۸۷٬۸۱۰
ویرایش
Wikivahdat (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' های ' به 'های ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''قصد قربت''' در اسلام و در هر آیین آسمانی روح اجرای دستورهاست و نتیجه ی نهایی که از اعمال باید گرفته شود، تقرب به [[خدا|خداوند]] است. | '''قصد قربت''' در اسلام و در هر آیین آسمانی روح اجرای دستورهاست و نتیجه ی نهایی که از اعمال باید گرفته شود، تقرب به [[خدا|خداوند]] است. | ||
=معنی قصد قربت= | == معنی قصد قربت == | ||
آنجا که کلمه «قرب» و نزدیکی را در خارج از مفاهیم اجتماعی به کار میبریم همان مفهوم حقیقی را اراده میکنیم؛ مثلاً میگوییم در نزدیکی این کوه چشمه ای است، یا خود را به نزدیک این کوه رساندم. در اینجا مراد ما قرب واقعی است؛ یعنی واقعا دوری و نزدیکی فاصله ی خود را تا کوه در نظر میگیریم و از کلمه ی «قرب» منظورمان این است که آن فاصله - که یک امر واقعی است نه قراردادی - کمتر شده است. اما وقتی که میگوییم فلان شخص نزد فلان مقام اجتماعی قرب پیدا کرده است و یا میگوییم فلان شخص با فلان خدمت خود به فلان مقام نزد او تقرب حاصل کرد، در اینجا منظورمان چیست؟ آیا مقصود این است که فاصله میان آنها کمتر شد؟ مثلا سابقا در پانصد متری او قرار داشت و اکنون در صد متری اوست؟ البته نه. اگر چنین است پس پیشخدمت در اتاق هر کسی از هر کس دیگر نزد او مقربتر است. مقصودمان این است که خدمتگزار در اثر خدمتش در روحیه ی مخدوم خود تأثیر کرد و او را از خود راضی نمود و حال این که قبلا راضی نبود، یا او را از خود راضی تر کرد. و در نتیجه از این پس مخدوم بیش از گذشته به او عنایت خواهد داشت. پس استعمال «قرب» در اینجا یک استعمال مجازی است نه حقیقی؛ واقعا وجود خارجی این شخص در نزدیکی وجود خارجی آن شخص قرار نگرفته است، بلکه از آن رابطه ی خاص روحی از طرف مخدوم نسبت به خادم برقرار شده و آثاری که بر این رابطه روحی مترتب است، مجازا و تشبیها «قرب» تعبیر شده است. | آنجا که کلمه «قرب» و نزدیکی را در خارج از مفاهیم اجتماعی به کار میبریم همان مفهوم حقیقی را اراده میکنیم؛ مثلاً میگوییم در نزدیکی این کوه چشمه ای است، یا خود را به نزدیک این کوه رساندم. در اینجا مراد ما قرب واقعی است؛ یعنی واقعا دوری و نزدیکی فاصله ی خود را تا کوه در نظر میگیریم و از کلمه ی «قرب» منظورمان این است که آن فاصله - که یک امر واقعی است نه قراردادی - کمتر شده است. اما وقتی که میگوییم فلان شخص نزد فلان مقام اجتماعی قرب پیدا کرده است و یا میگوییم فلان شخص با فلان خدمت خود به فلان مقام نزد او تقرب حاصل کرد، در اینجا منظورمان چیست؟ آیا مقصود این است که فاصله میان آنها کمتر شد؟ مثلا سابقا در پانصد متری او قرار داشت و اکنون در صد متری اوست؟ البته نه. اگر چنین است پس پیشخدمت در اتاق هر کسی از هر کس دیگر نزد او مقربتر است. مقصودمان این است که خدمتگزار در اثر خدمتش در روحیه ی مخدوم خود تأثیر کرد و او را از خود راضی نمود و حال این که قبلا راضی نبود، یا او را از خود راضی تر کرد. و در نتیجه از این پس مخدوم بیش از گذشته به او عنایت خواهد داشت. پس استعمال «قرب» در اینجا یک استعمال مجازی است نه حقیقی؛ واقعا وجود خارجی این شخص در نزدیکی وجود خارجی آن شخص قرار نگرفته است، بلکه از آن رابطه ی خاص روحی از طرف مخدوم نسبت به خادم برقرار شده و آثاری که بر این رابطه روحی مترتب است، مجازا و تشبیها «قرب» تعبیر شده است. | ||
