confirmed، مدیران
۳۷٬۳۵۲
ویرایش
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
میان نگاه [[دین]] مقدس اسلام و فلسفه الهی و نگاه مکاتب مادی در حوزه مسائل انسانشناسی، تفاوت مبنا وجود دارد. این تفاوت مبنا سبب میشود که نگاه و تعریف ما از مفاهیمی همچون شفا، سلامت، درمان و امثال آن متفاوت باشد. | میان نگاه [[دین]] مقدس اسلام و فلسفه الهی و نگاه مکاتب مادی در حوزه مسائل انسانشناسی، تفاوت مبنا وجود دارد. این تفاوت مبنا سبب میشود که نگاه و تعریف ما از مفاهیمی همچون شفا، سلامت، درمان و امثال آن متفاوت باشد. | ||
طبیبی ادعا میکند که من همه بیماریهای مربوط به کلیه را درمان میکنم. فردی به او مراجعه کند و کلیه وی درمان میشود. ولی کبد او | طبیبی ادعا میکند که من همه بیماریهای مربوط به کلیه را درمان میکنم. فردی به او مراجعه کند و کلیه وی درمان میشود. ولی کبد او عارضههای بدتری پیدا کند. آیا میتوان گفت که این بیمار شفا پیدا کرده است؟ | ||
از آنجایی که انسان مجموعه ای از اعضاء و جوارح است، اگر بخشی از آن درمان شود ولی بخش دیگری با مشکل بزرگتری مواجه گردد، | از آنجایی که انسان مجموعه ای از اعضاء و جوارح است، اگر بخشی از آن درمان شود ولی بخش دیگری با مشکل بزرگتری مواجه گردد، هیچگاه نمیگوییم این بیمار شفا پیدا کرد بلکه میگوییم که نوع بیماریاش تغییر پیدا کرد. | ||
زمانی میگوییم که این بیمار شفا پیدا کرد که یا تمام اعضاء و جوارح او سالم باشند یا | زمانی میگوییم که این بیمار شفا پیدا کرد که یا تمام اعضاء و جوارح او سالم باشند یا اینکه وقتی برآیند بیماری جدید را با سلامت اعضاء دیگر میسنجیم، در مجموع از میزان بیماری کاسته شده باشد. وقتی بیماری کاسته شده باشد، به همان میزان، سخن از درمان و شفا قابل طرح است. این یک استعمال و قضاوت عرفی و طبیعی است. | ||
جریان طب موجود و | جریان طب موجود و همچنین عموم مردم، انسان را صرفا یک مجموعه مادی تلقی کرده و در نتیجه، درمان و شفا و بیماری را در همین حوزه تفسیر میکنند. اما فلسفه الهی با براهین عقلی ثابت میکند که انسان موجودی مرکب از یک لایه جسمی و یک لایه مجرد است. لایهای که به واسطه حواس پنچگانه مورد ادراک قرار نمیگیرد. ادیان الهی نیز به شدت به این مسئله پرداخته و تاکید دارند که حقیقت انسان، همان لایه ای است که از محدوده رادار قوای حسی انسان خارج است. | ||
اگر فهمیدیم که انسان، مجموعهای مرکب از جسم و روح است، طبیعتا میفهمیم که مصداق شفا در این نگاه متفاوت است. شفا یعنی مجموعهای مرکب از جسم و روح به سمت سلامت میل پیدا کند. در این نگاه، اگر کسی بخواهد شفا کامل و صددرصد پیدا کند، شفای کامل به این معنی است که جسم و روح وی در بهترین حالت قرار بگیرد. اما اگر بیماری شرایطی داشته باشد که وقتی ابعاد جسمی او درمان شود، ابعاد روحی او آسیب ببیند یا بالعکس، طبیعتا چنین بیماری صددرصد قابل شفا نیست. این بیماری زمانی خوب میشود که درجهای به سلامتی نزدیک شود. | اگر فهمیدیم که انسان، مجموعهای مرکب از جسم و روح است، طبیعتا میفهمیم که مصداق شفا در این نگاه متفاوت است. شفا یعنی مجموعهای مرکب از جسم و روح به سمت سلامت میل پیدا کند. در این نگاه، اگر کسی بخواهد شفا کامل و صددرصد پیدا کند، شفای کامل به این معنی است که جسم و روح وی در بهترین حالت قرار بگیرد. اما اگر بیماری شرایطی داشته باشد که وقتی ابعاد جسمی او درمان شود، ابعاد روحی او آسیب ببیند یا بالعکس، طبیعتا چنین بیماری صددرصد قابل شفا نیست. این بیماری زمانی خوب میشود که درجهای به سلامتی نزدیک شود. | ||
اگر در [[دین اسلام]] سخن از شفا و شفابخشی میشود، منظور شفا دادن انسان به حسب قابلیتی است که دارد نه شفا صددرصد و از همه جهت. اصولی تکوینی در عالم حاکم است که سبب میشود هر شخصی از همه جهت شفا نگیرد. زیرا در جای خود ثابت شده که رشد معنوی همواره در گرو برخی مشکلات و مصائب ظاهری است. پس امکان ندارد که کسی از جهت مادی و ظاهری و از همه ابعاد، در رفاه و راحتی باشد. در روایت آمده است: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَثَلُ الْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ خَامَةِ الزَّرْعِ تُكْفِئُهَا الرِّيَاحُ كَذَا وَ كَذَا وَ كَذَلِكَ الْمُؤْمِنُ تُكْفِئُهُ الْأَوْجَاعُ وَ الْأَمْرَاض<ref>الکافی، جلد 2، صفحه 258.</ref>. | اگر در [[دین اسلام]] سخن از شفا و شفابخشی میشود، منظور شفا دادن انسان به حسب قابلیتی است که دارد نه شفا صددرصد و از همه جهت. اصولی تکوینی در عالم حاکم است که سبب میشود هر شخصی از همه جهت شفا نگیرد. زیرا در جای خود ثابت شده که رشد معنوی همواره در گرو برخی مشکلات و مصائب ظاهری است. پس امکان ندارد که کسی از جهت مادی و ظاهری و از همه ابعاد، در رفاه و راحتی باشد. در روایت آمده است: | ||
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَثَلُ الْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ خَامَةِ الزَّرْعِ تُكْفِئُهَا الرِّيَاحُ كَذَا وَ كَذَا وَ كَذَلِكَ الْمُؤْمِنُ تُكْفِئُهُ الْأَوْجَاعُ وَ الْأَمْرَاض<ref>الکافی، جلد 2، صفحه 258.</ref>. | |||
و نیز آمده است: أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يُبْتَلَی الْمُؤْمِنُ بِالْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ أَشْبَاهِ هَذَا قَالَ فَقَالَ وَ هَلْ كُتِبَ الْبَلَاءُ إِلَّا عَلَی الْمُؤْمِنِ<ref>همان.</ref>. | و نیز آمده است: أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يُبْتَلَی الْمُؤْمِنُ بِالْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ أَشْبَاهِ هَذَا قَالَ فَقَالَ وَ هَلْ كُتِبَ الْبَلَاءُ إِلَّا عَلَی الْمُؤْمِنِ<ref>همان.</ref>. |