confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''آیه اولیالامر (آیه اطاعت)''' آیهای ست که در آن خداوند متعال فرموده یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِـیعُوا اللّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیءٍفَرُدُّوهُ إِلی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ ذ لِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً<ref>نساء، ۵۹)</ref>: ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا و رسول و اولیالامر اطاعت کنید و اگر در چیزی کارتان به نزاع کشید به حکم خدا و [[رسول خدا|رسول]] باز گردید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. این برایتان بهتر و خوشفرجامتر خواهد بود. . این آیه اطاعت یا آیه اولیالامر است. این آیه از آیاتی است که شیعه برای اثبات امامت علی به آن استدلال کرده است: | '''آیه اولیالامر (آیه اطاعت)''' آیهای ست که در آن خداوند متعال فرموده یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِـیعُوا اللّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیءٍفَرُدُّوهُ إِلی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ ذ لِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً<ref>نساء، ۵۹)</ref>: ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا و رسول و اولیالامر اطاعت کنید و اگر در چیزی کارتان به نزاع کشید به حکم خدا و [[رسول خدا|رسول]] باز گردید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. این برایتان بهتر و خوشفرجامتر خواهد بود. . این آیه اطاعت یا آیه اولیالامر است. این آیه از آیاتی است که شیعه برای اثبات امامت علی(علیهالسلام) به آن استدلال کرده است: | ||
== تفسیر آیه اولیالامر == | == تفسیر آیه اولیالامر == | ||
قبل از بیان تقریر استدلال به آیه یاد شده و باتوجهبه شبهاتی که بر آن وارد کردهاند، ارائه توضیحات زیر درباره آیه لازم است:<br> | قبل از بیان تقریر استدلال به آیه یاد شده و باتوجهبه شبهاتی که بر آن وارد کردهاند، ارائه توضیحات زیر درباره آیه لازم است:<br> | ||
۱- اگرچه جمله اطیعوا الله و اطیعوا الرسول اساس همه ادیان آسمانی است، ولی در این آیه باتوجه به تفریغ جمله فان تنازعتم فی شیء بهعنوان مقدمه برای آمادهکردن مسلمانان برای رجوع به خدا و رسول در موارد اختلاف مطرح است، چنانکه همین نکته را در آیات بعد نیز تکرار میکند؛ | ۱- اگرچه جمله اطیعوا الله و اطیعوا الرسول اساس همه ادیان آسمانی است، ولی در این آیه باتوجه به تفریغ جمله فان تنازعتم فی شیء بهعنوان مقدمه برای آمادهکردن مسلمانان برای رجوع به خدا و رسول در موارد اختلاف مطرح است، چنانکه همین نکته را در آیات بعد نیز تکرار میکند؛ | ||
أَلَمْ تَرَ إِلی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ <ref>نساء، ۶۰</ref>آیا نمینگری به کسانی که به گمان خود به آنچه به سوی تو نازل شده است، ادعای ایمان دارند. | * أَلَمْ تَرَ إِلی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ <ref>نساء، ۶۰</ref>آیا نمینگری به کسانی که به گمان خود به آنچه به سوی تو نازل شده است، ادعای ایمان دارند. | ||
وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِـیُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ <ref>نساء، ۶۴</ref>و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر این که مردم به دستور خداوند از آنان پیروی کنند. فَلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِـیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ <ref>نساء، ۶۵</ref> نه چنین نیست، قسم به پروردگار تو اینان به حقیقت ایمان نمیآورند مگر این که برای حل تمام اختلافات بین خود به تو مراجعه کنند. | * وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِـیُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ <ref>نساء، ۶۴</ref>و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر این که مردم به دستور خداوند از آنان پیروی کنند. | ||
* فَلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِـیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ <ref>نساء، ۶۵</ref> نه چنین نیست، قسم به پروردگار تو اینان به حقیقت ایمان نمیآورند مگر این که برای حل تمام اختلافات بین خود به تو مراجعه کنند. | |||
این آیات و آیات همانند آن نیز میرساند که مسلمانان باید برای حل اختلافات خود، به خدا و رسول خدا رویآورند و به داوری آن حضرت رضایت داده و از حکمی که آن حضرت صادر میکند، دلگیر نشوند.<br> | این آیات و آیات همانند آن نیز میرساند که مسلمانان باید برای حل اختلافات خود، به خدا و رسول خدا رویآورند و به داوری آن حضرت رضایت داده و از حکمی که آن حضرت صادر میکند، دلگیر نشوند.<br> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۶: | ||
وَأَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَـیِّنَ لِلنّاسِ ما نُـزِّلَ إِلَیْهِمْ <ref>نحل، ۴۴</ref>قرآن را بر تو نازل کردیم تا بر امت آنچه را که فرستاده شده است، بیان کنی.<br> | وَأَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَـیِّنَ لِلنّاسِ ما نُـزِّلَ إِلَیْهِمْ <ref>نحل، ۴۴</ref>قرآن را بر تو نازل کردیم تا بر امت آنچه را که فرستاده شده است، بیان کنی.<br> | ||
ب – یکی از وظایفی که خداوند در آیات قرآن به رسول خدا واگذار کرده است، قضاوت در مسائل اختلافی بین مردم بر اساس تشخیص خود | ب – یکی از وظایفی که خداوند در آیات قرآن به رسول خدا واگذار کرده است، قضاوت در مسائل اختلافی بین مردم بر اساس تشخیص خود اوست؛لِتَحْکُمَ بَیْنَالنّاسِ بِما أَراکَ اللّهُ <ref>نساء، ۱۰۵</ref>گرچه این حکم بر اساس ظواهر قوانین قضا بود، ولی مردم موظفاند از پیامبر اطاعت کنند. باتوجهبه آیه یاد شده حاکمیت بین مردم به رسول خدا سپرده شده است؛ زیرا آنچه پیامبر میگوید و بدان حکم میکند و آنچه در تبیین احکام خدا بیان میکند، معلوماتی است که خداوند در اختیار او گذاشته است؛ وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی <ref>نجم، ۳-۵</ref><br> | ||
بدین ترتیب سنت پیامبر یعنی گفتار، رفتار و تأیید رسول خدا حجت میشود و تفکیک بین کتاب خدا و سنت رسول خدا در حجیت جایز نیست و آنان که شعار «حسبنا کتابالله» را در روزهای پایانی عمر رسول خدا مطرح کرده بودند، شعاری انحرافی و خلاف کتاب خدا و سنت رسول خدا بود، چنان که آن حضرت چنین تفکیکی را پیش بینی میکرد. | بدین ترتیب سنت پیامبر یعنی گفتار، رفتار و تأیید رسول خدا حجت میشود و تفکیک بین کتاب خدا و سنت رسول خدا در حجیت جایز نیست و آنان که شعار «حسبنا کتابالله» را در روزهای پایانی عمر رسول خدا مطرح کرده بودند، شعاری انحرافی و خلاف کتاب خدا و سنت رسول خدا بود، چنان که آن حضرت چنین تفکیکی را پیش بینی میکرد. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
با این که آیه باید شأن نزول خود را شامل شود، شأن نزولهایی که در تفاسیر اهلسنت درباره آیات نقل کردهاند، گاه بهقدری متناقض است که با محتوای آیه در تعارض است. | با این که آیه باید شأن نزول خود را شامل شود، شأن نزولهایی که در تفاسیر اهلسنت درباره آیات نقل کردهاند، گاه بهقدری متناقض است که با محتوای آیه در تعارض است. | ||
حال در آیه موردبحث در منابع شیعه شأن نزول خاصی ذکر نشده و آیه مطلق است، ولی در منابع اهلسنت آمده است: | حال در آیه موردبحث در منابع شیعه شأن نزول خاصی ذکر نشده و آیه مطلق است، ولی در منابع اهلسنت آمده است: | ||