=قرب الهی حقیقی است یا مجازی؟ = | == قرب الهی حقیقی است یا مجازی؟ == | ||
آیا قرب حقیقی است یا قرب مجازی؟ آیا واقعا بندگان با اطاعت و عبادت و سلوک و اخلاص به سوی خدا بالا میروند و به او نزدیک میشوند؟ فاصله شان کم میشود تا آنجا که فاصله از بین میرود و به تعبیر قرآن «لقاء رب» حاصل میگردد، و یا این که همه این تعبیرات، تعبیرات مجازی است؟ به خدا نزدیک شدن یعنی چه؟! خدا دور و نزدیکی ندارد. نزدیکی به خدا عینا مانند نزدیکی به یک صاحب مقام اجتماعی است؛ یعنی خدا از بنده خود خشنودی حاصل میکند و در نتیجه لطف و عنایتش عوض میشود و بیشتر میگردد. | آیا قرب حقیقی است یا قرب مجازی؟ آیا واقعا بندگان با اطاعت و عبادت و سلوک و اخلاص به سوی خدا بالا میروند و به او نزدیک میشوند؟ فاصله شان کم میشود تا آنجا که فاصله از بین میرود و به تعبیر قرآن «لقاء رب» حاصل میگردد، و یا این که همه این تعبیرات، تعبیرات مجازی است؟ به خدا نزدیک شدن یعنی چه؟! خدا دور و نزدیکی ندارد. نزدیکی به خدا عینا مانند نزدیکی به یک صاحب مقام اجتماعی است؛ یعنی خدا از بنده خود خشنودی حاصل میکند و در نتیجه لطف و عنایتش عوض میشود و بیشتر میگردد. | ||
=خشنودی خداوند یعنی چه؟ = | == خشنودی خداوند یعنی چه؟ == | ||
خداوند محل حوادث نیست که از کسی خشنود نباشد و بعد خشنود شود و یا خشنود باشد و بعد ناخشنود شود. ناچار جواب میدهند که تعبیر «خشنودی» و «ناخشنودی» نیز یک تعبیر مجازی است؛ مقصود آثار رحمت و عنایت حق است که در صورت طاعت و بندگی میرسد و نه چیز دیگر. | خداوند محل حوادث نیست که از کسی خشنود نباشد و بعد خشنود شود و یا خشنود باشد و بعد ناخشنود شود. ناچار جواب میدهند که تعبیر «خشنودی» و «ناخشنودی» نیز یک تعبیر مجازی است؛ مقصود آثار رحمت و عنایت حق است که در صورت طاعت و بندگی میرسد و نه چیز دیگر. | ||
=رحمتها و عنایتها چه هستند؟ = | == رحمتها و عنایتها چه هستند؟ == | ||
در اینجا منطق ها فرق میکند: برخی رحمتها و عنایتها را اعم از معنوی و مادی میدانند - رحمت معنوی یعنی معرفت و لذت حاصل از آن و رحمت مادی یعنی باغ و [[بهشت]] و حور و قصور- اما بعضی دیگر حتی از اعتراف به رحمت معنوی نیز امتناع دارند و همه عنایات و مقامات انسانها را در نزد خداوند محدود میکنند به باغ و بهشتهای جسمانی و حور و قصور و سیب و گلابی. نتیجه سخن دسته ی اخیر این است که معنای تقرب بیشتر اولیای خدا به ذات احدیت این است که بیش از افراد دیگر حور و قصور و سیب و گلابی و باغ و بوستان در اختیار دارند. | در اینجا منطق ها فرق میکند: برخی رحمتها و عنایتها را اعم از معنوی و مادی میدانند - رحمت معنوی یعنی معرفت و لذت حاصل از آن و رحمت مادی یعنی باغ و [[بهشت]] و حور و قصور- اما بعضی دیگر حتی از اعتراف به رحمت معنوی نیز امتناع دارند و همه عنایات و مقامات انسانها را در نزد خداوند محدود میکنند به باغ و بهشتهای جسمانی و حور و قصور و سیب و گلابی. نتیجه سخن دسته ی اخیر این است که معنای تقرب بیشتر اولیای خدا به ذات احدیت این است که بیش از افراد دیگر حور و قصور و سیب و گلابی و باغ و بوستان در اختیار دارند. | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
حقا باید گفت منکر مقام انسان هر که هست ابلیس است.<ref>مجموعه آثار، 3، (ولاها و ولایتها)، 293 - 290.</ref> | حقا باید گفت منکر مقام انسان هر که هست ابلیس است.<ref>مجموعه آثار، 3، (ولاها و ولایتها)، 293 - 290.</ref> | ||
