پرش به محتوا

نقش وحدت مذاهب اسلامی در انقلاب عراق (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
سجاد دادفر-نورالدین نعمتی
سجاد دادفر-نورالدین نعمتی


در سال های ۱۹۱۷ در خلال جنگ جهانی اول که [[انگلیس]] وارد خاک [[عراق]] شد تا <ref>[[۱۹۲۰|بعد از جنگ جهانی دوم]]</ref> بعد از جنگ جهانی دوم بر اثر ناخرسندی مردم [[عراق]] از دست درازی [[انگلستان|بریتانیا]] به کشورشان، در بیشتر مناطق آن شکل های گوناگونی از جنبش های سیاسی و نظامی مخالف با اشغال و طرح هایش به رهبری نخبگان و گروه های وابسته به ایدئولوژی ها و سیاست های مختلف، پدید آمد (فیاض، ۱۷۷ - ۱۷۴)، اما مهم ترین و پر دامنه ترین و تأثیرگذارترین جنبشی که تا سطح مقاومت سیاسی مسلحانه اوج گرفت و تا مرکز و جنوب عراق پیش رفت؛ چنان که شمار فراوانی از مسلمانان شیعه و [[اهل سنت]] را در بر گرفت و علما و روحانیان مبارز شیعه به ارشاد و رهبری آن پیش آمدند، همان بود که بعدها «ثورة العشرین» خوانده شد.
در سال های ۱۹۱۷ در خلال [[جنگ جهانی اول]] که [[انگلیس]] وارد خاک [[عراق]] شد تا <ref>[[۱۹۲۰|بعد از جنگ جهانی دوم]]</ref> بعد از جنگ جهانی دوم بر اثر ناخرسندی مردم [[عراق]] از دست درازی [[انگلستان|بریتانیا]] به کشورشان، در بیشتر مناطق آن شکل های گوناگونی از جنبش های سیاسی و نظامی مخالف با اشغال و طرح هایش به رهبری نخبگان و گروه های وابسته به ایدئولوژی ها و سیاست های مختلف، پدید آمد<ref>
فیاض، عبدالله (۱۹۶۳)، الثوره العراقیة الکبرى ( سنه۱۹۲۰)، بغداد، مطبعة الارشاد. 7. الکاتب، احمد (۱۹۸۱)، تجربه الثوره الاسلامیه فى العراق (۱۹۲۰ حتی ۱۹۸۰)، تهران، دار القبس الاسلامی ۱۷۷ - ۱۷۴</ref>، اما مهم ترین و پر دامنه ترین و تأثیرگذارترین جنبشی که تا سطح مقاومت سیاسی مسلحانه اوج گرفت و تا مرکز و جنوب عراق پیش رفت؛ چنان که شمار فراوانی از مسلمانان شیعه و [[اهل سنت]] را در بر گرفت و علما و روحانیان مبارز شیعه به ارشاد و رهبری آن پیش آمدند، همان بود که بعدها [[انقلاب ثورة العشرین]] خوانده شد.<br>


آنچه در این زمان(بعد از فوت آیت الله یزدی، مرجعیت وقت شیعه در عراق) [[آیت الله شیرازی]](میرزا محمدتقی شیرازی معروف به میرزای دوم) را به رهبری دینی - سیاسی نزد مردم بدل می کرد، صدور فتوای شهیر او درباره همه پرسی(قیمومیت انگلیس در عراق) بود. این فتوا، در پاسخ به پرسش گروهی از علمای نجف صادر شد. شماری از علما و رهبران عشایر، در استفتایی از ایشان پرسیدند: «آیا می توانیم فرد غیر مسلمانی برای حکومت و سلطنت انتخاب نماییم و یا اینکه وظیفه ماست که فرد مسلمانی برگزینیم؟ این مطلب را برای ما روشن کنید!» (الحسنی، ۷۴).


