confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
== داستان حروب ردّه == | == داستان حروب ردّه == | ||
با رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، شورشهای زیادی در شبهجزیره محقق گردید؛ مدعیان نبوت مثل مسیلمه و طلیحه فعالتر شدند بهگونهای که مردم مدینه را نگران نمود. منافقان نیز که تا آن زمان خود را پنهان ساخته بودند، نفاق خود را آشکار ساختند و یهود و نصارا هم به مخالفت و سرزنش مسلمانان پرداختند<ref>واقدی، کتاب الرده، ص 28 و29.</ref> قبایلی مانند اسد، غطفان، عبس و ذبیان در شمال، شمال شرقی و شرق مدینه نیز با اعزام نمایندگانی به مدینه، از خلیفه تقاضای معافیت از پرداخت زکات نمودند و وقتی با مخالفت ابوبکر و جواب ردّ او روبهرو شدند، آماده حمله به مدینه گردیدند<ref>خورشید احمد فارق، تاریخ الردّه، ص 5.</ref>. | با رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، شورشهای زیادی در شبهجزیره محقق گردید؛ مدعیان نبوت مثل مسیلمه و طلیحه فعالتر شدند بهگونهای که مردم مدینه را نگران نمود. منافقان نیز که تا آن زمان خود را پنهان ساخته بودند، نفاق خود را آشکار ساختند و یهود و نصارا هم به مخالفت و سرزنش مسلمانان پرداختند<ref>واقدی، کتاب الرده، ص 28 و29.</ref> قبایلی مانند اسد، غطفان، عبس و ذبیان در شمال، شمال شرقی و شرق مدینه نیز با اعزام نمایندگانی به مدینه، از خلیفه تقاضای معافیت از پرداخت زکات نمودند و وقتی با مخالفت ابوبکر و جواب ردّ او روبهرو شدند، آماده حمله به مدینه گردیدند<ref>خورشید احمد فارق، تاریخ الردّه، ص 5.</ref>. | ||
اقدام شورشیان علیه دستگاه خلافت، فرصت خوبی برای ابوبکر ایجاد نمود که افکار عمومی را از بحران جانشینسازی برای پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) به مشکل دیگری معطوف کند؛ زیرا وی در حالی متصدی خلافت شد که دو گروه با او مخالف بودند: یکی طرفداران استخلاف رسمی پیامبر یعنی شیعیان حضرت علی (علیهالسلام) و دیگری طرفداران سعد بن عباده. | اقدام شورشیان علیه دستگاه خلافت، فرصت خوبی برای ابوبکر ایجاد نمود که افکار عمومی را از بحران جانشینسازی برای پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) به مشکل دیگری معطوف کند؛ زیرا وی در حالی متصدی خلافت شد که دو گروه با او مخالف بودند: یکی طرفداران استخلاف رسمی پیامبر یعنی شیعیان حضرت علی (علیهالسلام) و دیگری طرفداران سعد بن عباده. | ||
ابوبکر میدانست این مسئله برای او ایجاد مشکل خواهد کرد؛ بنابراین، فوراً برای نشاندادن جدیت و اقتدار خود با شورشها برخوردی جدّی و قاطع نمود. قاطعیتی که ابوبکر در برابر آنان نشان داد، قطعاً بیارتباط با بحران داخلی مدینه نبود. با این که از سیره او این گونه برمیآید که مردی صلحطلب و باعاطفه است، ولی دو سال خلافت وی از او چهره دیگری نشان میدهد؛ از یک سو، با شورشیان و متهمان به ارتداد، با قساوت تمام برخورد میکند و از سوی دیگر، جرائم خالد بن ولید علیه بنییربوع و مالک بن نویره را تأیید مینماید<ref>هادی العلوی، فصول من تاریخ الاسلام السیاسی، نیقوسیا، قبرص، مرکزالابحاث و الدراسات الاشتراکیه فی العالم العربی،1995م،ص62</ref>. | ابوبکر میدانست این مسئله برای او ایجاد مشکل خواهد کرد؛ بنابراین، فوراً برای نشاندادن جدیت و اقتدار خود با شورشها برخوردی جدّی و قاطع نمود. قاطعیتی که ابوبکر در برابر آنان نشان داد، قطعاً بیارتباط با بحران داخلی مدینه نبود. با این که از سیره او این گونه برمیآید که مردی صلحطلب و باعاطفه است، ولی دو سال خلافت وی از او چهره دیگری نشان میدهد؛ از یک سو، با شورشیان و متهمان به ارتداد، با قساوت تمام برخورد میکند و از سوی دیگر، جرائم خالد بن ولید علیه بنییربوع و مالک بن نویره را تأیید مینماید<ref>هادی العلوی، فصول من تاریخ الاسلام السیاسی، نیقوسیا، قبرص، مرکزالابحاث و الدراسات الاشتراکیه فی العالم العربی،1995م،ص62</ref>. | ||
