نقل کردهاند، و به او اشكالی ندارند، جز روایتی كه از عبد الرزاق از معمر در مورد فضائل علی بن ابی طالب نقل كرده است و دل من شهادت میدهد كه این روایت دروغ است ! | نسائی و دیگران نیز گفته اند كه اشكالی ندارد، او بزرگان كوفه مثل عبدالله بن نمیر و علمای هم طبقه او را درك كرده است و بزرگان نیز از او روایت نقل کردهاند، و به او اشكالی ندارند، جز روایتی كه از عبد الرزاق از معمر در مورد فضائل علی بن ابی طالب نقل كرده است و دل من شهادت میدهد كه این روایت دروغ است ! | ||
====جواب اشکال دوم:==== | ====جواب اشکال دوم:==== | ||
طبیعی است كه قلب ابن كثیر و ذهبی چنین روایاتی را نپذیرد؛ چون این روایت تمام عقائد و افكار آنها و تمام آن چه را كه تا امروز حق | طبیعی است كه قلب ابن كثیر و ذهبی چنین روایاتی را نپذیرد؛ چون این روایت تمام عقائد و افكار آنها و تمام آن چه را كه تا امروز حق میدانسته اند، ابطال میکند. وقتی میبینند كه در طول عمرش در اشتباه بودهاند و تمام همفكرانشان در طول هفت قرن پیش از آن اشتباه کردهاند، طبیعی است كه قلب های منحرف از حق را شاهد بگیرند. | ||
مرحوم علامه أمینی رضوان الله تعالی علیه در باره این سخن ابن كثیر مینویسد: | مرحوم علامه أمینی رضوان الله تعالی علیه در باره این سخن ابن كثیر مینویسد: | ||
هذا قلبٌ طبع اللهُ علیه وإلاّ فما وجهُ ذلك النظر بعدَ تمامِ شرایطِ الصحةِ فیه؟ !<ref>الأمینی، الشیخ عبد الحسین احمد (متوفای 1392هـ)، الغدیر فی الكتاب والسنة والأدب، ج3، ص219، ناشر: دار الكتاب العربی بیروت، الطبعة: الرابعة، 1397هـ ـ 1977م.</ref> | هذا قلبٌ طبع اللهُ علیه وإلاّ فما وجهُ ذلك النظر بعدَ تمامِ شرایطِ الصحةِ فیه؟ !<ref>الأمینی، الشیخ عبد الحسین احمد (متوفای 1392هـ)، الغدیر فی الكتاب والسنة والأدب، ج3، ص219، ناشر: دار الكتاب العربی بیروت، الطبعة: الرابعة، 1397هـ ـ 1977م.</ref> | ||
خط ۶۳۴: | خط ۶۳۴: | ||
محمد حیاة انصاری در المسند الصحیح بعد از نقل سخن ابن كثیر میگوید: | محمد حیاة انصاری در المسند الصحیح بعد از نقل سخن ابن كثیر میگوید: | ||
(أقول) فلا قیمةَ لجرحِهِ فی حِصَّةِ هذا الحدیثِ لأنه هو ابنُ كثیرٍ. والله أعلم.<ref>المسند الصحیح - محمد حیاة الأنصاری -، ص125.</ref> | (أقول) فلا قیمةَ لجرحِهِ فی حِصَّةِ هذا الحدیثِ لأنه هو ابنُ كثیرٍ. والله أعلم.<ref>المسند الصحیح - محمد حیاة الأنصاری -، ص125.</ref> | ||
من | من میگویم: اشكال او در باره این روایت، ارزشی ندارد؛ چرا كه او ابن كثیر است. | ||
علامه میلانی: أقول: فدلیلُ إبنِ كثیرٍ علی ضعفِ هذا الحدیثِ أن قلبَه لا یُساعد، قلبُ ابنِ كثیرٍ لا یساعد علی قبولِ هذا الحدیث، كما أن قلبَ أبی جهلٍ لم یُساعد علی قبولِ القرآنِ والإسلام.<ref>حدیث الطیر - السید علی المیلانی -، ص43</ref> | علامه میلانی: أقول: فدلیلُ إبنِ كثیرٍ علی ضعفِ هذا الحدیثِ أن قلبَه لا یُساعد، قلبُ ابنِ كثیرٍ لا یساعد علی قبولِ هذا الحدیث، كما أن قلبَ أبی جهلٍ لم یُساعد علی قبولِ القرآنِ والإسلام.<ref>حدیث الطیر - السید علی المیلانی -، ص43</ref> | ||
من | من میگویم: دلیل ابن كثیر برای ضعف این روایت، این است كه قلب نمی تواند بپذیرد، قلب ابن كثیر از پذیرش آن عاجز است؛ همان طوری كه قلب ابوجهل برای قبول قرآن و اسلام عاجز بود. | ||
و مقاله دیگر مینویسد: | و مقاله دیگر مینویسد: | ||
أقول: هذا قلبٌ زاغَ عن الحقِ فأزاغَهُ اللهُ وطَبَعَ علیه، فلم تُطاوِعْهُ نَفْسَه علی تصحیحِ حدیثٍ لا یُوافِق هواهُ ! أفرأیتَ مَنْ إتَّخَذَ إلهَهُ هواهُ وأضَلَّهُ اللهُ علی عِلْمٍ فلا یَصُدَنّك عنها من لا یُؤْمِنُ بها واتَّبَعَ هواهُ فَتَرَدَّی.<ref>مجلة تراثنا - مؤسسة آل البیت - ج18، ص87.</ref> | أقول: هذا قلبٌ زاغَ عن الحقِ فأزاغَهُ اللهُ وطَبَعَ علیه، فلم تُطاوِعْهُ نَفْسَه علی تصحیحِ حدیثٍ لا یُوافِق هواهُ ! أفرأیتَ مَنْ إتَّخَذَ إلهَهُ هواهُ وأضَلَّهُ اللهُ علی عِلْمٍ فلا یَصُدَنّك عنها من لا یُؤْمِنُ بها واتَّبَعَ هواهُ فَتَرَدَّی.<ref>مجلة تراثنا - مؤسسة آل البیت - ج18، ص87.</ref> | ||
من | من میگویم: این قلبی است كه از حق منحرف گشته؛ و خداوند نیز آن را منحرف كرده و بر آن مهر نهاده است؛ پس قلب نمی تواند حدیثی را كه با هوای نفس او سازگار نیست، تصحیح كند؛ آیا دیدی كسی را كه معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را گمراه كرده؛ پس مبادا كسی كه به آن ایمان ندارد و از هوسهای خویش پیروی میکند، تو را از آن بازدارد كه هلاك خواهی شد! | ||
آیت الله میلانی اشاره دارد به دو آیه ذیل: | آیت الله میلانی اشاره دارد به دو آیه ذیل: | ||
أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُون.<ref>الجاثیة/23.</ref> | أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُون.<ref>الجاثیة/23.</ref> | ||
آیا دیدی كسی را كه معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اینكه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده ای افكنده است؟! با این حال چه كسی | آیا دیدی كسی را كه معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اینكه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده ای افكنده است؟! با این حال چه كسی میتواند غیر از خدا او را هدایت كند؟! آیا متذكّر نمی شوید. | ||
فَلا یَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا یُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدی.<ref>طه/16.</ref> | فَلا یَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا یُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدی.<ref>طه/16.</ref> | ||
پس مبادا كسی كه به آن ایمان ندارد و از هوسهای خویش پیروی میکند، تو را از آن بازدارد كه هلاك خواهی شد! | پس مبادا كسی كه به آن ایمان ندارد و از هوسهای خویش پیروی میکند، تو را از آن بازدارد كه هلاك خواهی شد! | ||
خط ۶۵۳: | خط ۶۵۳: | ||
صحت حدیث طیر، نبوت پیامبر را زیر سؤال میبرد: إبن أبی داود سجستانی، همان كسی كه كتاب «المصاحف» را در اثبات تحریف قرآن نوشته است، اشكال جالبی به روایت طیر مشوی دارد كه واقعا شنیدنی است. شمسالدین ذهبی در سیر أعلام النبلاء مینویسد: | صحت حدیث طیر، نبوت پیامبر را زیر سؤال میبرد: إبن أبی داود سجستانی، همان كسی كه كتاب «المصاحف» را در اثبات تحریف قرآن نوشته است، اشكال جالبی به روایت طیر مشوی دارد كه واقعا شنیدنی است. شمسالدین ذهبی در سیر أعلام النبلاء مینویسد: | ||
قال أبو أحمدُ بنُ عَدِی سمعتُ علیَ بنَ عبدالله الداهری یقول: سألتُ ابنُ أبی داودٍ عن حدیثِ الطیرِ فقال: إنْ صَحَّ حدیثُ الطیرِ فنبوةُ النبیِّ صلیالله علیه وسلم باطلٌ لانَّه حُكِیَ عن حاجبِ النبیِّ صلیالله علیه وسلم خیانةً یعنی أنساً وحاجبُ النبیِّ لا یكونُ خائناً. | قال أبو أحمدُ بنُ عَدِی سمعتُ علیَ بنَ عبدالله الداهری یقول: سألتُ ابنُ أبی داودٍ عن حدیثِ الطیرِ فقال: إنْ صَحَّ حدیثُ الطیرِ فنبوةُ النبیِّ صلیالله علیه وسلم باطلٌ لانَّه حُكِیَ عن حاجبِ النبیِّ صلیالله علیه وسلم خیانةً یعنی أنساً وحاجبُ النبیِّ لا یكونُ خائناً. | ||
ابواحد بن عدی میگوید كه از علی بن عبدالله دارهری شنیدم كه | ابواحد بن عدی میگوید كه از علی بن عبدالله دارهری شنیدم كه میگفت: از إبن أبی داود در باره حدیث طیر سؤال كردم؛ پس گفت: اگر روایت طیر درست باشد، پس نبوت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) باطل است؛ چرا كه این روایت حاكی از خیانت دربان نبی؛ یعنی أنس است و دربان نبی نمی تواند خائن باشد.!!! | ||
خود ذهبی در پاسخ او میگوید: | خود ذهبی در پاسخ او میگوید: | ||
قلتُ هذه عبارةٌ ردیئَةٌ وكلامٌ نحسٌ بل نبوةُ محمدٍّ صلیالله علیه وسلم حقٌ قطعیٌ إن صحَّ خبرُ الطیرِ وإن لم یَصِحْ وما وجه الإرتباطِ؟ | قلتُ هذه عبارةٌ ردیئَةٌ وكلامٌ نحسٌ بل نبوةُ محمدٍّ صلیالله علیه وسلم حقٌ قطعیٌ إن صحَّ خبرُ الطیرِ وإن لم یَصِحْ وما وجه الإرتباطِ؟ | ||
خط ۶۶۲: | خط ۶۶۲: | ||
====جواب اشکال سوم:==== | ====جواب اشکال سوم:==== | ||
این عبارت، تعبیر بسیار نادرستی است؛ چرا كه نبوت محمد (صلیالله علیه وآله وسلّم) حق و قطعی است؛ چه خبر طیر درست باشد یا درست نباشد؛ این دو قضیه چه ارتباطی بایكدیگر دارد؟ | این عبارت، تعبیر بسیار نادرستی است؛ چرا كه نبوت محمد (صلیالله علیه وآله وسلّم) حق و قطعی است؛ چه خبر طیر درست باشد یا درست نباشد؛ این دو قضیه چه ارتباطی بایكدیگر دارد؟ | ||
أنس بن مالك قبل از بلوغ و قبل از تكلیف به پیامبر خدمت | أنس بن مالك قبل از بلوغ و قبل از تكلیف به پیامبر خدمت میكرده؛ پس امكان دارد كه داستان طیر در این زمان بوده باشد. فرض میكنیم كه بعد از بلوغ او باشد، او معصوم از خیانت نیست؛ بلكه این جنایت كوچك را انجام داده و اجتهاد كرده است؛ چرا كه او ورود علی جلوگیری كرده است؛ چنانچه گفته شده است. پس این قضیه چه ربطی به دعوت و نبوت پیامبر دارد؛ درحالیکه نبوت آن حضرت پیش از آن انجام شده و اجابت شده بود؛ حتی اگر چندین بار جلوی او را میگرفت قابل تصور نبود كه كسی دیگری وارد شود و با پیامبر غذا بخورد، غیر از علی بن أبی طالب علیهالسلام. | ||
حدیث طیر با ضعفی كه دارد؛ اما از طرق مختلف نقل شده كه من آن را در یك جزء مستقل جمع آوری كرده ام. نه صحت آن برای من ثابت شده و نه اعتقاد به بطلان آن دارم. إبن أبی داود در این عبارتش اشتباه كرده و او برای این خطائی كه كرده است، یك پاداش نیز دارد، از شرایط وثاقت، این نیست كه خطا و اشتباه و سهو نكند؛ درحالیکه این شخص از بزرگان علمای اسلام و از معتبرترین حافظان است.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین | حدیث طیر با ضعفی كه دارد؛ اما از طرق مختلف نقل شده كه من آن را در یك جزء مستقل جمع آوری كرده ام. نه صحت آن برای من ثابت شده و نه اعتقاد به بطلان آن دارم. إبن أبی داود در این عبارتش اشتباه كرده و او برای این خطائی كه كرده است، یك پاداش نیز دارد، از شرایط وثاقت، این نیست كه خطا و اشتباه و سهو نكند؛ درحالیکه این شخص از بزرگان علمای اسلام و از معتبرترین حافظان است.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج13، ص232 ـ233، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref> | ||
البته كه جواب آقای ذهبی برای رد گفتار ابن أبی داود كفایت میکند؛ اما نكته ای كه نباید از قلم انداخت، دفاع غیر منصفانه ذهبی از او است. بلی مجتهد اگر خطا كند، یك پاداش میبرد؛ اما به شرطی كه تلاش خود را برای پیدا كردن مدارك كرده باشد. درحالیکه ابن أبی داود اگر مقداری تلاش | البته كه جواب آقای ذهبی برای رد گفتار ابن أبی داود كفایت میکند؛ اما نكته ای كه نباید از قلم انداخت، دفاع غیر منصفانه ذهبی از او است. بلی مجتهد اگر خطا كند، یك پاداش میبرد؛ اما به شرطی كه تلاش خود را برای پیدا كردن مدارك كرده باشد. درحالیکه ابن أبی داود اگر مقداری تلاش میكرد و صدها مدرك و روایت معتبر را در باره حدیث طیر میدید، این چنین سخن نمی گفت. روایتی كه همدوره های او در باره اش کتابهای مستقلی نوشته اند، نمی تواند از دید او مخفی بوده باشد. | ||
سخن ابن أبی داود نشانگر این است كه او به خوبی تلاش و تحقیق نكرده است؛ پس چه دلیلی دارد كه او برای تلاشی كه نكرده، پاداش نیز بگیرد؟ اگر تلاش كرده و پیدا نكرده؛ پس باید در علم و دانش این شخص تردید كرد و اجتهاد او زیر سؤال | سخن ابن أبی داود نشانگر این است كه او به خوبی تلاش و تحقیق نكرده است؛ پس چه دلیلی دارد كه او برای تلاشی كه نكرده، پاداش نیز بگیرد؟ اگر تلاش كرده و پیدا نكرده؛ پس باید در علم و دانش این شخص تردید كرد و اجتهاد او زیر سؤال میرود. | ||
===اشكال چهارم: در خوردن طیر، چیز مهمی وجود نداشت. === | ===اشكال چهارم: در خوردن طیر، چیز مهمی وجود نداشت. === | ||
خط ۶۷۷: | خط ۶۷۷: | ||
مرحوم علامه مظفر رضوان الله تعالی علیه در جواب او مینویسد: | مرحوم علامه مظفر رضوان الله تعالی علیه در جواب او مینویسد: | ||
