۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
<br /> | <br /> | ||
=چکیده= | == چکیده == | ||
یکی از موضوعات بحثانگیز در تمام ادوار فقهی بویژه در زمان حاضر، بحث ارتداد است. اصل عدم اجبار در دین و تأکید فراوان قرآن کریم به تفکر در آفاق و انفس از یک طرف و شدت مجازات مرتد از طرف دیگر، شائبه وجود یک تناقض را پدید آورده است.<br> | یکی از موضوعات بحثانگیز در تمام ادوار فقهی بویژه در زمان حاضر، بحث ارتداد است. اصل عدم اجبار در دین و تأکید فراوان قرآن کریم به تفکر در آفاق و انفس از یک طرف و شدت مجازات مرتد از طرف دیگر، شائبه وجود یک تناقض را پدید آورده است.<br> | ||
در این نوشتار، نگارنده برای تبیین دقیق محل نزاع، بین تردید که مقدمه هر تحقیقی است و لجاجت و انکار دین از سر دشمنی یا توطئه ضد دین و ملّت، تفکیک قائل شده است و با بررسی نظریات فقیهان و سیره مسلمانان و روایات وارده در خصوص شک و شبهه در دین به صورت تطبیقی و با نگاهی به مذاهب مختلف اسلامی و سیره زمامداران گوناگون اسلامی با این مسأله، به این نتیجه میرسد که شک و شبهه در دین که مقدمه یقین است، مشمول تعریف ارتداد نیست.<br> | در این نوشتار، نگارنده برای تبیین دقیق محل نزاع، بین تردید که مقدمه هر تحقیقی است و لجاجت و انکار دین از سر دشمنی یا توطئه ضد دین و ملّت، تفکیک قائل شده است و با بررسی نظریات فقیهان و سیره مسلمانان و روایات وارده در خصوص شک و شبهه در دین به صورت تطبیقی و با نگاهی به مذاهب مختلف اسلامی و سیره زمامداران گوناگون اسلامی با این مسأله، به این نتیجه میرسد که شک و شبهه در دین که مقدمه یقین است، مشمول تعریف ارتداد نیست.<br> | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
'''کلیدواژهها:''' تردید، شک، شبهه، مرتد، ارتداد.<br> | '''کلیدواژهها:''' تردید، شک، شبهه، مرتد، ارتداد.<br> | ||
=مقدمه= | == مقدمه == | ||
اسلام، دین خواندن به نام رب، تفکر و دانستن است. اسلام، دین تعلیم و تعلم، و توجه به کلمه توحید و نظاره به آفاق و انفس است. اسلام اجبار در دین را نپذیرفته و از سویی دیگر رد دین خاص در قرآن منع شده است.<br> | اسلام، دین خواندن به نام رب، تفکر و دانستن است. اسلام، دین تعلیم و تعلم، و توجه به کلمه توحید و نظاره به آفاق و انفس است. اسلام اجبار در دین را نپذیرفته و از سویی دیگر رد دین خاص در قرآن منع شده است.<br> | ||
در قرآن، رد دین خروج از ملت اسلام شناخته و در فقه اسلامی اهل سنت و شیعه برای رد دین اسلام مجازات تعیین شده است و در نوعی از ارتداد، شدت این مجازات تا مهدورالدم بودن مرتد نیز کشیده میشود.<br> | در قرآن، رد دین خروج از ملت اسلام شناخته و در فقه اسلامی اهل سنت و شیعه برای رد دین اسلام مجازات تعیین شده است و در نوعی از ارتداد، شدت این مجازات تا مهدورالدم بودن مرتد نیز کشیده میشود.<br> | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
پرداختن به موضوع ارتداد در صورتی که با مواجهه علمی روبهرو باشد میتواند به انسجام درونی دین، و اگر دستخوش برخوردی غیر علمیشود به تصویری غیر قابل قبول از دین بینجامد. این ادلّه، نگارنده را واداشت تا به این بحث در وسعت اطلاعات خویش بپردازد و میخواهد این موضوع را اثبات کند که ارتداد، لجاج و انکار دین از سر دشمنی است و مرتد کسی است که از ملت خویش، از سر دشمنی خارج میشود و چه بسا در مقام توطئه ضد دین و ملت خویش است. در چنین صورتی برخورد با ملت افزون بر اینکه حکم فقهی و شرعی است، حکمی عقلانی به شمار میرود. در مقابل تمام کسانی که از روی تحقیق و تأمل به هر دلیلی غیر از انکار و دشمنی به ورطه تأمل و تردید میافتند، نه تنها مرتد نیستند که واجب است با کمک به آنها پس از طرح شبهه، شبهه آنها رفع شود.<br> | پرداختن به موضوع ارتداد در صورتی که با مواجهه علمی روبهرو باشد میتواند به انسجام درونی دین، و اگر دستخوش برخوردی غیر علمیشود به تصویری غیر قابل قبول از دین بینجامد. این ادلّه، نگارنده را واداشت تا به این بحث در وسعت اطلاعات خویش بپردازد و میخواهد این موضوع را اثبات کند که ارتداد، لجاج و انکار دین از سر دشمنی است و مرتد کسی است که از ملت خویش، از سر دشمنی خارج میشود و چه بسا در مقام توطئه ضد دین و ملت خویش است. در چنین صورتی برخورد با ملت افزون بر اینکه حکم فقهی و شرعی است، حکمی عقلانی به شمار میرود. در مقابل تمام کسانی که از روی تحقیق و تأمل به هر دلیلی غیر از انکار و دشمنی به ورطه تأمل و تردید میافتند، نه تنها مرتد نیستند که واجب است با کمک به آنها پس از طرح شبهه، شبهه آنها رفع شود.<br> | ||
=شک و ارتداد= | == شک و ارتداد == | ||
همواره این پرسش و شبهه وجود دارد که اگر فردی بر اثر تحقیق و ایجاد شبهه در ضرور بودن حکمی، آن را انکار یا در آن تردید کند، مرتد خواهد بود یا نه یا اگر مسلمانی در بعضی از موضوعات که باید بدان معتقد باشد دچار تردید شد بدون این که آن را انکار کند، مرتد اطلاق میشود یا نه. آیا اگر کسی بدون عناد و توطئه فقط با توجه به وضعیت جغرافیایی و فضای خاص و القائات، دارای عقیدهای دیگر شد، حکم مرتد را مییابد؟ آیا کسانی که از سر استضعاف معنوی و مادی دینی دیگر را میپذیرند، مرتدند و آیا احکام ارتداد در حق آنان جاری میشود یا خیر؟<br> | همواره این پرسش و شبهه وجود دارد که اگر فردی بر اثر تحقیق و ایجاد شبهه در ضرور بودن حکمی، آن را انکار یا در آن تردید کند، مرتد خواهد بود یا نه یا اگر مسلمانی در بعضی از موضوعات که باید بدان معتقد باشد دچار تردید شد بدون این که آن را انکار کند، مرتد اطلاق میشود یا نه. آیا اگر کسی بدون عناد و توطئه فقط با توجه به وضعیت جغرافیایی و فضای خاص و القائات، دارای عقیدهای دیگر شد، حکم مرتد را مییابد؟ آیا کسانی که از سر استضعاف معنوی و مادی دینی دیگر را میپذیرند، مرتدند و آیا احکام ارتداد در حق آنان جاری میشود یا خیر؟<br> | ||
دراینباره دو نظریه وجود دارد.<br> | دراینباره دو نظریه وجود دارد.<br> | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