== مناطق درگیر در مخالفت با خلیفه اول == | == مناطق درگیر در مخالفت با خلیفه اول == | ||
پس از رحلت پیامبر فقط حجاز دچار شورش علیه خلیفه اول نشد، بلکه در این جنگها بهطور کلی پنج منطقه درگیر بودند: | پس از رحلت پیامبر فقط حجاز دچار شورش علیه خلیفه اول نشد، بلکه در این جنگها بهطور کلی پنج منطقه درگیر بودند: | ||
* | * منطقه حجاز، شیعیان و طرفداران سعد بن عباده که با خلیفه شدن ابوبکر مخالف بودند؛ | ||
* | * قیام طلیحه در ناحیهٔ نجد که شامل قبائل غطفان، فزاره، بنی اسد، عبس و ذبیان میشد؛ | ||
* | * یمامه و جنوب غربی بحرین و حاشیهٔ خلیج فارس، شامل یمامه به رهبری مسیلمه، بنی تمیم (جنوب غربی بحرین) به رهبری سجاح و شورش قبائل عمان و بحرین در حاشیهٔ خلیج فارس؛ | ||
* | * اشعث بن قیس بزرگ قبائل کنده در حضرموت (از خلیج عدن تا خلیج فارس)؛ | ||
* | * اسود عنسی در یمن. | ||
== اختلاف خلیفه اول با صحابه در تعامل با مخالفین == | == اختلاف خلیفه اول با صحابه در تعامل با مخالفین == | ||
در ابتدای خلافت ابوبکر، قبایل اطراف مدینه با اعزام نمایندگانی از او درخواست معاف شدن از پرداخت زکات نمودند<ref>واقدی، پیشین، ص 28و29.</ref>؛ اما خلیفه در همان برخورد نخست، به آنان اعلانجنگ نمود، با این که بیشتر صحابه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) با نظر او مخالف بودند. آنان عمر را که از مشاوران نزدیک خلیفه بود واسطه قرار دادند تا با او صحبت کند و قبایلی را که به اعتراف خود نماز میگزاردند و فقط خواهان عدم پرداخت زکات بودند معاف دارد، چرا که آنها قریبالعهد به اسلام بودند و هنوز با فرهنگ اسلامی خو نگرفته بودند<ref>ابن قتیبه الدینوری (عبدالله بن مسلم)، الامامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، قم، منشورات الشریف الرضی، 1413 ق. ج 1، ص 34.</ref>. | در ابتدای خلافت ابوبکر، قبایل اطراف مدینه با اعزام نمایندگانی از او درخواست معاف شدن از پرداخت زکات نمودند<ref>واقدی، پیشین، ص 28و29.</ref>؛ اما خلیفه در همان برخورد نخست، به آنان اعلانجنگ نمود، با این که بیشتر صحابه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) با نظر او مخالف بودند. آنان عمر را که از مشاوران نزدیک خلیفه بود واسطه قرار دادند تا با او صحبت کند و قبایلی را که به اعتراف خود نماز میگزاردند و فقط خواهان عدم پرداخت زکات بودند معاف دارد، چرا که آنها قریبالعهد به اسلام بودند و هنوز با فرهنگ اسلامی خو نگرفته بودند<ref>ابن قتیبه الدینوری (عبدالله بن مسلم)، الامامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، قم، منشورات الشریف الرضی، 1413 ق. ج 1، ص 34.</ref>. | ||
