confirmed
۵٬۹۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
یعنی ما به ضرورت می دانیم کسی که قدرت بر انجام فعلی دارد اگر با داعی (انگیزه) همراه شود و مانعی در بین نباشد، به طور حتم آن فعل محقق خواهد شد.<ref>فخرالدین رازی، القضا و القدر، ص 31</ref> | یعنی ما به ضرورت می دانیم کسی که قدرت بر انجام فعلی دارد اگر با داعی (انگیزه) همراه شود و مانعی در بین نباشد، به طور حتم آن فعل محقق خواهد شد.<ref>فخرالدین رازی، القضا و القدر، ص 31</ref> | ||
وی در جای دیگر ادعای خود را به صراحت تکرار می کند | وی در جای دیگر ادعای خود را به صراحت تکرار می کند که:الْمُخْتَار عندنَا أَنّ عِنْد حُصُول الْقُدْرَة والداعية الْمَخْصُوصَة يجب الْفِعْل وعَلى هَذَا التَّقْدِير يكون العَبْد فَاعِلا على سَبِيل الْحَقِيقَة وَمَعَ ذَلِك فَتكون الْأَفْعَال بأسرها وَاقعَة بِقَضَاء الله تَعَالَى وَقدره.<ref>فخر الدین رازی، معالم اصول الدین، ص 85 و 86</ref>یعنی مختار ما این است که وقتی قدرت و داعی مخصوص با هم حاصل شود، فعل واجب می شود. بنا بر این تقدیر، عبد به طور حقیقی فاعل فعل خویش است، با این حال، خلق افعال به طور کلی تابع قضا و قدر الهی است. با توجه به اعتراف صریح فخر رازی نسبت به فاعلیت واقعی انسان، معلوم می شود که وی بر سر هیچ دو راهی ای قرار نمی گیرد که نتواند تصمیم بگیرد، زیرا به صراحت اعتراف می کند که پس از حصول قدرت همراه با داعی مخصوص فعل، آن را با قدرت و اراده خودش انجام می دهد. بنا بر این، آن چه انجام داده در واقع به خودش منسوب می شود. | ||
در تفسیر فخر رازی هم اختیار انسان در تعیین نوع فعل موثر است و هم فعل تابع قضا و قدر الهی است تفسیری که امامیه نیز در امر بین الامرین آن را لحاظ کرده اند. فخر رازی در تفسیر کسب به وجود فاعل های طولی در ایجاد فعل اعتراف می کند و آن را می پذیرد. <ref>ر ک، فخر الدین رازی، المباحث المشرقیه،ص 517</ref> | در تفسیر فخر رازی هم اختیار انسان در تعیین نوع فعل موثر است و هم فعل تابع قضا و قدر الهی است تفسیری که امامیه نیز در امر بین الامرین آن را لحاظ کرده اند. فخر رازی در تفسیر کسب به وجود فاعل های طولی در ایجاد فعل اعتراف می کند و آن را می پذیرد. <ref>ر ک، فخر الدین رازی، المباحث المشرقیه،ص 517</ref> | ||
شخصیت بعدی سعد الدین تفتازانی است. | شخصیت بعدی اشاعره، سعد الدین تفتازانی است.وی در باره افعال اختیاری انسان ها، پیرو نظریه کسب است، با این تفاوت که در تفسیر این نظریه اعتقادی فراخ تر از اشعری داردو معقتد است که بندگان قادرند که در حال اختیار افعال خود را انجام دهند و نسبت به آن مستحق ثواب و عقاب شوند. | ||
نوشته است: | نوشته است:«و للعباد أفعال اختيارية يثابون بها ان كانت طاعة و يعاقبون عليها ان كانت معصية، لا كما زعمت الجبرية من أنه لا فعل للعبد أصلا، و أن حركاته بمنزلة حركات الجمادات لا قدرة للعبد عليها و لا قصد و لا اختيار، و هذا باطل، لأنا نفرق بالضرورة بين حركة البطش و حركة الارتعاش، و نعلم أن الأول باختياره دون الثانى، و لأنه لو لم يكن للعبد فعل أصلا، لما صح تكليفه و لا ترتب استحقاق الثواب و العقاب على أفعاله و لا اسناد الأفعال التى تقتضى سابقية القصد و الاختيار إليه على سبيل الحقيقة. مثل صلى و صام و كتب، بخلاف مثل طال الغلام و اسود لونه و النصوص القطعية تنفى ذلك. كقوله تعالى: «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ سوره واقعه،آیه 24»و قوله تعالى: «فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ، وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر سوره سوره کهف، آیه 29ْ» الى غير ذلك. | ||