انزلت فی عبدالله بن حذافه بن قیس اذ بعثه النبی فی سریّه | انزلت فی عبدالله بن حذافه بن قیس اذ بعثه النبی فی سریّه<ref>صحیح، البخاری، جزء ۵؛ کتاب التفسیر، ص ۱۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۰</ref>آیه درباره عبدالله بن حذافه نازل شده است که رسول خدا او را بهعنوان فرمانده یک گروه نظامی اعزام کرده بود. | ||
آیه درباره عبدالله بن حذافه نازل شده است که رسول خدا او را بهعنوان فرمانده یک گروه نظامی اعزام کرده بود. | |||
حال به قصه اعزام «عبداللّه» توجه کنید: | حال به قصه اعزام «عبداللّه» توجه کنید: | ||
انّ رسولالله امّره علی سریّه فامرهم ان یجمعوا حطبا و یوقدوا نارا، فلمّا اوقدوها امرهم بالتقحم فیها، فقال لهم: الم یامرکم رسولالله بطاعتی و قال من اطاع امیری فقد اطاعنی؟ فقالوا: ما آمنا بالله و اتبعنا رسوله الاّ لننجوا من النار، فصوّب رسولالله فعلهم و قال: لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۰</ref> | انّ رسولالله امّره علی سریّه فامرهم ان یجمعوا حطبا و یوقدوا نارا، فلمّا اوقدوها امرهم بالتقحم فیها، فقال لهم: الم یامرکم رسولالله بطاعتی و قال من اطاع امیری فقد اطاعنی؟ فقالوا: ما آمنا بالله و اتبعنا رسوله الاّ لننجوا من النار، فصوّب رسولالله فعلهم و قال: لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۰</ref> | ||
رسول خدا عبدالله را به فرماندهی سپاهی منصوب کرد. او نیز پس از خروج از شهر به آنان دستور داد هیزم جمع کنند و آتشی برافروزند. | رسول خدا عبدالله را به فرماندهی سپاهی منصوب کرد. او نیز پس از خروج از شهر به آنان دستور داد هیزم جمع کنند و آتشی برافروزند. پس از برافروختن آتش به آنان دستور داد که همگی وارد آتش شوند و به آنان گفت: مگر نه این است که رسول خدا به شما دستور داده است از من اطاعت کنید و همچنین فرموده است هر کس از فرمانده منصوب من اطاعت کند، از من اطاعت کرده است. | ||
پس از برافروختن آتش به آنان دستور داد که همگی وارد آتش شوند و به آنان گفت: مگر نه این است که رسول خدا به شما دستور داده است از من اطاعت کنید و همچنین فرموده است هر کس از فرمانده منصوب من اطاعت کند، از من اطاعت کرده است. | |||
آنان از عبدالله اطاعت نکرده به او گفتند: ما به خدا و رسول خدا ایمان آوردهایم که از آتش نجات پیدا کنیم و برگشتند و رسول خدا رفتار سپاه را تأیید کرد و فرمود: دستور هیچ مخلوقی را که [متضمن] معصیت خداست، نباید اطاعت کرد. | آنان از عبدالله اطاعت نکرده به او گفتند: ما به خدا و رسول خدا ایمان آوردهایم که از آتش نجات پیدا کنیم و برگشتند و رسول خدا رفتار سپاه را تأیید کرد و فرمود: دستور هیچ مخلوقی را که [متضمن] معصیت خداست، نباید اطاعت کرد. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۱: | ||
عده ای بر این باورند که «اولیالامر انّهم اصحاب محمّد خاصّه»؛<ref>همان، ج ۵، ص ۲۵۹</ref> مقصود از «اولیالامر» اصحاب محمد هستند». | عده ای بر این باورند که «اولیالامر انّهم اصحاب محمّد خاصّه»؛<ref>همان، ج ۵، ص ۲۵۹</ref> مقصود از «اولیالامر» اصحاب محمد هستند». | ||
===== نقد ===== | ===== نقد ===== | ||
الف – پیشتر بیان شد که از آیه موردبحث عصمت اولیالامر استفاده میشود، درحالیکه در بین امت اسلامی هیچکس برای همه اصحاب رسول خدا عصمت قائل نیست، تا اطاعت از آنان واجب باشد.<br> | # الف – پیشتر بیان شد که از آیه موردبحث عصمت اولیالامر استفاده میشود، درحالیکه در بین امت اسلامی هیچکس برای همه اصحاب رسول خدا عصمت قائل نیست، تا اطاعت از آنان واجب باشد.<br> | ||