برای تبیین بیشتر آرای سهگانه پیشگفته لازم است به طور گذرا به آرای عالمان نگاهی بیفکنیم.<br> | برای تبیین بیشتر آرای سهگانه پیشگفته لازم است به طور گذرا به آرای عالمان نگاهی بیفکنیم.<br> | ||
=آرای عالمان درباره شک و شبهه= | == آرای عالمان درباره شک و شبهه == | ||
== نظر علامه حلی == | === نظر علامه حلی === | ||
علامه حلی میگوید: اگر قائل باشیم که اعتقاد به وجود و عدم وجود چیزی در دین یا مخالفت با حکم اجماعی باعث ارتداد میشود، باید بگوییم که بسیاری از عالمان مرتد هستند؛ در حالی که همینان در نسلهای بعد، از بزرگان دین شمرده شدهاند.<br> | علامه حلی میگوید: اگر قائل باشیم که اعتقاد به وجود و عدم وجود چیزی در دین یا مخالفت با حکم اجماعی باعث ارتداد میشود، باید بگوییم که بسیاری از عالمان مرتد هستند؛ در حالی که همینان در نسلهای بعد، از بزرگان دین شمرده شدهاند.<br> | ||
نظر علامه در مورد ارتداد چنین است: اما شخص جاهل و کسی که در مسأله شک و شبهه دارد، حکم ارتداد بر او جاری نمیشود، مگر این که جهل، شک و شبهه او زائل شود. در این صورت اگر انکار کند یا افعال و اقوالی را که بر ارتداد صراحت دارد انجام دهد، مرتد است <ref>علامه حلی، ج 2، ص236.</ref> مرحوم کاشفالغطاء میگوید: کسی که درباره آنچه انکار آن باعث ارتداد است، شبهه داشته باشد، مرتد نیست؛ اما از او خواسته میشود توبه کند.]او گفته است که[کافر دو قسم است: یکی کافر بالذّات و او کسی است که به خداوند متعالی، نبی اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) یا معاد کافر باشد... و دوم، کفر به طریق استلزام است؛ مانند این که برخی از ضروریات اسلامی یا متواترات از پیامبر اکرم را منکر شود؛ مثل قول به جبر، تفویض، ارجاء، ثبوت زمان و مکان ... و در این موارد اگر به ملازمه هر یک از این اقوال با انکار خدا و رسول تصریح کند یا به آن اعتقاد داشته باشد، کافر است و حکم مرتد فطری را دارد؛ ولی چنان که از روی شبههای آنها را باور داشته باشد و ادعای او در شبهه داشتن احتمال صدق داشته باشد، توبه داده میشود. <ref>کاشفالغطاء، ص 173.</ref> <br> | نظر علامه در مورد ارتداد چنین است: اما شخص جاهل و کسی که در مسأله شک و شبهه دارد، حکم ارتداد بر او جاری نمیشود، مگر این که جهل، شک و شبهه او زائل شود. در این صورت اگر انکار کند یا افعال و اقوالی را که بر ارتداد صراحت دارد انجام دهد، مرتد است <ref>علامه حلی، ج 2، ص236.</ref> مرحوم کاشفالغطاء میگوید: کسی که درباره آنچه انکار آن باعث ارتداد است، شبهه داشته باشد، مرتد نیست؛ اما از او خواسته میشود توبه کند.]او گفته است که[کافر دو قسم است: یکی کافر بالذّات و او کسی است که به خداوند متعالی، نبی اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) یا معاد کافر باشد... و دوم، کفر به طریق استلزام است؛ مانند این که برخی از ضروریات اسلامی یا متواترات از پیامبر اکرم را منکر شود؛ مثل قول به جبر، تفویض، ارجاء، ثبوت زمان و مکان ... و در این موارد اگر به ملازمه هر یک از این اقوال با انکار خدا و رسول تصریح کند یا به آن اعتقاد داشته باشد، کافر است و حکم مرتد فطری را دارد؛ ولی چنان که از روی شبههای آنها را باور داشته باشد و ادعای او در شبهه داشتن احتمال صدق داشته باشد، توبه داده میشود. <ref>کاشفالغطاء، ص 173.</ref> <br> | ||
فخرالمحققین و سید کاظم طباطبایی نیز انکار ضروری دین را در صورتی که به انکار رسالت و ... منتهی شود، شرط ارتداد میدانند؛ پس در مییابیم که این صاحبنظران نیز بحث ارتداد را بر داشتن شبهه و تزلزل اعتقادی حمل نمیکنند. | فخرالمحققین و سید کاظم طباطبایی نیز انکار ضروری دین را در صورتی که به انکار رسالت و ... منتهی شود، شرط ارتداد میدانند؛ پس در مییابیم که این صاحبنظران نیز بحث ارتداد را بر داشتن شبهه و تزلزل اعتقادی حمل نمیکنند. | ||
سیره عملی امام خمینی(قدس سره) در اول انقلاب با گروههای الحادی و را نیز شاهد این مُدّعا است که گرچه مسلمان بودهاند و بعد ملحد شدهاند، آنان را به ارتداد فطری محکوم نکرده است و با آنها از موضع هدایت و ارشاد برخورد میکند و میفرماید: وصیت من به چپگرایان مثل کمونیستها و چریکهای فدایی خلق و دیگر گروههای متمایل به چپ آن است که شماها بدون بررسی صحیح از مکتب اسلام نزد کسانی که از مکتبها و خصوص اسلام اطلاع صحیح دارند، با چه انگیزه خودتان را راضی کردید به مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده روآورید. ... من به ... احزاب و گروهها ... وصیت میکنم که به ملت پیوندند ... و مطمئن باشند که اسلام، برای آنان هم از قطب دیکتاتوری شرق بهتر است و آرزوهای انسانی خلق را بهتر انجام میدهد.<ref>امام خمینی(قدس سره)، صحیفهنور، ج 21، ص 197.</ref> | سیره عملی امام خمینی(قدس سره) در اول انقلاب با گروههای الحادی و را نیز شاهد این مُدّعا است که گرچه مسلمان بودهاند و بعد ملحد شدهاند، آنان را به ارتداد فطری محکوم نکرده است و با آنها از موضع هدایت و ارشاد برخورد میکند و میفرماید: وصیت من به چپگرایان مثل کمونیستها و چریکهای فدایی خلق و دیگر گروههای متمایل به چپ آن است که شماها بدون بررسی صحیح از مکتب اسلام نزد کسانی که از مکتبها و خصوص اسلام اطلاع صحیح دارند، با چه انگیزه خودتان را راضی کردید به مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده روآورید. ... من به ... احزاب و گروهها ... وصیت میکنم که به ملت پیوندند ... و مطمئن باشند که اسلام، برای آنان هم از قطب دیکتاتوری شرق بهتر است و آرزوهای انسانی خلق را بهتر انجام میدهد.<ref>امام خمینی(قدس سره)، صحیفهنور، ج 21، ص 197.</ref> | ||
== نظر امام در مورد ملحدان اول انقلاب == | |||
=== نظر امام در مورد ملحدان اول انقلاب === | |||
و در مقابل، امام در مورد جبهه ملی که مخالفت خود را با لایحه قصاص اعلام کرده بود و جریان سلمان رشدی که هیچ کدام از این دو با صراحت اصول دین را منکر نشده بودند، آنها را مرتد میشناسد و در مورد سلمان رشدی چون توطئه دشمن کاملاً روشن است، حکم قتل او را صادر میکند.<br> | و در مقابل، امام در مورد جبهه ملی که مخالفت خود را با لایحه قصاص اعلام کرده بود و جریان سلمان رشدی که هیچ کدام از این دو با صراحت اصول دین را منکر نشده بودند، آنها را مرتد میشناسد و در مورد سلمان رشدی چون توطئه دشمن کاملاً روشن است، حکم قتل او را صادر میکند.<br> | ||