والجواب: أن الأمرَ العظیمِ تعریفُ الأحبِ إلی الله تعالی للناسِ بدلیل وجدانی؛ فإنه آكد من اللفظِ وأقوی فی الحجةِ، كما عَرَفَهُم نبیُّ الهدی (صلیالله علیه وآله وسلّم) وسلم أن علیاً حبیبُ الله فی قصة خیبر بإخبارهم أنه یعطی الرایةَ مَنْ یُحِبُّهُ اللهُ ورسولُه ویحب اللهَ ورسولَه، وأن الفتحَ علی یدِه، علی أنّه یكفی فی المناسبة رغبةَ النبی (صلیالله علیه وآله وسلّم) وسلم بأن یأكلَ مع أحبِّ الخلقِ إلی اللهِ وإلیه.<ref>دلائل الصدق، ج6، ص169.</ref> | والجواب: أن الأمرَ العظیمِ تعریفُ الأحبِ إلی الله تعالی للناسِ بدلیل وجدانی؛ فإنه آكد من اللفظِ وأقوی فی الحجةِ، كما عَرَفَهُم نبیُّ الهدی (صلیالله علیه وآله وسلّم) وسلم أن علیاً حبیبُ الله فی قصة خیبر بإخبارهم أنه یعطی الرایةَ مَنْ یُحِبُّهُ اللهُ ورسولُه ویحب اللهَ ورسولَه، وأن الفتحَ علی یدِه، علی أنّه یكفی فی المناسبة رغبةَ النبی (صلیالله علیه وآله وسلّم) وسلم بأن یأكلَ مع أحبِّ الخلقِ إلی اللهِ وإلیه.<ref>دلائل الصدق، ج6، ص169.</ref> | ||
پاسخ: امر عظیم و مهم آن بود كه محبوبترین خلق در نظر خدا با دلیلی عینی و وجدانی به مردم معرفی شود، زیرا این گونه معرفی از معرفی لفظی اكیدتر و در حجت آوردن قوی تر است، همان گونه كه پیامبر هدایت صلیالله علیه و آله به مردم شناساند كه علی (علیهالسلام)حبیب خداست آنجا كه در جنگ خیبر به مردم خبر داد كه پرچم را به دست كسی | پاسخ: امر عظیم و مهم آن بود كه محبوبترین خلق در نظر خدا با دلیلی عینی و وجدانی به مردم معرفی شود، زیرا این گونه معرفی از معرفی لفظی اكیدتر و در حجت آوردن قوی تر است، همان گونه كه پیامبر هدایت صلیالله علیه و آله به مردم شناساند كه علی (علیهالسلام)حبیب خداست آنجا كه در جنگ خیبر به مردم خبر داد كه پرچم را به دست كسی میسپارد كه محبوب خدا و رسول و محب خدا و رسول است و پیروزی به دست او انجام میگیرد. علاوه آن كه همین مناسبت كافی است كه رسول خدا صلیالله علیه و آله میل داشته كه با محبوبترین خلق در نظر خدا و خودش غذا بخورد. | ||
===اشكال پنجم: رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند یا امیرمؤمنان (ع)؟ === | ===اشكال پنجم: رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند یا امیرمؤمنان (ع)؟ === | ||
خط ۶۸۵: | خط ۶۸۵: | ||
از چیزهای كه روشن میکند كه حمل روایت بر عموم جایز نیست، این است كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) از جمله مخلوقات خداوند است و جایز نیست كه علی (علیهالسلام)محبوب تر از آن حضرت در نزد خداوند باشد. | از چیزهای كه روشن میکند كه حمل روایت بر عموم جایز نیست، این است كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) از جمله مخلوقات خداوند است و جایز نیست كه علی (علیهالسلام)محبوب تر از آن حضرت در نزد خداوند باشد. | ||
====جواب اشکال پنجم:==== | ====جواب اشکال پنجم:==== | ||
چنین اشكالاتی نشانه این است كه محققان و دانشمندان سنی دقت لازم را در فهم روایت نكرده اند و یا تعصب بیش از اندازه قدرت تفكر را از آنها سلب كرده است. ما در پاسخ او به چند نكته به صورت مختصر اشاره | چنین اشكالاتی نشانه این است كه محققان و دانشمندان سنی دقت لازم را در فهم روایت نكرده اند و یا تعصب بیش از اندازه قدرت تفكر را از آنها سلب كرده است. ما در پاسخ او به چند نكته به صورت مختصر اشاره میكنیم. | ||
اولاً: جمهور مسلمانان اعتقاد دارند كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) برترین مخلوق خداوند است و هیچ مخلوقی به مقام و موقعیت او نخواهد رسید؛ بنابراین وقتی | اولاً: جمهور مسلمانان اعتقاد دارند كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) برترین مخلوق خداوند است و هیچ مخلوقی به مقام و موقعیت او نخواهد رسید؛ بنابراین وقتی میگوییم امیرمؤمنان (علیهالسلام)محبوبترین مخلوق خداوند است، قطعاً رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) را از این عموم خارج میكنیم؛ | ||
ثانیاً: عموم كلام رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) شامل خود آن حضرت نمیشود؛ چنانچه علامه مجلسی رضوان الله تعالی در این باره گفته است: | ثانیاً: عموم كلام رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) شامل خود آن حضرت نمیشود؛ چنانچه علامه مجلسی رضوان الله تعالی در این باره گفته است: | ||
وإنما خصَّ الرسولَ (صلیالله علیه وآله وسلّم) بالاجماعِ وبقرینةِ أنّه كان هو القائلُ لذلك فالظاهرُ أن مرادَه أحبُّ سائرِ الخلقِ إلیه تعالی. | وإنما خصَّ الرسولَ (صلیالله علیه وآله وسلّم) بالاجماعِ وبقرینةِ أنّه كان هو القائلُ لذلك فالظاهرُ أن مرادَه أحبُّ سائرِ الخلقِ إلیه تعالی. | ||
رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) از این عام تخصیص | رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) از این عام تخصیص میخورد، به دلیل اجماع و این قرینه كه خود آن حضرت گوینده كلام است؛ پس واضح است كه مقصود آن حضرت محبوبترین شخص در نزد خداوند از میان سایر خلایق است. | ||
توضیح مطلب این كه: میان علمای علم اصول اختلاف است كه آیا عموم كلام شامل خود گوینده آن میشود یا خیر. تعداد زیادی از اصولیین بر این باور هستند كه عموم كلام شامل خود متكلم نمیشود. | توضیح مطلب این كه: میان علمای علم اصول اختلاف است كه آیا عموم كلام شامل خود گوینده آن میشود یا خیر. تعداد زیادی از اصولیین بر این باور هستند كه عموم كلام شامل خود متكلم نمیشود. | ||
تاج الدین سبكی دیدگاههای مختلف در این باره را این گونه مطرح كرده است: | تاج الدین سبكی دیدگاههای مختلف در این باره را این گونه مطرح كرده است: | ||
خط ۶۹۸: | خط ۶۹۸: | ||
مخاطب به كسر حرف طاء، اسم فاعل است و داخل در عموم متعلق سخن خود میشود؛ در صورتی كه صلاحیت این كار را داشته باشند و قرینه ای در كلام نباشد كه او را از این عموم خارج كند؛ چه این سخن عام، امر باشد یا نهی یا خبر. پس خبر مثل: «او (خداوند» به همه چیز آگاه است» پس خداوند به ذات و صفات خودش نیز علم دارد. امر و نهی مثل: «هر كس به تو نیكی كرد، او را گرامی بدار و خوار نكن». | مخاطب به كسر حرف طاء، اسم فاعل است و داخل در عموم متعلق سخن خود میشود؛ در صورتی كه صلاحیت این كار را داشته باشند و قرینه ای در كلام نباشد كه او را از این عموم خارج كند؛ چه این سخن عام، امر باشد یا نهی یا خبر. پس خبر مثل: «او (خداوند» به همه چیز آگاه است» پس خداوند به ذات و صفات خودش نیز علم دارد. امر و نهی مثل: «هر كس به تو نیكی كرد، او را گرامی بدار و خوار نكن». | ||
گفته شده: داخل نمیشود؛ به قرینه ای كه خود او مخاطب است، و این نظر از دیدگاه اصحاب ما صحیح است؛ چنانچه نویی در كتاب الروضه آن را آورده؛ البته اصحاب ما جمله خبریه را ذكر نكرده اند؛ بلكه فقط امر را آورده اند و فرق بین این دو آشكار است. | گفته شده: داخل نمیشود؛ به قرینه ای كه خود او مخاطب است، و این نظر از دیدگاه اصحاب ما صحیح است؛ چنانچه نویی در كتاب الروضه آن را آورده؛ البته اصحاب ما جمله خبریه را ذكر نكرده اند؛ بلكه فقط امر را آورده اند و فرق بین این دو آشكار است. | ||
امام رازی گفته: چنین به نظر | امام رازی گفته: چنین به نظر میرسد كه «امر» قرینه مخصص باشد برای عدم شمول خود مخاطب در عموم كلامش؛ اما در خبر شمول آن قطعی است. | ||
امام الحرمین (غزالی) تفصیل داده و گفته: لفظ از نظر صیغه شامل خود متكلم میشود؛ ولی معمولا خارج از آن است. در امر و نهی عموم كلام متكلم شامل خودش نمیشود؛ چرا كه شخص نمی تواند به خودش امر كند؛ اگر چه در مواردی مثل «لیقم الناس» این اتفاق | امام الحرمین (غزالی) تفصیل داده و گفته: لفظ از نظر صیغه شامل خود متكلم میشود؛ ولی معمولا خارج از آن است. در امر و نهی عموم كلام متكلم شامل خودش نمیشود؛ چرا كه شخص نمی تواند به خودش امر كند؛ اگر چه در مواردی مثل «لیقم الناس» این اتفاق میافتد؛ پس صحیح این است كه خود متكلم شامل عموم كلامش نمیشود كه به خودش نیز امر كرده باشد و علو (برتری) و ضد آن جمع شود؛ بنابر این كه در آمر علو و در مأمور ضد آن شرط باشد. كسانی كه گفته اند عموم كلام شامل خود متكلم نمیشود گفته اند: اگر شامل خود او بشود، لازم میآید كه خداوند خالق خودش نیز باشد؛ چرا كه خداوند فرموده: خداوند خالق همه چیز است. | ||
<ref>السبكی الشافعی، ابونصر تاج الدین عبد الوهاب بن علی بن عبد الكافی (متوفای 771هـ)، رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، ج3، ص221، تحقیق: علی محمد معوض، عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: عالم الكتب - لبنان / بیروت، الطبعة: الأولی، 1999م - 1419هـ</ref> | <ref>السبكی الشافعی، ابونصر تاج الدین عبد الوهاب بن علی بن عبد الكافی (متوفای 771هـ)، رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، ج3، ص221، تحقیق: علی محمد معوض، عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: عالم الكتب - لبنان / بیروت، الطبعة: الأولی، 1999م - 1419هـ</ref> | ||
تعدادی از علمای اهلسنت حتی در مسائل و فتاوای فقهی به این قاعده استناد كرده وفتوا داده اند. عبد الرحیم أسنوی در التمهید مینویسد: | تعدادی از علمای اهلسنت حتی در مسائل و فتاوای فقهی به این قاعده استناد كرده وفتوا داده اند. عبد الرحیم أسنوی در التمهید مینویسد: | ||
خط ۷۱۰: | خط ۷۱۰: | ||
همچنین تعدادی از مجسمه برای اثبات این كه | همچنین تعدادی از مجسمه برای اثبات این كه میتوان در همین دنیا خداوند را دید و رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) به این امر نائل شده است و در رد این روایت پیامبر كه «هیچ كس نمی تواند خداوند را پیش از مرگ ببیند» استدلال کردهاند كه این عام شامل خود رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) نمیشود؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی در فتح الباری نوشته است: | ||
قلتُ وَوَقَعَ فی صحیحِ مسلمٍ ما یؤید هذه التفرقةَ فی حدیثٍ مرفوعٌ فیه «واعلموا أنكم لن تروا ربَّكم حتی تموتوا» وأخرجه بنُ خزیمةَ أیضاً مِنْ حدیثِ أبی أمامة ومن حدیث عبادة بن الصامت فإن جازتِ الرؤیةُ فی الدنیا عقلاً فقد إمْتَنَعَتْ سمعاً لكن مَنْ أثْبَتَها للنبی صلیالله علیه وسلم له أن یقولَ إنَّ المتكلمَ لا یَدْخُلُ فی عمومِ كلامِه.<ref>العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح، صحیح البخاری، ج8، ص608، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.</ref> | قلتُ وَوَقَعَ فی صحیحِ مسلمٍ ما یؤید هذه التفرقةَ فی حدیثٍ مرفوعٌ فیه «واعلموا أنكم لن تروا ربَّكم حتی تموتوا» وأخرجه بنُ خزیمةَ أیضاً مِنْ حدیثِ أبی أمامة ومن حدیث عبادة بن الصامت فإن جازتِ الرؤیةُ فی الدنیا عقلاً فقد إمْتَنَعَتْ سمعاً لكن مَنْ أثْبَتَها للنبی صلیالله علیه وسلم له أن یقولَ إنَّ المتكلمَ لا یَدْخُلُ فی عمومِ كلامِه.<ref>العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح، صحیح البخاری، ج8، ص608، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.</ref> | ||
من | من میگویم: در صحیح روایتی وارد شده است كه این اختلاف را تأیید میکند، در حدیثی مرفوعی كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: «بدانید كه شما هرگز خدا را نخواهید دید، تا این كه از دنیا بروید». همین روایت را ابن خزیمه نیز از ابوأمامه و عبادة بن صامت نقل كرده است. پس اگر از نظر عقل دیدن خدا در دنیا جایز باشد، از نظر روایت این كار ممكن نیست؛ اما كسانی كه دیدن خداوند را برای پیامبر ثابت میدانند، میتوانند به این قاعده استناد كنند كه: عموم كلام متكلم شامل حال خودش نمیشود. | ||
البته ما این روایت را در صحیح مسلم نیافتیم و احتمالا توسط طرفداران رؤیت خداوند از صحیح مسلم حذف شده باشد. | البته ما این روایت را در صحیح مسلم نیافتیم و احتمالا توسط طرفداران رؤیت خداوند از صحیح مسلم حذف شده باشد. | ||
علامه آلوسی بعد از روایت ذیل كه در صحیح بخاری نقل شده است، از همین قاعده استفاده كرده است: | علامه آلوسی بعد از روایت ذیل كه در صحیح بخاری نقل شده است، از همین قاعده استفاده كرده است: | ||