# ب – اصحاب رسول خدا چنین شأنی برای خود قائل نبودند که مصداق آیه ما هستیم.<br> | |||
ب – اصحاب رسول خدا چنین شأنی برای خود قائل نبودند که مصداق آیه ما هستیم.<br> | # ج – گرچه در برخی از آیات و روایات از جمعی از اصحاب رسول خدا بسیار تجلیل شده است و آن تجلیلها نیز واقعی است، ولی باتوجهبه تعریفی که اهلسنت درباره صحابه دارند، بررسی مجموع آیات و روایات درباره صحابه بیانگر این است که عدهای از صحابه در عصر خود حضرت رسول خدا و عدهای بعد از آن حضرت مرتد شدهاند؛ برخی از آنان مریضدلان بودهاند؛ عدهای از آنان در زمره منافقان پنهان و عدهای از منافقان آشکار و شماری از آنان، همکاران و جاسوسان دشمن بودهاند و عدهای از دستورات آن حضرت تخلف میکردند و….<br> | ||
ج – گرچه در برخی از آیات و روایات از جمعی از اصحاب رسول خدا بسیار تجلیل شده است و آن تجلیلها نیز واقعی است، ولی باتوجهبه تعریفی که اهلسنت درباره صحابه دارند، بررسی مجموع آیات و روایات درباره صحابه بیانگر این است که عدهای از صحابه در عصر خود حضرت رسول خدا و عدهای بعد از آن حضرت مرتد شدهاند؛ برخی از آنان مریضدلان بودهاند؛ عدهای از آنان در زمره منافقان پنهان و عدهای از منافقان آشکار و شماری از آنان، همکاران و جاسوسان دشمن بودهاند و عدهای از دستورات آن حضرت تخلف میکردند و….<br> | |||
تاریخ اسلام، چه در عصر رسول خدا و چه بعد از آن تا زمانی که آنان زنده بودند، از تخلفات آنان از احکام اسلام حکایت میکند.<br> | تاریخ اسلام، چه در عصر رسول خدا و چه بعد از آن تا زمانی که آنان زنده بودند، از تخلفات آنان از احکام اسلام حکایت میکند.<br> | ||
۱ – انس بن مالک:<br>وی از تخلفات و تغییراتی که اصحاب در احکام اسلامی به وجود آوردهاند، چنین یاد میکند: | ۱ – انس بن مالک:<br>وی از تخلفات و تغییراتی که اصحاب در احکام اسلامی به وجود آوردهاند، چنین یاد میکند: | ||
«سمعت ابا عمران الجونی یقول سمعت انس بن مالک یقول: ما اعرف شیئا الیوم ممّا کنّا علیه علی عهد | «سمعت ابا عمران الجونی یقول سمعت انس بن مالک یقول: ما اعرف شیئا الیوم ممّا کنّا علیه علی عهد رسولالله. قال: قلنا له: فاین الصلاه؟ قال: او لم تصنعوا فی الصلاه ما قد علمتم<ref>مسند، احمد بن حنبل، ج ۳، ص ۵۳۵، حدیث ۱۱۵۶۶)</ref> ابو عمران جونی میگوید: شنیدم انس بن مالک میگفت: آنچه در عصر رسول خدا انجام میدادیم امروز خبری از آن نیست! | ||
ابو عمران جونی میگوید: شنیدم انس بن مالک میگفت: آنچه در عصر رسول خدا انجام میدادیم امروز خبری از آن نیست! | |||
به او گفتیم: نماز که هست؟ | به او گفتیم: نماز که هست؟ | ||
گفت: شما میدانید در نماز چه تغییراتی دادهاید!<br> | گفت: شما میدانید در نماز چه تغییراتی دادهاید!<br> | ||
خط ۸۱: | خط ۷۵: | ||
====۲– ابوبکر و عمر:==== | ====۲– ابوبکر و عمر:==== | ||
عده ای از اهل تسنن بر این باورند که: | عده ای از اهل تسنن بر این باورند که: | ||
«آنها اشاره الی ابیبکر و عمر رضی الله عنهما | «آنها اشاره الی ابیبکر و عمر رضی الله عنهما خاصّه»<ref>تفسیر، قرطبی، ج ۵، ص ۲۵۹</ref> مقصود از اولیالامر ابوبکر و عمر هستند! | ||
مقصود از اولیالامر ابوبکر و عمر هستند! | |||
===== نقد ===== | ===== نقد ===== | ||
ابتدا رأی یاد شده درباره ابوبکر را به نقد میکشیم:<br> | ابتدا رأی یاد شده درباره ابوبکر را به نقد میکشیم:<br> | ||
خط ۸۹: | خط ۸۲: | ||
ب – ابوبکر نهتنها ادعای عصمت نداشت، بلکه خودش را از بقیه مردم هم ضعیفتر میدانست؛ بهگونهای که نمیتواند حکومت را بر اساس دین اداره کند و از آنان تقاضا میکرد تا هرکجا که بر خلاف دین رفتار کرد، او را هدایت کنند و بهصراحت در حضور اصحاب رسول خدا گفت: من شیطانی دارم که متعرض من میشود و وقتی نزد من آمد، از من دوری کنید. به این کلمات توجه کنید: | ب – ابوبکر نهتنها ادعای عصمت نداشت، بلکه خودش را از بقیه مردم هم ضعیفتر میدانست؛ بهگونهای که نمیتواند حکومت را بر اساس دین اداره کند و از آنان تقاضا میکرد تا هرکجا که بر خلاف دین رفتار کرد، او را هدایت کنند و بهصراحت در حضور اصحاب رسول خدا گفت: من شیطانی دارم که متعرض من میشود و وقتی نزد من آمد، از من دوری کنید. به این کلمات توجه کنید: | ||