=قرب الهی= | == قرب الهی == | ||
انسان در باطن حیات ظاهری حیوانی خود یک حیات معنوی دارد. حیات معنوی انسان که استعدادش در همه افراد هست از نظر رشد و کمال از اعمالش و اهدافش سرچشمه نمیگیرد. کمال و سعادت انسان و همچنین سقوط و شقاوت او وابسته به حیات معنوی اوست که وابسته است به اعمال و نیات و اهداف او و به اینکه با مرکب اعمال خود به سوی چه هدف و مقصدی پیش میرود. | انسان در باطن حیات ظاهری حیوانی خود یک حیات معنوی دارد. حیات معنوی انسان که استعدادش در همه افراد هست از نظر رشد و کمال از اعمالش و اهدافش سرچشمه نمیگیرد. کمال و سعادت انسان و همچنین سقوط و شقاوت او وابسته به حیات معنوی اوست که وابسته است به اعمال و نیات و اهداف او و به اینکه با مرکب اعمال خود به سوی چه هدف و مقصدی پیش میرود. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
اساسا هر موجودی که قدمی در راه کمال مقدر خویش پیش رود و مرحله ای از مراحل کمالات خود را طی کند، راه قرب به حق را میپیماید. انسان نیز یکی از موجودات عالم است و راه کمالش تنها این نیست که به اصطلاح در آنچه امروز «تمدن» نامیده میشود - یعنی یک سلسله علوم و فنون که برای بهبود این زندگی مؤثر و مفید است و یک سلسله آداب و مراسم که لازمه ی بهتر زیستن اجتماعی است- پیشرفت حاصل کند. اگر انسان را تنها در این سطح در نظر بگیریم مطلب همین است، ولی انسان راهی و بعدی دیگر دارد که از طریق تهذیب نفس و با آشنایی آخرین هدف یعنی ذات اقدس احدیت حاصل میگردد.<ref>مجموعه آثار، ج 3، (ولاها و ولایتها)، ص 296.</ref> | اساسا هر موجودی که قدمی در راه کمال مقدر خویش پیش رود و مرحله ای از مراحل کمالات خود را طی کند، راه قرب به حق را میپیماید. انسان نیز یکی از موجودات عالم است و راه کمالش تنها این نیست که به اصطلاح در آنچه امروز «تمدن» نامیده میشود - یعنی یک سلسله علوم و فنون که برای بهبود این زندگی مؤثر و مفید است و یک سلسله آداب و مراسم که لازمه ی بهتر زیستن اجتماعی است- پیشرفت حاصل کند. اگر انسان را تنها در این سطح در نظر بگیریم مطلب همین است، ولی انسان راهی و بعدی دیگر دارد که از طریق تهذیب نفس و با آشنایی آخرین هدف یعنی ذات اقدس احدیت حاصل میگردد.<ref>مجموعه آثار، ج 3، (ولاها و ولایتها)، ص 296.</ref> | ||
=درجات قرب الی الله= | == درجات قرب الی الله == | ||
«لِلْکافِرین لیس له دافع، مِنَ اللّهِ ذی المعارج» در اینجا در مورد خدا کلمه بسیار، بسیار پر معنایی آورده است «من الله ذی المعارج» (از ناحیه الله صاحب پله و درجات قرب). معرج از عروج است و به معنی محل عروج و بالا رفتن میباشد. او در نزد خود مقامهایی برای بالا رفتن دارد، پله ها و درجات دارد که این معنا در قرآن زیاد آمده است (آیات «رَفیعُ الدَّرجاتِ ذُوالْعَرْشِ ًّ<ref>سوره غافر، آیه 15.</ref> - هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَاللّهِ -<ref>سوره آل عمران، آیه ی 163. | «لِلْکافِرین لیس له دافع، مِنَ اللّهِ ذی المعارج» در اینجا در مورد خدا کلمه بسیار، بسیار پر معنایی آورده است «من الله ذی المعارج» (از ناحیه الله صاحب پله و درجات قرب). معرج از عروج است و به معنی محل عروج و بالا رفتن میباشد. او در نزد خود مقامهایی برای بالا رفتن دارد، پله ها و درجات دارد که این معنا در قرآن زیاد آمده است (آیات «رَفیعُ الدَّرجاتِ ذُوالْعَرْشِ ًّ<ref>سوره غافر، آیه 15.</ref> - هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَاللّهِ -<ref>سوره آل عمران، آیه ی 163. | ||