در مورد سلمان رشدی این توضیح لازم است که کتاب آیات شیطانی او اگرچه قصهپردازی است و شخصیتهای داستان با اسامی غیر از اسامی شخصیتهای اصلی مورد توهین قرار گرفتهاند، در چینش داستان به اسلام و مقدسات اسلامی و پیامبر بزرگوار اسلام و یارانش توهین میکند. دراینباره قابل توضیح است که سلمان رشدی از باب سابّ النبی محکوم به قتل شده، و درباره مرتد ملی نیز عنوان خاص مرتد سیاسی مد نظر امام است.<br> | در مورد سلمان رشدی این توضیح لازم است که کتاب آیات شیطانی او اگرچه قصهپردازی است و شخصیتهای داستان با اسامی غیر از اسامی شخصیتهای اصلی مورد توهین قرار گرفتهاند، در چینش داستان به اسلام و مقدسات اسلامی و پیامبر بزرگوار اسلام و یارانش توهین میکند. دراینباره قابل توضیح است که سلمان رشدی از باب سابّ النبی محکوم به قتل شده، و درباره مرتد ملی نیز عنوان خاص مرتد سیاسی مد نظر امام است.<br> | ||
خط ۸۷: | خط ۸۸: | ||
پرسشی که این جا مطرح میشود، این است که حکم چنین شخصی تا هنگام حل شبهاتش چیست. آیا باید به او مهلت داده شود که شبهاتش را برطرف کند یا حکم ارتداد بر آن جاری خواهد شد؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا به آرای عالمان فریقین نگاهی میاندازیم.<br> | پرسشی که این جا مطرح میشود، این است که حکم چنین شخصی تا هنگام حل شبهاتش چیست. آیا باید به او مهلت داده شود که شبهاتش را برطرف کند یا حکم ارتداد بر آن جاری خواهد شد؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا به آرای عالمان فریقین نگاهی میاندازیم.<br> | ||
=حکم مرتدی که ارشاد یا حل شبهه بطلبد= | == حکم مرتدی که ارشاد یا حل شبهه بطلبد == | ||
== رأی عالمان امامیه در مورد حل شبهه مرتد == | === رأی عالمان امامیه در مورد حل شبهه مرتد === | ||
اکثر عالمان امامیه از جمله شیخ طوسی، محقق حلّی، علاّمه حلّی و فخر المحققین، حل شبهه مرتد را واجب میدانند. مقدس اردبیلی، فاضل هندی، محمد حسن نجفی (صاحب جواهر)، شیخ عبداللّه مامقانی نیز اتفاق نظر دارند که اگر مرتدی بعد از ارتدادش حل شبههای را بخواهد که باعث ارتداد او شده است، باید شبهه او را حل کرد؛ امّا چون حلّ شبهه به مهلت و زمان نیاز دارد، درباره مدت این مهلت بین عالمان اختلاف وجود دارد. برای تبیین مطلب، اقوال آنها را یادآور میشویم:<br> | اکثر عالمان امامیه از جمله شیخ طوسی، محقق حلّی، علاّمه حلّی و فخر المحققین، حل شبهه مرتد را واجب میدانند. مقدس اردبیلی، فاضل هندی، محمد حسن نجفی (صاحب جواهر)، شیخ عبداللّه مامقانی نیز اتفاق نظر دارند که اگر مرتدی بعد از ارتدادش حل شبههای را بخواهد که باعث ارتداد او شده است، باید شبهه او را حل کرد؛ امّا چون حلّ شبهه به مهلت و زمان نیاز دارد، درباره مدت این مهلت بین عالمان اختلاف وجود دارد. برای تبیین مطلب، اقوال آنها را یادآور میشویم:<br> | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۵: | ||
بحث ارتداد با تفصیلی که پیش تر گفته شده نیز چنین حکمی دارد و اگر هم عالمان اسلام، مرتد را به فطری و ملی تقسیم میکنند، به چنین قراردادهای مشخصی نظر دارند؛ زیرا در مرتد فطری پذیرفته شده است که زمینهها برای قبول اسلام هیچ گونه ناصافی ندارد و به طور کامل آماده است و اگر کسی از پدر و مادر مسلمان متولد شده باشد و با توجه به زمینههای آماده هدایت، بدون هیچ شک و شبههای اسلام را بپذیرد، به طور طبیعی اگر بخواهد از وظایف خویش سرباز زند، باید مجازات و جریمه شود و این امر به هیچ وجه با هیچ یک از تعاریف آزادی منافات ندارد.<br> | بحث ارتداد با تفصیلی که پیش تر گفته شده نیز چنین حکمی دارد و اگر هم عالمان اسلام، مرتد را به فطری و ملی تقسیم میکنند، به چنین قراردادهای مشخصی نظر دارند؛ زیرا در مرتد فطری پذیرفته شده است که زمینهها برای قبول اسلام هیچ گونه ناصافی ندارد و به طور کامل آماده است و اگر کسی از پدر و مادر مسلمان متولد شده باشد و با توجه به زمینههای آماده هدایت، بدون هیچ شک و شبههای اسلام را بپذیرد، به طور طبیعی اگر بخواهد از وظایف خویش سرباز زند، باید مجازات و جریمه شود و این امر به هیچ وجه با هیچ یک از تعاریف آزادی منافات ندارد.<br> | ||
=شروط آگاهانه ارتداد= | == شروط آگاهانه ارتداد == | ||
در ارتداد، شرایطی از قبیل بلوغ، عقل، اختیار، قصد و شعور شرط شده است. همه این شروط از این حکایت دارد که ارتداد امری آگاهانه است و اگر کسی بوسیله شبهه وسوسه، عقل و اختیار و شعور او متزلزل شود، دیگر شروط ارتداد در او محقق نمیشود تا بتوان او را مرتد قلمداد و احکام او را بر او صادر کرد. به عبارت دیگر، ارتداد در مقام ثبوت به چه چیزهایی تحقق مییابد. در این جهت، آیات و روایات و فتاوی عالمان و فقیهان شیعه و اهل سنت تحقیق شده است. آنچه در تحقق ارتداد اعتبار دارد، شروط عامه تکلیف (عقل، بلوغ قصد و اختیار و شعور) است. با در نظر گرفتن این شروط، ارتداد صبی، مجنون، مست، بیهوش، مُکرَه، غافل، نائم و انسان در حال غضب معتبر نیست.<br> | در ارتداد، شرایطی از قبیل بلوغ، عقل، اختیار، قصد و شعور شرط شده است. همه این شروط از این حکایت دارد که ارتداد امری آگاهانه است و اگر کسی بوسیله شبهه وسوسه، عقل و اختیار و شعور او متزلزل شود، دیگر شروط ارتداد در او محقق نمیشود تا بتوان او را مرتد قلمداد و احکام او را بر او صادر کرد. به عبارت دیگر، ارتداد در مقام ثبوت به چه چیزهایی تحقق مییابد. در این جهت، آیات و روایات و فتاوی عالمان و فقیهان شیعه و اهل سنت تحقیق شده است. آنچه در تحقق ارتداد اعتبار دارد، شروط عامه تکلیف (عقل، بلوغ قصد و اختیار و شعور) است. با در نظر گرفتن این شروط، ارتداد صبی، مجنون، مست، بیهوش، مُکرَه، غافل، نائم و انسان در حال غضب معتبر نیست.<br> | ||