«ایها الناس فانّی قد ولیّت علیکم و لست بخیرکم، فان احسنت فاعینونی و ان اسأت فقوّمونی… اطیعونی ما اطعت الله و رسوله، فاذا عصیت الله و رسوله، فلا طاعه لی علیکم… و انّ لی شیطانا یعترینی، فاذا اتانی فاجتنبونی.» <ref>البدایه و النهایه، ج ۵، حوادث سال یازدهم، ص ۳؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۳۳۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۵۰ و ۴۶۰</ref> | «ایها الناس فانّی قد ولیّت علیکم و لست بخیرکم، فان احسنت فاعینونی و ان اسأت فقوّمونی… اطیعونی ما اطعت الله و رسوله، فاذا عصیت الله و رسوله، فلا طاعه لی علیکم… و انّ لی شیطانا یعترینی، فاذا اتانی فاجتنبونی.» <ref>البدایه و النهایه، ج ۵، حوادث سال یازدهم، ص ۳؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۳۳۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۵۰ و ۴۶۰</ref> حال چگونه میتوان گفت چنین فردی مصداق اولیالامری است که خداوند دستور داده بدون قیدوشرط از او اطاعت کنند؟<br> | ||
حال چگونه میتوان گفت چنین فردی مصداق اولیالامری است که خداوند دستور داده بدون قیدوشرط از او اطاعت کنند؟<br> | |||
ج – آنچه بیان شد، مربوط به ابتدای حاکمیت ابوبکر بود که از زبان خود وی نقل کردیم، اما پایان حکومت او را هم از زبان خودش بشنویم: | ج – آنچه بیان شد، مربوط به ابتدای حاکمیت ابوبکر بود که از زبان خود وی نقل کردیم، اما پایان حکومت او را هم از زبان خودش بشنویم: | ||
در آخرین روز حیات ابوبکر، عبدالرحمان بن عوف بر او وارد شد و خواست او را تسلّی دهد که ابوبکر گفت: | در آخرین روز حیات ابوبکر، عبدالرحمان بن عوف بر او وارد شد و خواست او را تسلّی دهد که ابوبکر گفت: «اما انّی لا آسی الاّ علی ثلاث فعلتهنّ وددت انّی لم افعلهنّ، ثلاث لم افعلهنّ وددت انّی فعلتهنّ، و ثلاث وددت انّی سألت رسولالله عنهن فامّا الثلاث اتی فعلتها وددت انّی لم اکن فعلتها فوددت انّی لم اکن کشفت عن بیت فاطمه و ترکته و لو اغلق علی حرب ووددت انّی یوم سقیفه بنی ساعده کنت قذفت الامر فی عنق احد الرجلین عمر او ابی عبیده، فکان امیرا و کنت وزیرا ووددت انّی اذا اتیت بالفجاه لم اکن احرقته و کنت قتلته بالحدید او اطلقته.» | ||
«اما انّی لا آسی الاّ علی ثلاث فعلتهنّ وددت انّی لم افعلهنّ، ثلاث لم افعلهنّ وددت انّی فعلتهنّ، و ثلاث وددت انّی سألت رسولالله عنهن فامّا الثلاث اتی فعلتها وددت انّی لم اکن فعلتها فوددت انّی لم اکن کشفت عن بیت فاطمه و ترکته و لو اغلق علی حرب ووددت انّی یوم سقیفه بنی ساعده کنت قذفت الامر فی عنق احد الرجلین عمر او ابی عبیده، فکان امیرا و کنت وزیرا ووددت انّی اذا اتیت بالفجاه لم اکن احرقته و کنت قتلته بالحدید او اطلقته.» | |||
اما من تأسف نمیخورم مگر بر سه کاری که انجام دادهام، ولی ایکاش انجام نمیدادم [از این قرارند]:<br> | اما من تأسف نمیخورم مگر بر سه کاری که انجام دادهام، ولی ایکاش انجام نمیدادم [از این قرارند]:<br> | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۶۸: | ||
===== نقد ===== | ===== نقد ===== | ||
قبل از نقد نظر یاد شده این سؤال مطرح است که چرا بیشتر اهلسنت به این نظر رسیدهاند؟ در پاسخ این سؤال باید گفت: اهلسنت در منابع حدیثی خود روایاتی دارند که چون نتوانستهاند مصداق درست آنها را تشخیص دهند، بهناچار به این نظر گرایش پیدا کردهاند که صاحبان قدرت را اولیالامر بدانند؛ | قبل از نقد نظر یاد شده این سؤال مطرح است که چرا بیشتر اهلسنت به این نظر رسیدهاند؟ در پاسخ این سؤال باید گفت: اهلسنت در منابع حدیثی خود روایاتی دارند که چون نتوانستهاند مصداق درست آنها را تشخیص دهند، بهناچار به این نظر گرایش پیدا کردهاند که صاحبان قدرت را اولیالامر بدانند؛ | ||
