confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴
ویرایش
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
== سرانجام سعد == | == سرانجام سعد == | ||
با آنکه جراحت بازوی سعد خوب شده بود ولی پس از آنکه از قلعه [[بنی قریظه]] برگشت، هنگامی که خوابیده بود بزغاله ای به جای تیر لگد زد و زخم دوباره سر باز کرد و خون به شدت جاری شد و هر چه مداوا کردند اثری نداشت. به همین جهت او در سال ۵ هجری و در ۳۷ سالگی به [[شهادت]] رسید | با آنکه جراحت بازوی سعد خوب شده بود ولی پس از آنکه از قلعه [[بنی قریظه]] برگشت، هنگامی که خوابیده بود بزغاله ای به جای تیر لگد زد و زخم دوباره سر باز کرد و خون به شدت جاری شد و هر چه مداوا کردند اثری نداشت. به همین جهت او در سال ۵ هجری و در ۳۷ سالگی به [[شهادت]] رسید<ref>تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۷</ref>. | ||
هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه) از ماجرای زخم سعد باخبر شد به عیادتش آمد و او را در آغوش گرفت و در حالی که خون دست سعد به سر و صورت رسول خدا(صلی الله علیه) میپاشید سر او را به دامن نهاد و پارچه سفیدی روی او کشید که هرگاه صورتش را میپوشانید پاهایش برهنه بود و اگر پایش را میپوشانید صورتش برهنه میماند. آنگاه این گونه برای او [[دعا]] فرمود: | هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه) از ماجرای زخم سعد باخبر شد به عیادتش آمد و او را در آغوش گرفت و در حالی که خون دست سعد به سر و صورت رسول خدا(صلی الله علیه) میپاشید سر او را به دامن نهاد و پارچه سفیدی روی او کشید که هرگاه صورتش را میپوشانید پاهایش برهنه بود و اگر پایش را میپوشانید صورتش برهنه میماند. آنگاه این گونه برای او [[دعا]] فرمود: | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
خدایا! سعد در راه تو [[جهاد]] و پیامبرت را تصدیق کرد، [[روح]] او را به خوبی بپذیر". سعد با شنیدن سخنان رسول خدا(صلی الله علیه) به هوش آمد و چشمها را باز کرد و گفت: " اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ "! گواه باش که من به [[رسالت]] شما قرار دارم". خاندان سعد که این محبت و گرمی را از رسول خدا(صلی الله علیه) دیدند، سخت گریستند. آنگاه رسول خدا(صلی الله علیه) فرمود: "از [[خدا]] میخواهم به عدد شما از [[ملائکه]] فرود آیند و در [[مرگ]] سعد حاضر باشند". | خدایا! سعد در راه تو [[جهاد]] و پیامبرت را تصدیق کرد، [[روح]] او را به خوبی بپذیر". سعد با شنیدن سخنان رسول خدا(صلی الله علیه) به هوش آمد و چشمها را باز کرد و گفت: " اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ "! گواه باش که من به [[رسالت]] شما قرار دارم". خاندان سعد که این محبت و گرمی را از رسول خدا(صلی الله علیه) دیدند، سخت گریستند. آنگاه رسول خدا(صلی الله علیه) فرمود: "از [[خدا]] میخواهم به عدد شما از [[ملائکه]] فرود آیند و در [[مرگ]] سعد حاضر باشند". | ||
مادر سعد برای پسرش اینگونه مرثیه میخواند: | مادر سعد برای پسرش اینگونه مرثیه میخواند: | ||
{{شعر}}{{ب |ویل ام سعد سعد حزامة وجدة |بعد ایاد یاله و مجداً مقدماً سد به مسداً }}{{پایان شعر}} | |||
پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: "همه کسانی که بر مردگان نوحهسرایی میکنند، [[دروغ]] میگویند، جز مادر سعد" | پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: "همه کسانی که بر مردگان نوحهسرایی میکنند، [[دروغ]] میگویند، جز مادر سعد"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۲۸؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۲۸۶؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۳</ref>. | ||
== پیامبر و تجلیل از جنازه سعد == | == پیامبر و تجلیل از جنازه سعد == |