دراینباره عالمان و فقیهان شیعه تقریباً متفقالقول هستند. شهید اول و شهید ثانی و علامه حلی میگویند: کسی که در حال غضب چیزی بگوید یا افعالی را انجام بدهد که اقتضای ارتداد دارد، حکم مرتد بر او جاری نمیشود و اگر ادعای عدم قصد کند، از او پذیرفته میشود و همچنین دلیل قبول ادعای مرتد را به شبهه، مانع جاری شدن حد میدانند.<br> | دراینباره عالمان و فقیهان شیعه تقریباً متفقالقول هستند. شهید اول و شهید ثانی و علامه حلی میگویند: کسی که در حال غضب چیزی بگوید یا افعالی را انجام بدهد که اقتضای ارتداد دارد، حکم مرتد بر او جاری نمیشود و اگر ادعای عدم قصد کند، از او پذیرفته میشود و همچنین دلیل قبول ادعای مرتد را به شبهه، مانع جاری شدن حد میدانند.<br> | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۹: | ||
# زیرا استتابه از احکام مدتدار است: یا از جهت مقدار (سه روز) یا بر حسب مدتی که در آن مدّت با از بین رفتن شبههها با فکر کردن یا تذکر دادن انتظار برگشت میرود.<ref>محقق اردبیلی، ج13، ص345.</ref> <br> | # زیرا استتابه از احکام مدتدار است: یا از جهت مقدار (سه روز) یا بر حسب مدتی که در آن مدّت با از بین رفتن شبههها با فکر کردن یا تذکر دادن انتظار برگشت میرود.<ref>محقق اردبیلی، ج13، ص345.</ref> <br> | ||
== رأی عالمان اهل سنت درباره حل شبهه مرتد == | === رأی عالمان اهل سنت درباره حل شبهه مرتد === | ||
بیشتر عالمان اهل سنت نظیر شافعیه، حنبلیه و حنفیه نیز گفتهاند: اگر مرتد ادعای شبهه کند، باید به او مهلت داده شود تا توبه کند و شبهه او را رفع کنند؛ هر چند در میزان مهلت دادن و فوریت توبه آرای گوناگونی را ارائه میدهند. برای تبیین موضوع، اقوال آنان را یادآور میشویم: | بیشتر عالمان اهل سنت نظیر شافعیه، حنبلیه و حنفیه نیز گفتهاند: اگر مرتد ادعای شبهه کند، باید به او مهلت داده شود تا توبه کند و شبهه او را رفع کنند؛ هر چند در میزان مهلت دادن و فوریت توبه آرای گوناگونی را ارائه میدهند. برای تبیین موضوع، اقوال آنان را یادآور میشویم: | ||
=== حنفیها === | |||
==== حنفیها ==== | |||
سرخسی در کتاب مبسوطش مینویسد: اگر مرتد، مهلت و مدت طلبید 3 روز به او مهلت داده میشود؛ زیرا ظاهر این است که بر اساس شبهه ای که بر او وارد شده مرتد شده؛ پس بر ما واجب است آن شبهه را برطرف کنیم یا نیاز به فکر کردن دارد تا حق برایش روشن شود و این امکان ندارد، مگر با مهلت دادن؛ پس اگر]مرتد[مهلت بخواهد، بر امام واجب است به او مهلت بدهد و مدت مهلت نیز در شرع معین است که 3 روز است. اگر]مرتد بعد از ارتدادش[مهلت نخواهد، به دلیل ظاهر روایت همان لحظهای که مرتد شد، کشته میشود.<ref>سرخسی، شمس الدین، ج10، ص 99 و 98.</ref> <br> | سرخسی در کتاب مبسوطش مینویسد: اگر مرتد، مهلت و مدت طلبید 3 روز به او مهلت داده میشود؛ زیرا ظاهر این است که بر اساس شبهه ای که بر او وارد شده مرتد شده؛ پس بر ما واجب است آن شبهه را برطرف کنیم یا نیاز به فکر کردن دارد تا حق برایش روشن شود و این امکان ندارد، مگر با مهلت دادن؛ پس اگر]مرتد[مهلت بخواهد، بر امام واجب است به او مهلت بدهد و مدت مهلت نیز در شرع معین است که 3 روز است. اگر]مرتد بعد از ارتدادش[مهلت نخواهد، به دلیل ظاهر روایت همان لحظهای که مرتد شد، کشته میشود.<ref>سرخسی، شمس الدین، ج10، ص 99 و 98.</ref> <br> | ||
صاحب بدایع الصنائع مینویسد: اگر به توبه کردن]مرتد[امید است یا اگر خودش مهلت خواست، به او سه روز مهلت داده میشود؛ زیرا امکان دارد بر او شبهه ای وارد شده که او را به ارتداد واداشته است؛ پس 3 روز به او مهلت داده میشود. شاید در این مدت، شبهه برایش حل شود. 3 روز استتابه وسیله ای است برای اسلام آوردن]مجدد[و چه بسا از ارتدادش پشیمان شود؛ پس اگر کسی او را قبل از استتابه بکشد، بر آن شخص کراهت دارد؛ ولی چیزی | صاحب بدایع الصنائع مینویسد: اگر به توبه کردن]مرتد[امید است یا اگر خودش مهلت خواست، به او سه روز مهلت داده میشود؛ زیرا امکان دارد بر او شبهه ای وارد شده که او را به ارتداد واداشته است؛ پس 3 روز به او مهلت داده میشود. شاید در این مدت، شبهه برایش حل شود. 3 روز استتابه وسیله ای است برای اسلام آوردن]مجدد[و چه بسا از ارتدادش پشیمان شود؛ پس اگر کسی او را قبل از استتابه بکشد، بر آن شخص کراهت دارد؛ ولی چیزی | ||
بر گردن او نیست]= دیه و قصاص ندارد[برای این که مصونیتش با مرتد شدن از بین رفته است.<ref>کاشانی، ج7، ص199.</ref> <br> | بر گردن او نیست]= دیه و قصاص ندارد[برای این که مصونیتش با مرتد شدن از بین رفته است.<ref>کاشانی، ج7، ص199.</ref> <br> | ||
=== مالکیها === | |||
==== مالکیها ==== | |||
از قاضی ابن عبدالوهاب روایت شده: | از قاضی ابن عبدالوهاب روایت شده: | ||
اگر]شخص[مرتد شد. بعد توبه کرد؛ سپس مرتد شد و پس از آن توبه کرد، در مرتبه اوّل تعزیر میشود. در مرتبه دوم و سوم و چهارم نیز جایز است تعزیر شود اگر به اسلام برگردد و دراینباره نصّی نمیشناسم؛ ولی نزد من جایز است. فرق بین مرتبه اوّل و غیر مرتبه اوّل این است که امکان دارد در بار اوّل شبههای بر او عارض شده باشد و مرتد شود و بعد به سبب از بین رفتن شبهه (به اسلام) برگردد؛ پس اگر بعد از حلّ شبهه به ارتداد برگردد. سپس توبه کند زده میشود (= تعزیر میشود)؛ زیرا برای او شبههای باقی نمانده بود و از تعزیر بیشتر نمیشود و زندانی و کشته نخواهد شد.<ref>مواهب الجلیل، ج6، ص282.</ref> <br> | اگر]شخص[مرتد شد. بعد توبه کرد؛ سپس مرتد شد و پس از آن توبه کرد، در مرتبه اوّل تعزیر میشود. در مرتبه دوم و سوم و چهارم نیز جایز است تعزیر شود اگر به اسلام برگردد و دراینباره نصّی نمیشناسم؛ ولی نزد من جایز است. فرق بین مرتبه اوّل و غیر مرتبه اوّل این است که امکان دارد در بار اوّل شبههای بر او عارض شده باشد و مرتد شود و بعد به سبب از بین رفتن شبهه (به اسلام) برگردد؛ پس اگر بعد از حلّ شبهه به ارتداد برگردد. سپس توبه کند زده میشود (= تعزیر میشود)؛ زیرا برای او شبههای باقی نمانده بود و از تعزیر بیشتر نمیشود و زندانی و کشته نخواهد شد.<ref>مواهب الجلیل، ج6، ص282.</ref> <br> | ||