طبری مینویسد: برخی از اصحاب از ابوبکر خواستند که از جنگ با این قبایل تازهمسلمان خودداری کند و آنها را از پرداخت زکات معاف دارد تا ایمان در دلهای آنها محکم گردد و در آینده، به اختیار خود، زکات بپردازند<ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 225.</ref> عمر و برخی صحابه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در مخالفت با جنگ با مانعان زکات به این روایت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) استدلال میکردند: «اُمِرْتُ اَنْ اُقاتِلَ النّاسَ حَتی یَقُولُوا لا اِلهَ اِلّا اللَّه، فَاِذا قالُوها عَصَمُوا مِنّی دِماءَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ»<ref>واقدی، پیشین، ص 51 / ابن قتیبه دینوری، پیشین، ج 1، ص 34 .</ref>من فقط در دعوت به توحید مأمور به جنگ هستم. وقتی مردم توحید را به زبان قبول کردند، جان و مالشان مصون است. اما ابوبکر به روایت دیگری استدلال میکرد؛ او میگفت: من خود از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) شنیدم که فرمود: «اُمِرْتُ اَنْ اُقاتِلَ النّاسَ عَلی ثَلاثِ: شَهادَةُ اَنْ لااِلهَ اِلّا اللّه وَ اِقامُ الصَّلاةِ وَ ایتاءُ الزَکاةِ»; <ref>ابن قتیبه، پیشین، ص 35.</ref> من در سه چیز مأمور به جنگ هستم: توحید، نماز و زکات. خلیفه اول با اصرار فراوان میگفت: به خدا قسم، اگر عقالی<ref>عقال به زکات سالانه گویند و نیز ریسمانی که شتر را هنگام دادن زکات، به آن بندند. گاهی نیز به معنای مبلغ اندکی است که یک «عقال» (پای بند شتر) میارزد. بعضی میگویند: اگر عین شتران زکات را بستانند «عقال» و اگر بهای آن را بستانند «نقد» گویند. گاهی هم «عقال» برای بیان حداقل به کار میرود. ر. ک. به: احمد العلی، حجاز در صدر اسلام، ترجمه عبدالمحمدآیتی، ص 280.</ref> را که به پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میپرداختند از من دریغ دارند، با آنها خواهم جنگید و معتقد بود فرقی بین نماز و زکات نیست<ref>واقدی، پیشین، ص 45.</ref>. | |||
طبری مینویسد: برخی از اصحاب از ابوبکر خواستند که از جنگ با این قبایل تازهمسلمان خودداری کند و آنها را از پرداخت زکات معاف دارد تا ایمان در دلهای آنها محکم گردد و در آینده، به اختیار خود، زکات بپردازند<ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 225.</ref> عمر و برخی صحابه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در مخالفت با جنگ با مانعان زکات به این روایت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) استدلال میکردند: «اُمِرْتُ اَنْ اُقاتِلَ النّاسَ حَتی یَقُولُوا لا اِلهَ اِلّا اللَّه، فَاِذا قالُوها عَصَمُوا مِنّی دِماءَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ»<ref>واقدی، پیشین، ص 51 / ابن قتیبه دینوری، پیشین، ج 1، ص 34 .</ref>من فقط در دعوت به توحید مأمور به جنگ هستم. وقتی مردم توحید را به زبان قبول کردند، جان و مالشان مصون است. | |||
اما ابوبکر به روایت دیگری استدلال میکرد؛ او میگفت: من خود از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) شنیدم که فرمود: «اُمِرْتُ اَنْ اُقاتِلَ النّاسَ عَلی ثَلاثِ: شَهادَةُ اَنْ لااِلهَ اِلّا اللّه وَ اِقامُ الصَّلاةِ وَ ایتاءُ الزَکاةِ»; <ref>ابن قتیبه، پیشین، ص 35.</ref> من در سه چیز مأمور به جنگ هستم: توحید، نماز و زکات. خلیفه اول با اصرار فراوان میگفت: به خدا قسم، اگر عقالی<ref>عقال به زکات سالانه گویند و نیز ریسمانی که شتر را هنگام دادن زکات، به آن بندند. گاهی نیز به معنای مبلغ اندکی است که یک «عقال» (پای بند شتر) میارزد. بعضی میگویند: اگر عین شتران زکات را بستانند «عقال» و اگر بهای آن را بستانند «نقد» گویند. گاهی هم «عقال» برای بیان حداقل به کار میرود. ر. ک. به: احمد العلی، حجاز در صدر اسلام، ترجمه عبدالمحمدآیتی، ص 280.</ref> را که به پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میپرداختند از من دریغ دارند، با آنها خواهم جنگید و معتقد بود فرقی بین نماز و زکات نیست<ref>واقدی، پیشین، ص 45.</ref>. | |||