آیت الله شیرازی در پاسخ، چنین فتوایی صادر کرد: «هیچ مسلمانی حق ندارد، غیر مسلمان را به فرمانروایی و حاکیمت بر مسلمین انتخاب کند. بیستم ربیع الاول برابر با ۱۹۱۹/ ۱ / ۲۳» (همان).
آنچه در این زمان  <ref>بعد از فوت آیت الله یزدی، مرجعیت وقت شیعه در عراق</ref> [[آیت الله شیرازی]]  <ref>میرزا محمدتقی شیرازی معروف به میرزای دوم</ref> را به رهبری دینی - سیاسی نزد مردم بدل می کرد، صدور فتوای شهیر او درباره همه پرسی<ref>قیمومیت انگلیس در عراق</ref> بود. این فتوا، در پاسخ به پرسش گروهی از علمای نجف صادر شد. شماری از علما و رهبران عشایر، در استفتایی از ایشان پرسیدند: «آیا می توانیم فرد غیر مسلمانی برای حکومت و سلطنت انتخاب نماییم و یا اینکه وظیفه ماست که فرد مسلمانی برگزینیم؟ این مطلب را برای ما روشن کنید!» <ref>الحسنی، عبدالرزاق (۱۹۹۲)، الثوره، العراقیة الکبرى، چاپ ششم، بغداد، دار الشئون الثقافیة العامه ۷۴</ref> .<br>


این فتوا، افزون بر اینکه ضربه ای سنگین به پیروان اداره قیمومیت زد، از دید روان شناختی نه تنها در شیعیان که در همه مسلمانان تأثیر گذارد؛ زیرا محتوای آن، با آیاتی از قرآن هم آهنگ بود که فرمان می دهند مسلمانان از «اولوالامر» خود فرمان بپذیرند، نه هیئت حاکمه کافران (نفیسی، ۱۰۷). علمای کربلا به استقبال این فتوا رفتند و اعیان شهر، نشستی برای بررسی اجرای آن برگزار کردند. در این نشست کمیته ای مشخص و مأمور اجرای مصوبات نشست شد، اما انگلیسی ها بی درنگ شش نفر را از اعضای فعال این کمیته دستگیر و به هندوستان تبعید کردند (همان). آیت الله شیرازی در پیامی به تبعید این افراد اعتراض کرد. هم چنین علمای کاظمین با پیروی از فتوای آیت الله شیرازی، فتواهایی صادر کردند که تأسیس حکومت غیر اسلامی را در عراق حرام می دانستند. آنان در این فتواها اعلام کردند: هر کس به ماندگاری اشغال انگلیس در عراق رأی دهد، از دین خارج می شود و خود را از جامعه طرد می کند (بیل، ۳۸۸)
آیت الله شیرازی در پاسخ، چنین فتوایی صادر کرد: «هیچ مسلمانی حق ندارد، غیر مسلمان را به فرمانروایی و حاکیمت بر مسلمین انتخاب کند. بیستم ربیع الاول برابر با ۱۹۱۹/ ۱ / ۲۳» <ref>همان</ref>.
 
این فتوا، افزون بر اینکه ضربه ای سنگین به پیروان اداره قیمومیت زد، از دید روان شناختی نه تنها در [[شیعیان]] که در همه [[مسلمانان]] تأثیر گذارد؛ زیرا محتوای آن، با آیاتی از [[قرآن]] هم آهنگ بود که فرمان می دهند مسلمانان از [[اولوالامر]] خود فرمان بپذیرند، نه هیئت حاکمه کافران <ref>نفیسی، عبدالله فهد (۱۳۶۴)، نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی و عراق، ترجمه کاظم چایچیان، تهران، امیر کبیر ۱۰۷</ref>.  
 
علمای [[کربلا]] به استقبال این فتوا رفتند و اعیان شهر، نشستی برای بررسی اجرای آن برگزار کردند. در این نشست کمیته ای مشخص و مأمور اجرای مصوبات نشست شد، اما انگلیسی ها بی درنگ شش نفر را از اعضای فعال این کمیته دستگیر و به [[هند|هندوستان]] تبعید کردند (همان). آیت الله شیرازی در پیامی به تبعید این افراد اعتراض کرد. هم چنین علمای [[کاظمین]] با پیروی از فتوای آیت الله شیرازی، فتواهایی صادر کردند که تأسیس حکومت غیر اسلامی را در [[عراق]] حرام می دانستند. آنان در این فتواها اعلام کردند: هر کس به ماندگاری اشغال [[انگلیس]] در عراق رأی دهد، از دین خارج می شود و خود را از جامعه طرد می کند <ref>بیل، المس (۱۹۷۱)، تاریخ العراق القریب، ترجمه جعفر خیاط، بغداد، وزارة التربیة و التعلیم ۳۸۸</ref>