حدثنی عبدالله بن مُحَمَّدٍ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ أخبرنا مَعْمَرٌ عن الزُّهْرِیِّ عن سَعِیدِ بن الْمُسَیَّبِ عن أبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه أَنَّ النبی صلیالله علیه وسلم قال ما من مَوْلُودٍ یُولَدُ إلا وَالشَّیْطَانُ یَمَسُّهُ حین یُولَدُ فَیَسْتَهِلُّ صَارِخًا من مَسِّ الشَّیْطَانِ إِیَّاهُ إلا مَرْیَمَ وَابْنَهَا ثُمَّ یقول أبو هُرَیْرَةَ واقرؤوا إن شِئْتُمْ «وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِكَ وَذُرِّیَّتَهَا من الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ». | حدثنی عبدالله بن مُحَمَّدٍ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ أخبرنا مَعْمَرٌ عن الزُّهْرِیِّ عن سَعِیدِ بن الْمُسَیَّبِ عن أبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه أَنَّ النبی صلیالله علیه وسلم قال ما من مَوْلُودٍ یُولَدُ إلا وَالشَّیْطَانُ یَمَسُّهُ حین یُولَدُ فَیَسْتَهِلُّ صَارِخًا من مَسِّ الشَّیْطَانِ إِیَّاهُ إلا مَرْیَمَ وَابْنَهَا ثُمَّ یقول أبو هُرَیْرَةَ واقرؤوا إن شِئْتُمْ «وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِكَ وَذُرِّیَّتَهَا من الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ». | ||
ابوهریره از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل كرده است كه فرمود: هیچ نوزادی به دنیا نمیآید، مگر این كه شیطان او را در هنگام به دنیا آمدن لمس میکند؛ پس نوزاد با صدای بلند از این كار شیطان گریه میکند؛ غیر از مریم و فرزندش. سپس ابوهریره | ابوهریره از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل كرده است كه فرمود: هیچ نوزادی به دنیا نمیآید، مگر این كه شیطان او را در هنگام به دنیا آمدن لمس میکند؛ پس نوزاد با صدای بلند از این كار شیطان گریه میکند؛ غیر از مریم و فرزندش. سپس ابوهریره میگفت: تا میتوانید این آیه را بخوانید: | ||
«و مریم و فرزندانش را از (وسوسه های) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار | «و مریم و فرزندانش را از (وسوسه های) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار میدهم.»<ref>صحیح البخاری ج4، ص1655، ح4274، كتاب التفسیر بَاب «وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِكَ وَذُرِّیَّتَهَا من الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»</ref> | ||
وی پس از نقل این روایت و روایات دیگری با همین مضمون گفته است: | وی پس از نقل این روایت و روایات دیگری با همین مضمون گفته است: | ||
خط ۷۲۵: | خط ۷۲۵: | ||
بنابر هر دو تقدیر، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) از این عموم خارج میشود؛ پس سبب برتری عسی (علیهالسلام)در این مورد بر رسول خدا نمیشود. این مطلب را این قاعده تأیید میکند كه: عموم كلام شامل خود متكلم نمیشود. تعدادی همین نظر را داده اند، و روایتی را كه جلال در البهجة السنیة از عكرمه نقل كرده، بر این مطلب شهادت میدهد كه گفت: وقتی رسول خدا به دنیا آمد، نوری زمین را روشن كرد؛ پس ابلیس گفت: در این شب فرزندی به دنیا آمد كه كار ما را خراب خواهد كرد، لشكریانش به او گفتند: باید به سوی او برویم، پس جبرئیل آمد و او را با لگد به سرزمین عدن انداخت. | بنابر هر دو تقدیر، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) از این عموم خارج میشود؛ پس سبب برتری عسی (علیهالسلام)در این مورد بر رسول خدا نمیشود. این مطلب را این قاعده تأیید میکند كه: عموم كلام شامل خود متكلم نمیشود. تعدادی همین نظر را داده اند، و روایتی را كه جلال در البهجة السنیة از عكرمه نقل كرده، بر این مطلب شهادت میدهد كه گفت: وقتی رسول خدا به دنیا آمد، نوری زمین را روشن كرد؛ پس ابلیس گفت: در این شب فرزندی به دنیا آمد كه كار ما را خراب خواهد كرد، لشكریانش به او گفتند: باید به سوی او برویم، پس جبرئیل آمد و او را با لگد به سرزمین عدن انداخت. | ||
الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبدالله (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص138، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت. | الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبدالله (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص138، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت. | ||
حتی آنها كه قائل هستند كه عموم كلام شامل متكلم نیز | حتی آنها كه قائل هستند كه عموم كلام شامل متكلم نیز میشوند، تصریح کردهاند كه اگر دلیل خاص وجود داشته باشد، تخصیص میخورد؛ چنانچه برخی از علمای اهلسنت با استفاده از همین قاعده در تفسیر روایت «لَا یَنْبَغِی لِقَوْمٍ فِیهِمْ أَبُو بَكْرٍ أَنْ یَؤُمَّهُمْ غَیْرُهُ» تصریح کردهاند كه این عموم شامل خود رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) نمیشود: | ||
وَخَرَّجَ ت عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهَا وَعَنْ أَبَوَیْهَا أَنَّهَا قَالَتْ سَمِعْت رَسُولَ اللَّهِ صلیالله تَعَالَی عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ «لَا یَنْبَغِی لِقَوْمٍ فِیهِمْ أَبُو بَكْرٍ أَنْ یَؤُمَّهُمْ غَیْرُهُ»؛ لِأَنَّ مَدَارَ الْإِمَامَةِ عَلَی الْفَضِیلَةِ فَمَنْ هُوَ أَفْضَلُ فَهُوَ أَوْلَی بِالْإِمَامَةِ كَمَا فَصَّلْت فِی الْفِقْهِیَّةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مِنْ الْجَمِیعِ كَمَا تَقَدَّمَ وَیُمْكِنُ أَنْ یُشَارَ مِنْهُ الْإِمَامَةُ بِمَعْنَی الْخِلَافَةِ. | وَخَرَّجَ ت عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهَا وَعَنْ أَبَوَیْهَا أَنَّهَا قَالَتْ سَمِعْت رَسُولَ اللَّهِ صلیالله تَعَالَی عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ «لَا یَنْبَغِی لِقَوْمٍ فِیهِمْ أَبُو بَكْرٍ أَنْ یَؤُمَّهُمْ غَیْرُهُ»؛ لِأَنَّ مَدَارَ الْإِمَامَةِ عَلَی الْفَضِیلَةِ فَمَنْ هُوَ أَفْضَلُ فَهُوَ أَوْلَی بِالْإِمَامَةِ كَمَا فَصَّلْت فِی الْفِقْهِیَّةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مِنْ الْجَمِیعِ كَمَا تَقَدَّمَ وَیُمْكِنُ أَنْ یُشَارَ مِنْهُ الْإِمَامَةُ بِمَعْنَی الْخِلَافَةِ. | ||
فَإِنْ قِیلَ قَرَّرَ فِی الْأُصُولِ أَنَّ الْمُتَكَلِّمَ دَاخِلٌ فِی عُمُومِ كَلَامِهِ فَیَلْزَمُ تَقْدِیمُ أَبِی بَكْرٍ عَلَی النَّبِیِّ صلیالله تَعَالَی عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْإِمَامَةِ قُلْت قَرَّرَ فِیهِ أَیْضًا تَخْصِیصَ الْعَامِّ بِالْعَقْلِ وَالشَّرْعِ إذْ لَفْظُ قَوْمٍ یُمْكِنُ أَنْ یَكُونَ نَكِرَةً فِی سِیَاقِ النَّفْیِ وَلَوْ لَمْ یُعْتَبَرْ الْعُمُومُ فَلَا إشْكَالَ أَصْلًا. ثُمَّ إنَّهُ لِهَذَا عَیَّنَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلیالله تَعَالَی عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِلْإِمَامَةِ فِی مَرَضِهِ. | فَإِنْ قِیلَ قَرَّرَ فِی الْأُصُولِ أَنَّ الْمُتَكَلِّمَ دَاخِلٌ فِی عُمُومِ كَلَامِهِ فَیَلْزَمُ تَقْدِیمُ أَبِی بَكْرٍ عَلَی النَّبِیِّ صلیالله تَعَالَی عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْإِمَامَةِ قُلْت قَرَّرَ فِیهِ أَیْضًا تَخْصِیصَ الْعَامِّ بِالْعَقْلِ وَالشَّرْعِ إذْ لَفْظُ قَوْمٍ یُمْكِنُ أَنْ یَكُونَ نَكِرَةً فِی سِیَاقِ النَّفْیِ وَلَوْ لَمْ یُعْتَبَرْ الْعُمُومُ فَلَا إشْكَالَ أَصْلًا. ثُمَّ إنَّهُ لِهَذَا عَیَّنَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلیالله تَعَالَی عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِلْإِمَامَةِ فِی مَرَضِهِ. | ||
ترمذی از عائشه نقل كرده است كه گفت: از رسول خدا شنیدم كه | ترمذی از عائشه نقل كرده است كه گفت: از رسول خدا شنیدم كه میگفت: «شایسته نیست كه در قومی ابوبكر حضور داشته باشد و دیگری امام شود». چرا كه مدار و معیار امامت بر فضیلت و برتری میچرخد؛ پس هر كس برتر از دیگران بود؛ پس او برای امامت شایستهتر است؛ چنانچه در فقه این مسأله به تفصل بیان شده است؛ پس ابوبكر از همه صحابه برتر است؛ چنانچه پیشازاین نیز گذشت. ممكن است كه منظور از آن امامت به معنای خلافت باشد. | ||
اگر كسی بگوید كه در اصول این مطلب ثابت شده است كه عموم كلام متكلم شامل حال خودش میشود؛ پس لازم | اگر كسی بگوید كه در اصول این مطلب ثابت شده است كه عموم كلام متكلم شامل حال خودش میشود؛ پس لازم میآید كه ابوبكر بر رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) نیز در امامت مقدم شود؛ در پاسخ میگویم: در علم اصول تخصیص عام با عقل و شرع نیز ثابت شده است؛ چرا كه لفظ قوم میتواند نكره در سیاق نفی باشد؛ اگر چه عموم كلام در آن اعتبار نشود؛ پس اصلا اشكالی نیست. | ||
به همین دلیل بود كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) ابوبكر را در هنگام بیماری اش برای امامت در نماز تعیین كرد. | به همین دلیل بود كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) ابوبكر را در هنگام بیماری اش برای امامت در نماز تعیین كرد. | ||
<ref>الخادمی، أبو سعید محمد بن محمد (متوفای 1156هـ) بریقة محمودیة، ج2، ص15، طبق برنامه الجامع الكبیر.</ref> | <ref>الخادمی، أبو سعید محمد بن محمد (متوفای 1156هـ) بریقة محمودیة، ج2، ص15، طبق برنامه الجامع الكبیر.</ref> | ||
خط ۷۳۶: | خط ۷۳۶: | ||
وأقولُ تحقیقُ المسألةِ أن المتكلمَّ لا یخلو إما أن یَتَكَلَّمَ عن نفسِه كقوله «من لا یُكرم نفسَهُ لا یُكْرَم» وقول الآخر «مَنْ یَفْعَلِ الحسناتَ اللهُ یَشْكُرُها». | وأقولُ تحقیقُ المسألةِ أن المتكلمَّ لا یخلو إما أن یَتَكَلَّمَ عن نفسِه كقوله «من لا یُكرم نفسَهُ لا یُكْرَم» وقول الآخر «مَنْ یَفْعَلِ الحسناتَ اللهُ یَشْكُرُها». | ||
فالمتكلمُ مشمولٌ بكلامِه مخبرٌ لنفسِه ولغیرِه ولیس الإخبارُ محصوراً فی إفادةِ الخطابِ بل المعانی المفادةُ للإخباراتِ كثیرةٌ فإن الواعظَ مخاطَبٌ غیرَه بمواعظِهِ وهو داخلٌ فی ذلك وإما أن یكونَ المتكلمُ رسولاً إلی المخاطبینِ مُتَكَلِّماً عن غیرِه فالظاهرُ خروجُه عن عمومِ الخطابِ مثلِ رُسُلِ السلطانِ إذا تَكَلَّمَتْ عنه وبَلَغَتْ أوامرَهُ ومن ذلك رُسُلُ اللهِ تعالی فإنّهم مبلغون عنه تعالی وقرینةُ الإرسالِ قاضیةٌ بخروجِهم عن اللفظِ وإن كان اللفظُ مِن حیثُ مادتِه یَصْدُقُ علیهم مثلُ: الناسُ والذین آمنوا.<ref>الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (متوفای1182هـ)، أصول الفقه المسمی إجابة السائل شرح بغیة الآمل، ج1، ص305، تحقیق: القاضی حسین بن أحمدالسیاغی و الدكتور حسن محمد مقبولی الأهدل، ناشر: مؤسسةالرسالة ـ بیروت ، الطبعة: الأولی، 1986م</ref> | فالمتكلمُ مشمولٌ بكلامِه مخبرٌ لنفسِه ولغیرِه ولیس الإخبارُ محصوراً فی إفادةِ الخطابِ بل المعانی المفادةُ للإخباراتِ كثیرةٌ فإن الواعظَ مخاطَبٌ غیرَه بمواعظِهِ وهو داخلٌ فی ذلك وإما أن یكونَ المتكلمُ رسولاً إلی المخاطبینِ مُتَكَلِّماً عن غیرِه فالظاهرُ خروجُه عن عمومِ الخطابِ مثلِ رُسُلِ السلطانِ إذا تَكَلَّمَتْ عنه وبَلَغَتْ أوامرَهُ ومن ذلك رُسُلُ اللهِ تعالی فإنّهم مبلغون عنه تعالی وقرینةُ الإرسالِ قاضیةٌ بخروجِهم عن اللفظِ وإن كان اللفظُ مِن حیثُ مادتِه یَصْدُقُ علیهم مثلُ: الناسُ والذین آمنوا.<ref>الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (متوفای1182هـ)، أصول الفقه المسمی إجابة السائل شرح بغیة الآمل، ج1، ص305، تحقیق: القاضی حسین بن أحمدالسیاغی و الدكتور حسن محمد مقبولی الأهدل، ناشر: مؤسسةالرسالة ـ بیروت ، الطبعة: الأولی، 1986م</ref> | ||
من | من میگویم: تحقیق در این باره این است كه: متكلم یا از طرف خودش سخن میگوید: مثل این كه: هر كس احترام خودش را نگه ندارد، احترام نمیشود» و یا «هر كس كارهای نیك انجام دهد، خداوند از او سپاسگذاری میکند». در این موارد خود متكلم نیز شامل این كلام میشود، هم برای خودش گفته و هم برای دیگران. افاده خطاب، تنها فایده جملات خبریه نیست؛ بلكه برای جملات خبریه فواید بسیاری است؛ پس اگر واعظ دیگران را موعظه كند، خودش را نیز موعظه كرده است. | ||
