confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
(←نقد) |
|||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
«آنها اشاره الی ابیبکر و عمر رضی الله عنهما خاصّه»<ref>تفسیر، قرطبی، ج ۵، ص ۲۵۹</ref> مقصود از اولیالامر ابوبکر و عمر هستند! | «آنها اشاره الی ابیبکر و عمر رضی الله عنهما خاصّه»<ref>تفسیر، قرطبی، ج ۵، ص ۲۵۹</ref> مقصود از اولیالامر ابوبکر و عمر هستند! | ||
===== نقد ===== | ===== نقد ===== | ||
ابتدا رأی یاد شده درباره ابوبکر را به نقد میکشیم:<br>الف – باتوجهبه این که ابوبکر و عمر از اصحاب رسول خدا هستند تمام ایرادهایی که درباره نظریه قبل یاد شد، بر این نظر هم وارد میشود.<br> | ابتدا رأی یاد شده درباره ابوبکر را به نقد میکشیم:<br> | ||
الف – باتوجهبه این که ابوبکر و عمر از اصحاب رسول خدا هستند تمام ایرادهایی که درباره نظریه قبل یاد شد، بر این نظر هم وارد میشود.<br> | |||
ب – ابوبکر نهتنها ادعای عصمت نداشت، بلکه خودش را از بقیه مردم هم ضعیفتر میدانست؛ بهگونهای که نمیتواند حکومت را بر اساس دین اداره کند و از آنان تقاضا میکرد تا هرکجا که بر خلاف دین رفتار کرد، او را هدایت کنند و بهصراحت در حضور اصحاب رسول خدا گفت: من شیطانی دارم که متعرض من میشود و وقتی نزد من آمد، از من دوری کنید. به این کلمات توجه کنید: | ب – ابوبکر نهتنها ادعای عصمت نداشت، بلکه خودش را از بقیه مردم هم ضعیفتر میدانست؛ بهگونهای که نمیتواند حکومت را بر اساس دین اداره کند و از آنان تقاضا میکرد تا هرکجا که بر خلاف دین رفتار کرد، او را هدایت کنند و بهصراحت در حضور اصحاب رسول خدا گفت: من شیطانی دارم که متعرض من میشود و وقتی نزد من آمد، از من دوری کنید. به این کلمات توجه کنید: | ||
«ایها الناس فانّی قد ولیّت علیکم و لست بخیرکم، فان احسنت فاعینونی و ان اسأت فقوّمونی… اطیعونی ما اطعت الله و رسوله، فاذا عصیت الله و رسوله، فلا طاعه لی علیکم… و انّ لی شیطانا یعترینی، فاذا اتانی فاجتنبونی.» <ref>البدایه و النهایه، ج ۵، حوادث سال یازدهم، ص ۳؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۳۳۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۵۰ و ۴۶۰</ref> حال چگونه میتوان گفت چنین فردی مصداق اولیالامری است که خداوند دستور داده بدون قیدوشرط از او اطاعت کنند؟<br> | «ایها الناس فانّی قد ولیّت علیکم و لست بخیرکم، فان احسنت فاعینونی و ان اسأت فقوّمونی… اطیعونی ما اطعت الله و رسوله، فاذا عصیت الله و رسوله، فلا طاعه لی علیکم… و انّ لی شیطانا یعترینی، فاذا اتانی فاجتنبونی.» <ref>البدایه و النهایه، ج ۵، حوادث سال یازدهم، ص ۳؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۳۳۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۵۰ و ۴۶۰</ref> حال چگونه میتوان گفت چنین فردی مصداق اولیالامری است که خداوند دستور داده بدون قیدوشرط از او اطاعت کنند؟<br> | ||
ج – آنچه بیان شد، مربوط به ابتدای حاکمیت ابوبکر بود که از زبان خود وی نقل کردیم، اما پایان حکومت او را هم از زبان خودش بشنویم: | ج – آنچه بیان شد، مربوط به ابتدای حاکمیت ابوبکر بود که از زبان خود وی نقل کردیم، اما پایان حکومت او را هم از زبان خودش بشنویم: | ||