== نخستین رویارویی با شورشیان == | == نخستین رویارویی با شورشیان == | ||
پس از مخالفت خلیفه با درخواست معاف شدن قبایل از پرداخت زکات، نمایندگان آنان برگشتند و با بیان این که مردم مدینه اندکاند، آنها را برای حمله به آن شهر تشویق کردند<ref>خورشید احمد فارق، پیشین، ص 5 / ابن کثیر، پیشین، ج 6، ص 311.</ref> گویا پیش از آمدن فرستادگان این قبایل به مدینه، افرادی همچون عیینه بن حصن و اقرع بن حابس به همراه عده دیگری از اشراف به مدینه آمده بودند و با اعلان خبر شورش اعراب و تصمیم آنها در خودداری از پرداخت زکات، از خلیفه خواسته بودند که مبلغی را به آنها بدهد تا از ارتداد اعراب و حمله آنان به مدینه جلوگیری کنند. مهاجران و انصار هم با پذیرش خواسته آنها، از ابوبکر خواستند تا هنگام بازگشت سپاه اسامه، آنها را با دادن مبلغی، به این کار راضی کند. اما ابوبکر گفت: ما در اسلام، به احدی رشوه نمیدهیم و با آنان خواهیم جنگید واقدی، پیشین، ابن کثیر، پیشین. ابوبکر دستور آمادگی مسلمانان مدینه برای جنگ با شورشیان را صادر نمود و تنی چند از مهاجران قریش را به نگهبانی در اطراف مدینه گماشت. مرتدان پس از سه روز به مدینه حمله کردند، ولی با استقامت مردم مدینه مواجه شدند و با شکست مجبور به فرار گردیدند<ref>[همانها]</ref>. | پس از مخالفت خلیفه با درخواست معاف شدن قبایل از پرداخت زکات، نمایندگان آنان برگشتند و با بیان این که مردم مدینه اندکاند، آنها را برای حمله به آن شهر تشویق کردند<ref>خورشید احمد فارق، پیشین، ص 5 / ابن کثیر، پیشین، ج 6، ص 311.</ref> گویا پیش از آمدن فرستادگان این قبایل به مدینه، افرادی همچون عیینه بن حصن و اقرع بن حابس به همراه عده دیگری از اشراف به مدینه آمده بودند و با اعلان خبر شورش اعراب و تصمیم آنها در خودداری از پرداخت زکات، از خلیفه خواسته بودند که مبلغی را به آنها بدهد تا از ارتداد اعراب و حمله آنان به مدینه جلوگیری کنند. | ||
مهاجران و انصار هم با پذیرش خواسته آنها، از ابوبکر خواستند تا هنگام بازگشت سپاه اسامه، آنها را با دادن مبلغی، به این کار راضی کند. اما ابوبکر گفت: ما در اسلام، به احدی رشوه نمیدهیم و با آنان خواهیم جنگید واقدی، پیشین، ابن کثیر، پیشین. ابوبکر دستور آمادگی مسلمانان مدینه برای جنگ با شورشیان را صادر نمود و تنی چند از مهاجران قریش را به نگهبانی در اطراف مدینه گماشت. مرتدان پس از سه روز به مدینه حمله کردند، ولی با استقامت مردم مدینه مواجه شدند و با شکست مجبور به فرار گردیدند<ref>[همانها]</ref>. | |||
ابوبکر برای سرکوب مخالفین خود یازده نفر را بهعنوان فرماندهان جنگهای ردّه تعیین کرد که در رأس آنها خالد بن ولید و عکرمة بن ابیجهل از قبیله بنی مخزوم بودند<ref>طبری، پیشین، ص 248249 / ابن اثیر، پیشین، ج 2، ص 24 / ابن خلدون (عبدالرحمن بن محمد)، تاریخ ابن خلدون، الطبقه الثانیة، بیروت، دارالکفر، 1408 ق.، ج 2، ص 494 ـ 495.</ref>. او همچنین به پیشنهاد برخی از اصحاب، به چند تن از کارگزاران خود در شهرهای دیگر نامه نوشت و از آنان یاری طلبید<ref>واقدی، پیشین، ص 54-63.</ref>. | ابوبکر برای سرکوب مخالفین خود یازده نفر را بهعنوان فرماندهان جنگهای ردّه تعیین کرد که در رأس آنها خالد بن ولید و عکرمة بن ابیجهل از قبیله بنی مخزوم بودند<ref>طبری، پیشین، ص 248249 / ابن اثیر، پیشین، ج 2، ص 24 / ابن خلدون (عبدالرحمن بن محمد)، تاریخ ابن خلدون، الطبقه الثانیة، بیروت، دارالکفر، 1408 ق.، ج 2، ص 494 ـ 495.</ref>. او همچنین به پیشنهاد برخی از اصحاب، به چند تن از کارگزاران خود در شهرهای دیگر نامه نوشت و از آنان یاری طلبید<ref>واقدی، پیشین، ص 54-63.</ref>. | ||