اما اگر متكلم فرستاده كسی دیگری برای مخاطبین باشد و از طرف كس دیگری سخن بگوید، پس ظاهر این است كه خود او از عموم كلامش خارج است؛ مثل فرستاده های سلطان تا زمانی كه از سوی سلطان سخن بگوید و دستورات را برای مردم ابلاغ كند. از این قسم است پیامبران خدا؛ چرا كه آنها از طرف خدا مأمور تبلیغ هستند و قرینه ارسال، دلیل است برای خروج خود آنها از لفظ؛ اگر چه الفاظ از نظر ماده بر خود او نیز صدق میکند؛ مثل «الناس» و «الذین آمنوا» و... | اما اگر متكلم فرستاده كسی دیگری برای مخاطبین باشد و از طرف كس دیگری سخن بگوید، پس ظاهر این است كه خود او از عموم كلامش خارج است؛ مثل فرستاده های سلطان تا زمانی كه از سوی سلطان سخن بگوید و دستورات را برای مردم ابلاغ كند. از این قسم است پیامبران خدا؛ چرا كه آنها از طرف خدا مأمور تبلیغ هستند و قرینه ارسال، دلیل است برای خروج خود آنها از لفظ؛ اگر چه الفاظ از نظر ماده بر خود او نیز صدق میکند؛ مثل «الناس» و «الذین آمنوا» و... | ||
در روایت طیر مشوی عموم «أحب الخلق الیك» نمی تواند شامل خود آن حضرت شود؛ چرا كه طبق قاعده امیر الصنعانی رسول خدا از غیر خودش با خداوند سخن گفته است. | در روایت طیر مشوی عموم «أحب الخلق الیك» نمی تواند شامل خود آن حضرت شود؛ چرا كه طبق قاعده امیر الصنعانی رسول خدا از غیر خودش با خداوند سخن گفته است. | ||
همچنین آن حضرت از خداوند خواسته است كه «احب الخلق» را پیش او بیاورد و او را در نزد آن حضرت حاضر كند تا هر دو از آن مرغ بریان نوشجان كنند؛ با این حال چگونه معقول است كه پیغمر از خداوند خواسته باشد كه خود او را در آن جا حاضر كند تا با خودش از آن مرغ بریان بخورد؟! | همچنین آن حضرت از خداوند خواسته است كه «احب الخلق» را پیش او بیاورد و او را در نزد آن حضرت حاضر كند تا هر دو از آن مرغ بریان نوشجان كنند؛ با این حال چگونه معقول است كه پیغمر از خداوند خواسته باشد كه خود او را در آن جا حاضر كند تا با خودش از آن مرغ بریان بخورد؟! | ||
بنابراین خود آن حضرت از اول امر شامل این عموم نمیشود؛ چون بر خلاف عقل و منطق است. بر فرض كه شامل خود آن حضرت نیز بشود، با دلایل فراوان دیگر تخصیص | بنابراین خود آن حضرت از اول امر شامل این عموم نمیشود؛ چون بر خلاف عقل و منطق است. بر فرض كه شامل خود آن حضرت نیز بشود، با دلایل فراوان دیگر تخصیص میخورد؛ همان طوری كه علمای سنی در مورد امامت ابوبكر و برتری حضرت عیسی (علیهالسلام)تصریح كرده بودند كه این اطلاقات با دلایل متعدد دیگر تخصیص میخورد. | ||
البته حنفی ها و وهابی ها نمی توانند چنین اشكالی به شیعیان داشته باشند؛ چرا كه بخاری دوران آنها اعتقاد دارد كه هیچ دلیلی وجود ندارد كه ثابت كند رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند باشد. و همین مطلب را از امام أحناف نعمان بن ثابت نیز نقل كرده است: | البته حنفی ها و وهابی ها نمی توانند چنین اشكالی به شیعیان داشته باشند؛ چرا كه بخاری دوران آنها اعتقاد دارد كه هیچ دلیلی وجود ندارد كه ثابت كند رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند باشد. و همین مطلب را از امام أحناف نعمان بن ثابت نیز نقل كرده است: | ||
وأمرٌ ثالثٌ وأخیرُ أن الدكتورَ قد إدعی أنَّ النبیَّ صلیالله علیه وسلم أفضلُ الخلائقِ عند اللهِ علی الإطلاقِ. وهذه عقیدةٌ وهی لا تُثْبِتُ عندَه إلا بنصٍ قطعیِ الثبوتِ قطعیِ الدلالةِ أی بآیةٍ قطعیةِ الدلالةِ أو حدیثٍ متواترٍ قطعیِ الدلالةِ، فأینَ هذا النصُ الذی یَثْبُتُ كونُه صلیالله علیه وسلم أفضلَ الخلائقِ عنده الله علی الإطلاقِ؟ | وأمرٌ ثالثٌ وأخیرُ أن الدكتورَ قد إدعی أنَّ النبیَّ صلیالله علیه وسلم أفضلُ الخلائقِ عند اللهِ علی الإطلاقِ. وهذه عقیدةٌ وهی لا تُثْبِتُ عندَه إلا بنصٍ قطعیِ الثبوتِ قطعیِ الدلالةِ أی بآیةٍ قطعیةِ الدلالةِ أو حدیثٍ متواترٍ قطعیِ الدلالةِ، فأینَ هذا النصُ الذی یَثْبُتُ كونُه صلیالله علیه وسلم أفضلَ الخلائقِ عنده الله علی الإطلاقِ؟ | ||
خط ۷۵۳: | خط ۷۵۳: | ||
رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق را نمیشناخت: ابن تیمیه در چهارمین و پنجمین اشكال خود ادعا كرده است كه این روایت مذهب شیعه را باطل میکند؛ چرا كه طبق این روایت، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند را نمی شناخته: | رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق را نمیشناخت: ابن تیمیه در چهارمین و پنجمین اشكال خود ادعا كرده است كه این روایت مذهب شیعه را باطل میکند؛ چرا كه طبق این روایت، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند را نمی شناخته: | ||
الرابعُ: إن هذا الحدیثَ یناقضُ مذهبَ الرافضةِ فانّهم یقولون: أنَّ النبی صلیالله علیه و سلم كان یَعْلَمُ إن علیا احبُّ الخلقِ إلی اللهِ وأنّه جَعَلَهُ خلیفةً من بعدِهِ و هذا الحدیث یدلُّ علی انه ما كان یعرف إحبَّ الخلقِ إلی اللهِ... | الرابعُ: إن هذا الحدیثَ یناقضُ مذهبَ الرافضةِ فانّهم یقولون: أنَّ النبی صلیالله علیه و سلم كان یَعْلَمُ إن علیا احبُّ الخلقِ إلی اللهِ وأنّه جَعَلَهُ خلیفةً من بعدِهِ و هذا الحدیث یدلُّ علی انه ما كان یعرف إحبَّ الخلقِ إلی اللهِ... | ||
این حدیث با مذهب رافضیان تناقض دارد، زیرا آنان | این حدیث با مذهب رافضیان تناقض دارد، زیرا آنان میگویند: پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم میدانست كه علی محبوبترین خلق به نزد خداست و او را جانشین خود ساخته بود، در صورتی كه این حدیث دلالت دارد كه آن حضرت محبوبترین خلق به نزد خدا را نمی شناخته است ! | ||
====جواب اشکال ششم:==== | ====جواب اشکال ششم:==== | ||
اولا: این مطلب قطعی است كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند را | اولا: این مطلب قطعی است كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند را میشناخته است؛ اما اگر به صورت مبهم گفته به این خاطر بوده است كه به دیگران ثابت كند خداوند او را محبوبترین مخلوق خود قرار داده است. | ||
مرحوم مظفر در پاسخ او میگوید: | مرحوم مظفر در پاسخ او میگوید: | ||
إنا لا نَعرفُ وجهَ الدلالة علی أنه لا یَعْرِفُه، أتراه لو قال: ائتنی بعلیٍّ یَدُلُّ علی عدمِ معرفتِهِ له؟ وكیف لا یَعْرِفُه وقد قال كما فی بعض الأخبار: ( اللهم ائتنی بأحب الخلق إلیك وإلیّ). وقال لعلی فی بعض آخر: (ما حسبك علی)؟ وقال له فی بعضها: (ما الذی أبطأ بك)؟ فالنبی (صلیالله علیه وآله وسلّم) وسلم كان عارفاً به لكنه أبَهم ولم یقل: ائتنی بعلی، لیَحصُلَ التعیینُ من الله سبحانه فیَعْرِفُ الناسُ أن علیاً هو الأحبُّ إلی الله تعالی بنحو الاستدلالِ. | إنا لا نَعرفُ وجهَ الدلالة علی أنه لا یَعْرِفُه، أتراه لو قال: ائتنی بعلیٍّ یَدُلُّ علی عدمِ معرفتِهِ له؟ وكیف لا یَعْرِفُه وقد قال كما فی بعض الأخبار: ( اللهم ائتنی بأحب الخلق إلیك وإلیّ). وقال لعلی فی بعض آخر: (ما حسبك علی)؟ وقال له فی بعضها: (ما الذی أبطأ بك)؟ فالنبی (صلیالله علیه وآله وسلّم) وسلم كان عارفاً به لكنه أبَهم ولم یقل: ائتنی بعلی، لیَحصُلَ التعیینُ من الله سبحانه فیَعْرِفُ الناسُ أن علیاً هو الأحبُّ إلی الله تعالی بنحو الاستدلالِ. | ||
ما نفهمیدیم وجه دلالت حدیث بر این كه حضرت او را نمیشناخت چیست؟ شما فكر | ما نفهمیدیم وجه دلالت حدیث بر این كه حضرت او را نمیشناخت چیست؟ شما فكر میكنید اگر میفرمود: ( علی را نزد من آر ) معنایش این بود كه نمی دانست او محبوبترین خلق خداست؟ چگونه پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم او را نمیشناخت در صورتی كه در برخی اخبار آمده كه گفت: ( خداوندا ! محبوبترین آفریدگانت در نظر خودت و مرا بیاور )، و در خبر دیگری است كه به علی (علیهالسلام) فرمود: (چه چیز تو را از آمدن نزد من باز داشت)؟ و نیز در خبر دیگری است كه فرمود: ( چه سبب شد كه دیر آمدی )؟ پس پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) او را میشناخت ولی به طور مبهم بیان كرد و نگفت: خدایا علی را بفرست، تا تعیین آن فرد از سوی خدای سبحان حاصل شود و مردم مستدلا بدانند كه علی (علیهالسلام)همان محبوبترین خلق به نزد خداست ). | ||
علامه میر حامد حسین نقوی در پاسخ این ادعای ابن تیمیه میگوید: | علامه میر حامد حسین نقوی در پاسخ این ادعای ابن تیمیه میگوید: | ||
إن النبیَّ (صلیالله علیه وآله وسلّم) | إن النبیَّ (صلیالله علیه وآله وسلّم) أرادَ أن یُعْلِمَ بأنَّ مِصداقَ هذا العنوانَ لیس إلا الإمامُ أمیرَ المؤمنینَ (علیهالسلام)، وأن اللهَ عز وجل هو الذی جَعَل علیاً أحبَّ الخلقِ إلیه وإلی رسولِه، لا أنَّ النبیَّ (صلیالله علیه وآله وسلّم) جَعَلَ علیاً كذلك من عندِ نفسِه... ولو أرسَلَ بطلبِه أو قال: اللهم ائتنی بعلی فإنه أحبُّ الخلقِ إلیك لم تَتَبَیَّنْ هذه الحقیقةُ، ولَتَعَنَتِ المنافقونَ وقالوا بأن الذی قاله النبیُّ من عندِهِ لا مِنَ اللهِ عز وجل.<ref>المیلانی، السید علی الحسینی (معاصر)، نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار للعلم الحجة آیة الله السید حامد حسین اللكهنوی، ج14، ص176، الطبعة الأولی، 1414هـ.</ref> | ||
رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) میخواست كه فهمیده شود كه مصداق این عنوان كسی جزء امام امیرمؤمنان (علیهالسلام) كسی دیگری نیست و این خداوند است كه او را محبوبترین مخلوق در نزد خود و رسولش قرار داده است، نه این كه رسول خدا از پیش خود او را به چنین مقامی رسانده باشد. اگر به دنبال علی (علیهالسلام)می فرستاد یا میگفت كه خداوند علی را پیش من بیاور، چرا كه او محبوبترین مخلوق در نزد تو است، این حقیقت روشن نمی شد و منافقان ایراد میگرفتند و میگفتند كه این گفته رسول خدا از پیش خود او است نه از طرف خداوند. | ||
البته این كلام علامه لكهنوی كاملا محتمل است؛ چرا كه وقتی عائشه | البته این كلام علامه لكهنوی كاملا محتمل است؛ چرا كه وقتی عائشه میفهمد كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) امیرمؤمنان و فاطمه زهرا علیهما السلام را بیش از او پدرش دوست دارد، پیش پیامبر میآید و به شدت و با صدای بلند اعتراض میکند: | ||
احمد بن حنبل در مسند خود مینویسد: | احمد بن حنبل در مسند خود مینویسد: | ||
حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ حَدَّثَنَا یُونُسُ حَدَّثَنَا الْعِیزَارُ بْنُ حُرَیْثٍ قَالَ قَالَ النُّعْمَانُ بْنُ بَشِیرٍ قَالَ اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلیالله عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِیًا وَهِیَ تَقُولُ وَاللَّهِ لَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ عَلِیًّا أَحَبُّ إِلَیْكَ مِنْ أَبِی وَمِنِّی مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا فَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ فَدَخَلَ فَأَهْوَی إِلَیْهَا فَقَالَ یَا بِنْتَ فُلَانَةَ أَلَا أَسْمَعُكِ تَرْفَعِینَ صَوْتَكِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلیالله عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.<ref>الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص275، ح18444، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.</ref> | حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ حَدَّثَنَا یُونُسُ حَدَّثَنَا الْعِیزَارُ بْنُ حُرَیْثٍ قَالَ قَالَ النُّعْمَانُ بْنُ بَشِیرٍ قَالَ اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلیالله عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِیًا وَهِیَ تَقُولُ وَاللَّهِ لَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ عَلِیًّا أَحَبُّ إِلَیْكَ مِنْ أَبِی وَمِنِّی مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا فَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ فَدَخَلَ فَأَهْوَی إِلَیْهَا فَقَالَ یَا بِنْتَ فُلَانَةَ أَلَا أَسْمَعُكِ تَرْفَعِینَ صَوْتَكِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلیالله عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.<ref>الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص275، ح18444، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.</ref> | ||