در آخرین روز حیات ابوبکر، عبدالرحمان بن عوف بر او وارد شد و خواست او را تسلّی دهد که ابوبکر گفت: «اما انّی لا آسی الاّ علی ثلاث فعلتهنّ وددت انّی لم افعلهنّ، ثلاث لم افعلهنّ وددت انّی فعلتهنّ، و ثلاث وددت انّی سألت رسولالله عنهن فامّا الثلاث اتی فعلتها وددت انّی لم اکن فعلتها فوددت انّی لم اکن کشفت عن بیت فاطمه و ترکته و لو اغلق علی حرب ووددت انّی یوم سقیفه بنی ساعده کنت قذفت الامر فی عنق احد الرجلین عمر او ابی عبیده، فکان امیرا و کنت وزیرا ووددت انّی اذا اتیت بالفجاه لم اکن احرقته و کنت قتلته بالحدید او اطلقته.» | در آخرین روز حیات ابوبکر، عبدالرحمان بن عوف بر او وارد شد و خواست او را تسلّی دهد که ابوبکر گفت: «اما انّی لا آسی الاّ علی ثلاث فعلتهنّ وددت انّی لم افعلهنّ، ثلاث لم افعلهنّ وددت انّی فعلتهنّ، و ثلاث وددت انّی سألت رسولالله عنهن فامّا الثلاث اتی فعلتها وددت انّی لم اکن فعلتها فوددت انّی لم اکن کشفت عن بیت فاطمه و ترکته و لو اغلق علی حرب ووددت انّی یوم سقیفه بنی ساعده کنت قذفت الامر فی عنق احد الرجلین عمر او ابی عبیده، فکان امیرا و کنت وزیرا ووددت انّی اذا اتیت بالفجاه لم اکن احرقته و کنت قتلته بالحدید او اطلقته.» | ||
اما من تأسف نمیخورم مگر بر سه کاری که انجام دادهام، ولی ایکاش انجام نمیدادم [از این قرارند]:<br> | اما من تأسف نمیخورم مگر بر سه کاری که انجام دادهام، ولی ایکاش انجام نمیدادم [از این قرارند]:<br> | ||
# ایکاش هرگز درِ خانه فاطمه را نمیگشودم؛ گرچه آن در برای جنگ بسته شده بود؛ <br> | |||
# ایکاش در روز «سقیفه بنیساعده» خلافت را به عمر یا ابوعبیده واگذار میکردم و آنان حاکم بودند و من مشاور؛<br> | |||
# و ایکاش هنگامی که فجات را آوردند او را نمیسوزاندم، بلکه او را با آهن میکشتم یا آزاد میکردم.<br> | |||
«و اما الثلاث التی ترکتها و وددت انّی فعلتها فوددت انّی یوم اتیت بالاشعث کنت ضربت عنقه فانّه یخیل الیّ انّه لا یری شرّا الاّ اعان علیه و وددت انّی حیث وجّهت خالدا الی اهل الرده اقمت بذی القصّه فان ظفر المسلمون و الا کنت ردءا لهم وودت حیث وجّهت خالدا الی الشام کنت وجّهت عمر الی العراق فاکون قد بسطت کلتا یدی الیمین و الشمال فی سبیل الله» | «و اما الثلاث التی ترکتها و وددت انّی فعلتها فوددت انّی یوم اتیت بالاشعث کنت ضربت عنقه فانّه یخیل الیّ انّه لا یری شرّا الاّ اعان علیه و وددت انّی حیث وجّهت خالدا الی اهل الرده اقمت بذی القصّه فان ظفر المسلمون و الا کنت ردءا لهم وودت حیث وجّهت خالدا الی الشام کنت وجّهت عمر الی العراق فاکون قد بسطت کلتا یدی الیمین و الشمال فی سبیل الله» | ||
و اما آن سه کاری که انجام ندادم و ایکاش انجام میدادم [اینها بودند]:<br> | و اما آن سه کاری که انجام ندادم و ایکاش انجام میدادم [اینها بودند]:<br> | ||
# ایکاش روزی که اشعث را بهعنوان اسیر نزد من آوردند گردنش را میزدم؛ زیرا چنین به نظرم میرسد که هیچ شرّی برایش پیش نیاید، مگر این که او به آن دامن زد.<br> | |||
# ایکاش وقتی خالد را برای جنگ مرتدان فرستادم، در ذیالقصه میماندم که در صورت شکست مسلمانان به آنان کمک میکردم؛<br> | |||
# و ایکاش هنگامی که خالد را برای فتح شام فرستادم عمر را نیز برای فتح عراق میفرستادم بهگونهای که با هردو بازویم در راه خدا میجنگیدم.<br> | |||
«و اما الثلاث اللواتی وددت انّی کنت سألت رسولالله عنهنّ فوردت انّی سألته فیمن هذا الامر فکنّا لا ننازعه اهله و وددت انّی کنت سألته هل للانصار فی هذاالامر نصیب و وددت انّی سألته عن میراث العمه و ابنه الاخت، فانّ فی نفسی منهما حاجه.» <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۱۹؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۴۶</ref> | «و اما الثلاث اللواتی وددت انّی کنت سألت رسولالله عنهنّ فوردت انّی سألته فیمن هذا الامر فکنّا لا ننازعه اهله و وددت انّی کنت سألته هل للانصار فی هذاالامر نصیب و وددت انّی سألته عن میراث العمه و ابنه الاخت، فانّ فی نفسی منهما حاجه.» <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۱۹؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۴۶</ref> | ||