</ref> یرْفَعِ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ و الَّذینَ اُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ»<ref>سوره مجادله، آیه ی 11.</ref>. | </ref> یرْفَعِ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ و الَّذینَ اُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ»<ref>سوره مجادله، آیه ی 11.</ref>. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
غرضم این است که مراتب و معارج و درجات که گفته شد همین است یعنی مراتبی که انسان بالا میرود و هر چقدر برود بالا هم نهایت ندارد اینجور نیست که به یک حدی برسد و تمام شود بلکه تا بی نهایت و تا ابد که برود باز ظرفیت دارد.<ref>تفسیر سوره معراج، 12- 9.</ref> | غرضم این است که مراتب و معارج و درجات که گفته شد همین است یعنی مراتبی که انسان بالا میرود و هر چقدر برود بالا هم نهایت ندارد اینجور نیست که به یک حدی برسد و تمام شود بلکه تا بی نهایت و تا ابد که برود باز ظرفیت دارد.<ref>تفسیر سوره معراج، 12- 9.</ref> | ||
=اخلاص= | == اخلاص == | ||
خداشناسی خود به خود بر روی تمام شخصیت و روحیه و اخلاق و اعمال بشر اثر میگذارد. اندازه این تأثیر به درجه ایمان بستگی دارد. هر اندازه ایمان انسان قوی تر و شدیدتر باشد، نفوذ خداشناسی در وجود انسان بیشتر میگردد و شخصیت آدمی را بیشتر تحت سیطره خود قرار میدهد. | خداشناسی خود به خود بر روی تمام شخصیت و روحیه و اخلاق و اعمال بشر اثر میگذارد. اندازه این تأثیر به درجه ایمان بستگی دارد. هر اندازه ایمان انسان قوی تر و شدیدتر باشد، نفوذ خداشناسی در وجود انسان بیشتر میگردد و شخصیت آدمی را بیشتر تحت سیطره خود قرار میدهد. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
از قرآن مجید در مورد «اخلاص» نکته جالبی استفاده میشود و آن این که مخلص بودن «به کسر لام» غیر از مخلص بودن (به فتح لام) است. مخلص بودن (به کسر لام) یعنی در عمل اخلاص ورزیدن؛ عمل را پاک و خالص برای خدا انجام دادن. اما مخلص بودن (به فتح لام) یعنی پاک و خالص شده برای خدا. بدیهی است که پاک و خالص کردن عمل، چیزی است و پاک و خالص بودن به تمام وجود، چیز دیگر است.<ref> مجموعه ی آثار، 2، (مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی)، ص 135- 133. | از قرآن مجید در مورد «اخلاص» نکته جالبی استفاده میشود و آن این که مخلص بودن «به کسر لام» غیر از مخلص بودن (به فتح لام) است. مخلص بودن (به کسر لام) یعنی در عمل اخلاص ورزیدن؛ عمل را پاک و خالص برای خدا انجام دادن. اما مخلص بودن (به فتح لام) یعنی پاک و خالص شده برای خدا. بدیهی است که پاک و خالص کردن عمل، چیزی است و پاک و خالص بودن به تمام وجود، چیز دیگر است.<ref> مجموعه ی آثار، 2، (مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی)، ص 135- 133. | ||
</ref> | </ref> | ||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
== منابع == | == منابع == | ||
[https://qunoot.net/App/reads.item.php?showid=1206 برگرفته از سایت قنوت] | [https://qunoot.net/App/reads.item.php?showid=1206 برگرفته از سایت قنوت] | ||
[[رده:اصطلاحات | |||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] | |||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات دینی]] |