نعمان بن بشیر نقل كرده است كه در یكی از روزها، «ابو بكر» برای تشرّف به حضور رسول اكرم صلیالله علیه و آله اجازه | نعمان بن بشیر نقل كرده است كه در یكی از روزها، «ابو بكر» برای تشرّف به حضور رسول اكرم صلیالله علیه و آله اجازه میخواست كه همزمان صدای «عایشه» را شنید كه فریاد میزند! به خدا سوگند! اینك متوجه شدم كه علی (علیهالسلام) از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است- و این جمله را دو بار یا سه بار تكرار كرد-. | ||
ابو بكر، پس از اذن ورود داخل منزل شد و به «عایشه» حمله برده و گفت: ای دختر فلانه! مبادا بشنوم كه صدایت را با فریاد بلند كرده و بر سر رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | ابو بكر، پس از اذن ورود داخل منزل شد و به «عایشه» حمله برده و گفت: ای دختر فلانه! مبادا بشنوم كه صدایت را با فریاد بلند كرده و بر سر رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) داد میزنی! | ||
ابوداود و نسائی نیز همین روایت را به صورت ذیل نقل كرده است: | ابوداود و نسائی نیز همین روایت را به صورت ذیل نقل كرده است: | ||
حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ مَعِینٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ أَبِی إِسْحَاق، عَنْ أَبِی إِسْحَاق، عَنْ الْعَیْزَارِ بْنِ حُرَیْثٍ، عَنْ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ، قَالَ: " اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَلَی النَّبِیِّ (صلیالله علیه وآله وسلّم) | حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ مَعِینٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ أَبِی إِسْحَاق، عَنْ أَبِی إِسْحَاق، عَنْ الْعَیْزَارِ بْنِ حُرَیْثٍ، عَنْ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ، قَالَ: " اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَلَی النَّبِیِّ (صلیالله علیه وآله وسلّم) فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِیًا، فَلَمَّا دَخَلَ تَنَاوَلَهَا لِیَلْطِمَهَا، وَقَالَ: أَلَا أَرَاكِ تَرْفَعِینَ صَوْتَكِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ... .<ref>السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفای 275هـ)، سنن أبی داود، ج4، ص300، ح4999، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفكر.النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص126، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ.</ref> | ||
نعمان بن بشیر نقل كرده است كه در یكی از روزها، «ابو بكر» برای تشرّف به حضور رسول اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) | نعمان بن بشیر نقل كرده است كه در یكی از روزها، «ابو بكر» برای تشرّف به حضور رسول اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) اجازه میخواست كه همزمان صدای «عایشه» را شنید كه فریاد میزند! به خدا سوگند! اینك متوجه شدم كه علی (علیهالسلام)از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است. | ||
ابو بكر، به دخترش عایشه حمله برد تا سیلی به رخسارش بزند و به او گفت: ای دختر فلانه! | ابو بكر، به دخترش عایشه حمله برد تا سیلی به رخسارش بزند و به او گفت: ای دختر فلانه! میبینم كه تو برسر رسول خدا فریاد میزنی! رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) در این حالت جلوی ابو بكر را گرفت. ابو بكر، خشمگین شد و از منزل بیرون رفت. | ||
سند این روایت نیز كاملا صحیح است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی در باره این روایت میگوید: | سند این روایت نیز كاملا صحیح است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی در باره این روایت میگوید: | ||
واَخرج أحمدُ وأبو داودَ والنسائیُ بسندٍ صحیحٍ عن النعمان بن بشیر قال استأذن أبو بكر علی النبی صلیالله علیه وسلم فسمع صوت عائشة عالیا وهی تقول والله لقد علمت ان علیا احب إلیك من أبی الحدیث.<ref>العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح، صحیح البخاری، ج7، ص27، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.</ref> | واَخرج أحمدُ وأبو داودَ والنسائیُ بسندٍ صحیحٍ عن النعمان بن بشیر قال استأذن أبو بكر علی النبی صلیالله علیه وسلم فسمع صوت عائشة عالیا وهی تقول والله لقد علمت ان علیا احب إلیك من أبی الحدیث.<ref>العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح، صحیح البخاری، ج7، ص27، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.</ref> | ||
احمد، ابوداود و نسائی با سند صحیح از نعمان بن بشیر نقل كرده است كه ابوبكر اجازه ورود | احمد، ابوداود و نسائی با سند صحیح از نعمان بن بشیر نقل كرده است كه ابوبكر اجازه ورود میخواست تا... | ||
هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید: | هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید: | ||
رواه البزارُ ورجالُهُ رجالُ الصحیح.<ref>الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بكر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص127، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الكتاب العربی - القاهرة، بیروت - 1407هـ.</ref> | رواه البزارُ ورجالُهُ رجالُ الصحیح.<ref>الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بكر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص127، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الكتاب العربی - القاهرة، بیروت - 1407هـ.</ref> | ||
البته به احتمال زیاد، دادن مرغ بریان به امیرمؤمنان (علیهالسلام) در قضیه طیر و رد ابوبكر دلیل اصلی این اعتراض عائشه به رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | البته به احتمال زیاد، دادن مرغ بریان به امیرمؤمنان (علیهالسلام) در قضیه طیر و رد ابوبكر دلیل اصلی این اعتراض عائشه به رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) باشد؛ چرا كه طبق روایتی كه بخاری نقل كرده، عائشه میگوید كه ما در زمان رسول خدا تنها از دو تكه نان سیاه، خرما و آب سیر میشدیم: | ||
وقال محمد بن یُوسُفَ عن سُفْیَانَ عن مَنْصُورِ بن صَفِیَّةَ حَدَّثَتْنِی أُمِّی عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت تُوُفِّیَ رسول اللَّهِ صلیالله علیه وسلم وقد شَبِعْنَا من الْأَسْوَدَیْنِ التَّمْرِ وَالْمَاءِ.<ref>صحیح البخاری ج5، ص2074، ح5127،كِتَاب الْأَطْعِمَةِ، بَاب الرُّطَبِ وَالتَّمْرِ</ref> | وقال محمد بن یُوسُفَ عن سُفْیَانَ عن مَنْصُورِ بن صَفِیَّةَ حَدَّثَتْنِی أُمِّی عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت تُوُفِّیَ رسول اللَّهِ صلیالله علیه وسلم وقد شَبِعْنَا من الْأَسْوَدَیْنِ التَّمْرِ وَالْمَاءِ.<ref>صحیح البخاری ج5، ص2074، ح5127،كِتَاب الْأَطْعِمَةِ، بَاب الرُّطَبِ وَالتَّمْرِ</ref> | ||
عائشه گفت: رسول خدا از دنیا رفت؛ درحالیکه ما (فقط) از دو تكه نان سیاه، خرما و آب سیر | عائشه گفت: رسول خدا از دنیا رفت؛ درحالیکه ما (فقط) از دو تكه نان سیاه، خرما و آب سیر میشدیم. | ||
مسلم نیز همین روایت را نقل كرده و بعد از آن | مسلم نیز همین روایت را نقل كرده و بعد از آن میافزاید: | ||
وحدثنا أبو كُرَیْبٍ حدثنا الْأَشْجَعِیُّ وحدثنا نَصْرُ بنُ عَلِیٍّ حدثنا أبو أَحْمَدَ كلاهما عن سُفْیَانَ بهذا الإسناد غیر أَنَّ فی حَدِیثِهِمَا عن سُفْیَانَ وما شَبِعْنَا من الْأَسْوَدَیْنِ.<ref>صحیح مسلم ج4، ص2284، ح2975، كِتَاب الزُّهْدِ وَالرَّقَائِقِ</ref> | وحدثنا أبو كُرَیْبٍ حدثنا الْأَشْجَعِیُّ وحدثنا نَصْرُ بنُ عَلِیٍّ حدثنا أبو أَحْمَدَ كلاهما عن سُفْیَانَ بهذا الإسناد غیر أَنَّ فی حَدِیثِهِمَا عن سُفْیَانَ وما شَبِعْنَا من الْأَسْوَدَیْنِ.<ref>صحیح مسلم ج4، ص2284، ح2975، كِتَاب الزُّهْدِ وَالرَّقَائِقِ</ref> | ||
این حدیث را أبوكریب از أشجعی و همچنین نصر بن علی از أبوحمد از سفیان نقل کردهاند؛ تنها با یك تفاوت در حدیث هر دوی آمده است كه عائشه گفت: ما از دو تكه نان سیاه سیر نمی شدیم. | این حدیث را أبوكریب از أشجعی و همچنین نصر بن علی از أبوحمد از سفیان نقل کردهاند؛ تنها با یك تفاوت در حدیث هر دوی آمده است كه عائشه گفت: ما از دو تكه نان سیاه سیر نمی شدیم. | ||
طبیعی است كه عائشه از دادن مرغ به امیرمؤمنان (علیهالسلام)به شدت ناراحت شده باشد؛ بهویژه كه وقتی او دعا كرد و از خداوند خواست كه این شخص را پدر من قرار دهد و این مرغ نصیب پدر من شود؛ اما خداوند نپذیرفت و نیز وقتی ابوبكر به در خانه آمد تا از این غذا بخورد، رسول خدا او را از در خانه اش دور كرد و اجازه ورود به او را نداد. خود عائشه نیز از این غذا قطعاً نخورده است؛ بنابراین با داد و فریاد اعتراض كرده است كه چرا رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم)، علی بن أبی طالب و صدیقه طاهره (سلام الله علیهما) را از او و پدرش بیشتر دوست دارد.! | طبیعی است كه عائشه از دادن مرغ به امیرمؤمنان (علیهالسلام)به شدت ناراحت شده باشد؛ بهویژه كه وقتی او دعا كرد و از خداوند خواست كه این شخص را پدر من قرار دهد و این مرغ نصیب پدر من شود؛ اما خداوند نپذیرفت و نیز وقتی ابوبكر به در خانه آمد تا از این غذا بخورد، رسول خدا او را از در خانه اش دور كرد و اجازه ورود به او را نداد. خود عائشه نیز از این غذا قطعاً نخورده است؛ بنابراین با داد و فریاد اعتراض كرده است كه چرا رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم)، علی بن أبی طالب و صدیقه طاهره (سلام الله علیهما) را از او و پدرش بیشتر دوست دارد.! | ||
غافل از این كه این غذا تنها نصیب كسی | غافل از این كه این غذا تنها نصیب كسی میشد كه محبوبترین مخلوق خداوند است و دیگران حق خوردن از آن را نداشته اند. | ||
همچنین طبق برخی از روایات رسول خدا دعا كرد كه خداوند غذای از غذاهای بهشت را نصیب او و امیرمؤمنان (علیهالسلام)نماید. ابن عساكر دمشقی مینویسد: | همچنین طبق برخی از روایات رسول خدا دعا كرد كه خداوند غذای از غذاهای بهشت را نصیب او و امیرمؤمنان (علیهالسلام)نماید. ابن عساكر دمشقی مینویسد: | ||
... حَدَّثَنِی أَنَسُ بنُ مَالِكٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: كُنْتُ أَحْجُبُ النَّبِیَّ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: اللَّهُمَّ أَطْعِمْنَا مِنْ طَعَامِ الْجَنَّةِ، فَأُتِیَ بِلَحْمِ طَیْرٍ مَشْوِیَ فَوُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ: اللَّهُمَّ ائْتِنَا بِمَنْ تُحِبُّهُ وَیُحِبُّكَ وَیُحِبُّ نَبِیكَ قَالَ أَنَسٌ: فَخَرَجْتُ فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْبَابِ، فَاسْتَأْذَنَنِی فَلَمْ آذَنْ لَهُ....<ref>ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج15، ص200، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.</ref> | ... حَدَّثَنِی أَنَسُ بنُ مَالِكٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: كُنْتُ أَحْجُبُ النَّبِیَّ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: اللَّهُمَّ أَطْعِمْنَا مِنْ طَعَامِ الْجَنَّةِ، فَأُتِیَ بِلَحْمِ طَیْرٍ مَشْوِیَ فَوُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ: اللَّهُمَّ ائْتِنَا بِمَنْ تُحِبُّهُ وَیُحِبُّكَ وَیُحِبُّ نَبِیكَ قَالَ أَنَسٌ: فَخَرَجْتُ فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْبَابِ، فَاسْتَأْذَنَنِی فَلَمْ آذَنْ لَهُ....<ref>ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج15، ص200، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.</ref> | ||