و اما آن سه چیزی که ایکاش از رسول خدا میپرسیدم: [ازاینقرار بودند]<br> | و اما آن سه چیزی که ایکاش از رسول خدا میپرسیدم: [ازاینقرار بودند]<br> | ||
# ایکاش از رسول خدا میپرسیدم که خلافت حق کیست، تا با صاحبان آن به نزاع برنخیزیم؛<br> | |||
# ایکاش از رسول خدا میپرسیدم که آیا انصار هم در خلافت حقی دارند یا نه؟<br> | |||
# ایکاش از رسول خدا درباره ارث عمه و دختر خواهر میپرسیدم؛ زیرا در دلم نسبت به ارث این دو شبههای است.<br> | |||
آنچه بیان شد؛ سخنان ابوبکر در آخرین روز حیات او در این دنیاست. یکبار دیگر این مطالب را مرور کنید. سه کاری که ابوبکر انجام داده است و آرزو میکرد که هرگز انجام نمیداد که این مسئله مشروعیت حکومت او را زیر سؤال میبرد که بنا نداریم بیشتر آن را توضیح دهیم. | آنچه بیان شد؛ سخنان ابوبکر در آخرین روز حیات او در این دنیاست. یکبار دیگر این مطالب را مرور کنید. سه کاری که ابوبکر انجام داده است و آرزو میکرد که هرگز انجام نمیداد که این مسئله مشروعیت حکومت او را زیر سؤال میبرد که بنا نداریم بیشتر آن را توضیح دهیم. | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۰۶: | ||
اما سه سؤالی که آرزو میکرد، از رسول خدا میپرسید، قابلتوجه است.<br> | اما سه سؤالی که آرزو میکرد، از رسول خدا میپرسید، قابلتوجه است.<br> | ||
یکی از محورهای | یکی از محورهای سخنان رسول خدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) در «حجةالوداع» همین مسئله بود که اصحاب با صاحبان امر درگیر نشوند و یکی از مواردی که در پیمان عقبه دوم – که به «بیعة الحرب» شهرت یافت – این بود که مسلمانان با پیامبر بیعت کردند که با صاحبان امر درگیر نشوند.<br>بدین ترتیب نمیتوان پذیرفت که با سابقه طرح این مسئله در بین مسلمانان، بهخصوص در حجةالوداع – که ابوبکر حضور داشت – او نپرسیده باشد که صاحبان امر چه کسانی هستند، با این که او در سقیفه برای خارجکردن انصار از میدان خود را احق و اولی به خلافت میدانست و حال که در پایان راه است از هجوم به خانه فاطمه س که در واقع صاحب امر در آنجا بود، تأسف میخورد و… که جای توضیح بیشتر آن نیست.<br> | ||
اکنون سؤال این است که آیا شایسته است که چنین انسانی را با این اعترافات صریح، نسبت به کارهایی که نباید انجام میداد و کارهایی که میبایست انجام میداد و انجام نداده است، مصداق اولیالامری بدانیم که خداوند دستور داده است در هر شرایطی از او پیروی کنیم؟! | اکنون سؤال این است که آیا شایسته است که چنین انسانی را با این اعترافات صریح، نسبت به کارهایی که نباید انجام میداد و کارهایی که میبایست انجام میداد و انجام نداده است، مصداق اولیالامری بدانیم که خداوند دستور داده است در هر شرایطی از او پیروی کنیم؟! | ||
===== نقد ===== | ===== نقد ===== | ||
در ادامه، به نقد رأی یاد شده درباره عمر میپردازیم:<br> | در ادامه، به نقد رأی یاد شده درباره عمر میپردازیم:<br> |