confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
=== شهادت هانی === | === شهادت هانی === | ||
پس از شهادت مسلم بن عقیل، عبیدالله بن زیاد با خیالی آسوده اراده کرد تا هانی را به قتل برساند. در این بین [[محمد بن اشعث]] هر چه وساطت کرد و جایگاه ویژه او در میان قبیلهاش را یادآور شد، موثر واقع نشد. عبیدالله دستور داد تا هانی را در بازار شهر، محلی که گوسفندان را خرید و فروش میکردند، ببرند و گردنش را بزنند. | پس از شهادت مسلم بن عقیل، عبیدالله بن زیاد با خیالی آسوده اراده کرد تا هانی را به قتل برساند. در این بین [[محمد بن اشعث]] هر چه وساطت کرد و جایگاه ویژه او در میان قبیلهاش را یادآور شد، موثر واقع نشد. عبیدالله دستور داد تا هانی را در بازار شهر، محلی که گوسفندان را خرید و فروش میکردند، ببرند و گردنش را بزنند. | ||
هنگامی که، هانی را برای اجرای حکم میبردند، پیوسته دوستان و هوادارانش را به یاری میطلبید و فریاد میزد: ای قبیله مذحج! کجایید من یاوری از قبیله مذحج ندارم. | هنگامی که، هانی را برای اجرای حکم میبردند، پیوسته دوستان و هوادارانش را به یاری میطلبید و فریاد میزد: ای قبیله مذحج! کجایید من یاوری از قبیله مذحج ندارم. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۵: | ||
عـبـداللّه بـن زبـیـر اسـدى در مـرثـیـه مـسـلم و هانى اشعار زیر را سروده است. به نقلى فرزدق سروده و عبدالله بن زبیر آن را نقل کرده است: | عـبـداللّه بـن زبـیـر اسـدى در مـرثـیـه مـسـلم و هانى اشعار زیر را سروده است. به نقلى فرزدق سروده و عبدالله بن زبیر آن را نقل کرده است: | ||
{{شعر}}{{ب |ان کنت لا تدرین ما الموت فانظرى الى هانی فى السوق و ابن عقیل |الى بطل قد هشم السیف وجهه و آخر یهوى من طمار قتیل}}{{پایان شعر}}<ref> شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص 64 و الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر؛ پیشین، ج 5، ص 380 و الدینورى، ابو حنیفه احمد بن داود؛ پیشین، ص 242.</ref>. | {{شعر}}{{ب |ان کنت لا تدرین ما الموت فانظرى |الى هانی فى السوق و ابن عقیل }}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}}{{ب |الى بطل قد هشم السیف وجهه و آخر |یهوى من طمار قتیل}}{{پایان شعر}}<ref> شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص 64 و الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر؛ پیشین، ج 5، ص 380 و الدینورى، ابو حنیفه احمد بن داود؛ پیشین، ص 242.</ref>. | |||
اگر نمىدانى مرگ چیست به هانى و پسر عقیل در بازار بنگر. بـه دلاورى که شمشیر بینى او را در هم شکسته است و به دلاورى دیگر که از بلندى در حالى که کشته شده به خاک افتاده است. پس از شهادت حضرت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، عبیدالله بن زیاد سر مطهر آن دو را به همراه نامهای به نزد یزید بن معاویه فرستاد. در قسمتی از این نامه آمده است: مسلم به خانه هانی پناهنده شد و من به وسیله جاسوسان و مردمانی که به نزد او فرستادم، آنان را اغفال نمودم و به مکر و حیله، آن دو را از خانه بیرون آوردم و گردن هر دو را زدم و سرهای آن دو را نزد تو فرستادم<ref>شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص 65 و با این که عبید الله ابن زیاد حاکم کوفه شخصیتهای دیگری رادر کوفه به شهادت رساند ولی از میان شهدا تنها سرهای مسلم بن عقیل وهانی بن عروه را برای یزید بن معاویه فرستاد. که این حاکی از آن است که این دو از مهمترین شخصیتهای حرکت انقلابی در کوفه و شهدای پیشاهنگ نهضت حسینی (علیهالسلام) بودند.</ref>. | اگر نمىدانى مرگ چیست به هانى و پسر عقیل در بازار بنگر. بـه دلاورى که شمشیر بینى او را در هم شکسته است و به دلاورى دیگر که از بلندى در حالى که کشته شده به خاک افتاده است. پس از شهادت حضرت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، عبیدالله بن زیاد سر مطهر آن دو را به همراه نامهای به نزد یزید بن معاویه فرستاد. در قسمتی از این نامه آمده است: مسلم به خانه هانی پناهنده شد و من به وسیله جاسوسان و مردمانی که به نزد او فرستادم، آنان را اغفال نمودم و به مکر و حیله، آن دو را از خانه بیرون آوردم و گردن هر دو را زدم و سرهای آن دو را نزد تو فرستادم<ref>شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص 65 و با این که عبید الله ابن زیاد حاکم کوفه شخصیتهای دیگری رادر کوفه به شهادت رساند ولی از میان شهدا تنها سرهای مسلم بن عقیل وهانی بن عروه را برای یزید بن معاویه فرستاد. که این حاکی از آن است که این دو از مهمترین شخصیتهای حرکت انقلابی در کوفه و شهدای پیشاهنگ نهضت حسینی (علیهالسلام) بودند.</ref>. | ||