== ارسال لشکر برای مبارزه با مخالفان == | == ارسال لشکر برای مبارزه با مخالفان == | ||
لشکرهایی که ابوبکر تجهیز کرد به شرح زیر بودند: | لشکرهایی که ابوبکر تجهیز کرد به شرح زیر بودند: | ||
# خالد بن ولید بر علیه طلیحه؛ | |||
# عکرمة بن ابی جهل با مسیلمه روبهرو شد ولی تا زمانی که نیروهای بیشتر نرسیدند درگیر نشد؛ | |||
# عمرو بن العاص بر علیه قبائل مرتد قضاعه و وادیه در منطقه تبوک و دومة النجدل؛ | |||
# شرحبیل بن حسنة، عکرمه را دنبال کرد؛ | |||
# خالد بن سعید بر علیه قبائل مرتد مرز سوریه؛ | |||
# طریفة بن حاجز بر علیه قبائل مرتد هوازن و بنی سلیم در منطقه شرق مدینه و مکه؛ | |||
# العلاء بن الحضرمی بر علیه مرتدین بحرین؛ | |||
# حُذیفة بن مُحصن بر علیه مرتدین عمان؛ | |||
# حُذیفة بن مُحصن بر علیه مرتدین مهره؛ | |||
# مهاجر بن ابی امیه بر علیه مرتدین یمن و قبیله کنده در حضرموت؛ | |||
# سُوید بن مقرِّن بر علیه مرتدان سواحل شمالی یمن<ref>محمد احمد باشميل ، حروب الردة ، بیروت ، دار الفكر، ۱۳۹۹هـ ، ص ۳۳</ref>. | |||
== جنگ با بحرینیان == | == جنگ با بحرینیان == | ||
منطقه بحرین با مسلمان شدن منذر بن ساوی، فرمانروای آن دیار، اسلام را پذیرفت و پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) علاء بن حضرمی را به ولایت آن جا منصوب کردند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، بیروت، دارمکتبة الهلالی، ص 85-88.</ref> پس از رحلت پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) و مرگ منذر، بحرینیان از دین برگشتند، به جز طایفه «عبدالقیس» که دین خود را حفظ کردند. بکر بن وائل نیز بعداً با تحریک حطیم بن ضبیعه مرتد شد <ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 301و302 / احمد بن اعثم الکوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، الطبقه الاولی، بیروت، دارالاضواء، 1411 ق.، ج 1، ص37</ref> برخی مورّخان بدون تفکیک «عبدالقیس» از «بکر بن وائل» همه قبیله ربیعه را مرتد معرفی کردهاند<ref>ابن سعد، پیشین، ج 4، ص 267.</ref> این دو طایفه با هم دشمنی دیرینه داشتند. | منطقه بحرین با مسلمان شدن منذر بن ساوی، فرمانروای آن دیار، اسلام را پذیرفت و پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) علاء بن حضرمی را به ولایت آن جا منصوب کردند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، بیروت، دارمکتبة الهلالی، ص 85-88.</ref> پس از رحلت پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) و مرگ منذر، بحرینیان از دین برگشتند، به جز طایفه «عبدالقیس» که دین خود را حفظ کردند. بکر بن وائل نیز بعداً با تحریک حطیم بن ضبیعه مرتد شد <ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 301و302 / احمد بن اعثم الکوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، الطبقه الاولی، بیروت، دارالاضواء، 1411 ق.، ج 1، ص37</ref> برخی مورّخان بدون تفکیک «عبدالقیس» از «بکر بن وائل» همه قبیله ربیعه را مرتد معرفی کردهاند<ref>ابن سعد، پیشین، ج 4، ص 267.</ref> این دو طایفه با هم دشمنی دیرینه داشتند. | ||
با رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) و درگذشت منذر، بکر بن وائل درصدد برآمد که حکومت را به خاندان نعمان بن منذر، آخرین پادشاه حیره، برگردانند؛ زیرا آنان را از ابوبکر شایستهتر میدانستند واقدی، پیشین / ابن اعثم، پیشین / ابن اثیر، پیشین با کمکی که شاه ایران به آنان نمود، جنگ میان «عبدالقیس»که به اسلام وفادار بودند و «بکر بن وائل» مرتد درگرفت و «عبدالقیس» در قلعه جواثا محاصره گردید <ref>واقدی، پیشین، ص 147-153 / ابن اعثم، پیشین،ج1، ص 38-39 / بلاذری، پیشین، ص 90.</ref> با اعزام نیرویی دو هزار نفره به فرماندهی علاء بن حضرمی از مدینه به بحرین، این محاصره شکسته شد و نعمان بن منذر فرار کرد و دوباره اسلام در بحرین حاکم گردید<ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 302 و 311.</ref>. | |||
== اندیشه شیعه در میان حضرموتیان == | == اندیشه شیعه در میان حضرموتیان == | ||
یکی از قبایل بزرگ حضرموت یمن «کنده» بود اینان در سال دهم هجری به ریاست اشعث بن قیس به مدینه آمدند و اسلام را پذیرفتند. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) زیاد بن لبید را برای دریافت زکات بر آنها گماردند. با شورش اسود غسی، برخی عشایر کنده از پرداخت زکات خودداری کردند، پس از رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، زیاد در حال فراخوانی مردم برای بیعت با ابوبکر، از سوی اشعث این گونه مورد خطاب قرار گرفت: «در صورتی ما دعوت تو را می پذیریم که تمام مردم با ابوبکر بیعت کرده باشند». از این سخنان چنین برمیآید که عدهای با حاکمیّت ابوبکر مخالف بودند. به هر روی، برخی با نظر اشعث مخالفت کردند و عده ای از آنان با پرداخت زکات مخالف بودند و عدهای با حاکمیّت ابوبکر مخالف بودند. به هر روی، برخی با نظر اشعث مخالفت کردند و همین موجب شد که حضرموتیان به دو گروه تقسیم شوند و برخی تصمیم به امتناع از پرداخت زکات گرفتند<ref>واقدی، پیشین، ص 167-169 / ابن اعثم، پیشین، ص 45 / بلاذری، فتوح البلدان، ص 106</ref> با اعلام دریافت زکات از سوی زیاد بن لبید نماینده ابو بکر، مردم برخی با خشنودی و برخی با ناخشنودی، زکات اموال خود را تحویل میدادند. | یکی از قبایل بزرگ حضرموت یمن «کنده» بود اینان در سال دهم هجری به ریاست اشعث بن قیس به مدینه آمدند و اسلام را پذیرفتند. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) زیاد بن لبید را برای دریافت زکات بر آنها گماردند. با شورش اسود غسی، برخی عشایر کنده از پرداخت زکات خودداری کردند، پس از رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، زیاد در حال فراخوانی مردم برای بیعت با ابوبکر، از سوی اشعث این گونه مورد خطاب قرار گرفت: «در صورتی ما دعوت تو را می پذیریم که تمام مردم با ابوبکر بیعت کرده باشند». از این سخنان چنین برمیآید که عدهای با حاکمیّت ابوبکر مخالف بودند. به هر روی، برخی با نظر اشعث مخالفت کردند و عده ای از آنان با پرداخت زکات مخالف بودند و عدهای با حاکمیّت ابوبکر مخالف بودند. به هر روی، برخی با نظر اشعث مخالفت کردند و همین موجب شد که حضرموتیان به دو گروه تقسیم شوند و برخی تصمیم به امتناع از پرداخت زکات گرفتند<ref>واقدی، پیشین، ص 167-169 / ابن اعثم، پیشین، ص 45 / بلاذری، فتوح البلدان، ص 106</ref> با اعلام دریافت زکات از سوی زیاد بن لبید نماینده ابو بکر، مردم برخی با خشنودی و برخی با ناخشنودی، زکات اموال خود را تحویل میدادند. |