=== شافعیها === | |||
==== شافعیها ==== | |||
شربینی دراینباره مینویسد: اگر مرتد، از بین بردن شبهه را بخواهد، ابتدا باید اسلام (ملتزم به قرارداد دین) بیاورد و پس از اسلام، رفع شبهه شود؛ زیرا شبهه محدود نیست و این فتوایی است که غزالی آن را درست دانسته؛ همان طور که در نسخه رافعی وجود دارد و این درست است... .<br> | شربینی دراینباره مینویسد: اگر مرتد، از بین بردن شبهه را بخواهد، ابتدا باید اسلام (ملتزم به قرارداد دین) بیاورد و پس از اسلام، رفع شبهه شود؛ زیرا شبهه محدود نیست و این فتوایی است که غزالی آن را درست دانسته؛ همان طور که در نسخه رافعی وجود دارد و این درست است... .<br> | ||
اصح نزد غزالی مهلت دادن در مرتبه اوّل است؛ در حالی که آن چه از نص حکایت شده، عدم وجوب مهلت دادن در مرتبه اوّل است و اگر قبل از مهلت دادن از گرسنگی شکایت کند، به او قبل از مناظره]= مهلت دادن[غذا میدهند؛ سپس مهلت داده میشود.<ref>شربینی خطیب، ج4، ص140.</ref><br> | اصح نزد غزالی مهلت دادن در مرتبه اوّل است؛ در حالی که آن چه از نص حکایت شده، عدم وجوب مهلت دادن در مرتبه اوّل است و اگر قبل از مهلت دادن از گرسنگی شکایت کند، به او قبل از مناظره]= مهلت دادن[غذا میدهند؛ سپس مهلت داده میشود.<ref>شربینی خطیب، ج4، ص140.</ref><br> | ||
نووی میگوید: اگر مرتد بگوید: به من مهلت دهید و برای من دلیل بیاورید، آیا مهلت داده میشود؟<br> | نووی میگوید: اگر مرتد بگوید: به من مهلت دهید و برای من دلیل بیاورید، آیا مهلت داده میشود؟<br> | ||
مسعودی میگوید دو وجه دارد: یکی از دو وجه این است که به او مهلت داده میشود؛ زیرا انصاف و عدالت است، و وجه دوم این است که به او مهلت داده نمیشود.<ref>النووی، ج19، ص 228و229.</ref> <br> | مسعودی میگوید دو وجه دارد: یکی از دو وجه این است که به او مهلت داده میشود؛ زیرا انصاف و عدالت است، و وجه دوم این است که به او مهلت داده نمیشود.<ref>النووی، ج19، ص 228و229.</ref> <br> | ||
=== حنبلیها === | |||
==== حنبلیها ==== | |||
ابن قدامه میگوید:] مرتد[کشته نمیشود تا این که 3 روز به او مهلت دهند و در آن مدت او را به اسلام بخوانند... ؛ زیرا ارتداد به طور معمول به سبب شبهه ای است که بر او]= مرتد[عارض شده؛ پس اگر به او مهلت داده، و شبههاش نیز برطرف شود و به اسلام برگردد، جایز نیست با امکان اصلاحش از بین برود؛ بنابراین، در مدت استتابه بر او سخت گرفته و زندانی میشود و به اسلام خوانده خواهد شد تا شبههاش برطرف و روشن شود؛ یعنی فساد و بطلان آنچه در آن قرار گرفته]و باعث ارتداد وی شده [برایش آشکار شود.<ref>ابن قدامة، ج4، ص61 و 60.</ref> <br> | ابن قدامه میگوید:] مرتد[کشته نمیشود تا این که 3 روز به او مهلت دهند و در آن مدت او را به اسلام بخوانند... ؛ زیرا ارتداد به طور معمول به سبب شبهه ای است که بر او]= مرتد[عارض شده؛ پس اگر به او مهلت داده، و شبههاش نیز برطرف شود و به اسلام برگردد، جایز نیست با امکان اصلاحش از بین برود؛ بنابراین، در مدت استتابه بر او سخت گرفته و زندانی میشود و به اسلام خوانده خواهد شد تا شبههاش برطرف و روشن شود؛ یعنی فساد و بطلان آنچه در آن قرار گرفته]و باعث ارتداد وی شده [برایش آشکار شود.<ref>ابن قدامة، ج4، ص61 و 60.</ref> <br> | ||
صاحب مغنی مدت استتابه را 3 روز بیان میکند: دلیل ما بحث عمر است؛ زیرا ارتداد فقط به سبب شبهه است و همان زمان]ارتداد [از بین نمیرود؛ پس واجب است به او مهلت دهند تا در آن مدّت خود را از شبهه دور کند و اَوْلا نزد من این است که آن مهلت 3 روز تأثیرگذار است؛ برای این که آن 3 روز مدت نزدیکی است و به دلیل گفته عمر (که چرا او را زندانی نکردید و در هر روز یک قرص نان به او ندادید) شایسته است در مدت استتابه بر او]= مرتد[سخت گرفته و زندانی شود.<ref>همان، ج10، ص78.</ref> <br> | صاحب مغنی مدت استتابه را 3 روز بیان میکند: دلیل ما بحث عمر است؛ زیرا ارتداد فقط به سبب شبهه است و همان زمان]ارتداد [از بین نمیرود؛ پس واجب است به او مهلت دهند تا در آن مدّت خود را از شبهه دور کند و اَوْلا نزد من این است که آن مهلت 3 روز تأثیرگذار است؛ برای این که آن 3 روز مدت نزدیکی است و به دلیل گفته عمر (که چرا او را زندانی نکردید و در هر روز یک قرص نان به او ندادید) شایسته است در مدت استتابه بر او]= مرتد[سخت گرفته و زندانی شود.<ref>همان، ج10، ص78.</ref> <br> | ||
=برخورد خلیفه دوم و سوم با مرتدها= | == برخورد خلیفه دوم و سوم با مرتدها == | ||
عثمان بن عفان میگوید: هر وقت مسلمانی شرارت ورزد، سه بار به سوی اسلام خوانده میشود. اگر نپذیرفت، گردنش زده میشود. عمر نیز در روایاتی که از انس بن مالک از او نقل شده، گفته است: هنگامی که ابو موسی اشعری، جحینه کذاب و یارانش را کشت، انس گفت: پیش عمر بن خطاب رفتم. عمر گفت: جحینه و اصحابش چه کردهاند؟ انس گفت: سه بار خودم را به تجاهل و غفلت زدم؛ سپس گفتم: ای امیر مؤمنان! راه دیگر به غیر از کشتن بود؟ عمر گفت: اگر آنها را میآوردی اسلام را بر آنها عرضه میداشتم یا توبه میکردند؛ و گرنه آنها را زندانی میکردم.<ref>ابن حزم اندلسی، ج 12، ص 112و113.</ref> <br> | عثمان بن عفان میگوید: هر وقت مسلمانی شرارت ورزد، سه بار به سوی اسلام خوانده میشود. اگر نپذیرفت، گردنش زده میشود. عمر نیز در روایاتی که از انس بن مالک از او نقل شده، گفته است: هنگامی که ابو موسی اشعری، جحینه کذاب و یارانش را کشت، انس گفت: پیش عمر بن خطاب رفتم. عمر گفت: جحینه و اصحابش چه کردهاند؟ انس گفت: سه بار خودم را به تجاهل و غفلت زدم؛ سپس گفتم: ای امیر مؤمنان! راه دیگر به غیر از کشتن بود؟ عمر گفت: اگر آنها را میآوردی اسلام را بر آنها عرضه میداشتم یا توبه میکردند؛ و گرنه آنها را زندانی میکردم.<ref>ابن حزم اندلسی، ج 12، ص 112و113.</ref> <br> | ||