الف – روایاتی که میگوید: نباید با صاحبان امر درگیر | # الف – روایاتی که میگوید: نباید با صاحبان امر درگیر شوند؛«عن عباده بن الصامت قال: دعانا النبی فبایعناه فکان فی ما اخذ علینا ان بایعناه علی السمع و الطاعه و الا ننازع الامر اهله الاّ ان تروا کفرا بواحا عندکم من الله فیه برهان.» <ref>صحیح، البخاری کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبری، ج ۴، ص ۴۲۱؛ حدیث ۷۷۷؛ سنن، ابی ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدی، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه، لابن ابی عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند، ابی عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشی، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰</ref>عباده بن صامت میگوید: رسول خدا ما را خواست و ما با او بیعت کردیم. از مواردی که بر آن بیعت کردیم این بود که تسلیم باشیم و با صاحبان امر درگیر نشویم مگر این که کفر آشکاری را ببینیم که دلیل قطعی از طرف خداوند داشته باشد. پیشتر بیان کردیم که رسول خدا این مسئله را چند بار تکرار کرده است و آنچه عباده بن صامت نقل میکند جریان بیعهالحرب است. در جریان حجةالوداع نیز رسول خدا چندین بار تأکید کرده است که اصحاب بعد از او با صاحبان امر درگیر نشوند.<br> | ||
# ب – روایاتی که میگوید: هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد به مرگ جاهلی مرده است؛ «قال رسولالله: من مات بغیر امام مات میته جاهلیّه.» <ref>مسند، احمدبن حنبل، ج ۴، ص ۹۶؛ مسند، ابی یعلی، ج ۱۳، ص ۳۶۶، حدیث ۷۶۷۵؛ المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۳۸۸، حدیث ۹۹۱۰؛ مسند، الطیالسی، ص ۲۵۹، حدیث ۱۹۱۳؛ السنه، لابن ابی عاصم، ص ۴۸۹، حدیث ۱۰۵۷؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبان، ج ۷، ص ۴۹، حدیث ۴۵۵۴؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۲۲۴</ref>هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.<br> | |||
# ج – روایاتی که خروج بر سلطان را منع میکند؛ «من کره من امیره شیئا فلیصبر علیه، فانّه من خرج عن السلطان شبرا مات میته جاهلیه.» <ref>صحیح، مسلم، ج ۶، ص ۲۱؛ صحیح، البخاری، ج ۹، ص ۸۴، حدیث ۵ و ص ۱۱۳، حدیث ۷؛ سنن، الدارمی، ج ۲، ص ۱۶۶، حدیث ۲۵۱۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۲۷۵، ۲۹۷، ۳۱۰؛ المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۱۲۴، حدیث ۱۲۷۵۹؛ السنن الکبری، لبیهقی، ج ۸، ص ۱۵۷</ref>هر کس از حاکمش کار ناخوشایندی دید باید صبر کند؛ زیرا هر کس بهاندازه یک وجب بر حاکم خروج کند به مرگ جاهلی مرده است.<br> | |||
ب – روایاتی که میگوید: هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد به مرگ جاهلی مرده است؛ | # د – روایاتی که اطاعت از سلطان را واجب شمرده است؛ «من خلع یدا من طاعته لقی الله یوم القیامه لا حجّه له و من مات و لیس فی عنقه بیعه مات میتّه جاهلیّه<ref>صحیح، مسلم، ج ۶، ص ۲۲</ref>هر کس دست از اطاعت سلطان بردارد، روز قیامت در حالی خداوند را ملاقات خواهد کرد که حجتی ندارد و هر کس بمیرد و بیعت امامی در گردنش نباشد به مرگ جاهلی مرده است.<br> | ||
«قال رسولالله: من مات بغیر امام مات میته جاهلیّه.» <ref>مسند، احمدبن حنبل، ج ۴، ص ۹۶؛ مسند، ابی یعلی، ج ۱۳، ص ۳۶۶، حدیث ۷۶۷۵؛ المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۳۸۸، حدیث ۹۹۱۰؛ مسند، الطیالسی، ص ۲۵۹، حدیث ۱۹۱۳؛ السنه، لابن ابی عاصم، ص ۴۸۹، حدیث ۱۰۵۷؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبان، ج ۷، ص ۴۹، حدیث ۴۵۵۴؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۲۲۴</ref>هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.