«و للعباد أفعال اختيارية يثابون بها ان كانت طاعة و يعاقبون عليها ان كانت معصية، لا كما زعمت الجبرية من أنه لا فعل للعبد أصلا، و أن حركاته بمنزلة حركات الجمادات لا قدرة للعبد عليها و لا قصد و لا اختيار، و هذا باطل، لأنا نفرق بالضرورة بين حركة البطش و حركة الارتعاش، و نعلم أن الأول باختياره دون الثانى، و لأنه لو لم يكن للعبد فعل أصلا، لما صح تكليفه و لا ترتب استحقاق الثواب و العقاب على أفعاله و لا اسناد الأفعال التى تقتضى سابقية القصد و الاختيار إليه على سبيل الحقيقة. مثل صلى و صام و كتب، بخلاف مثل طال الغلام و اسود لونه و النصوص القطعية تنفى ذلك. كقوله تعالى: «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ سوره واقعه،آیه 24»و قوله تعالى: «فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ، وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر سوره سوره کهف، آیه 29ْ» الى غير ذلك. | یعنی و برای بندگان افعالی اختیاری است که به واسطه آن ثواب می برند اگر آن فعل طاعت باشد و عقاب می شوند اگر آن فعل معصیت باشد. نه به آن چیزی که جبریه معتقدند که هیچ فعلی به عبد منتسب نیست و حرکاتش به منزله حرکات جمادات است که قدرت و قصد و اختیاری برای آن متصور نیست و البته این فرضیه باطل است. زیرا ما فرق میان حرکات اختیاری و اضطراری را متوجه می شویم. حرکات ارادی شامل هر حرکتی است که از اراده و اختیار انسان ناشی شود مثل افعال روزانه از جمله عبادات و حرکات اضطراری حرکاتی است که از اختیار انسان خارج است مثل حرکاتی که ناشی از ارتعاشات حاصل می شود و یا مثل سقوط از بلندی و... علاوه اگر معتقد باشیم که هیچ فعلی به عباد مستند نباشد، پس وجود احکام تکلیفی و ثواب و عقاب نیز بی معنا خواهد شد و البته افعالی چون نماز و روزه که اقتضای آن بر قصد و اختیار است با این فرض نمی تواند به طور واقعی به عبد مستند شود. اما موضوعاتی چون بلندی قامت یا سیاهی پوست در اختیار انسان نیست که بتواند با اراده و حرکت آن را تغییر دهد. با ملاحظه مطالب فوق مشاهده می کنیم که نصوص قطعی قرآن، انتساب فعل به انسان را واقعی می داند آن جا که می فرماید به آن چه انجام می دهند جزا داده می شوند و یا می فرماید کسی که (بعد از نشان دادن راه) بخواهد مومن یا کافر شود، مختار است. | ||
یعنی و برای بندگان افعالی اختیاری است که به واسطه آن ثواب می برند اگر طاعت باشد و عقاب می شوند اگر معصیت باشد. نه به آن چیزی که جبریه معتقدند که هیچ فعلی به عبد منتسب نیست و حرکاتش به منزله حرکات جمادات است که قدرت و قصد و اختیاری برای آن متصور نیست و البته این فرضیه باطل است. زیرا ما متوجه | |||
با این حال وی مشی کلی اشاعره در اعتقاد به توحید افعالی و دفاع متعصبانه از آن را می پذیرد و خدای متعال را مصدر همه افعال از خیر و شر می | با این حال وی مشی کلی اشاعره در اعتقاد به توحید افعالی و دفاع متعصبانه از آن را می پذیرد و خدای متعال را مصدر همه افعال از خیر و شر می داند و در اعتراض به معتزله می نویسد:«و الله تعالى خالق لأفعال العباد كلها من الكفر و الايمان و الطاعة و العصيان لا كما زعمت المعتزلة أن العبد خالق لأفعاله.<ref>تفتازانی سعد الدین، شرح العقائد النسفية، ص 54</ref> | ||
یعنی خدای متعال خالق تمامی افعال بندگانش است، چه کفر باشد یا ایمان، چه طاعت باشد یا عصیان، نه آن گونه است که معتزله گمان می کنند که عبد خالق افعال خویش است و حال آن که جز خدا هیچ موجود دیگری خالق فعل نیست، چه آن فعل طاعت باشد یا عصیان؛ اما صورت اصلی اش را خدا خلق می کند.با این حال وی حقیقت کسب را نام معلوم می داند و می نویسد:أثر تعلق القدرة الحادثة كسبا و إن لم يعرف حقيقته.<ref>تفتازانی سعد الدین، شرح المقاصد، ج 4، ص225</ref> یعنی افعالی که متعلق قدرت حادثه است، کسب نامیده می شود اگر چه حقیقت کسب معلوم نیست. | یعنی خدای متعال خالق تمامی افعال بندگانش است، چه کفر باشد یا ایمان، چه طاعت باشد یا عصیان، نه آن گونه است که معتزله گمان می کنند که عبد خالق افعال خویش است و حال آن که جز خدا هیچ موجود دیگری خالق فعل نیست، چه آن فعل طاعت باشد یا عصیان؛ اما صورت اصلی اش را خدا خلق می کند | ||
تفتازانی د.با این حال وی حقیقت کسب را نام معلوم می داند و می نویسد:أثر تعلق القدرة الحادثة كسبا و إن لم يعرف حقيقته.<ref>تفتازانی سعد الدین، شرح المقاصد، ج 4، ص225</ref> یعنی افعالی که متعلق قدرت حادثه است، کسب نامیده می شود اگر چه حقیقت کسب معلوم نیست. | |||