پذیرفتگی گسترده فتوای آیت الله شیرازی نزد مردم، در بدل شدن او به مرجع اعلی پس از درگذشت آیت الله یزدی بسیار تأثیر گذارد. درگذشت آیت الله یزدی (سی‌ام آوریل ۱۹۱۹)، جایگاه مرجعیت اعلای آیت الله شیرازی را تثبیت کرد. (نفیسی، ۲۳۷).
پذیرفتگی گسترده فتوای آیت الله شیرازی نزد مردم، در بدل شدن او به مرجع اعلی پس از درگذشت آیت الله یزدی بسیار تأثیر گذارد. درگذشت آیت الله یزدی (سی‌ام آوریل ۱۹۱۹)، جایگاه مرجعیت اعلای آیت الله شیرازی را تثبیت کرد. (نفیسی، ۲۳۷).
خط ۴۰: خط ۴۴:


=آغاز انقلاب و گستره جغرافیایی آن=
=آغاز انقلاب و گستره جغرافیایی آن=
به دنبال این فتوا گروهی از مردان مسلح عشیره الظولمه به پایگاه سیاسی انگلیس در الرمیثه حمله کردند (سی ام ژوئن ۱۹۲۰). این حمله آغاز مقاومت مسلحانه بر ضد اشغال نام گرفت و نخستین جرقه انقلاب بیستم به شمار آمد (الحسنی، ۲۲۴). پس از این رویداد، دامنه عملیات نظامی به سرعت تا بیشتر مناطق فرات میانه گسترش یافت. بعد از الرمیثه، عشایر بوحسان قیام کردند. نظامیان بریتانیا در منطقه بوحسان برای مقابله مسلحانه با عشایر آماده نبودند. عشایر با حمله ای ناگهانی به منطقه «المفرزه» که در دست قوای بریتانیا بود، نیروهای آن را به سختی سرکوب کردند (الوردی، ۲۲۴ - ۲۲۳)؛ سپس مردم مناطق شامیه و نجف قیام کردند و به انقلابیان پیوستند. مبارزه مسلحانه آرام آرام از منطقه ای به منطقه دیگر گسترش می یافت، اما پیروزی انقلابیان در نبرد رستمیه چشم گیر و در گسترش شتابنده مبارزه مسلحانه تأثیرگذار بود. نظامیان انگلیسی در منطقه ای به نام قنات رستمیه اردو زدند (۲۴ جولای) و قوای عشایر آنان را محاصره کردند. پس از تاریک شدن هوا، شبیخون قوای عشایر و حمله سراسری آنان به نیروهای بریتانیا آغاز شد و قوای بریتانیا در چند ساعت پراکنده شدند. کمابیش دو سوم قوای بریتانیا در این نبرد در این منطقه آسیب دیدند (الحسنی، ۱۳۸). پیروزی در این نبرد، موجب تقویت روانی عشایر و به دنبال آن، کربلا و بیشتر مناطق فرات میانی و پایین آزاد شد. با آزادسازی مناطق دیوانیه، حله، دغاره، عفک، المسیب و طویرج در ناحیه فرات میانی، موج انقلاب تا استان های مرکزی عراق پیرامون بغداد، دیالی، دیلم و تلعفر پیش رفت.
به دنبال این فتوا گروهی از مردان مسلح عشیره الظولمه به پایگاه سیاسی انگلیس در الرمیثه حمله کردند <ref>سی ام ژوئن ۱۹۲۰</ref>. این حمله آغاز مقاومت مسلحانه بر ضد اشغال نام گرفت و نخستین جرقه انقلاب بیستم به شمار آمد (الحسنی، ۲۲۴). پس از این رویداد، دامنه عملیات نظامی به سرعت تا بیشتر مناطق فرات میانه گسترش یافت. بعد از الرمیثه، عشایر بوحسان قیام کردند. نظامیان بریتانیا در منطقه بوحسان برای مقابله مسلحانه با عشایر آماده نبودند.  
 