<br> | # هـ- روایات اثنا عشر خلیفه که پیشتر بیان شد، نتوانستهاند آن را بر خلفای بعد از پیامبر تطبیق دهند و روایات دیگر، بهویژه باتوجهبه آیه موردبحث که اطاعت از اولیالامر را بدون قیدوشرط واجب میکند و از این اطلاق عصمت به دست میآید و از طرفی جانشینی رسول خدا که قابلانکار نیست و آنان که در صدر اسلام چه بنیامیه و چه بنیعباس قدرت را به دست گرفتند عموماً افراد فاسد، فاجر و منحرف از دین بودهاند. مجموع این عوامل باعث شد تا آنان نهتنها عصمت را در جانشین رسول خدا یا به تعبیری در امام شرط ندانند، بلکه شرط بودن عدالت را هم نپذیرفتهاند و هر کس به هر شیوهای که قدرت را به دست گرفت او را امام خوانده و قیام علیه او را نیز ممنوع شمرده و متابعت از او را هم لازم دانستهاند. | ||
ج – روایاتی که خروج بر سلطان را منع میکند؛ | |||
«من کره من امیره شیئا فلیصبر علیه، فانّه من خرج عن السلطان شبرا مات میته جاهلیه.» <ref>صحیح، مسلم، ج ۶، ص ۲۱؛ صحیح، البخاری، ج ۹، ص ۸۴، حدیث ۵ و ص ۱۱۳، حدیث ۷؛ سنن، الدارمی، ج ۲، ص ۱۶۶، حدیث ۲۵۱۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۲۷۵، ۲۹۷، ۳۱۰؛ المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۱۲۴، حدیث ۱۲۷۵۹؛ السنن الکبری، لبیهقی، ج ۸، ص ۱۵۷</ref>هر کس از حاکمش کار ناخوشایندی دید باید صبر کند؛ زیرا هر کس بهاندازه یک وجب بر حاکم خروج کند به مرگ جاهلی مرده است.<br> | |||
د – روایاتی که اطاعت از سلطان را واجب شمرده است؛ | |||
«من خلع یدا من طاعته لقی الله یوم القیامه لا حجّه له و من مات و لیس فی عنقه بیعه مات میتّه جاهلیّه<ref>صحیح، مسلم، ج ۶، ص ۲۲</ref> | |||
هر کس دست از اطاعت سلطان بردارد، روز قیامت در حالی خداوند را ملاقات خواهد کرد که حجتی ندارد و هر کس بمیرد و بیعت امامی در گردنش نباشد به مرگ جاهلی مرده است.<br> | |||
هـ- روایات اثنا عشر خلیفه که پیشتر بیان شد، نتوانستهاند آن را بر خلفای بعد از پیامبر تطبیق دهند و روایات دیگر، بهویژه باتوجهبه آیه موردبحث که اطاعت از اولیالامر را بدون قیدوشرط واجب میکند و از این اطلاق عصمت به دست میآید و از طرفی جانشینی رسول خدا که قابلانکار نیست و آنان که در صدر اسلام چه بنیامیه و چه بنیعباس قدرت را به دست گرفتند عموماً افراد فاسد، فاجر و منحرف از دین بودهاند. مجموع این عوامل باعث شد تا آنان نهتنها عصمت را در جانشین رسول خدا یا به تعبیری در امام شرط ندانند، بلکه شرط بودن عدالت را هم نپذیرفتهاند و هر کس به هر شیوهای که قدرت را به دست گرفت او را امام خوانده و قیام علیه او را نیز ممنوع شمرده و متابعت از او را هم لازم دانستهاند. | |||
به سخنان احمد بن حنبل، پیشوای حنابله، توجه کنید: | به سخنان احمد بن حنبل، پیشوای حنابله، توجه کنید: | ||
«السمع و الطاعه للائمه و امیرالمؤمنین البرّ و الفاجر و من ولی الخلافه فاجمع الناس و رضوا به و من غلبهم بالسیف و سمی امیرالمؤمنین و الغز و ماض مع الامراء الی یوم القیامه البرّ و الفاجر و اقامه الحدود الی الائمّه و لیس لاحد ان یطعن علیهم و ینازعهم و دفع الصدقات الیهم جائز من دفعها الیهم اجزأت عنهم برّا کان او فاجرا و صلاه الجمعه خلفه و خلف کل من ولی جائزه اقامته و من اعادها فهو مبتدع تارک للاوثار مخالف للسنّه <ref>تاریخ المذاهب الاسلامیه، لابی زهره، ج ۲، ص ۳۲۲</ref> | «السمع و الطاعه للائمه و امیرالمؤمنین البرّ و الفاجر و من ولی الخلافه فاجمع الناس و رضوا به و من غلبهم بالسیف و سمی امیرالمؤمنین و الغز و ماض مع الامراء الی یوم القیامه البرّ و الفاجر و اقامه الحدود الی الائمّه و لیس لاحد ان یطعن علیهم و ینازعهم و دفع الصدقات الیهم جائز من دفعها الیهم اجزأت عنهم برّا کان او فاجرا و صلاه الجمعه خلفه و خلف کل من ولی جائزه اقامته و من اعادها فهو مبتدع تارک للاوثار مخالف للسنّه <ref>تاریخ المذاهب الاسلامیه، لابی زهره، ج ۲، ص ۳۲۲</ref> | ||