سیره عملی خلفا نیز در برخورد با مرتد از این حکایت دارد که مرتد را در صورتی که شرارت میکرده و میخواسته امنیت جامعه اسلامی را به هم بریزد، مجازات میکردهاند و مشاهده نمیشود کسی را به سبب اظهار شبهه، مرتد بدانند.<br> | سیره عملی خلفا نیز در برخورد با مرتد از این حکایت دارد که مرتد را در صورتی که شرارت میکرده و میخواسته امنیت جامعه اسلامی را به هم بریزد، مجازات میکردهاند و مشاهده نمیشود کسی را به سبب اظهار شبهه، مرتد بدانند.<br> | ||
=مفهوم ارتداد در قرآن و سیره مسلمانان= | == مفهوم ارتداد در قرآن و سیره مسلمانان == | ||
ارتداد در مفهوم قرآنی به معنای برگشتن از راههای روشن است و کسانی که از راه روشن برگردند، مرتد و کافر شمرده شدهاند و چنین کسانی مستحق عذاب آخرتی هستند و در قرآن، حکمی برای مجازات مرتد به جز وعده عذاب آخرت چیزی ذکر نشده است.<br> | ارتداد در مفهوم قرآنی به معنای برگشتن از راههای روشن است و کسانی که از راه روشن برگردند، مرتد و کافر شمرده شدهاند و چنین کسانی مستحق عذاب آخرتی هستند و در قرآن، حکمی برای مجازات مرتد به جز وعده عذاب آخرت چیزی ذکر نشده است.<br> | ||
برای روشن شدن مفهوم ارتداد، کافی است به آیاتی که دراینباره صحبت کردهاند، رجوع کنیم که میفرماید: ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم <ref>محمد (47)، 25.</ref> <br> | برای روشن شدن مفهوم ارتداد، کافی است به آیاتی که دراینباره صحبت کردهاند، رجوع کنیم که میفرماید: ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم <ref>محمد (47)، 25.</ref> <br> | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۷۱: | ||
در سیره مسلمانان، ارتداد به زمان ابوبکر و جنگهایی میرسد که وی برای زکات با کسانی که از پرداخت زکات سرباز میزدهاند داشته است و این جنگها به حروب الرده معروف هستند.<br> | در سیره مسلمانان، ارتداد به زمان ابوبکر و جنگهایی میرسد که وی برای زکات با کسانی که از پرداخت زکات سرباز میزدهاند داشته است و این جنگها به حروب الرده معروف هستند.<br> | ||
=مفهوم ارتداد از نظر امام خمینی(قدس سره)= | == مفهوم ارتداد از نظر امام خمینی(قدس سره) == | ||
امام خمینی مرتد را این گونه تعریف میکند: مرتد کسی است که بعد از اسلام آنچه را که از ضروریات دین است انکار کند؛ به طوری که انکارش به انکار رسالت یا تکذیب نبی یا تنقیص شریعت حضرت برگردد یا از او قول و فعلی صادر شود که مقتضی کفر باشد.<br> | امام خمینی مرتد را این گونه تعریف میکند: مرتد کسی است که بعد از اسلام آنچه را که از ضروریات دین است انکار کند؛ به طوری که انکارش به انکار رسالت یا تکذیب نبی یا تنقیص شریعت حضرت برگردد یا از او قول و فعلی صادر شود که مقتضی کفر باشد.<br> | ||
با تعمیق در بیان امام خمینی، مبنای اظهار کفر و اظهار شعار کفر روشن میشود. امام، مرتد را کسی میداند که بعد از اسلام یعنی شناختن راههای روشن دین اسلام، آنها را انکار کند. انکار آن راهها به معنای اظهار شعار کفر است. انکار، امری سلبی است و شخص در صورتی میتواند موضوعی را انکار کند که بتواند به طور روشن از نبودن آن خبر دهد. چگونه ممکن است کسی بدون وقوف به امر وحی و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آن را انکار کند؟ از این رو اگر کسی رسولی را منکر شود یا آن را تکذیب کند، در واقع لجاج و عناد با امری حقیقی است که خود هیچ اطلاعی از آن و هیچ وقوفی به آن ندارد، و در این صورت، فعل منکر نوعی مبارزه قلمداد میشود.<br> | با تعمیق در بیان امام خمینی، مبنای اظهار کفر و اظهار شعار کفر روشن میشود. امام، مرتد را کسی میداند که بعد از اسلام یعنی شناختن راههای روشن دین اسلام، آنها را انکار کند. انکار آن راهها به معنای اظهار شعار کفر است. انکار، امری سلبی است و شخص در صورتی میتواند موضوعی را انکار کند که بتواند به طور روشن از نبودن آن خبر دهد. چگونه ممکن است کسی بدون وقوف به امر وحی و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آن را انکار کند؟ از این رو اگر کسی رسولی را منکر شود یا آن را تکذیب کند، در واقع لجاج و عناد با امری حقیقی است که خود هیچ اطلاعی از آن و هیچ وقوفی به آن ندارد، و در این صورت، فعل منکر نوعی مبارزه قلمداد میشود.<br> | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۷: | ||
در تعریف ما از شبهه و کفر، این موضوع به روشنی بیان شده است بدین صورت که ردّه یعنی آشکار و اظهار کردن شعار کفر بعد از ایمان... . شبهه پدیدهای است که به وسیله وسوسههای گوناگون درونی و بیرونی ایجاد شده یا به وسیله نقص علم فرد در عقیدهای پدید میآید که رفع آن باعث تعالی و استقرار عقیده و ایمان جدید میشود؛ اما کفر، امری ذهنی است که شخص برای تقابل با حقیقت استقرار یافته، معانداً در رفتار و گفتار خود ظاهر میسازد.<br> | در تعریف ما از شبهه و کفر، این موضوع به روشنی بیان شده است بدین صورت که ردّه یعنی آشکار و اظهار کردن شعار کفر بعد از ایمان... . شبهه پدیدهای است که به وسیله وسوسههای گوناگون درونی و بیرونی ایجاد شده یا به وسیله نقص علم فرد در عقیدهای پدید میآید که رفع آن باعث تعالی و استقرار عقیده و ایمان جدید میشود؛ اما کفر، امری ذهنی است که شخص برای تقابل با حقیقت استقرار یافته، معانداً در رفتار و گفتار خود ظاهر میسازد.<br> | ||
=تفاوت اظهار کفر و اظهار شعار کفر= | == تفاوت اظهار کفر و اظهار شعار کفر == | ||
اگر کفر را به معنای متعدی آن قلمداد نکنیم و از آن پوشاندن حقیقت را بیرون نکشیم و فقط با توجه به معنای لازم آن معنا کنیم، به معنای پوشاننده حقیقت نخواهد شد؛ بلکه کافر کسی است که امری بر او پوشیده است و اگر امری بر کسی پوشیده باشد، با توجه به اصل اصولی قبح عقاب بلا بیان هرگز کسی که بدین معنا کافر است، در قالب مرتد نمیآید.<br> | اگر کفر را به معنای متعدی آن قلمداد نکنیم و از آن پوشاندن حقیقت را بیرون نکشیم و فقط با توجه به معنای لازم آن معنا کنیم، به معنای پوشاننده حقیقت نخواهد شد؛ بلکه کافر کسی است که امری بر او پوشیده است و اگر امری بر کسی پوشیده باشد، با توجه به اصل اصولی قبح عقاب بلا بیان هرگز کسی که بدین معنا کافر است، در قالب مرتد نمیآید.<br> | ||