از أنس بن مالك روایت شده است كه گفت: من دربان رسول خدا بودیم؛ پس از او شنیدم كه | از أنس بن مالك روایت شده است كه گفت: من دربان رسول خدا بودیم؛ پس از او شنیدم كه میگفت: «خداوندا غذای از غذاهای بهشتی را نصیب ما بگردان» پس گوشت مرغ بریان شده ای آوردند و در جلوی آن حضرت قرار دادند؛ پس گفت: «خدایا كسی را بیاور پیش من كه تو او را دوست دارد و او نیز تو و رسولت را دوست دارد». أنس گفت: پس خارج شدم دیدم كه علی (علیهالسلام) جلوی در است؛ اجازه ورود گرفت؛ ولی من اجازه ندادم..... | ||
طبیعی است كه هر كس شایسته این غذای بهشتی نیست. | طبیعی است كه هر كس شایسته این غذای بهشتی نیست. | ||
ثانیا: متأسفانه ابن تیمیه اصل روایات طیر را نخوانده و یا اگر خوانده تعصب زیاد، حجابی ضخیم جلوی عقل و فكر او كشیده و گرنه در اصل روایت به صراحت آمده است كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) منتظر امیرمؤمنان (علیهالسلام) بوده است. | ثانیا: متأسفانه ابن تیمیه اصل روایات طیر را نخوانده و یا اگر خوانده تعصب زیاد، حجابی ضخیم جلوی عقل و فكر او كشیده و گرنه در اصل روایت به صراحت آمده است كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) منتظر امیرمؤمنان (علیهالسلام) بوده است. | ||
اگر رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق نزد خدا را نمیشناخت، چرا ابوبكر و عمر را رد كرد؟ چنانچه پیشازاین ثابت كردیم كه با سند صحیح این قضیه در منابع اهلسنت نقل شده است: | اگر رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق نزد خدا را نمیشناخت، چرا ابوبكر و عمر را رد كرد؟ چنانچه پیشازاین ثابت كردیم كه با سند صحیح این قضیه در منابع اهلسنت نقل شده است: | ||
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عبدالملک بْنِ سَلْعٍ ثِقَةٌ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنّ النَّبِیَّ (صلیالله علیه وآله وسلّم) | حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عبدالملک بْنِ سَلْعٍ ثِقَةٌ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنّ النَّبِیَّ (صلیالله علیه وآله وسلّم) كَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ»، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ.<ref>مسند أبی یعلی ج7، ص105 ؛ النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ.</ref> | ||
ابن تیمیه در اشكال پنجم نیز تقریبا همان اشكال چهارم را تكرار كرده و در ادامه میگوید: | ابن تیمیه در اشكال پنجم نیز تقریبا همان اشكال چهارم را تكرار كرده و در ادامه میگوید: | ||
و لو سَمّی علیاً لأستراحَ أنسُ من الرجاءِ الباطلِ و لم یَغْلِقُ البابَ فی وجهِ علیٍّ | و لو سَمّی علیاً لأستراحَ أنسُ من الرجاءِ الباطلِ و لم یَغْلِقُ البابَ فی وجهِ علیٍّ | ||
اگر رسول خدا ص(صلیالله علیه وآله وسلّم) | اگر رسول خدا ص(صلیالله علیه وآله وسلّم) نام علی را میبرد، أنس از امید باطل راحت میشد و در را بر روی علی نمی بست.... | ||
علامه میرحامد حسین نقوی در جواب این سخن ابن تیمیه میگوید: | علامه میرحامد حسین نقوی در جواب این سخن ابن تیمیه میگوید: | ||
هذا، وقولُ إبنِ تیمیةَ: «ولو سمی علیا لإستراحَ أنسٌ...» اعتراضٌ صریحٌ علی رسولِ الله (صلیالله علیه وآله وسلّم) | هذا، وقولُ إبنِ تیمیةَ: «ولو سمی علیا لإستراحَ أنسٌ...» اعتراضٌ صریحٌ علی رسولِ الله (صلیالله علیه وآله وسلّم) وسلم لا یَجْتَرِئُ علیه إلا هذا الرجلُ وأمثالُه ونعوذ بالله منه... ونشكرهُ سبحانه وتعالی علی أن عافانا مما ابتلی به هؤلاء.... این سخن ابن تیمیه كه گفته: «اگر نام علی را میبرد، أنس راحت میشد...» اعتراض صریح به رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است كه جز إبن تیمیه و امثال او جرأت چنین جسارتی را ندارند. و ما خداوند بلند مرتبه را سپاس میگوییم كه ما را از چنین بلاهایی كه آنها دچار شدهاند، عافیت بخشیده است.<ref>المیلانی، السید علی الحسینی (معاصر)، نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار للعلم الحجة آیة الله السید حامد حسین اللكهنوی، ج14، ص180، الطبعة الأولی، 1414هـ.</ref> | ||
نتیجه آن كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | نتیجه آن كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند را میشناخته است؛ اما به صورت مبهم و بدون نام بردن از امیرمؤمنان (علیهالسلام) دعا كرد تا «احب الخلق» بودن امیرمؤمنان (علیهالسلام)توسط خداوند ثابت شود. | ||
===اشكال هفتم: تعارض با روایاتی كه در باره ابوبكر وارد شده. === | ===اشكال هفتم: تعارض با روایاتی كه در باره ابوبكر وارد شده. === | ||
تعارض با روایاتی كه در باره ابوبكر وارد شده: اشكال بعدی ابن تیمیه، تعارض روایت طیر با روایاتی است كه در فضائل عمر نقل شده است. ایشان ادعا میکند كه روایات زیادی در صحیحین در باره ابوبكر و عمر نازل شده است كه ثابت میکند آنها مقامشان از علی (علیهالسلام)برتر بوده است و.... | تعارض با روایاتی كه در باره ابوبكر وارد شده: اشكال بعدی ابن تیمیه، تعارض روایت طیر با روایاتی است كه در فضائل عمر نقل شده است. ایشان ادعا میکند كه روایات زیادی در صحیحین در باره ابوبكر و عمر نازل شده است كه ثابت میکند آنها مقامشان از علی (علیهالسلام)برتر بوده است و.... | ||
====جواب اشکال هفتم:==== | ====جواب اشکال هفتم:==== | ||
در جواب او | در جواب او میگوییم كه بلی در صحیح بخاری و مسلم روایات زیادی در باره فضائل ابوبكر و عمر وارد شده است و اگر وارد نشده بود، اهلسنت نام آنها را «صحیح» نمی گذاشتند؛ اما آیا این روایات برای شیعیان حجت است؟ | ||
ابن تیمیه این روایات را در جواب علامه حلی رضوان الله تعالی علیه آورده است، اما آیا گفته بخاری و مسلم برای علامه حلی ارزشی دارد؟ | ابن تیمیه این روایات را در جواب علامه حلی رضوان الله تعالی علیه آورده است، اما آیا گفته بخاری و مسلم برای علامه حلی ارزشی دارد؟ | ||
متأسفانه ابن تیمیه و همفكران او با ساده ترین قواعد گفتمان های دینی آشنا نیستند، ابن تیمیه اگر | متأسفانه ابن تیمیه و همفكران او با ساده ترین قواعد گفتمان های دینی آشنا نیستند، ابن تیمیه اگر میخواهد علامه حلی را قانع كند باید به روایتی استناد كند كه از نظر او حجت باشد و بتواند او را قانع كند؛ همان طوری كه ابن حزم اندلسی در این باره گفته است: | ||
لا معنی لاحتجاجِنا علیهم بروایاتِنا، فهم لا یُصدّقونَها، ولا معنی لاحتجاجِهم علینا بروایاتِهم فنحنُ لا نُصدّقُها، وإنّما یجبُ أن یحتجَّ الخصومَ بعضُهم علی بعضٍ بما یُصدقّه الذی تُقامُ علیه الحجّةُ به.<ref>إبن حزم الأندلسی الظاهری، علی بن أحمد بن سعید ابومحمد (متوفای456هـ)، الفصل فی الملل والأهواء والنحل، ج4، ص159، ناشر: مكتبة الخانجی، القاهرة.</ref> | لا معنی لاحتجاجِنا علیهم بروایاتِنا، فهم لا یُصدّقونَها، ولا معنی لاحتجاجِهم علینا بروایاتِهم فنحنُ لا نُصدّقُها، وإنّما یجبُ أن یحتجَّ الخصومَ بعضُهم علی بعضٍ بما یُصدقّه الذی تُقامُ علیه الحجّةُ به.<ref>إبن حزم الأندلسی الظاهری، علی بن أحمد بن سعید ابومحمد (متوفای456هـ)، الفصل فی الملل والأهواء والنحل، ج4، ص159، ناشر: مكتبة الخانجی، القاهرة.</ref> | ||
معنا ندارد كه ما علیه شیعیان به روایات خودمان استدلال كنیم؛ درحالیکه آنها قبول ندارند و نیز معنا ندارد كه آنها به روایات خودشان علیه ما استناد كنند؛ درحالیکه ما آن روایات را قبول نداریم. ازاینرو لازم است كه در برابر خصم به چیزی استناد شود كه او قبول دارد و برای او حجت است. | معنا ندارد كه ما علیه شیعیان به روایات خودمان استدلال كنیم؛ درحالیکه آنها قبول ندارند و نیز معنا ندارد كه آنها به روایات خودشان علیه ما استناد كنند؛ درحالیکه ما آن روایات را قبول نداریم. ازاینرو لازم است كه در برابر خصم به چیزی استناد شود كه او قبول دارد و برای او حجت است. | ||
خط ۸۱۹: | خط ۸۱۹: | ||
وأجیبُ بأنه لا یفیدُ كونُه أحبَّ إلیه فی كلِّ شیءٍ لصحةِ التقسیمِ وإدخالِ لفظِ الكلِ والبعضِ. | وأجیبُ بأنه لا یفیدُ كونُه أحبَّ إلیه فی كلِّ شیءٍ لصحةِ التقسیمِ وإدخالِ لفظِ الكلِ والبعضِ. | ||
ألا تُری أنه یَصِحُّ أن یَسْتَفْسِرَ ویقالُ أحبَّ خلقِه إلیه فی كلِّ شیءٍ أو فی بعضِ الأشیاءِ وحینئذ جازَ أن یكونَ أكثرُ ثواباً فی شیءٍ دونَ آخرَ فلا یَدُلُّ علی الأفضلیةِ مطلقاً. | ألا تُری أنه یَصِحُّ أن یَسْتَفْسِرَ ویقالُ أحبَّ خلقِه إلیه فی كلِّ شیءٍ أو فی بعضِ الأشیاءِ وحینئذ جازَ أن یكونَ أكثرُ ثواباً فی شیءٍ دونَ آخرَ فلا یَدُلُّ علی الأفضلیةِ مطلقاً. | ||
جواب | جواب میدهیم که این حدیث نمی رساند كه آن حضرت در همه چیز محبوبترین بوده است، زیرا میتوان تقسیم كرد ولفظ (كل) و (بعض) را آورد. نمی بینی كه میتوان استفسار نمود و پرسید: آیا او محبوبترین در همه چیزهاست یا در برخی چیزها؟ ازاینرو احتمال دارد كه او در یك چیز بیش از همه ثواب برده باشد؛ اما در دیگری این چنین نباشد؛ بنابراین دلالت بر افضلیت مطلق ندارد.<ref>الإیجی، عضد الدین (متوفای756هـ)، كتاب المواقف، ج3، ص632، تحقیق: عبد الرحمن عمیرة، ناشر: دار الجیل، لبنان، بیروت، الطبعة: الأولی، 1417هـ، 1997م.</ref> | ||
====جواب اشکال هشتم:==== | ====جواب اشکال هشتم:==== | ||
این اشكال از آن دسته اشكالات سستی است كه عجز و ناتوانی بزرگان علم كلام اهلسنت را در برابر روایات فضائل اهل بیت علیهمالسلام و ادله امامت آن بزرگواران آشكارا فریاد | این اشكال از آن دسته اشكالات سستی است كه عجز و ناتوانی بزرگان علم كلام اهلسنت را در برابر روایات فضائل اهل بیت علیهمالسلام و ادله امامت آن بزرگواران آشكارا فریاد میزند. | ||
رسول خدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) | رسول خدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) به صورت مطلق فرمودند كه «خدایا محبوبترین مخلوقت را نزد بیاور تا از این مرغ نوشجان كند». اگر كسی بخواهد این اطلاق را تخصیص بزنند باید دلیل و مدرك ارائه كند، بدون دلیل و مدرك تخصیص اطلاق و تقیید عموم كلام رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) جایز نیست.<br> | ||
مرحوم مظفر اعلی الله مقامه الشریف در پاسخ این شبهه مینویسد: | مرحوم مظفر اعلی الله مقامه الشریف در پاسخ این شبهه مینویسد: | ||
إن الإطلاقَ مع عدمِ القرینةِ علی الخصوصِ یُفیدُ العمومَ فی مثلِ المقام، ألا تُری أنَّ كلمةَ الشهادةِ تَدُلُّ علی التوحیدِ؟ وبمقتضی ما ذكره ینبغی أن لا تَدُلَّ علیه لإمكانِ الاستفسارِ بأنّه لا إله إلا هو فی كلِ شئٍ أو فی السماءِ أو فی الأرضِ، إلی غیرِ ذلك فلا تُفیدُ نفیَ الشركِ مطلقاً، وهذا لا یقوله عارفٌ. | إن الإطلاقَ مع عدمِ القرینةِ علی الخصوصِ یُفیدُ العمومَ فی مثلِ المقام، ألا تُری أنَّ كلمةَ الشهادةِ تَدُلُّ علی التوحیدِ؟ وبمقتضی ما ذكره ینبغی أن لا تَدُلَّ علیه لإمكانِ الاستفسارِ بأنّه لا إله إلا هو فی كلِ شئٍ أو فی السماءِ أو فی الأرضِ، إلی غیرِ ذلك فلا تُفیدُ نفیَ الشركِ مطلقاً، وهذا لا یقوله عارفٌ. | ||
اطلاق با نبود قرینه ای كه بر خصوص دلالت دارد در مثل چنین مقامی عمومیت را | اطلاق با نبود قرینه ای كه بر خصوص دلالت دارد در مثل چنین مقامی عمومیت را میرساند. نمی بینی كه كلمه شهادت ( لا إله ا لا الله ) توحید مطلق را میرساند؟ در صورتی كه مطابق گفتار بالا میتوان گفت: كه بر توحید مطلق دلالت ندارد، زیرا میتوان استفسار نمود كه آیا در همه چیز معبودی جز او نیست یا فقط در آسمان یا در زمین و امثال آن؟ بنابر این نفی مطلق شرك ( واثبات مطلق توحید ) را نمی رساند ! و این مطلبی است كه هیچ عارف و خداشناسی نمی گوید ).<br> | ||
علامه میرحامد حسین نقوی جواب های مختلفی از این شبهه داده؛ از جمله مینویسد:<br> | علامه میرحامد حسین نقوی جواب های مختلفی از این شبهه داده؛ از جمله مینویسد:<br> | ||
خط ۸۳۸: | خط ۸۳۸: | ||
ثانیاً: صحت استثناء دلیل بر عموم است؛ وقتی صحیح باشد كه گفته شود: خدایا محبوبترین مخلوق در نظر خودـ مگر در فلان مورد را بیاور» اما این استثناء را نیاورد؛ پس كلام عام است و این قاعده بدون تردید ثابت و مورد قبول است. | ثانیاً: صحت استثناء دلیل بر عموم است؛ وقتی صحیح باشد كه گفته شود: خدایا محبوبترین مخلوق در نظر خودـ مگر در فلان مورد را بیاور» اما این استثناء را نیاورد؛ پس كلام عام است و این قاعده بدون تردید ثابت و مورد قبول است. | ||