خط ۲۰۴: | خط ۱۸۶: | ||
اهلسنت بر این عقیدهاند که نماز عید، جمعه و جماعت پشت سر هر امامی جایز است؛ چه صالح باشد و چه فاسد… و بر این عقیدهاند که باید برای پیشوایان مسلمانان دعا کرد و این که نباید علیه آنان قیام مسلحانه کرد و در آشوبهای علیه آنان نباید شرکت جست. | اهلسنت بر این عقیدهاند که نماز عید، جمعه و جماعت پشت سر هر امامی جایز است؛ چه صالح باشد و چه فاسد… و بر این عقیدهاند که باید برای پیشوایان مسلمانان دعا کرد و این که نباید علیه آنان قیام مسلحانه کرد و در آشوبهای علیه آنان نباید شرکت جست. | ||
ابوبکر باقلانی از دانشمندان معروف اهلسنت دراینباره میگوید: | ابوبکر باقلانی از دانشمندان معروف اهلسنت دراینباره میگوید: | ||
«ان قال قائل ما الذی یوجب خلع الامام عندکم؟ قیل له: یوجب ذلک امور، منها کفر بعد ایمان و منها ترکه الصلاه و الدعاء الی ذلک و منها عند کثیر من الناس فسقه و ظلمه بغضب الاموال و ضرب الابشار و تناول النفوس المحرّمه و تضییع الحقوق و تعطیل الحدود و قال الجمهور من اهل الاثبات و اصحاب الحدیث لا ینخلع بهذه الامور و لا یجب الخروج علیه، بل یجب وعظه و تخویفه و ترک طاعته فی شیء ممّا یدعوا الیه من معاصی الله.» <ref>التمهید، ص ۱۸۶</ref> | «ان قال قائل ما الذی یوجب خلع الامام عندکم؟ قیل له: یوجب ذلک امور، منها کفر بعد ایمان و منها ترکه الصلاه و الدعاء الی ذلک و منها عند کثیر من الناس فسقه و ظلمه بغضب الاموال و ضرب الابشار و تناول النفوس المحرّمه و تضییع الحقوق و تعطیل الحدود و قال الجمهور من اهل الاثبات و اصحاب الحدیث لا ینخلع بهذه الامور و لا یجب الخروج علیه، بل یجب وعظه و تخویفه و ترک طاعته فی شیء ممّا یدعوا الیه من معاصی الله.» <ref>التمهید، ص ۱۸۶</ref>اگر کسی بپرسد به نظر شما چه چیزهایی باعث سلب مشروعیت حاکم میشود؟ به او گفته میشود: کافر شدن، نماز نخواندن و مردم را به بی نمازی تشویق کردن، و نزد بیشتر مردم [اشتهار داشتن به] فسق و تجاوز به اموال مردم، تازیانه زدن به مردم، کشتن بهناحق مردم، ازبینبردن حقوق مردم و اجرا نکردن حدود الهی، ولی اکثریت اهل حدیث بر این باورند که اگر حاکم همه کارها را هم انجام دهد مشروعیت خود را از دست نمیدهد و نباید علیه او قیام کرد، بلکه باید او را موعظه کنند و از پیامدهای کارهایش بترسانند و در جایی که دستور به گناه میدهد، از او اطاعت نکنند! | ||
اگر کسی بپرسد به نظر شما چه چیزهایی باعث سلب مشروعیت حاکم میشود؟ به او گفته میشود: کافر شدن، نماز نخواندن و مردم را به بی نمازی تشویق کردن، و نزد بیشتر مردم [اشتهار داشتن به] فسق و تجاوز به اموال مردم، تازیانه زدن به مردم، کشتن بهناحق مردم، ازبینبردن حقوق مردم و اجرا نکردن حدود الهی، ولی اکثریت اهل حدیث بر این باورند که اگر حاکم همه کارها را هم انجام دهد مشروعیت خود را از دست نمیدهد و نباید علیه او قیام کرد، بلکه باید او را موعظه کنند و از پیامدهای کارهایش بترسانند و در جایی که دستور به گناه میدهد، از او اطاعت نکنند! | |||
قرطبی از سهل بن عبدالله نقل میکند: | قرطبی از سهل بن عبدالله نقل میکند: | ||
«اطیعوا السلطان فی سبعه: ضرب الدراهم و الدنانیر و المکائیل و الاوزان و الاحکام و الحج و الجمعه و العیدین و الجهاد و… و اذا نهی السطان العالم ان یفتی فلیس له ان یفتی فان افتی فهو عاص و ان کان امیرا جائرا.» <ref>الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج ۵، ص ۲۵۹</ref> | «اطیعوا السلطان فی سبعه: ضرب الدراهم و الدنانیر و المکائیل و الاوزان و الاحکام و الحج و الجمعه و العیدین و الجهاد و… و اذا نهی السطان العالم ان یفتی فلیس له ان یفتی فان افتی فهو عاص و ان کان امیرا جائرا.» <ref>الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج ۵، ص ۲۵۹</ref> |