اگر در کفر تعمد و عناد وجود نداشته باشد و فقط اعلام پوشیدگی موضوع بر کافر باشد، اظهار کفر، اظهار ارتداد نیست؛ از این رو ما بین اظهار کفر و اظهار شعار کفر تفاوت قائل میشویم. در واقع اظهار کفر اعلان پوشیدگی حقیقت بر کفر است که میخواهد بعد از رفع پوشیدگی اعلان ایمان کند و اما اظهار شعار کفر در حقیقت اعلان کسانی است که حقیقتی را میپوشانند و بر پایه آن پوشش، عَلمی را بلند میکنند تا در مقابل حقیقتی به مخالفت و مقابله بپردازند کسانی که شعار کفر را میدهند، به طور طبیعی به دنبال پذیرش حقیقت پس از رفع کفر (پوشش) از آن حقیقت نیستند و افزون بر شعار کفر، حقیقت دیگری را نیز انکار میکنند. در این صورت هم عناد و لجاج شکل گرفته است و هم مبارزه ای برای انهدام گروهی دیگر صورت میگیرد. در این صورت، هر عقل سلیمی دفاع گروه مقابل را برای جلوگیری از انهدام آن گروه امری ضرور میشمارد.<br> | اگر در کفر تعمد و عناد وجود نداشته باشد و فقط اعلام پوشیدگی موضوع بر کافر باشد، اظهار کفر، اظهار ارتداد نیست؛ از این رو ما بین اظهار کفر و اظهار شعار کفر تفاوت قائل میشویم. در واقع اظهار کفر اعلان پوشیدگی حقیقت بر کفر است که میخواهد بعد از رفع پوشیدگی اعلان ایمان کند و اما اظهار شعار کفر در حقیقت اعلان کسانی است که حقیقتی را میپوشانند و بر پایه آن پوشش، عَلمی را بلند میکنند تا در مقابل حقیقتی به مخالفت و مقابله بپردازند کسانی که شعار کفر را میدهند، به طور طبیعی به دنبال پذیرش حقیقت پس از رفع کفر (پوشش) از آن حقیقت نیستند و افزون بر شعار کفر، حقیقت دیگری را نیز انکار میکنند. در این صورت هم عناد و لجاج شکل گرفته است و هم مبارزه ای برای انهدام گروهی دیگر صورت میگیرد. در این صورت، هر عقل سلیمی دفاع گروه مقابل را برای جلوگیری از انهدام آن گروه امری ضرور میشمارد.<br> | ||
ملاحظه میشود با تفاوت اظهار کفر و اظهار شعار که در اوّلی به رفع شبهه میانجامد و در دومی اصراری بر موضوع باطل است، در مییابیم که اظهار کفر ارتداد نیست؛ اما اظهار شعار کفر در مقوله ارتداد است.<br> | ملاحظه میشود با تفاوت اظهار کفر و اظهار شعار که در اوّلی به رفع شبهه میانجامد و در دومی اصراری بر موضوع باطل است، در مییابیم که اظهار کفر ارتداد نیست؛ اما اظهار شعار کفر در مقوله ارتداد است.<br> | ||
=مؤیدهای روایی ارتداد به وسیله انکار= | == مؤیدهای روایی ارتداد به وسیله انکار == | ||
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: اگر مردم در برابر آنچه آگاهی نداشتند توقف میکردند و انکار نمیکردند، کافر نمیشدند. <ref>کلینی، ج2، ص388.</ref> <br> | امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: اگر مردم در برابر آنچه آگاهی نداشتند توقف میکردند و انکار نمیکردند، کافر نمیشدند. <ref>کلینی، ج2، ص388.</ref> <br> | ||
همچنین رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در اینباره میفرماید: خداوند متعالی آنچه امتم را به شک واداشته یا با اوهامش در او چیزی ایجاد کرده باشد بخشیده تا زمانی که به آن یقین نیابد و آن را باز نگوید. | همچنین رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در اینباره میفرماید: خداوند متعالی آنچه امتم را به شک واداشته یا با اوهامش در او چیزی ایجاد کرده باشد بخشیده تا زمانی که به آن یقین نیابد و آن را باز نگوید. | ||
در حدیث رفع، حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: از امت من نُه چیز برداشته شده است: خطا، فراموشی، چیزی را که نمیدانیم، وسوسه ای که در طریق تفکر است <ref>همان، ج2، ص 463.</ref> همه این ادلّه از این حکایت دارد که اگر کسی شبهه و وسوسه ای در او ایجاد شود، مرتد نمیشود و اظهار این شبهه برای رفع آن نیز امری ضرور است؛ از این رو بحث ارتداد نه تنها نافی حقوق انسانی و آزادی بیان و عقیده نیست؛ بلکه میتوان ادعا کرد که اگر بحث مرتد را دقیقاً مورد توجه قرار دهیم، در تقویت حقوق انسانها و آزادی بیان کوشیدهایم؛ زیرا بین کسانی که میخواهند با تمسک به حقوق انسانی، حقوق انسانهای دیگر را مورد تجاوز قرار دهند و کسانی که میخواهند در تقویت حقوق انسانها بکوشند، فرق گذاشتهایم.<br> | در حدیث رفع، حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: از امت من نُه چیز برداشته شده است: خطا، فراموشی، چیزی را که نمیدانیم، وسوسه ای که در طریق تفکر است <ref>همان، ج2، ص 463.</ref> همه این ادلّه از این حکایت دارد که اگر کسی شبهه و وسوسه ای در او ایجاد شود، مرتد نمیشود و اظهار این شبهه برای رفع آن نیز امری ضرور است؛ از این رو بحث ارتداد نه تنها نافی حقوق انسانی و آزادی بیان و عقیده نیست؛ بلکه میتوان ادعا کرد که اگر بحث مرتد را دقیقاً مورد توجه قرار دهیم، در تقویت حقوق انسانها و آزادی بیان کوشیدهایم؛ زیرا بین کسانی که میخواهند با تمسک به حقوق انسانی، حقوق انسانهای دیگر را مورد تجاوز قرار دهند و کسانی که میخواهند در تقویت حقوق انسانها بکوشند، فرق گذاشتهایم.<br> | ||
این پرسش وجود دارد: آیا با کسی که امر مُسلّمی را (که خود به آن امر مسلّم واقف است) انکار کند و انکار آن را سبب ضرر و صدمه به دیگران، بلکه بالاتر به یک امت قرار دهد، چگونه باید برخورد شود؟ آیا کسانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند، باید به متجاوز اجازه دهند حیات آنها و حیات معنوی آنها را از بین ببرد و آنها هم هیچ عکسالعملی نشان ندهند؟ آیا با این اندیشه، غریزه حب ذات و دفاع فردی مورد سؤال قرار نمیگیرد؟ البته با این بهانه هرگز نباید اسباب تعدّی به دیگران را فراهم کرد و به آزادی بیان و حقوق انسانی به دلیل اظهار (و نه انکار و اقدام در جهت تلاشهای دیگران) خدشه وارد کرد و از بین بُرد. | این پرسش وجود دارد: آیا با کسی که امر مُسلّمی را (که خود به آن امر مسلّم واقف است) انکار کند و انکار آن را سبب ضرر و صدمه به دیگران، بلکه بالاتر به یک امت قرار دهد، چگونه باید برخورد شود؟ آیا کسانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند، باید به متجاوز اجازه دهند حیات آنها و حیات معنوی آنها را از بین ببرد و آنها هم هیچ عکسالعملی نشان ندهند؟ آیا با این اندیشه، غریزه حب ذات و دفاع فردی مورد سؤال قرار نمیگیرد؟ البته با این بهانه هرگز نباید اسباب تعدّی به دیگران را فراهم کرد و به آزادی بیان و حقوق انسانی به دلیل اظهار (و نه انکار و اقدام در جهت تلاشهای دیگران) خدشه وارد کرد و از بین بُرد. | ||