یعنی خود همین صحت تقسیمی كه علمای سنی از آن علیه شیعه استفاده کردهاند، بهترین دلیل بر عمومیت روایت است. عامی كه قابل تقید و اطلاقی كه قابل تخصیص نباشد، اصلا عام گفته نمیشود. | یعنی خود همین صحت تقسیمی كه علمای سنی از آن علیه شیعه استفاده کردهاند، بهترین دلیل بر عمومیت روایت است. عامی كه قابل تقید و اطلاقی كه قابل تخصیص نباشد، اصلا عام گفته نمیشود. | ||
یعنی اگر رسول خدا تقسیم | یعنی اگر رسول خدا تقسیم میكرد و میگفت كه محبوبترین مخلوقت را در فلان مورد بیاور، جایز بود؛ اما حالا كه به صورت عام گفته و این استثناء را نزده، دلیل بر این است كه منظور آن حضرت محبوبیت در تمام موارد بوده است و گرنه باید قید میزد.<br> | ||
جواب دیگر این كه: بر فرض كه این سخن علمای سنی درست باشد، این روایت برتری امیرمؤمنان (علیهالسلام) بر دیگران را ثابت نكند، قطعاً بر ابوبكر و عمر را ثابت خواهد كرد؛ چرا كه آنها آمدند تا این مقام را از آن خود كنند؛ اما رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | جواب دیگر این كه: بر فرض كه این سخن علمای سنی درست باشد، این روایت برتری امیرمؤمنان (علیهالسلام) بر دیگران را ثابت نكند، قطعاً بر ابوبكر و عمر را ثابت خواهد كرد؛ چرا كه آنها آمدند تا این مقام را از آن خود كنند؛ اما رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) آنها شایسته این مقام ندیند و از در خانه خود راندند؛ اما امیرمؤمنان آمدند و به این مقام رسیدند. | ||
پس بر اساس قاعده قبح تقدیم مفضول بر افضل، خلافت ابوبكر و عمر باطل است و آنها حق نداشته اند این مقام را با وجود امیرمؤمنان (علیهالسلام) به دست بگیرند. | پس بر اساس قاعده قبح تقدیم مفضول بر افضل، خلافت ابوبكر و عمر باطل است و آنها حق نداشته اند این مقام را با وجود امیرمؤمنان (علیهالسلام) به دست بگیرند. | ||
===اشكال نهم: شاید ابوبكر در مدینه نبوده است! === | ===اشكال نهم: شاید ابوبكر در مدینه نبوده است! === | ||
شاید ابوبكر در مدینه نبوده است ! شاه ولی الله دهلوی، یكی از كسانی است كه اشكالاتی به روایت طیر دارد، یكی از اشكالات او این است كه شاید ابوبكر در مدینه نبوده. نص كلام ایشان در تحفه اثنی عشریه این چنین است<ref>تحفة اثناعشری، ص443</ref>: | شاید ابوبكر در مدینه نبوده است ! شاه ولی الله دهلوی، یكی از كسانی است كه اشكالاتی به روایت طیر دارد، یكی از اشكالات او این است كه شاید ابوبكر در مدینه نبوده. نص كلام ایشان در تحفه اثنی عشریه این چنین است<ref>تحفة اثناعشری، ص443</ref>: | ||
و نیز محتمل است كه ابوبكر در آن وقت در مدینه منوره حاضر نباشد و دعا خاص به حاضرین بود نه به غائبین به دلیل ان قول اللهم ایتنی زیرا كه غایب را از مسافت دور آوردن در این یك لمحه كه مجلس اكل و شرب بود به طریق خرق عادت متصور است و انبیا خرق عادت از حق تعالی طلب نمی كند مگر در وقت تحدی با كفار و الا جنگ و قتال و تهیه اسباب ظاهر نمی كردند و به خرق عادت كار خود از پیش | و نیز محتمل است كه ابوبكر در آن وقت در مدینه منوره حاضر نباشد و دعا خاص به حاضرین بود نه به غائبین به دلیل ان قول اللهم ایتنی زیرا كه غایب را از مسافت دور آوردن در این یك لمحه كه مجلس اكل و شرب بود به طریق خرق عادت متصور است و انبیا خرق عادت از حق تعالی طلب نمی كند مگر در وقت تحدی با كفار و الا جنگ و قتال و تهیه اسباب ظاهر نمی كردند و به خرق عادت كار خود از پیش میبردند. | ||
و در مختصر تحفة اثنی عشریه آمده است: | و در مختصر تحفة اثنی عشریه آمده است: | ||
خط ۸۵۳: | خط ۸۵۳: | ||
====جواب اشکال نهم:==== | ====جواب اشکال نهم:==== | ||
پیشازاین روایت صحیح السندی را از مسند أبی یعلی خواندیم كه در آن آمده بود: | پیشازاین روایت صحیح السندی را از مسند أبی یعلی خواندیم كه در آن آمده بود: | ||
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عبدالملک بْنِ سَلْعٍ ثِقَةٌ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنّ النَّبِیَّ | حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عبدالملک بْنِ سَلْعٍ ثِقَةٌ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنّ النَّبِیَّ (صلیالله علیه وآله وسلّم) كَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ»، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ.<ref>أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفای307 هـ)، مسند أبی یعلی، ج7، ص105، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولی، 1404 هـ - 1984مالنسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ..</ref> | ||
انس گفته است كه نزد رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | انس گفته است كه نزد رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) یك پرنده بود؛ فرمودند: خداوندا محبوبترین مخلوقت را بیاور تا با من از این پرنده بخورد؛ ابوبكر آمد و او را رد كرد، عمر نیز آمد و او را رد كرد، اما علی آمد و رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) به او اجازه داد. | ||
همچنین با سند صحیح نقل شده است كه عائشه و حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدر من قرار بده؛ ولی خداوند به درخواست آنها توجهی نكرد: | همچنین با سند صحیح نقل شده است كه عائشه و حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدر من قرار بده؛ ولی خداوند به درخواست آنها توجهی نكرد: | ||
وَقَالَ أَبُو یَعْلَی: ثنا قَطَنُ بْنُ نُسَیْرٍ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ عبدالله بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُهْدِیَ لِرَسُولِ اللَّهِ | وَقَالَ أَبُو یَعْلَی: ثنا قَطَنُ بْنُ نُسَیْرٍ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ عبدالله بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُهْدِیَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ بِخُبْزَةٍ وَظَبَابَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) : «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّعَامِ» فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی....<ref>ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج7، ص351، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج16، ص108، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولی، السعودیة - 1419هـ</ref> | ||
از أنس نقل شده است كه كبك بریان شده را همراه یك تكه نان و ظرف شیری خدمت رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | از أنس نقل شده است كه كبك بریان شده را همراه یك تكه نان و ظرف شیری خدمت رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) آوردند؛ پس رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: «خدایا محبوبترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد» پس عائشه گفت: خدایا این شخص را پدر من قرار بده، و حفصه گفت: خدایا آن را پدر من قرار بده... | ||
اگر ابوبكر و عمر در مدینه نبودند، چه معنا داشت كه عائشه و حفصه چنین درخواستی را داشته باشند؛ آیا عائشه و حفصه به اندازه دهلوی نمی فهمیدند كه در یك آن و یك لحظه نمیشود ابوبكر و عمر را از دور به مدینه آورد و پیامبران نیز جز در زمان تحدی از معجزه و قدرت الهی خود استفاده نمی كنند؟ | اگر ابوبكر و عمر در مدینه نبودند، چه معنا داشت كه عائشه و حفصه چنین درخواستی را داشته باشند؛ آیا عائشه و حفصه به اندازه دهلوی نمی فهمیدند كه در یك آن و یك لحظه نمیشود ابوبكر و عمر را از دور به مدینه آورد و پیامبران نیز جز در زمان تحدی از معجزه و قدرت الهی خود استفاده نمی كنند؟ | ||
از این گذشته، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | از این گذشته، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) در همین قضیه از قدرت فوق بشری و مستجاب الدعوة بودن خود استفاده كرده است. | ||
توضیح مطلب این كه: انبیاء و ائمه علیهمالسلام، سه ویژه گی دارند كه از آنها جز در مواردی كه خداوند دستور بدهد، نمی توانند استفاده نمایند: 1. قدرت الهی؛ 2. علم غیب؛ 3. مستجاب الدعوة بودن. آن بزرگواران از این سه ویژه در مسائل شخصی هیچگاه نمی توانند استفاده كنند؛ مثل حضرت عیسی (علیهالسلام)با این كه مرده را زنده | توضیح مطلب این كه: انبیاء و ائمه علیهمالسلام، سه ویژه گی دارند كه از آنها جز در مواردی كه خداوند دستور بدهد، نمی توانند استفاده نمایند: 1. قدرت الهی؛ 2. علم غیب؛ 3. مستجاب الدعوة بودن. آن بزرگواران از این سه ویژه در مسائل شخصی هیچگاه نمی توانند استفاده كنند؛ مثل حضرت عیسی (علیهالسلام)با این كه مرده را زنده میكرد؛ اما خودش برای نجات جانش مجبور بود كه از این شهر به آن شهر مهاجرت كند تا جانش را حفظ نماید.<br> | ||
رسول خدا | رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) میتوانست از این قدرت خود در جنگ ها استفاده كند؛ مثلاً در جنگ احد میتوانست با استفاده از یكی از این سه ویژگی مشركان را از بین ببرد و پیروز شود؛ اما دنیا، دنیای امتحان و آزمایش و مسلمانان باید در این جا امتحان میشدند و.... | ||
اما در قضیه طیر، پیام آور خدا از قدرت مستجاب الدعوة بودن استفاده كرد و دعا نمود كه خداوند امیرمؤمنان (علیهالسلام)را هر جا كه هست، بیاورد تا با آن حضرت همسفره شود. و خداوند بر پیامبرش منت نهاد و دعای او را اجابت كرد. با این كه أنس بن مالك سه بار اجازه ورود نداد؛ اما قرار نبود كه كسی دیگری غیر از امیرمؤمنان (علیهالسلام)از آن غذا میل نماید. | اما در قضیه طیر، پیام آور خدا از قدرت مستجاب الدعوة بودن استفاده كرد و دعا نمود كه خداوند امیرمؤمنان (علیهالسلام)را هر جا كه هست، بیاورد تا با آن حضرت همسفره شود. و خداوند بر پیامبرش منت نهاد و دعای او را اجابت كرد. با این كه أنس بن مالك سه بار اجازه ورود نداد؛ اما قرار نبود كه كسی دیگری غیر از امیرمؤمنان (علیهالسلام)از آن غذا میل نماید. | ||
پس بر خلاف سخن دهلوی، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | پس بر خلاف سخن دهلوی، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) در همین جا نیز از قدرت اعجاز خودش استفاده كرده است؛ چون یا باید دهلوی بپذیرد كه یا مردم میدانستند كه علی بن أبی طالب (علیهالسلام) محبوبترین مخلوق خداوند است و به او خبر دادند كه بیاید، و این تمام رشته های دهلوی را پنبه خواهد كرد، یا باید بپذیرد كه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) از قدرت الهی و مستجابالدعوة بودن خود استفاده نموده است. | ||
===اشكال دهم: رسول خدا عادت نداشت كه تنها غذا بخورد. === | ===اشكال دهم: رسول خدا عادت نداشت كه تنها غذا بخورد. === | ||
رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) عادت نداشت كه تنها غذا بخورد: ملا علی هروی در ذیل روایت طیر اشكال خندهداری را از حسین بن عبدالله طیبی شارح كتاب مشكاة المصابیح نقل میکند كه چون رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) دوست نداشت تنهائی غذا بخورد، از خداوند چنین درخواستی كرد؛ پس منظور رسول خدا محبوبترین فرد در نزد خداوند از میان پسر عموهایش بوده: | ||
قال الطیبیُّ: والوجهُ الذی یقتضیه المقامَ هو الوجه الثانی (ای أنه أراد به أحبَّ خلقِه إلیه من بنی عَمِّه وذویه) لأنه | قال الطیبیُّ: والوجهُ الذی یقتضیه المقامَ هو الوجه الثانی (ای أنه أراد به أحبَّ خلقِه إلیه من بنی عَمِّه وذویه) لأنه (صلیالله علیه وآله وسلّم) كان یَكْرِهُ أن یأكلَ وحدَهُ لأنه لیس من شیمةِ أهل المُروءاتِ، فطلب من الله تعالی أن یُؤتِیَ له من یُؤاكِلُه وكان ذلك براً وإحساناً منه إلیه وأبرَّ المَبَرّات بذوی الرحم وصلتِه، كأنه قال: بأحبِّ خلقكَ إلیكَ من ذوی القرابَةِ القریبةِ ومن هو أولی بإحسانی وبری إلیه. | ||