عشایر با حمله ای ناگهانی به [[منطقه المفرزه]] که در دست قوای بریتانیا بود، نیروهای آن را به سختی سرکوب کردند <ref>الوردی، علی (۱۴۲۵)، لمحات الاجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث، چاپ دوم، قم، المکتبه الحیدریه۲۲۴ - ۲۲۳</ref>؛ سپس مردم مناطق شامیه و نجف قیام کردند و به انقلابیان پیوستند. مبارزه مسلحانه آرام آرام از منطقه ای به منطقه دیگر گسترش می یافت، اما پیروزی انقلابیان در نبرد رستمیه چشم گیر و در گسترش شتابنده مبارزه مسلحانه تأثیرگذار بود. نظامیان انگلیسی در منطقه ای به نام قنات رستمیه اردو زدند <ref>24 جولای</ref> و قوای عشایر آنان را محاصره کردند. پس از تاریک شدن هوا، شبیخون قوای عشایر و حمله سراسری آنان به نیروهای بریتانیا آغاز شد و قوای بریتانیا در چند ساعت پراکنده شدند.  
 
کمابیش دو سوم قوای [[بریتانیا]] در این نبرد در این منطقه آسیب دیدند <ref>الحسنی، عبدالرزاق (۱۹۸۳)، ثوره النجف، چاپ پنجم، صیدا، مطبعه العرفان. ۱۳۸</ref>. پیروزی در این نبرد، موجب تقویت روانی عشایر و به دنبال آن، کربلا و بیشتر مناطق فرات میانی و پایین آزاد شد. با آزادسازی مناطق دیوانیه، حله، دغاره، عفک، المسیب و طویرج در ناحیه فرات میانی، موج انقلاب تا استان های مرکزی عراق پیرامون بغداد، دیالی، دیلم و تلعفر پیش رفت.


آیت الله شیرازی در این مرحله دوباره کوشید با نوشتن نامه به ویلسون، خواسته های انقلابیان را یاد آوری کند و شروط آتش بس (عقب نشینی قوای بریتانیا، بازگشت تبعیدیان و مذاکره برای اعطای استقلال تام به عراق) بازگو کند، اما پاسخ دوم ویلسون نیز مثبت نبود. آیت الله شیرازی هم چنین شکایت نامه ای به جامعه ملل فرستاد و در آن خواسته های مردم عراق را مطرح کرد.<br>
آیت الله شیرازی در این مرحله دوباره کوشید با نوشتن نامه به ویلسون، خواسته های انقلابیان را یاد آوری کند و شروط آتش بس<ref>عقب نشینی قوای بریتانیا، بازگشت تبعیدیان و مذاکره برای اعطای استقلال تام به عراق</ref> بازگو کند، اما پاسخ دوم ویلسون نیز مثبت نبود. آیت الله شیرازی هم چنین شکایت نامه ای به جامعه ملل فرستاد و در آن خواسته های مردم عراق را مطرح کرد.<br>