=تشتت معانی ارتداد در روایات= | |||
== تشتت معانی ارتداد در روایات == | |||
در روایتهایی که درباره مرتد آمده، آنچه مورد توجه قرار میگیرد، واژههای عناد، انکار، برائت، و «رغب عَنْ» است که همگی بار معنایی نوعی مبارزه و مقاومت در مقابل راه حق را دارد. به روشنی قابل قبول است که این واژگان هیچ بار لغوی در جهت ایجاد شبهه یا تزلزل در عقیده یا وسوسههای شیطانی در ذهن ندارد؛ از همین رو به خوبی درمی یابیم که حکم ارتداد برای حفظ کیان مسلمانان و وحدت آنها است نه این که اسلام خواسته باشد به زور خود را بر دیگران تحمیل کند و مانع آزادی انتخاب آنها در دین یا هر انتخاب دیگری باشد.<br> | در روایتهایی که درباره مرتد آمده، آنچه مورد توجه قرار میگیرد، واژههای عناد، انکار، برائت، و «رغب عَنْ» است که همگی بار معنایی نوعی مبارزه و مقاومت در مقابل راه حق را دارد. به روشنی قابل قبول است که این واژگان هیچ بار لغوی در جهت ایجاد شبهه یا تزلزل در عقیده یا وسوسههای شیطانی در ذهن ندارد؛ از همین رو به خوبی درمی یابیم که حکم ارتداد برای حفظ کیان مسلمانان و وحدت آنها است نه این که اسلام خواسته باشد به زور خود را بر دیگران تحمیل کند و مانع آزادی انتخاب آنها در دین یا هر انتخاب دیگری باشد.<br> | ||
یکی از عالمان معاصر میگوید.<ref>آیتالله اردبیلی.</ref> به نظر ما "ارتداد در قرآن" با ارتداد در روایات متفاوت است؛]زیرا [ارتداد در زمان پیامبر که آیات قرآن ناظر به آن است، با ارتداد در زمان امام باقر و امام صادق و امام رضا(علیهمالسلام) که روایات ناظر بر آن است، تفاوت دارد.<br> | یکی از عالمان معاصر میگوید.<ref>آیتالله اردبیلی.</ref> به نظر ما "ارتداد در قرآن" با ارتداد در روایات متفاوت است؛]زیرا [ارتداد در زمان پیامبر که آیات قرآن ناظر به آن است، با ارتداد در زمان امام باقر و امام صادق و امام رضا(علیهمالسلام) که روایات ناظر بر آن است، تفاوت دارد.<br> | ||
خط ۱۸۹: | خط ۱۹۵: | ||
همانطور که گفته شد، ارتدادهای صدر اسلام با انگیزههای گوناگون از جمله سیاسی، اقتصادی و قبیلهای بوده و آیات پیش گفته نیز به ارتداد فکری و عقیدتی دلالت ندارد؛ پس برای اثبات مجازات ارتداد فقط روایاتی که از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهمالسلام) نقل شده، ملاک است و آیات قرآن بیانگر احکام ارتداد نیست؛ چه این آیات ناظر به ارتدادهای سیاسی، اقتصادی، قومی و قبیلهای و چه اعم از آن، یعنی ارتداد فکری باشد. در هر صورت، آیات، مستند احکام ارتداد نیست. افزون بر این، در بعضی از آیات قرآن از مطلق ارتداد سخن گفته شده است که ظاهراً هر نوع ارتداد از دین با هر انگیزهای را شامل میشود و شأن نزول آنها نیز سبب نشده که مفسّران آیات را به ارتداد خاصی حمل کنند.<br> | همانطور که گفته شد، ارتدادهای صدر اسلام با انگیزههای گوناگون از جمله سیاسی، اقتصادی و قبیلهای بوده و آیات پیش گفته نیز به ارتداد فکری و عقیدتی دلالت ندارد؛ پس برای اثبات مجازات ارتداد فقط روایاتی که از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهمالسلام) نقل شده، ملاک است و آیات قرآن بیانگر احکام ارتداد نیست؛ چه این آیات ناظر به ارتدادهای سیاسی، اقتصادی، قومی و قبیلهای و چه اعم از آن، یعنی ارتداد فکری باشد. در هر صورت، آیات، مستند احکام ارتداد نیست. افزون بر این، در بعضی از آیات قرآن از مطلق ارتداد سخن گفته شده است که ظاهراً هر نوع ارتداد از دین با هر انگیزهای را شامل میشود و شأن نزول آنها نیز سبب نشده که مفسّران آیات را به ارتداد خاصی حمل کنند.<br> | ||
=تعریف ارتداد در دو بیان فلسفی= | == تعریف ارتداد در دو بیان فلسفی == | ||
اگر تقابل بین کفر و اسلام را تقابل عدم و ملکه بدانیم، آنگاه هر کس که نسبت به اصول دین اسلام شبهه داشته باشد، کافر و اطلاق مرتد بر او صحیح است؛ اما اگر تقابل بین اسلام و کفر را، تقابل تضاد بدانیم یعنی همان گونه که اسلام امر وجودی است، کفر هم امر وجودی است؛ از همین رو انکار اسلام در صورتی موجب کفر است که کافر منکر عقاید اسلامی باشد. در این صورت، شخصی که در اصول دین اسلام دچار شبهه تردید گشته است تا هنگامی که به انکار اسلام نپردازد، کافر شمرده نمیشود و ارتداد بر او اطلاق نمیگردد <ref>اقتباس از مجله حوزه، ش41، ص 76.</ref> <br> | اگر تقابل بین کفر و اسلام را تقابل عدم و ملکه بدانیم، آنگاه هر کس که نسبت به اصول دین اسلام شبهه داشته باشد، کافر و اطلاق مرتد بر او صحیح است؛ اما اگر تقابل بین اسلام و کفر را، تقابل تضاد بدانیم یعنی همان گونه که اسلام امر وجودی است، کفر هم امر وجودی است؛ از همین رو انکار اسلام در صورتی موجب کفر است که کافر منکر عقاید اسلامی باشد. در این صورت، شخصی که در اصول دین اسلام دچار شبهه تردید گشته است تا هنگامی که به انکار اسلام نپردازد، کافر شمرده نمیشود و ارتداد بر او اطلاق نمیگردد <ref>اقتباس از مجله حوزه، ش41، ص 76.</ref> <br> | ||
= | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
== منابع == | |||
# آیتالله اردبیلی، مجله حکومت اسلامی، ش 13. | # آیتالله اردبیلی، مجله حکومت اسلامی، ش 13. | ||
# آیتالله موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات. | # آیتالله موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات. | ||
خط ۲۲۶: | خط ۲۳۴: | ||
# نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، ج 41. | # نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، ج 41. | ||
[[رده:مقالهها]] | [[رده:مقالهها]] | ||
[[رده:فصلنامه اندیشه تقریب]] | [[رده:فصلنامه اندیشه تقریب]] | ||
[[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] | [[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] |