طیبی گفته: دیدگاهی كه شایسته این روایت است، دیدگاه دوم است (یعنی این كه منظور رسول خدا | طیبی گفته: دیدگاهی كه شایسته این روایت است، دیدگاه دوم است (یعنی این كه منظور رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق از بین پسر عموها و خانوادهاش بوده)؛ چرا كه رسول خدا دوست نداشت، تنهائی غذا بخورد؛ زیرا این كار از اخلاق اهل مروت نیست؛ پس رسول خدا از خداوند خواست تا كسی را بیاورد تا با او غذا بخورد. و این كار، نیكی و احسان از جانب آن حضرت به آن شخص بود، و برترین نیكی و احسان این است كه به نزدیكان و خانواده انسان باشد؛ مثل این كه رسول خدا گفته باشد: خدایا محبوبترین مخلوق از میان فامیل های نزدیكم را كه از همه شایستهتر به نیكی و احسان من باشد، نزدم بیاور.... | ||
بعد خود ملا علی هروی در پاسخ او مینویسد: | بعد خود ملا علی هروی در پاسخ او مینویسد: | ||
وفیه أن لا شكَّ أن العمَ أولی، من إبنِه وكذا البنتَ وأولادَها فی أمرِ البِرِّ والإحسانِ، علی أن قولَ الطیبی هذا إنما یُتِمُّ إذا لم یكن أحدٌ هناك مِمَّن یؤاكِلُه ولا شكَّ فی وجودِه، لا سیما وأنسُ حاضرٌ وهو خادِمُهُ ولم یكن من عادتِه أنه لا یَأكُلُ مَعَهُ.<ref>ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشكاة المصابیح، ج11، ص250، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الكتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.</ref> | وفیه أن لا شكَّ أن العمَ أولی، من إبنِه وكذا البنتَ وأولادَها فی أمرِ البِرِّ والإحسانِ، علی أن قولَ الطیبی هذا إنما یُتِمُّ إذا لم یكن أحدٌ هناك مِمَّن یؤاكِلُه ولا شكَّ فی وجودِه، لا سیما وأنسُ حاضرٌ وهو خادِمُهُ ولم یكن من عادتِه أنه لا یَأكُلُ مَعَهُ.<ref>ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشكاة المصابیح، ج11، ص250، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الكتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.</ref> | ||
تردیدی نیست كه عمو شایستهتر از پسر عمو است؛ همچنین دختر و فرزندان او در نیكی و احسان شایستهتر هستند. البته سخن طیبی زمانی درست است كه هیچ كس در آن جا نبوده باشد كه با آن حضرت غذا بخورد؛ در حالی تردیدی در وجود آن نیست؛ بهویژه كه أنس خادم آن حضرت در آن جا حاضر بوده؛ و پیامبر عادت نداشت كه با او غذا نخورد. | تردیدی نیست كه عمو شایستهتر از پسر عمو است؛ همچنین دختر و فرزندان او در نیكی و احسان شایستهتر هستند. البته سخن طیبی زمانی درست است كه هیچ كس در آن جا نبوده باشد كه با آن حضرت غذا بخورد؛ در حالی تردیدی در وجود آن نیست؛ بهویژه كه أنس خادم آن حضرت در آن جا حاضر بوده؛ و پیامبر عادت نداشت كه با او غذا نخورد. | ||
====جواب اشکال دهم:==== | ====جواب اشکال دهم:==== | ||
اولاً: اگر دلیل این دعا و درخواست رسول خدا | اولاً: اگر دلیل این دعا و درخواست رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) این بود كه آن حضرت دوست نداشت تنهائی غذا بخورد، چرا با أنس بن مالك و همچنین سفینه كه هر دو خادم رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) و در آن جا حاضر بودند، همسفره نشدند؟ | ||
آیا شایسته است كه مرد كریمی همچون رسول خدا | آیا شایسته است كه مرد كریمی همچون رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) ، خادمش را دم در نگاه دارد و خودش به تنهائی غذا بخورد؟<br> | ||
ثانیاً: اگر منظور آن حضرت تنها همسفره شدن با شخص دیگری بود، چرا ابوبكر، عمر و عثمان را از در خانه اش راند و با آنها همسفره نشد؟ چرا با خود عائشه و حفصه همسفره نشد؟ مگر آنها رحم و عیال آن حضرت محسوب نمی شدند؟<br> | ثانیاً: اگر منظور آن حضرت تنها همسفره شدن با شخص دیگری بود، چرا ابوبكر، عمر و عثمان را از در خانه اش راند و با آنها همسفره نشد؟ چرا با خود عائشه و حفصه همسفره نشد؟ مگر آنها رحم و عیال آن حضرت محسوب نمی شدند؟<br> | ||
خط ۸۹۶: | خط ۸۹۶: | ||
====جواب اشکال یازدهم:==== | ====جواب اشکال یازدهم:==== | ||
اولا: جناب دهلوی سخن پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) | اولا: جناب دهلوی سخن پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) را تحریف كرده است؛ چرا كه در هیچ یك از روایات نقل شده، «احب الناس الیك» نیامده؛ بلكه در همه آنها «احب الخلق الیك» آمده. واضح است كه «احب الخلق» با «احب الناس» تفاوت اساسی دارد، تعبیر اول برتری امیرمؤمنان (علیهالسلام) را بر تمامی خلایق؛ حتی ملائكه، انبیاء، صلحا، صحابه و... ثابت میکند بر خلاف تعبیر دوم.<br> | ||
ثانیاً: رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | ثانیاً: رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) به صورت مطلق فرمودند «احب الخلق الیك»، نه «احب الخلق الیك فی الأكل». شما به چه دلیل و مدركی سخن رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) را قید زده اید؟<br> | ||
ثالثاً: طبق معیار شما، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و همچنین همسران عثمان كه به ادعای شما آنها نیز دختران پیامبر بودهاند، در همسفره شدن با پیامبر شایستهتر بودهاند تا امیرمؤمنان (علیهالسلام) كه به قول شما در حكم فرزند رسول خدا | ثالثاً: طبق معیار شما، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و همچنین همسران عثمان كه به ادعای شما آنها نیز دختران پیامبر بودهاند، در همسفره شدن با پیامبر شایستهتر بودهاند تا امیرمؤمنان (علیهالسلام) كه به قول شما در حكم فرزند رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) بوده. چون خود فرزند قطعاً از كسی كه در حكم فرزند است، طبق مبنای شما شایستهتر خواهد بود و لذت غذاخوردن با او بیشتر میشود. پس چرا رسول خدا با آنها همسفره نشد و علی بن أبی طالب (علیهالسلام) را دعوت كرد؟<br> | ||
رابعاً: عایشه و حفصه دو همسر پیامبر كه شاهد ماجرا بودهاند، در آن جا حاضر بودند، قطعاً غذاخوردن و همکاسه شدن با همسر، از همکاسه شدن با كسی در حكم فرزند است و جزء اهلوعیال او بهحساب نمیآید، لذت بیشتری دارد؛ چرا رسول خدا حتی یکلقمه از آن غذای لذیذ به عایشه و یا حفصه تعارف نكرد؟<br> | رابعاً: عایشه و حفصه دو همسر پیامبر كه شاهد ماجرا بودهاند، در آن جا حاضر بودند، قطعاً غذاخوردن و همکاسه شدن با همسر، از همکاسه شدن با كسی در حكم فرزند است و جزء اهلوعیال او بهحساب نمیآید، لذت بیشتری دارد؛ چرا رسول خدا حتی یکلقمه از آن غذای لذیذ به عایشه و یا حفصه تعارف نكرد؟<br> | ||
خامساً: همانطور كه در پاسخ به شبهه قبلی گفتیم، عایشه، حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدران ما قرار بده و أنس نیز درخواست كرد كه خدایا این شخص را سعد بن عباده قرار بده، آیا آنها بهاندازه دهلوی نفهمیده بودند كه منظور رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | خامساً: همانطور كه در پاسخ به شبهه قبلی گفتیم، عایشه، حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدران ما قرار بده و أنس نیز درخواست كرد كه خدایا این شخص را سعد بن عباده قرار بده، آیا آنها بهاندازه دهلوی نفهمیده بودند كه منظور رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) همکاسه شدن با فرزند و یا كسی است كه در حكم فرزند او است بوده؟ | ||
===اشكال دوازدهم: هركس محبوبترین مخلوق بود، حتماً صاحب ریاست عامه نیست. === | ===اشكال دوازدهم: هركس محبوبترین مخلوق بود، حتماً صاحب ریاست عامه نیست. === | ||
خط ۹۱۲: | خط ۹۱۲: | ||
و إن سلمنا أن یكونَ المرادُ بأحبِّ الناسِ مطلقاً فإنه لا یُفیدُ المدّعی أیضاً، إذ لا یَلْزِمُ أن یكون أحبُّ الخلق إلی الله صاحبَ الریاسةِ العامةِ، فكأیِّنْ من أولیاءٍ وأنبیاءٍ كانوا أحبَّ الخلقِ إلی الله ولم یكونوا ذوی ریاسةٍ عامةٍ، كزكریاءَ ویحیی و شمویلَ الذی كان طالوتُ فی زمنه صاحبَ ریاسةٍ عامةٍ بنصٍ الهیٍ.<ref>تحفة اثناعشری، ص442 ـ 443</ref> | و إن سلمنا أن یكونَ المرادُ بأحبِّ الناسِ مطلقاً فإنه لا یُفیدُ المدّعی أیضاً، إذ لا یَلْزِمُ أن یكون أحبُّ الخلق إلی الله صاحبَ الریاسةِ العامةِ، فكأیِّنْ من أولیاءٍ وأنبیاءٍ كانوا أحبَّ الخلقِ إلی الله ولم یكونوا ذوی ریاسةٍ عامةٍ، كزكریاءَ ویحیی و شمویلَ الذی كان طالوتُ فی زمنه صاحبَ ریاسةٍ عامةٍ بنصٍ الهیٍ.<ref>تحفة اثناعشری، ص442 ـ 443</ref> | ||
====جواب اشکال دوازدهم:==== | ====جواب اشکال دوازدهم:==== | ||
در پاسخ دهلوی | در پاسخ دهلوی میگوییم:<br> | ||
اولاً: اصل این كه برخی از پیامبران بر برخی دیگر برتری داشتهاند، قطعی است؛ اما این كه زكریا، شمویل و یحیی برتر از طالوت باشند، چه دلیلی برای آن وجود دارد؟ | اولاً: اصل این كه برخی از پیامبران بر برخی دیگر برتری داشتهاند، قطعی است؛ اما این كه زكریا، شمویل و یحیی برتر از طالوت باشند، چه دلیلی برای آن وجود دارد؟ | ||
خط ۹۲۵: | خط ۹۲۵: | ||
قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ.<ref>الرعد/16.</ref> بگو: «آیا نابینا و بینا یکساناند؟! یا ظلمتها و نور برابرند؟! | قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ.<ref>الرعد/16.</ref> بگو: «آیا نابینا و بینا یکساناند؟! یا ظلمتها و نور برابرند؟! | ||
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مثلاً رَجُلَیْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلی مَوْلاهُ أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیم .<ref>النحل/76.</ref> | وَ ضَرَبَ اللَّهُ مثلاً رَجُلَیْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلی مَوْلاهُ أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیم .<ref>النحل/76.</ref> | ||
خداوند مثالی (دیگر) زده است: دو نفر را، كه یكی از آن دو، گنگ مادرزاد است و قادر بر هیچ كاری نیست و سربار صاحبش | خداوند مثالی (دیگر) زده است: دو نفر را، كه یكی از آن دو، گنگ مادرزاد است و قادر بر هیچ كاری نیست و سربار صاحبش میباشد او را در پی هر كاری بفرستد، خوب انجام نمی دهد آیا چنین انسانی، با كسی كه امر به عدل و داد میکند، و بر راهی راست قرار دارد، برابر است؟! | ||
قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب .<ref>الزمر/9.</ref> | قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب .<ref>الزمر/9.</ref> | ||
بگو: «آیا كسانی كه میدانند با كسانی كه نمیدانند یکساناند؟! تنها خردمندان متذكّر میشوند!» | بگو: «آیا كسانی كه میدانند با كسانی كه نمیدانند یکساناند؟! تنها خردمندان متذكّر میشوند!» | ||
و یا در آیه دیگر میفرماید: | و یا در آیه دیگر میفرماید: | ||
أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ.<ref>یونس/35.</ref> | أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ.<ref>یونس/35.</ref> | ||
آیا كسی كه هدایت به سوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است، یا آن كس كه خود هدایت نمیشود مگر هدایتش كنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری | آیا كسی كه هدایت به سوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است، یا آن كس كه خود هدایت نمیشود مگر هدایتش كنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری میكنید؟!» | ||
پیشازاین روایات زیادی را نیز از طریق اهلسنت نقل كردیم كه رسول خدا صراحتاً فرمود: | پیشازاین روایات زیادی را نیز از طریق اهلسنت نقل كردیم كه رسول خدا صراحتاً فرمود: | ||
مَن تَقَدَّمَ علی قومٍ من المسلمین یَری أنَّ فیهم من هو أفضلُ منه فقد خانَ اللهَ ورسولَه والمسلمین. | مَن تَقَدَّمَ علی قومٍ من المسلمین یَری أنَّ فیهم من هو أفضلُ منه فقد خانَ اللهَ ورسولَه والمسلمین. | ||
هر كس خودش را بر گروهی از مسلمانان مقدم كند؛ درحالیکه | هر كس خودش را بر گروهی از مسلمانان مقدم كند؛ درحالیکه میداند در میان آن قوم كسی بهتر از او وجود دارد؛ بهدرستی كه به خدا، رسول او و مسلمانان خیانت كرده است. | ||
بنابراین، هم از نظر عقل، هم از نظر قرآن و هم از نظر روایات اهلسنت، تقدیم مفضول بر افضل جایز نیست. | بنابراین، هم از نظر عقل، هم از نظر قرآن و هم از نظر روایات اهلسنت، تقدیم مفضول بر افضل جایز نیست. | ||
شیخ طوسی د<br> | شیخ طوسی د<br> |