confirmed، مدیران
۳۷٬۴۵۷
ویرایش
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
== شرکت مصعب در جهاد == | == شرکت مصعب در جهاد == | ||
وقتی در سال دوم هجری، خداوند به پیامبرش بر جهاد دستور داد، نخستین جنگی که میان مسلمانان و کفار در گرفت، جنگ بدر بود. مصعب بن عمیر در این جنگ شرکت داشت و پرچم مسلمانان در جناح راست به دست او بود. | وقتی در سال دوم هجری، خداوند به پیامبرش بر جهاد دستور داد، نخستین جنگی که میان مسلمانان و کفار در گرفت، جنگ بدر بود. مصعب بن عمیر در این جنگ شرکت داشت و پرچم مسلمانان در جناح راست به دست او بود. | ||
می گویند روزی رسول خدا(صلی الله علیه) به مصعب فرمود: «اگر یکی از افراد خانواده ات در دست تو اسیر شوند، چه خواهی کرد؟ آیا گرفتار احساسات خواهی شد و بر او ترحم خواهی کرد؟» عرض کرد: «ای رسول خدا، در راه خدا هرگز اسیر احساسات نخواهم شد؛ حتی اگر با پدر و مادرم روبه رو شوم». | می گویند روزی رسول خدا (صلی الله علیه) به مصعب فرمود: «اگر یکی از افراد خانواده ات در دست تو اسیر شوند، چه خواهی کرد؟ آیا گرفتار احساسات خواهی شد و بر او ترحم خواهی کرد؟» عرض کرد: «ای رسول خدا، در راه خدا هرگز اسیر احساسات نخواهم شد؛ حتی اگر با پدر و مادرم روبه رو شوم». | ||
وقتی رسول اکرم(صلی الله علیه) برای جنگ بدر فرمان بسیج داد، مسلمانان گرد آمدند و به راه افتادند. دو سپاه در برابر هم ایستادند و جنگ آغاز شد. در میانه جنگ، زراره، پسر عمیر و برادر مصعب که پرچم دار مشرکان بود، به دست مسلمانان اسیر شد. پس از پایان جنگ، گروهی نزد مصعب آمدند و از او خواستند واسطه شود تا مسلمانان برادرش را آزاد سازند. آنان به او گفتند: «ای مصعب، زراره برادر توست. با او مدارا کن و به وی سخت نگیر. به خاطر مادرت او را آزاد کن». مصعب در پاسخ گفت: «دستور دادهام دستهای او را محکم ببندند تا از مادرش که زن ثروتمندی است، در مقابل آزادیاش فدیه بگیرند». خویشاوندان زراره به ناچار چهل هزار درهم [[فدیه]] به مسلمانان پرداختند و زراره را آزاد کردند. وقتی رسول خدا(صلی الله علیه) از ماجرا با خبر شد، بر شانه وی دست گذاشت و از خداوند برایش موفقیت آرزو کرد. برخی راویان گفتهاند وقتی مصعب به هم رزمانش دستور داد دستان برادرش را محکم ببندند، زراره به وی گفت: «ای برادر، این سفارش توست که مرا محکم ببندند و از من فدیه بگیرند؟» مصعب به او پاسخ داد: «برادر من، این مرد انصاری است که تو را اسیر کرده است، نه من». | وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه) برای جنگ بدر فرمان بسیج داد، مسلمانان گرد آمدند و به راه افتادند. دو سپاه در برابر هم ایستادند و جنگ آغاز شد. در میانه جنگ، زراره، پسر عمیر و برادر مصعب که پرچم دار [[شرک|مشرکان]] بود، به دست مسلمانان اسیر شد. پس از پایان جنگ، گروهی نزد مصعب آمدند و از او خواستند واسطه شود تا مسلمانان برادرش را آزاد سازند. آنان به او گفتند: «ای مصعب، زراره برادر توست. با او مدارا کن و به وی سخت نگیر. به خاطر مادرت او را آزاد کن». مصعب در پاسخ گفت: «دستور دادهام دستهای او را محکم ببندند تا از مادرش که زن ثروتمندی است، در مقابل آزادیاش فدیه بگیرند». خویشاوندان زراره به ناچار چهل هزار درهم [[فدیه]] به مسلمانان پرداختند و زراره را آزاد کردند. وقتی رسول خدا (صلی الله علیه) از ماجرا با خبر شد، بر شانه وی دست گذاشت و از خداوند برایش موفقیت آرزو کرد. برخی راویان گفتهاند وقتی مصعب به هم رزمانش دستور داد دستان برادرش را محکم ببندند، زراره به وی گفت: «ای برادر، این سفارش توست که مرا محکم ببندند و از من فدیه بگیرند؟» مصعب به او پاسخ داد: «برادر من، این مرد انصاری است که تو را اسیر کرده است، نه من». | ||
== شهادت مصعب در جنگ احد == | == شهادت مصعب در جنگ احد == |