=درگذشت رهبر انقلاب 1920=
=درگذشت رهبر انقلاب 1920=
جنبش شیعیان عراق در این مرحله به رویدادی مصیبت بار دچار شد. آیت الله شیرازی سوم ذی الحجه ۱۳۳۸ بر اثر کهولت سن درگذشت (فیاض، ۲۱۰) و مرجعیت اعلی به شیخ الشریعه اصفهانی، مقیم نجف منتقل شد و به دنبال آن مرکز رهبری انقلاب از کربلا به نجف رفت و یاران و مشاوران آیت الله شیرازی از این تاریخ به بعد آرام آرام تأثیر خود را در رهبری از دست دادند. ویلسون از این فرصت بهره برد و در نامه ای به شیخ الشریعه در این باره تسلیت گفت و مدعی شد همه مردم عراق خواهان استمرار حاکمیت بریتانیا بر عراقند و بهتر است که از شورش ها پایان یابند (همان، ۲۱۵ - ۲۱۲). بنابراین، اختلافی در صفوف انقلابیان افتاد و مشاوران شیخ الشریعه دو دسته شدند؛ کسانی مانند شیخ عبدالکریم جزائری و شیخ جواد جواهری به علت سختی اوضاع و تمام شدن امکانات مالی، پی گیری مبارزه را ممکن نمی دانستند و کسان دیگری مانند شیخ علی مانع و شیخ باقر شبیبی، بر مبارزه تأکید می کردند (الوردی، ۳۳۳ - ۳۳۲).
جنبش شیعیان عراق در این مرحله به رویدادی مصیبت بار دچار شد. آیت الله شیرازی سوم ذی الحجه ۱۳۳۸ بر اثر کهولت سن درگذشت<ref>فیاض، عبدالله (۱۹۶۳)، الثوره العراقیة الکبرى ( سنه۱۹۲۰)، بغداد، مطبعة الارشاد. 7. الکاتب، احمد (۱۹۸۱)، تجربه الثوره الاسلامیه فى العراق (۱۹۲۰ حتی ۱۹۸۰)، تهران، دار القبس الاسلامی ۲۱۰</ref> و مرجعیت اعلی به شیخ الشریعه اصفهانی، مقیم نجف منتقل شد و به دنبال آن مرکز رهبری انقلاب از کربلا به نجف رفت و یاران و مشاوران آیت الله شیرازی از این تاریخ به بعد آرام آرام تأثیر خود را در رهبری از دست دادند. ویلسون از این فرصت بهره برد و در نامه ای به شیخ الشریعه در این باره تسلیت گفت و مدعی شد همه مردم عراق خواهان استمرار حاکمیت بریتانیا بر عراقند و بهتر است که از شورش ها پایان یابند <ref>همان، ۲۱۵ - ۲۱۲</ref>.  
بنابراین، اختلافی در صفوف انقلابیان افتاد و مشاوران شیخ الشریعه دو دسته شدند؛ کسانی مانند [[شیخ عبدالکریم جزائری]] و [[شیخ جواد جواهری]] به علت سختی اوضاع و تمام شدن امکانات مالی، پی گیری مبارزه را ممکن نمی دانستند و کسان دیگری مانند شیخ علی مانع و شیخ باقر شبیبی، بر مبارزه تأکید می کردند<ref>الوردی، علی (۱۴۲۵)، لمحات الاجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث، چاپ دوم، قم، المکتبه الحیدریه ۳۳۳ - ۳۳۲</ref>.


سرانجام دیدگاه گروه دوم پذیرفته شد و شیخ الشریعه در نامه خود به ویلسون به رغم رد پیشنهاد صلح، نوشت که مردم عراق برای به دست آوردن حقوق راستین خود تلاش می کنند و این قیام، اغتشاش و شورش به شمار نمی رود (الحسنی، ۲۱۹ - ۲۱۷). شیخ الشریعه در اعلامیه ای به مردم عراق، با تسلیت گویی به آنان، خواست که مبارزه شان را برای دفاع از حقوق خود دنبال کنند. انقلابیان نیز در بیانیه ای عمومی و شدید اللحن با پیشنهاد صلح مخالفت کردند، اما آتش اختلاف به صفوف رؤسای عشایر نیز کشانده شد. از سوی دیگر، پس از درگذشت آیت الله شیرازی و دور شدن مشاوران وی از صحنه رهبری، ضعف فرماندهی واحد و پراکندگی حرکت ها، فزونی گرفت، اما مبارزه مسلحانه باز نایستاد.<br>
سرانجام دیدگاه گروه دوم پذیرفته شد و شیخ الشریعه در نامه خود به ویلسون به رغم رد پیشنهاد صلح، نوشت که مردم عراق برای به دست آوردن حقوق راستین خود تلاش می کنند و این قیام، اغتشاش و شورش به شمار نمی رود (الحسنی، ۲۱۹ - ۲۱۷). شیخ الشریعه در اعلامیه ای به مردم عراق، با تسلیت گویی به آنان، خواست که مبارزه شان را برای دفاع از حقوق خود دنبال کنند. انقلابیان نیز در بیانیه ای عمومی و شدید اللحن با پیشنهاد صلح مخالفت کردند، اما آتش اختلاف به صفوف رؤسای عشایر نیز کشانده شد. از سوی دیگر، پس از درگذشت آیت الله شیرازی و دور شدن مشاوران وی از صحنه رهبری، ضعف فرماندهی واحد و پراکندگی حرکت ها، فزونی گرفت، اما مبارزه مسلحانه باز نایستاد.<br>
۱٬۰۰۷

ویرایش